728 x 90

-

فاجعه‌یی از خشونت

-

 -
-
به‌مناسبت ۲۵نوامبر روز جهانی حذف خشونت علیه زنان
خشونت علیه زنان= «هرگونه عملی که مبنای جنسیتی داشته و فرایند آن و یا فرایند بالقوه آن، منجر به آسیب جسمانی، جنسی و روانی و یا رنج و محنت زنان گردد… تهدید و ارعاب و محرومیت از آزادی، چه در زندگی خصوصی و چه در حیات اجتماعی زنان» بند اول بیانیه جهانی رفع هرگونه خشونت علیه زنان
چشمان جهان امروزی ما با خشونت و تبعیض علیه زنان در همه عرصه‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آشناست. در هر۱۸ثانیه، یک زن مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد. طبق آمارها، ۷۰ درصد از زنان تحت خشونت واقع می‌شوند. خانواده، اولین جایی است که زن را با این مفهوم آشنا می‌سازد؛ و بعد از آن جامعه و عرصه اجتماع.
اما وقتی به خیابانهای ایران می‌رسید، بایستی هر تصور دیگری را که از سختگیری نسبت به زن دارید، به کناری بگذارید. همه تصورات شما برباد رفته است. ایران تحت حاکمیت آخوندها در ذهنتان، تصویر جدیدی از خشونت خواهد ساخت. ایران دربند، زشت‌ترین نماد نظام‌مند تبعیض و ستیز با زنان! و نوک‌ پیکان خشونت و سخت‌رویی با زن است.


خشونت علیه زنان در زندانهای ایران
آریل دورفمن می‌گوید: «شکنجه، مستلزم آن است که ما استعداد تصور عذاب دیگری را در خود نابود کنیم و چنان تصویر غیرانسانی از قربانی بسازیم که عذاب ما نباشد». و این حقیقت، ذات نظام سخت‌روی حاکم ا‌ست.


بودن در زندانهای رژیم، خودش بدترین نوع خشونت علیه زنان و دختران است. چرا که هیچ امنیت و قانونی در زندان وجود ندارد. و به‌طور اخص برای یک زن زندانی هیچ تضمینی وجود ندارد که تا چند دقیقه دیگر چه بر سرش خواهد آمد!
یک دختر شکنجه شده که درحوادث قیام دستگیر شده بود گفت: «من در تجمعات اخیر بازداشت شدم. حدوداً یک ماه بازداشت بودم. به هر حال اعمال لباس‌شخصی‌ها که با مشت و لگد مرا می‌زدند برایم عجیب نبود، انتظارش را داشتم. ولی توهینها و آزار و اذیتهای بعدی در بازداشتگاهی که فکر می‌کنم توی پاسداران بود برایم به‌شدت تکان‌دهنده بود. توهینها، فشار بازجوییهای وقت و بی‌وقت، هتاکیها و فشارهای بد و رکیک و آزار جنسی که می‌دادند… وقتی هم که اعتراض می‌کردم می‌زدند توی دهنم… من نمی‌توانم درباره آن روزها و شبهای بازجویی چیزی بگویم».


اعدام
آهنگ رام- وکیل دادگستری: پاره‌یی جرایم در ایران تنها جرایم اخص زنان است. به بیان صریح و واضح تر، اعمالی وجود دارند که صرفاً به‌خاطر جنس و جنسیت مرتکب؛ یعنی زن، صفت جرم به خود می‌گیرند.
با اعدام و کشتار، خشونت علیه زن به اوج می‌رسد. حاکمان ایران، نسبت به جمعیت کشور، رکوردار اعدام در جهان هستند.


