خانوادههای زندانیان عراقی در مصاحبه با تلویزیون الشرقیه اعلام کردند از سرنوشت زندانیان خود در زندانهای نوری مالکی نگرانند.
یک مادر به تلویزیون الشرقیه گفت: کارمندان گفتند که او را در روز هشت دو هزارو شش بردند و من دنبال او به زندان کاظمیه رفتم اما او را پیدا نکردم. به پادگان عدالت رفتم اما نبود. به تسفیرات رفتم اما نبود به زندان فرودگاه باز هم اثری از او نبود. همان زمان به زندان بوکا هم رفتم با کامپیوتر چک کردند گفتند هست اما خبری نشد همانجا گفتند در زندان پادوش است. بالاخره او کجاست؟ زندانهای مخفی هست که میگویند او هم آنجاست کجا دنبالش بگردم؟ من میدانم زندانهای مخفی وجود دارد. بله زندانهای سری وجود دارد. ما خواستار آن هستیم ولی گفتم دیگر کجا بروم؟ من چهارتا بچه دارم. من خودم مریض هستم یک غده سمی در بدنم هست دخترم مریض است و هیچ چیزی نمیخورد. من همه وسائل خانهام را فروختم. … پدر بچههایم به بیماری قند مبتلا بود نمیدانم بعد از گذشت ۴سال چه بلایی به سرش آمده. من دنبال زندانهای سری هستم. این مواردی که از زندانهای سری که در تلویریون نشان میدهند این همه شکنجه میکنند همه میدانند که زندانهای سری وجود دارد چرا به زندانیان ملاقات نمیدهند؟ میخواهند آنها را شکنجه بکنند؟ ما خانواده مفقودین بین آسمان و زمین سرگردانیم نمیدانیم چه کار کنیم؟ اگر او مرده باشد یک جور ناراحت میشویم حداقل به ما بگوئید راحت میشویم یا اگر زندانی باشد خوب میدانیم که چه کار کنیم دنبال کنیم که چه وقت آزاد میشود؟ به من بگوئید چه کار کنیم؟ خسته شدیم هزاران نفر مثل من هستند. بعضاً به پزشکی قانونی میروم همه جا زنان بیوه را میبینم که دارند دنبال اجساد همسرانشان میگردند من که مثل آنها نیستم من باید دنبال زندانهای سری باشم. چه کسی میگوید زندان مخفی وجود ندارد؟
یک مادر دیگر میگوید: آیا مسئولان حکومتی قبول میکنند که فرزندشان یک یا دو روز در زندان باشند؟ این همه از خودشان راضی هستند. این همه پیر مرد وجوان در زندان هستند بخدا اگر به آنجا بروی تعجب میکنی. یک سری با عصا حرکت میکنند. یکی دیگر دستش قطع شده است یکی چشمش را از دست داده راستی اینها چه کار باید بکنند؟
یک دختر پنج ساله میگوید چرا پدرم را آزاد نمیکنند؟ آنها میدانند که او کاری نکرده چرا او را آزاد نمیکنند؟ من دعا میکنم که پدرم به خانه بیاید.
یک مادر به تلویزیون الشرقیه گفت: کارمندان گفتند که او را در روز هشت دو هزارو شش بردند و من دنبال او به زندان کاظمیه رفتم اما او را پیدا نکردم. به پادگان عدالت رفتم اما نبود. به تسفیرات رفتم اما نبود به زندان فرودگاه باز هم اثری از او نبود. همان زمان به زندان بوکا هم رفتم با کامپیوتر چک کردند گفتند هست اما خبری نشد همانجا گفتند در زندان پادوش است. بالاخره او کجاست؟ زندانهای مخفی هست که میگویند او هم آنجاست کجا دنبالش بگردم؟ من میدانم زندانهای مخفی وجود دارد. بله زندانهای سری وجود دارد. ما خواستار آن هستیم ولی گفتم دیگر کجا بروم؟ من چهارتا بچه دارم. من خودم مریض هستم یک غده سمی در بدنم هست دخترم مریض است و هیچ چیزی نمیخورد. من همه وسائل خانهام را فروختم. … پدر بچههایم به بیماری قند مبتلا بود نمیدانم بعد از گذشت ۴سال چه بلایی به سرش آمده. من دنبال زندانهای سری هستم. این مواردی که از زندانهای سری که در تلویریون نشان میدهند این همه شکنجه میکنند همه میدانند که زندانهای سری وجود دارد چرا به زندانیان ملاقات نمیدهند؟ میخواهند آنها را شکنجه بکنند؟ ما خانواده مفقودین بین آسمان و زمین سرگردانیم نمیدانیم چه کار کنیم؟ اگر او مرده باشد یک جور ناراحت میشویم حداقل به ما بگوئید راحت میشویم یا اگر زندانی باشد خوب میدانیم که چه کار کنیم دنبال کنیم که چه وقت آزاد میشود؟ به من بگوئید چه کار کنیم؟ خسته شدیم هزاران نفر مثل من هستند. بعضاً به پزشکی قانونی میروم همه جا زنان بیوه را میبینم که دارند دنبال اجساد همسرانشان میگردند من که مثل آنها نیستم من باید دنبال زندانهای سری باشم. چه کسی میگوید زندان مخفی وجود ندارد؟
یک مادر دیگر میگوید: آیا مسئولان حکومتی قبول میکنند که فرزندشان یک یا دو روز در زندان باشند؟ این همه از خودشان راضی هستند. این همه پیر مرد وجوان در زندان هستند بخدا اگر به آنجا بروی تعجب میکنی. یک سری با عصا حرکت میکنند. یکی دیگر دستش قطع شده است یکی چشمش را از دست داده راستی اینها چه کار باید بکنند؟
یک دختر پنج ساله میگوید چرا پدرم را آزاد نمیکنند؟ آنها میدانند که او کاری نکرده چرا او را آزاد نمیکنند؟ من دعا میکنم که پدرم به خانه بیاید.