شیرین علم‌هولی، زنی آزاده بود که خود را انکار نکرد و برای «آزادی» به دفاع از انسانیت برخاست. حاکمان، روح معترض شیرین را برنتافتند و حلقه‌ دار را با گردنش آشنا ساختند. او بارها در زندان توسط بازجویانش، مورد تعرض قرار گرفت.
وی می‌گفت: «به من می‌گویند بیا و خودت را انکار کن، و من می‌گویم من چنین نخواهم کرد!»
صدور این‌گونه احکام اعدام برای زنان، از کینه و ضدیت این رژیم نسبت به زنان که البته ریشه تاریخی دارد، در می‌آید. چرا که این آخوندهای زن‌ستیز، اصلاً متعلق به این عصر نیستند. اینها از تاریک‌خانه تاریخ سر بر آورده‌اند.
سن مسئولیت قانونی در برابر جرم برای دختران، ۸سال و برای پسران، ۱۴سال است. اگر دختری ۸ساله مرتکب جرمی مستوجب اعدام شود، در زندان محبوس می‌ماند تا در روز تولد ۱۸سالگی‌اش اعدام شود.


دلارا دارابی، دختر نوجوان ۱۷ساله‌یی بود که بدون حضور وکیل و خانواده‌اش در زندان رشت بدار آویخته شد. او صبح روز اعدام در تماس تلفنی به پدرش می‌گوید: «مرا دارند اعدام می‌کنند» ولی پدر با اطمینان به او پاسخ می‌دهد: «مقاوم باش! این کارها برای ترساندن توست». اما ترساندنها به حقیقت پیوست. دلآرا قبل از مرگ، پدر و مادرش را ندید.
رؤیای دلارا این بود که نقشهای زندگی را ترسیم کند. اما یکباره همه رؤیاهای رنگینش را از او دزدیدند.


سنگسار
تنها آشنا ساختن گلو، با طناب دار، جزای اتهامات وارده به زن نیست. بایستی با پیکان خشونت، بیشتر و بیشتر به عقب برویم؛ تا قرون وسطی. آن‌جا رگبار سنگ می‌بارد و باران تلخ شقاوت.


آخوندها با لباس پیغمبر اسلام، هر مجازاتی را با نام الله، شروع می‌کنند. خدایی که صفاتش، بخشندگی و مهربانی است! اما این جماعت بی‌دین و ضداسلام و قرآن و خدا، همه این معانی را آلوده کردند. چرا که خدای آنها خدایی جبار و تندخو است، و نه خدای رحمان و رحیم.
آهنگ رام وکیل دادگستری: سنگسار، جنایتی است وحشیانه. اما در همین کینه‌کشیهای سبعانه، نوبت به زن که می‌رسد لحن قانون‌نویس آخوندی متفاوت می‌شود:
«مرد را هنگام رجم تا نزدیکی کمر، اما زن را تا نزدیکی سینه در گودال دفن می‌کنند»
این، ماده ۱۰۲ قانون مجازات اسلامی است و معنایش در عمل، این است که برای زن، امکان فرار از سنگسار که موجب توقف اجرای حکم است فراهم نخواهد شد! تا قطعاً کشته شود.
و این تصویری تمام‌نما از چهره تحجّر بنیادگرایان حاکم بر ایران است! کشتن و دفن انسانیت در خاک! شقاوتی بی‌مانند که هر انسانی را منقلب و آشفته می‌سازد!
آنها می‌خواهند با سنگسار، هویت انسانی زن را در زیر خاک مدفون کنند. غافل از این‌که این هویت، دفن‌شدنی نیست.
این مقاومت ایران بود که اولین بار فیلم سنگسار را به‌مثابه یک سند علیه آخوندهای مرتجع و قوانین ضدانسانی آنها از کشور خارج کرد و در مجامع بین‌المللی و حقوق‌بشری به نمایش گذاشت. به این ترتیب موجی از وجدانهای بیدار جهانی برانگیخته شد و چهره کریه آخوندهای ضد زن بیش از پیش افشا شد. رژیمی که از ولی‌فقیهش، تا ارگانهای سرکوب و تا منابر نمایش جمعه‌اش دائماًًًًًًًًًًًً بر طبل ضدیت با زن می‌کوبند.


حجاب و عفاف- دستگیری- توهین و تحقیر
خطبه نماز جمعه تهران. احمد خاتمی۸۹۰۵۱۵: «… هیچ‌کدام از مسئولان عالی نظام این وضعیت نابهنجار حجاب را نمی‌پسندند… کار فرهنگی کنید، حدود الهی را هم اجرا کنید و واقعاً بیایند گزارش بدهند مسئولین محترم به کارهایی که کردند…»


آهنگ رام- وکیل دادگستری: جرم زن بودن حتی به زندگی روزمره زنان نیز کشیده شده. جزئی‌ترین آن در مورد حجاب قابل ذکر است. در جامعه، این زن است که در صورت نداشتن پوشش مورد نظر آخوندی باید طبق تبصره ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی مجازات بشود. کودکان نیز از این تبعیض غیرانسانی مستثنی نیستند.


بازرسی برای اجبار به انجام بایدها و نباید‌ها!
زنان، قبل از ورود به دادگاه یا هر ساختمان دولتی، بازرسی می‌شوند تا مطمئن شوند پوشش و آرایش مطلوب حکومتی را رعایت کرده‌اند.
بر اساس‏ تبصره ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی رژیم و هم‌چنین ماده ۱۲ این قانون، بی‌حجابی و بدحجابی، جرم محسوب می‌شود و مجازات آن، حبس‏ از ده روز تا دو ماه با جریمه نقدی از ۵۰ تا ۵۰۰هزار ریال است. زنانی که تن به حجاب اجباری آخوندها نمی‌دهند، توی خیابانها مورد حمله وحشیانه و تحقیرآمیز پاسداران و بسیجیها قرار می‌گیرند و یا از حق تحصیل و کار محروم می‌شوند.


طرح «عفاف و حجاب»، شمشیری بر گردن زنان
اگر آزادی زنان، معیار آزادی و دموکراسی در جامعه است، طبیعتاً سرکوب و کنترل خشونت‌بار زنان هم ابعاد اخنتاق و خشونت و دیکتاتوری را نشان می‌دهد.
یک خانم هموطن: «… مأموران پارک آمدند ما را به جرم بدحجابی بردند توی کیوسک پارک… بعد یکی از مأموران به ما گفت که در صورتی آزادتان می‌کنیم که با ما دوست! بشوید. ما قبول نکردیم، ما را فرستادند کلانتری».
زن اگر همراه با مردی به غیر از خویشاوندان نزدیکش در ملأ عام ظاهر بشود در خطر بازداشت قرار دارد. قانون نظام ولایت‌فقیه، حجاب را برای زنان اجباری کرده و زنانی که به این بایدها تن ندهند مدام در خطر دستگیری توسط نیروی انتظامی یا بسیج هستند.


قتل و زمینه‌های قانونی آن در رژیم
آهنگ رام- وکیل دادگستری: در بحث قصاص، ماده۳۰۰ قانون مجازات اسلامی می‌گوید: «دیه قتل زن مسلمان خواه عمدی و خواه غیرعمدی، نصف دیه مردمسلمان است». این مواد آنقدر خشم آور و درعین حال دردناک است که نیاز به شرح و بسط ندارد. آیا این ماده، تسهیل و جواز قتل زنان نیست؟ این بیشتر به جنون سادیسم علیه زنان ایرانی شبیه است تا منطق قانونگذار.
«فرشته نجاتی»، زنی که ۱۸سال از شوهرش کوچکتر بود و به قصد طلاق به خانه پدری‌اش بازگشته بود، بر اساس اتهام واهی و اثبات نشده رابطه با مردی دیگر، توسط پدرش سر بریده شد.
مطابق با قوانین رژیم ایران، ریاست خانواده برعهده مرد است. به همین دلیل دختران، سرنوشتشان از همان بدو تولد تا آخر عمرشان توسط پدر، برادر و ‏ همسر رقم زده می‌شود. این یک قانون است! زن و دختر در تملک مرد هستند.
در مورد دختر جوانی به نام الناز بابا زاده، سرکوب به بهانه بدحجابی به قتل می‌انجامد. الناز بابازاده، ۲۶ساله در تبریز ربوده می‌شود و بعد از ضرب‌وشتم و تعرض، با سلاح گرم به قتل می‌رسد. جسد او پس از یک هفته تجسّس، اطراف گورستان امامیه پیدا می‌شود. قاتلان، سه عضو بسیجی «امر به معروف» بوده‌اند!
این رژیم زیر پوش ارزشهای اسلام، هدف اصلیش را که سرکوب و کشتار و از میدان خارج کردن زنان جامعه ماست انتخاب کرده است.
داستان بی‌پایان شقاوت در این رژیم از این‌روست که حاکمانش، خشونت را به اوج رسانده و نهادینه کرده‌اند.
آهنگ رام- وکیل دادگستری: نهادینه شدن خشونت علیه زنان در میهن ما، توسط قوانین، توسط مقررات و آیین‌نامه‌های مصوب و بالاخره توسط عرف مبتذل و ضدانسانی طی سه دهه با سرکوب و با انواع ترفندها، به‌وسیله همین آخوندها و عوامل آنان بر جامعه تحمیل شده است.


اندیشه ارتجاعی و قوانین مجازات علیه زنان
قانون، آزادی زن را به شکلهای گوناگون دیگری هم محدود می‌کند. زن، بی‌اجازه پدر حق ازدواج ندارد. اگر زنی دارای فرزند نشود، یک هشتم اموال مرد را به ارث می‌برد. از همه مهمتر ارزش جان زن، نصف مرد است. در دادگاه، شهادت زن، نصف شهادت مرد اعتبار دارد. این قوانینی است که رنگ زندگی را برای زنان ما سیاه کرده.
آهنگ رام- وکیل دادگستری: در حقیقت آخوندها خواست، امیال و بالاخره باورهای ارتجاعی خود را از اتوریته و قدرت قانونی برخوردار کرد‌ه و مردم را مجبور به تمکین و اطاعت نموده‌اند بحدی که از قانون اساسی تا سایر قوانین موضوعه و حتی آیین‌نامه‌های مصوب وزارتی هم تسری یافته است تا آن را در زمانی طولانی به عادت و عرف تبدیل کنند.
-زن‌ستیزی در جامعه نه تنها منع و مجازات نمی‌شود، بلکه با پشتوانه قوانین آخوند ساخته، تشویق و ترغیب هم می‌شود. چرا که ضدیت و دشمنی با زن، در نگرش منحط فکری آخوندها جا دارد.
خانم جوانی به‌دلیل استاندارد نبودن جاده و عدم وجود گارد ریل تصادف کرد و فرزند ۴ساله‌اش در این تصادف کشته شد. او و همسرش را به جرم قتل نفس به دادگاهی در یکی از شهرستانها بردند. آن‌جا یک آخوند به همسر خانم گفت می‌توانی از همسرت شکایت کنی و او را به زندان بیندازی. چون که طبق قوانین رژیم ولایت‌فقیه، بین مرد و زن، این مرد است که ولی دم به حساب می‌آید و مادر حقی ندارد.
آهنگ رام- وکیل دادگستری: اینها قوانین آخوندساخته است که نه با روح انسانیت سنخیت دارد و نه بویی از آیین پاک اسلام برده. ریشه این قوانین، تحجر هزاران ساله و عین توحش است. قوانینی که در کلیت آن، خشونت علیه زنان را نهادینه می‌کند… روزنامه رسالت به‌نقل از آخوند یزدی رئیس سابق قوه‌قضائیه در زمان تصدی ریاست این قوه نوشت «زن‌ شما که در مالکیت شما می‌باشد، در واقع برده شماست».

فساد سیستماتیک در رژیم ایران
روی دیگر خشونت عریان علیه زنان را در خانه‌هایی به نام «عفاف» در این رژیم بازمی‌یابیم. واقعیت این خانه‌ها چیست؟ امروزه حداقل در جامعه شهری ایران کمتر کسی است که از ماهیت این‌گونه خانه‌های رژیم ساخته مطلع نباشد. نمونه‌ها بسیار است.
در منطقه سالاریه قم، رژیم خانه‌یی دایر کرد به‌نام خانه عفاف. اما همه می‌دانستند که آن‌جا خانه فساد است. همین‌طور در دبیرستان بنت‌الهدی و جامعه‌الزهرا نیز همین وضع بود.
در نیاوران شمال تهران نیز از این‌گونه خانه‌های فساد با استخر و امکانات به راه انداخته‌ و دختران فراری را جمع کرده تحت عنوان صیغه ساعتی می‌فروختند.

فروش دختران
فقر و تنگدستی، نداشتن نان شب، شکمهای گرسنه و چشمهای کم‌سو، راهی جز فروختن ناموس خویش برای تعدادی از مردم میهنمان نگذاشته است. کجاست فریادرسی؟! کجاست پشتیبانی؟ کجاست راهی برای نجات؟!
عوامل رژیم مستقیماً در فروش دختران و زنان به شیخ‌نشینها دست دارند. تنها برخی اوقات نمونه‌های از آن به بیرون درز می‌کند. به‌عنوان مثال رئیس دادسرای انقلاب کرج، باندی به راه انداخته بود که از طریق واسطه‌ها دختران را صادر می‌کردند. فضاحت، آن قدر بالا گرفت که رژیم مجبور شد بناچار خبرش را سربسته اعلام کند.
یا یکی از مهره‌های رژیم در هتلی متعلق به خودش، از دختران عکس می‌گرفت و برای انتخاب به دوبی می‌فرستاد. در این هتل، دختران فراری را جمع می‌کردند و به این ترتیب آنها را می‌فروختند.
بعد از زلزله بم، باندهای آدم فروشی وابسته به رژیم، دختران کم سن و سال را که یتیم شده بودند سوار مینی‌بوس می‌کردند و می‌بردند. پس از پرس و جو معلوم شد آنها را برای فروش به کشورهای عربی و دبی بردند.
اعتراض، جسارت و تهور زنان ایرانی در قبال خشونت بی‌مرز


زنان ایران در رژیمی که چنین صفاتی را در زن برنمی‌تابد، آزادگانی‌اند که تسلیم و یأس در دلهایشان هرگز خانه نمی‌کند. صحنه‌های تهور و شجاعت و جسارت زنان در خیابانهای میهن طی قیامهای سرفصلی سال ۸۸ توجه جهانیان را به خود جلب کرد. یک مرد جوان در جلوی دوربین خاطرات خودش را از روزهای قیام این‌طور تعریف می‌کند: «راستش توی ۱۳آبان… چشمگیرترین ویژگی هم به نظر من شجاعت زنها بود. این رو همه میگن. هم پیرمردها، هم جوونها این رو میگن. یعنی آدمهای مختلف با سن و سالهای مختلف روی این تأکید می‌کردند که زنها خیلی شجاع‌اند. دخترها و زنها».
سرکوبگران رژیم هنگامه خیزش و قیام برای ساکت‌کردن، برای ترساندن و برای عقب‌نشاندن، گلوله‌های شقاوت را رها می‌کنند. اما نمی‌دانند که این خود آغازی دیگر برای دلاور زنان این آب و خاک خواهد شد. تصویری واضح از خشونت روا شده بر زنان!
۳۰سال جنایت این رژیم در تصویر ندا به جهان عرضه شد



چشم‌های باز ندا در آخرین لحظات حیاتش، بسیاری و به‌خصوص زنان و دختران ایرانی را به جستجوی انتهای نگاه این سمبل شجاعت و درعین حال مظلومیت زن تحت ستم ایرانی برانگیخت. نگاهی که نگاه اعتراض بود. اعتراض به همه خشونت‌ها و سرکوبگریهای ۳۰ساله این رژیم. درباره نگاه ماندگار ندا سخنان زیادی از زبان دختران و زنان میهن در وبلاگها و مصاحبه‌ها به ثبت رسید. به برخی از آنها نگاه کنیم:
نگاه آخر و تصویر جان‌دادن ندا خشونت عریان و سیستماتیک رژیم ولایت‌فقیه را به همه دنیا نشان داد.
ندا نماد شد. به‌خاطر این‌که خواسته‌های میلیونها دختر جوان ایرانی را داشت.
… سخن از ماندن و ماندنها نیست. سخن از رفتن هم نیست. سخن این است که خاکستر تو، تخم رزم‌آور دیگر باشد.
شهادت ندا من را یاد تصویر دیگری که خیلی تکانم داد انداخت. تصویر شهادت فرمانده سارا. زنی با دشنه‌یی در قلبش، آویخته از فراز صخره‌یی در چارزبر! بنظرم این زیباترین تولد برای یک زن است.
بله، آنان آغاز کنندگان راهی بودند که امروز می‌رود تا به انتهای خود برسد. راهی که به پایانش یقین ا‌ست.
یک زن اشرفی گفت: قبل از خارج شدنم از ایران همیشه در نگاه‌های دردمند زنان میهنم گم می‌شدم. همیشه…
و دیگری ادامه داد: همیشه فکر می‌کردم چه راهی وجود دارد که بشود به این همه خشونت و ستم پایان داد؟
یک خانم ستمدیده در مصاحبه تلفنی: «نمی‌دونم، کی می‌خواد این وضعیت تموم بشه، خدا می‌دونه… ما همه‌مون تو بد مخمصه‌ای افتادیم (با گریه) چون ما همه‌مون ایرونی هستیم ولی خب اینا اومدن ایران ما رو خراب کردن».
و یک دختر جوان اشرفی: از خودم می‌پرسیدم راستی خورشید حقیقی رهایی ما زنان کی طلوع می‌کند؟
یک زن ستمدیده در مصاحبه تلفنی: «فقط اگر واقعاً زنان ایرانی می‌تونن اون طرف [در مقاومت ایران و ارتش آزادی‌بخش] برای ما کاری بکنن، حتماًًًًًًًً این کار رو بکنن. می‌تونن! یعنی شما واقعاً می‌تونین این وضعیت رو تموم بکنین توی ایران. ما همه‌مون دست و پای شما رو بوس می‌کنیم، چون واقعاً این‌جا خیلی ما بدبختی می‌کشیم. خیلی زیاد».


و چند زن اشرفی دیگر:
حالا فهمیدم که منطق جنگ با گرگها یکی بیشتر نیست»، او به تصاویر زنان رزمنده و تکاوران ارتش آزادی‌بخش درحال مانور و درحال رژه اشاره می‌کند…
وحالا من هم همراه زنانی شدم که برای مبارزه با گرگها برخاستند.
حالا امیدهایم را دوباره به‌دست آوردم.
اینک نامی مرا خوانده است، نامی در فراسوی خشونت و تبعیض، نامی که امید و زندگی را در او یافته‌ام. اینک نامی مرا فراخوانده است.
من در شهر اشرف گمشده‌ام را یافتم.
در اشرف من انتها و امتداد آخرین نگاه ندا را پیدا کردم. راهی برای پایان‌دادن به همه خشونت‌ها!
از طریق سیمای آزادی در ایران صحبتهای خواهر مریم را می‌دیدم، با این‌که آنموقع رابطه ایدئولوژیک نداشتم اما وقتی می‌دیدم در دفاع از زنان خطاب به آخوندها می‌خروشند که شما از جایی خواهید خورد که حتی به حسابش هم نمی‌آورید، یا وقتی با عطوفت و از اعماق قلبشان از دخترکان میهن می‌گفتند حس می‌کردم که مسئولیتی بر دوش من می‌گذارند.


«عهد رژیم آخوندی به‌سر آمده است. ما دوران ستم و بیداد را ورق خواهیم زد. ایران نوینی بنا می‌کنیم. بساط محاکم ارتجاعی و مجازاتهای قرون‌وسطایی را برخواهیم چید». - مریم رجوی


به نام چشمهایی که بدان می‌نگرم
و به لبهایی که می‌بوسم
برای امروز و برای همیشه
به نام امیدهای مدفون شده، به نام اشکها در سیاهی‌ها
به نام ضجه‌هایی که به خنده وا می‌دارند
به نام خنده‌هایی که به هراس وا می‌دارند
به نام خنده‌ها در خیابانها
در سرزمین زیبا و خوب… .
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/58d8c51a-1a9e-4b7b-9e93-417ed47608b0"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات