بهمناسبت بزرگداشت شهدای قتلعام سال ۶۷ روز جمعه مراسمی در کلیسای اعظم DOM در شهر برلین، با حضور جمع کثیری از شهروندان آلمانی و شخصیتهای حقوقبشری، وکلا و نمایندگانی از کلیساهای کاتولیک و پروتستان برلین برگزار گردید.
بازماندگان قتلعام و خانوادههای قربانیان در این جلسه به بیان خاطرات تکاندهندهای از کشتار زندانیان و فرزندان خود پرداختند و فیلمی به همین مناسبت پخش گردیده و چندین نفر از هنرمندان برلین قطعات موسیقی و شعر بیاد شهیدان قتلعام ۶۷ اجرا کردند.
در انتهای این مراسم بیاد کشیش انساندوست برنهارد لیشتن برگ از سمبلهای مقاومت ضدفاشیستی آلمان و یکی از قربانیان اردوگاههای مرگ نازی، از طرف دفتر نمایندگی شورای ملی مقاومت در برلین، دسته گلی به مزار او گذاشته شد و کشیش اعظم برلین آقای آلفونس کلوک به دعا برای مقاومت ایران پرداخت.
خبرگزاری فرانسه، تلویزیون برلین و روزنامهاینترنتی فرایه ولت معروفترین روزنامهاینترنتی آلمان، به تهیه عکس و گزارش از این مراسم پرداختند. تلویزیون برلین بلافاصله در اخبار شامگاهی خود گزارشی از این جلسه را پخش نمود.
اقای ولفگانگ هولتس آپفل، رئیس انجمن حقوقبشری «علیه دیوار برلین» که ریاست این جلسه را بهعهده داشت ضمن خوش آمدگویی به حاضران طی سخنانی از جمله گفت:
دوستان عزیز، امروز غیرعادی است اگر هواداران یا اعضای مذاهب مختلف در اینجا که یک کلیسای کاتولیک است دور هم جمع میشوند تا به قربانیان اعدامها ادای احترام کنند. همچنین باید یادآوری کنیم که ظلم نه تنها در هشتم می ۱۹۴۵ یعنی سقوط هیتلر پایان نیافته بلکه چندین بار در جهان با ریختن خون ادامه پیدا کرده است ما امروز با یادآوری قتلعام ۲۲ سال پیش در ایران تلاش میکنیم فتوای خمینی را که دستور دهنده این قتلعام است در مطبوعات منعکس شود خمینی که ادعا میکرد روح خدا و اسلام را نمایندگی میکند با نام اسلام جنایت میکرد.
دوستان عزیز، داستان به این سادگی نیست که تحت نام دین آنها مجاز به هر جنایتی باشند. در زمان هیتلر نیز کشیشهایی بودند که در برابر او تعظیم میکردند ولی مردانی مثل کشیش برنهارد لیشتنبرگ نیز بودند که مقاومت کردند و به ظلم «نه» گفتند و ارزشهای واقعی دینی را ترویج کردند. پس اگر خمینی فتوایی را صادر کرده و مردمی را به قتلگاه فرستاده اینکار هیچگاه با دین و مذهب ربطی ندارد و این هیچگاه رابطه با عشق به خدا و انسان و اسلام و قران ندارد اینگونه فتواها در واقع ضددین و ضدانسانیت است و بدینصورت است که یک روحانی از یک فرد عادی به یک خونخوار علیه مردم خود تبدیل میگردد به این واقعیت ما باید واقف باشیم. همچنانکه ما امروز کلیسای خود را با اعمال قرون وسطی مقایسه نمیکنیم بلکه کلیسا را با رنج و زجر عیسی مسیج میسنجیم که به ما زندگی بخشید.
بدینگونه است که ما مسلمانان را انگونه که شایستهشان است مینگریم آنهایی که برای آزادی و دموکراسی در وطنشان رنج کشیده و قربانی میدهند. دو روز قبل اعلام شد که اولین زنی که در قیام روز عاشورا دستگیر شده حکم اعدام دریافت کرده است و ما در جهانی مادی که همه دنبال منافع خود هستند این خبر فاجعهبار را دریافت میکنیم بهمین دلیل برای ما بسیار مهم است که شماها را که برای آزادی و دموکراسی میجنگید ستایش و حمایت کنیم.
سپس آقای برند هویزلر نایبرئیس و سخنگوی حقوقبشر کانون وکلای برلین ضمن سخنانی گفت:
ایران مهد تمدن است و بهمین دلیل علاقهام به این کشور زیبا و مردم آن همواره بسیار زیاد بود. یکسال قبل در مطبوعات آلمان بحث کشمکشهای انتخاباتی ایران مطرح بود و بهمین دلیل امیدی بود که انگار تغییراتی سیاسی بوجود میاید. در این انتخابات رقیب انتخاباتی موسوی معرفی شده بود و او را ارشیتکت و احساساتی معرفی کردند ولی ببینیم این اقای کیست؟
موسوی از ۳۱ اکتبر ۸۱ تا ۳ او ۸۹ نخستوزیر ایران بود یعنی رئیس دولت. وقتی او امور دولت را بهدست گرفت جنگ ایران و عراق در دومین سال خود بود در این سالها حداقل در دو جنایت حقوقبشری شریک و مسئول بود. اولین آن سوءاستفاده از جوانان و نوجوانان برای اعزام به جبهههای جنگ و برای جمعآوری مینها بود. اوایل ایرانیان با استفاده از حیوانات تلاش میکردند با انفجار مینها میدانهای مین را باز کنند ولی طبیعتا حیوانات بر اثر انفجار به عقب فرار میکردند لذا بعداً این بچهها را که بعضا ۱۲ یا ۱۳ سال بیشتر نداشتند به صحنهها اعزام میکردند و به آنها یک کلید مصنوعی میدادند و به این جوانان گفته میشد این کلید بهشت است اجساد این قربانیان پراکنده شده و قابل رویت نبود این کلیدها را بهخاطر ارزانی به تعداد نیم میلیون به جمهوری چین سفارش داده بودند. چندین هزار بلکه چند دههزار نوجوان اینگونه قربانی شدند در اینجا حقوق و حقوقدان نباید تجزیه و تحلیل کند که اینگونه جنایت از بدترین نوع جنایت علیه بشریت شمرده میشود بهعنوان نخستوزیر جنگ موسوی اطلاعات کافی در اینمورد داشته و این سازماندهی دیوانهوار را میدانسته و میتوانست از این عمل جلوگیری کند و وظیفهاش را نیز میدانست از اینجا که او مسئولیت قتلعام نوجوانان را داشت نه فقط از نظر سیاسی بلکه از نظر حقوقی و براساس حقوق بینالملل نورنبرگ
نکته دوم بعد از پذیرش قطعنامه جنگ ایران و عراق در سال ۱۹۸۸یک قتلعام صورت گرفت که بیش از ۵ ماه در سراسر کشور انجام گردید. این فاجعه در روز ۱۷ اوت شروع شد و قربانیان اصلی آن هواداران مجاهدین خلق ایران بودند خمینی شخصاً دستور اعدامها را صادر کرده بود آمار این فاجعه بین ۳۳۴۵ تا ۳۳۷۵۰ نفر اعلام شده است ولی واقعیت این است که چندین هزار نفر در این قتلعام قربانی شدهاند. عفو بینالملل در گزارش سالیانه خود ۲۷۰۰ اعدامی ذکر کرده و بعد تصریح میکند که تعداد آنها چندین برابر بوده است. برای این قتلعام ۱۴ نفر از طرف خمینی انتخاب شده بودند. سؤال اول از قربانیان این بود که ایا عضو سازمان مجاهدین خلق ایران هستید؟ در صورت جواب مثبت رای اعدام بود سوالات ادامه مییافت و در پایان سوالات، اکثراً به مرگ محکوم میشدند
اینگونه بود که اعضای مجاهدین خلق شناسایی شده و در گروههای ۶ نفره به چوبههای دار فرستاده میشدند آنان را اویزان کرده و مرگ تدریجی بعد از ۱۵ دقیقه بوقوع میپیوست.
هارون شر محقق و استاد حقوقدانشگاه هاروارد در مقالهیی که در سال ۲۰۰۶ منتشر کرده براساس حقوق بینالملل بازنگری میکند و میافزاید: اینگونه اعمال جنایت علیه بشریت است و مسئولیت آن برعهده مسئولین سیاسی وقت یعنی از جمله موسوی است. این است که او بهعنوان رئیس دولت واقف به اصل جریان بوده است و او وظیفه حفاظت مردم و جلوگیری از این نوع جنایات را داشته است یعنی یک وظیفه واقعی که از نظر حقوقی غیرقابل انکار است. اینجا که هارون تشخیص میدهد که این پرونده را به دادگاه بینالمللی لاهه تقدیم و حکم دستگیری برای مسئولین این قتلعام اجرا شود چیزی که تاکنون انجام نشده زیرا اراده سیاسی برای آن نبوده است.
در اینجا من بدفعات از قوانین دادگاه نورنبرگ یاد کردم منظورم چیست؟ آلمان در تاریخچه خود یک مثال بینظیر در برابر انسانیت انجام داده که بعد از پایان دوران سیاه هیتلری، در دادگاههای نورنبرگ شواهد جمعآوری و مورد تحقیق قرار گرفته است.
انگیزه دادگاههای نورنبرگ این است که وقتی جنایت علیه بشریت صورت میگیرد هیچ سپری برای دولتمردان نخواهد بود وقتی دولت یا حکومتی خودکامگی خود را تحت عنوان قانون اجرا میکنند چنین قوانینی قانون قابل نیست اینگونه بود سازمان ملل سرانجام در سال ۱۹۹۶ توانست دادگاهی تشکیل دهد و به اتهاماتی در مورد حقوق بینالملل و جنایت علیه بشریت پاسخ دهد عاملان قتلعام ۱۹۸۸ نیز باید در مقابل یک دادگاه بینالمللی قرار گرفته و باتهام جنایت علیه بشریت محاکمه شوند.
بهطور تعجبآوری مشاهده میشود که در عین حال که در ۱۹۸۸ قتلعام مجاهدین صورت میگیرد تعداد نفراتی که بهعنوان پناهنده پذیرفته میشوند بهطور غیرقابل توجیهی معکوس میشود. تا سال ۱۹۸۷ تقاضای پناهندگانی که عنوان هوادار مجاهدین را داشتند بدون مشکل انجام میشد و کافی بود کسی که بهعنوان نماینده مجاهدین در المان شناخته شده بود هواداری شخصی را تایید میکرد. بموازارت این در سطح جهانی مجاهدین از اعتماد زیادی برخوردار بودند و بهعنوان یک الترناتیو شناخته شده بودند در آنزمان طرح صلح شورای ملی مقاومت بود که از حمایت بینالمللی برخورداربود و بیش از ۵ هزار نفر از وزیران کشورها و رؤسای احزاب در دنبا آن را مورد حمایت قرار داده بودند در همین رابطه بود که نماینده شورایملی مقاومت آقای رفیعینژاد از طرف صدر اعظم وقت المان اقای هلموت کهل مورد احترام و ملاقات قرار گرفته بود آنها معرف یک آلترناتیو جدی علیه ملایان بودند ولی از ۱۹۸۸ برگ برمیگردد همانهایی که تا دیروز مجاهدین را بهرسمیت شناخته و مدارک آنها را ضمیمه پروندهها میکردند بمانند اینکه دکمهای فشار داده شده است از رسمیت مجاهدین صرفنظر کرده و هیچ مدرکی از آنان را نپذیرفتند و بعد از بازجوییهای بیمورد و چند ساعته پناهندگی هواداران آنها را رد میکردند.
اکنون پس از سالیان حق اینان گرفته شد ولی من هراس دارم که در آنزمان وزارتخارجه المان در راستای سیاست اشتباه خود نسبت به ایران خطای بزرگی را انجام داده است.
سردبیر روزنامهاینترنتی فرایه ولت مهمترین روزنامهاینترنتی آلمان آقای هاینسل نیز ضمن سخنان کوتاهی اظهار داشت: با احترام به حضار گرامی، برای ما که در غرب از امکان آزادی یعنی تجمع و اعتراض برخورداریم غیرقابل باور است که این چیزهای خیلی عادی در ایران موجود نیست و انسانها بهخاطر عضویت و یا هواداری در حزب یا گروهی دستگیر شکنجه و حتی اعدام میشوند و میبینیم که انسانهایی هستند که بهخاطر این حقوق پایهای حتی از جان خود نیز میگذرند.
به مردم ایران و مبارزان آن درود میفرستم بهراه و مبارزهتان ادامه بدهید شما پیروز هستید.
اقای کریستیان سیمرمن رئیس دفتر حقوقبشر در برلین نیز ضمن سخنانی اظهار داشت:
دوستان عزیز مقاومت عیله دیکتاتوری
دوستانی که وقت و زندگی خود را وقت آزادی و دموکراسی میکنند
بهخصوص دوستان آلمانیام که در این زمینه وقت و انرژی صرف میکنند
این ملت بزرگ فرهنگی که به مبنای حقوقبشر فرم داده و به جهان موسیقی و فرهنگ و فلسفه را هدیه داده است زیر حاکمیت قاتلان است ما امروز جمع شدهایم که یادآور قتلعام سال ۱۹۸۸ باشیم ولی اجازه میخواهم که یاداور باشم که در شصت سال گذشته در اواسط ماه اوت اولین رئیس دولت منتخب مردم ایران دکتر محمد مصدق سرنگون شد از آنموقع ببعد مردم ایران برای آزادی و دموکراسی جنگیده و در حال مبارزه هستند، مردم ایران فقط قربانی نیستند بلکه آنها مبارزانی هستند برای آزادی و دموکراسی و هر روز بیشتر و بیشتر نیز میشوند. من چنین احساس میکنم که جوانان در ایران دیگر حاضر به پذیرفتن اینچنین رژیمهایی نیستند ما بیشتر میشویم و باید ادامه بدهیم باید یاد قربانیان باشیم ولی نباید از یاد ببریم که برای چه جان باختند. رژیمهای دیکتاتوری وقتی خشن هستند زیر فشار هستند، در سالهای دهه ۸۰ بود که فتوای خمینی عامل کشتار دستجمعی بیش از ۳۰ هزارنفر شد و امروز هم همین امر دوباره تکرار میشود.
یکسال است که مردم در خیابانها بوده و حاضر به پذیرش این دیکتاتوری نیستند آنها بلند شدهاند و آزادی میخواهند و همان کسانی که موجب آن کشتارها شدهاند هنوز بر سر قدرت هستند، آن زمان فقط خمینی با فتوایش نبود بلکه همان کسانی که به او یاری میرساندند خامنهای و حتی موسوی و رئیسجمهورشان احمدینژاد بود که به شکنجه و اعدام معروف است البته آنها فقط قاتل نیستند بلکه پایههای اقتصادی یک کشور را نیز از بین میبرند همه این قاتلین میلیاردها دلار در خارج دارند و مانع رشد ایران هستند و بهمین دلیل باید بروند نه بهصورت رفرم بلکه یک تغییر بنیادی سیستم. امروز لیستی با اسامی بیش از هزار زندانی سیاسی در اختیار من قرار گرفته است که به اتهام محاربه و دشمنی با خدا محکوم به اعدام شدهاند آنها هیچکاری جز مبارزه برای آزادی و دموکراسی نکردهاند.
به همین دلیل در کنار شما ایستادهایم و خواهان پایان این دوران در ایران هستیم
شهادت خانوادهها و بازماندگان قربانیان قتلعام
تکاندهندهترین بخش این برنامه به شهادت خانوادهها و بازماندگان قربانیان قتلعام سال ۶۷ اختصاص داشت که همه حاضران را بهشدت متاثر کرده بود. هشت نفر شهادتهای تکاندهندهای از این جنایت ضدبشری را برای حاضران بازگو کردند هر چند همه آنها میگفتند که یادآوری خاطره این جنایت هولناک برایشان بسیار سخت و بیان ابعاد آن خارج از توان و ظرفیتشان است.
در بخشهایی از این برنامه توسط چندین نفر از هنرمندان آلمانی قطعاتی از موسیقیدانان معروف مانند باخ بیاد قهرمانانی که ۲۳ سال پیش جان بهراه آزادی نهادند، نواخته شد. آقای دکتر لورنس ویلکنز مورخ و استاد الهیأت دانشگاه برلین، بهمراه برادرش آقای دکتر ویلکنز قطعهیی بیاد ماندنی را با ویلون نواختند. همچنین اقای جواد جمشیدی از هواداران مجاهدین که یکی از برادرانش در سیاهچالهای رژیم جان باخته است قطعاتی با تار نواختند و یکی از شهروندان برلینی نیز قطعهای از «باخ» را اجرا کرد.
در انتهای مراسم آقای حمید مشیری با یاد ۱۱ شهید اشرفی یکی از اشعارش را بزبان آلمانی و فارسی قرائت کرد.
پس از پایان جلسه، حاضران با در دست داشتن تصاویر شهدا بر مزار کشیش فداکار و انساندوست برنهارد لیشتن برگ که در کلیسای اعظم برلین قرار دارد حاضر شدند. ابتدا کشیش اعظم برلین آقای آلفونس کلوک برای قربانیان قتلعام ۶۷ و ۱۱ شهید فروغ ایران در شهر اشرف و احقاق حقوق اشرفیان و برای آزادی زندانیان سیاسی به دعا پرداخت سپس دسته گلی توسط خانم معصومه بلورچی نماینده شورای ملی مقاومت در آلمان بر مزار این کشیش انساندوست گذاشته شد.
کشیش لیشتنبرگ که از سال ۱۹۳۲در دوران فاشیسم هیتلری کشیش همین کلیسا بود بعد از به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان مخالفتش را با دیکتاتوری هیتلری آغاز کرد و در سال ۱۹۳۳ مورد غضب گشتاپو سازمان مخوف امنیتی هیتلر قرار گرفت اما بهدلیل مقام مهمی که داشت نتوانستند او را دستگیر کنند.
بعد از شروع دستگیریها و کشتار گسترده مخالفان، کشیش لیشتن برگ بهشدت به مخالفت با هیتلر و دستگاه جهنمی سرکوب او برخاست و کلیسای DOM تبدیل به مآمنی گردید برای افرادی که در معرض دستگیری قرار داشته یا از کشتارها جان سالم بدر برده بودند و به این ترتیب او جان بسیاری از انسانها را با به خطر انداختن جان و مقام خود نجات داد.
برای این کشیش شریف، عقیده و مرام و مذهب قربانیان هرگز اهمیتی نداشت و هیچگاه آنها را در اینرابطه مورد سؤال قرار نمیداد و بهرغم اینکه خودش یک کشیش کاتولیک بود بیشترین شمار افرادی که او جانشان را نجات میداد از یهودیانی بودند که در معرض دستگیری و مرگ قرار گرفته بودند.
سرانجام بهدلیل فعالیتهای انساندوستانهاش، در اکتبر ۱۹۴۱ گشتاپو او را دستگیر و به جرم سوءاستفاده از مقام مذهبی محاکمه نموده و روانه اردوگاههای مرگ کرد. او که بهشدت از بیماری قلبی رنج میبرد در بازداشتگاه تحت فشار بود ولی به هیچوجه سر فرود نیاورد. و بهعنوان یک مرد خدا و یک آزاده در مقابل دشمن فاشیست از خود ضعف نشان نداد هر چند که جسمش دیگر توان تحمل شرایط سخت بازداشتگاه را نداشت.
دیکتاتوری هیتلری نیز همانند خمینی ملعون و عاملان قتلعام حتی بعد از خاتمه دوران محکومیتش او را آزاد نکرده و همچنان مورد آزار و اذیت قرار داد. بهمین دلیل کشیش لیشتنبرگ نیز همانند میلیونها قربانی ارودگاههای مرگ، در ۵ نوامبر سال ۱۹۴۳ بهدلیل فشارهای سخت و طافت فرسا در بازداشتگاه در گذشت و الگویی برای سایر کشیشهای انساندوستی شد که امروز در کنار اشرف و قیام مردم ایران قرار دارند. پاپ ژان پل دوم در سال ۱۹۹۶ بپاس فداکاریهای کشیش لیشتنبرگ، از او با عنوان «مقدس» یاد کرد.
تلویزیون برلین ساعتی بعد از این مراسم طی گزارش خبری خود فیلمی از این مراسم را پخش نموده و گفت: «جامعه ایرانیان در تبعید بزرگداشت قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۱۹۸۸ را برگزار کرد. هنوز نیز بعد از ۲۲ سال که از کشتار چندین هزار زندانی سیاسی میگذرد مجازات مرگ اجرا میشود. شمار اعدامها بعد از تقلب در انتحابات بهطور واضح افزایش یافته است. اغلب مجارات اعدام در ایران بشکل دار زدن صورت میگیرد.
بازماندگان قتلعام و خانوادههای قربانیان در این جلسه به بیان خاطرات تکاندهندهای از کشتار زندانیان و فرزندان خود پرداختند و فیلمی به همین مناسبت پخش گردیده و چندین نفر از هنرمندان برلین قطعات موسیقی و شعر بیاد شهیدان قتلعام ۶۷ اجرا کردند.
در انتهای این مراسم بیاد کشیش انساندوست برنهارد لیشتن برگ از سمبلهای مقاومت ضدفاشیستی آلمان و یکی از قربانیان اردوگاههای مرگ نازی، از طرف دفتر نمایندگی شورای ملی مقاومت در برلین، دسته گلی به مزار او گذاشته شد و کشیش اعظم برلین آقای آلفونس کلوک به دعا برای مقاومت ایران پرداخت.
خبرگزاری فرانسه، تلویزیون برلین و روزنامهاینترنتی فرایه ولت معروفترین روزنامهاینترنتی آلمان، به تهیه عکس و گزارش از این مراسم پرداختند. تلویزیون برلین بلافاصله در اخبار شامگاهی خود گزارشی از این جلسه را پخش نمود.
اقای ولفگانگ هولتس آپفل، رئیس انجمن حقوقبشری «علیه دیوار برلین» که ریاست این جلسه را بهعهده داشت ضمن خوش آمدگویی به حاضران طی سخنانی از جمله گفت:
دوستان عزیز، امروز غیرعادی است اگر هواداران یا اعضای مذاهب مختلف در اینجا که یک کلیسای کاتولیک است دور هم جمع میشوند تا به قربانیان اعدامها ادای احترام کنند. همچنین باید یادآوری کنیم که ظلم نه تنها در هشتم می ۱۹۴۵ یعنی سقوط هیتلر پایان نیافته بلکه چندین بار در جهان با ریختن خون ادامه پیدا کرده است ما امروز با یادآوری قتلعام ۲۲ سال پیش در ایران تلاش میکنیم فتوای خمینی را که دستور دهنده این قتلعام است در مطبوعات منعکس شود خمینی که ادعا میکرد روح خدا و اسلام را نمایندگی میکند با نام اسلام جنایت میکرد.
دوستان عزیز، داستان به این سادگی نیست که تحت نام دین آنها مجاز به هر جنایتی باشند. در زمان هیتلر نیز کشیشهایی بودند که در برابر او تعظیم میکردند ولی مردانی مثل کشیش برنهارد لیشتنبرگ نیز بودند که مقاومت کردند و به ظلم «نه» گفتند و ارزشهای واقعی دینی را ترویج کردند. پس اگر خمینی فتوایی را صادر کرده و مردمی را به قتلگاه فرستاده اینکار هیچگاه با دین و مذهب ربطی ندارد و این هیچگاه رابطه با عشق به خدا و انسان و اسلام و قران ندارد اینگونه فتواها در واقع ضددین و ضدانسانیت است و بدینصورت است که یک روحانی از یک فرد عادی به یک خونخوار علیه مردم خود تبدیل میگردد به این واقعیت ما باید واقف باشیم. همچنانکه ما امروز کلیسای خود را با اعمال قرون وسطی مقایسه نمیکنیم بلکه کلیسا را با رنج و زجر عیسی مسیج میسنجیم که به ما زندگی بخشید.
بدینگونه است که ما مسلمانان را انگونه که شایستهشان است مینگریم آنهایی که برای آزادی و دموکراسی در وطنشان رنج کشیده و قربانی میدهند. دو روز قبل اعلام شد که اولین زنی که در قیام روز عاشورا دستگیر شده حکم اعدام دریافت کرده است و ما در جهانی مادی که همه دنبال منافع خود هستند این خبر فاجعهبار را دریافت میکنیم بهمین دلیل برای ما بسیار مهم است که شماها را که برای آزادی و دموکراسی میجنگید ستایش و حمایت کنیم.
سپس آقای برند هویزلر نایبرئیس و سخنگوی حقوقبشر کانون وکلای برلین ضمن سخنانی گفت:
ایران مهد تمدن است و بهمین دلیل علاقهام به این کشور زیبا و مردم آن همواره بسیار زیاد بود. یکسال قبل در مطبوعات آلمان بحث کشمکشهای انتخاباتی ایران مطرح بود و بهمین دلیل امیدی بود که انگار تغییراتی سیاسی بوجود میاید. در این انتخابات رقیب انتخاباتی موسوی معرفی شده بود و او را ارشیتکت و احساساتی معرفی کردند ولی ببینیم این اقای کیست؟
موسوی از ۳۱ اکتبر ۸۱ تا ۳ او ۸۹ نخستوزیر ایران بود یعنی رئیس دولت. وقتی او امور دولت را بهدست گرفت جنگ ایران و عراق در دومین سال خود بود در این سالها حداقل در دو جنایت حقوقبشری شریک و مسئول بود. اولین آن سوءاستفاده از جوانان و نوجوانان برای اعزام به جبهههای جنگ و برای جمعآوری مینها بود. اوایل ایرانیان با استفاده از حیوانات تلاش میکردند با انفجار مینها میدانهای مین را باز کنند ولی طبیعتا حیوانات بر اثر انفجار به عقب فرار میکردند لذا بعداً این بچهها را که بعضا ۱۲ یا ۱۳ سال بیشتر نداشتند به صحنهها اعزام میکردند و به آنها یک کلید مصنوعی میدادند و به این جوانان گفته میشد این کلید بهشت است اجساد این قربانیان پراکنده شده و قابل رویت نبود این کلیدها را بهخاطر ارزانی به تعداد نیم میلیون به جمهوری چین سفارش داده بودند. چندین هزار بلکه چند دههزار نوجوان اینگونه قربانی شدند در اینجا حقوق و حقوقدان نباید تجزیه و تحلیل کند که اینگونه جنایت از بدترین نوع جنایت علیه بشریت شمرده میشود بهعنوان نخستوزیر جنگ موسوی اطلاعات کافی در اینمورد داشته و این سازماندهی دیوانهوار را میدانسته و میتوانست از این عمل جلوگیری کند و وظیفهاش را نیز میدانست از اینجا که او مسئولیت قتلعام نوجوانان را داشت نه فقط از نظر سیاسی بلکه از نظر حقوقی و براساس حقوق بینالملل نورنبرگ
نکته دوم بعد از پذیرش قطعنامه جنگ ایران و عراق در سال ۱۹۸۸یک قتلعام صورت گرفت که بیش از ۵ ماه در سراسر کشور انجام گردید. این فاجعه در روز ۱۷ اوت شروع شد و قربانیان اصلی آن هواداران مجاهدین خلق ایران بودند خمینی شخصاً دستور اعدامها را صادر کرده بود آمار این فاجعه بین ۳۳۴۵ تا ۳۳۷۵۰ نفر اعلام شده است ولی واقعیت این است که چندین هزار نفر در این قتلعام قربانی شدهاند. عفو بینالملل در گزارش سالیانه خود ۲۷۰۰ اعدامی ذکر کرده و بعد تصریح میکند که تعداد آنها چندین برابر بوده است. برای این قتلعام ۱۴ نفر از طرف خمینی انتخاب شده بودند. سؤال اول از قربانیان این بود که ایا عضو سازمان مجاهدین خلق ایران هستید؟ در صورت جواب مثبت رای اعدام بود سوالات ادامه مییافت و در پایان سوالات، اکثراً به مرگ محکوم میشدند
اینگونه بود که اعضای مجاهدین خلق شناسایی شده و در گروههای ۶ نفره به چوبههای دار فرستاده میشدند آنان را اویزان کرده و مرگ تدریجی بعد از ۱۵ دقیقه بوقوع میپیوست.
هارون شر محقق و استاد حقوقدانشگاه هاروارد در مقالهیی که در سال ۲۰۰۶ منتشر کرده براساس حقوق بینالملل بازنگری میکند و میافزاید: اینگونه اعمال جنایت علیه بشریت است و مسئولیت آن برعهده مسئولین سیاسی وقت یعنی از جمله موسوی است. این است که او بهعنوان رئیس دولت واقف به اصل جریان بوده است و او وظیفه حفاظت مردم و جلوگیری از این نوع جنایات را داشته است یعنی یک وظیفه واقعی که از نظر حقوقی غیرقابل انکار است. اینجا که هارون تشخیص میدهد که این پرونده را به دادگاه بینالمللی لاهه تقدیم و حکم دستگیری برای مسئولین این قتلعام اجرا شود چیزی که تاکنون انجام نشده زیرا اراده سیاسی برای آن نبوده است.
در اینجا من بدفعات از قوانین دادگاه نورنبرگ یاد کردم منظورم چیست؟ آلمان در تاریخچه خود یک مثال بینظیر در برابر انسانیت انجام داده که بعد از پایان دوران سیاه هیتلری، در دادگاههای نورنبرگ شواهد جمعآوری و مورد تحقیق قرار گرفته است.
انگیزه دادگاههای نورنبرگ این است که وقتی جنایت علیه بشریت صورت میگیرد هیچ سپری برای دولتمردان نخواهد بود وقتی دولت یا حکومتی خودکامگی خود را تحت عنوان قانون اجرا میکنند چنین قوانینی قانون قابل نیست اینگونه بود سازمان ملل سرانجام در سال ۱۹۹۶ توانست دادگاهی تشکیل دهد و به اتهاماتی در مورد حقوق بینالملل و جنایت علیه بشریت پاسخ دهد عاملان قتلعام ۱۹۸۸ نیز باید در مقابل یک دادگاه بینالمللی قرار گرفته و باتهام جنایت علیه بشریت محاکمه شوند.
بهطور تعجبآوری مشاهده میشود که در عین حال که در ۱۹۸۸ قتلعام مجاهدین صورت میگیرد تعداد نفراتی که بهعنوان پناهنده پذیرفته میشوند بهطور غیرقابل توجیهی معکوس میشود. تا سال ۱۹۸۷ تقاضای پناهندگانی که عنوان هوادار مجاهدین را داشتند بدون مشکل انجام میشد و کافی بود کسی که بهعنوان نماینده مجاهدین در المان شناخته شده بود هواداری شخصی را تایید میکرد. بموازارت این در سطح جهانی مجاهدین از اعتماد زیادی برخوردار بودند و بهعنوان یک الترناتیو شناخته شده بودند در آنزمان طرح صلح شورای ملی مقاومت بود که از حمایت بینالمللی برخورداربود و بیش از ۵ هزار نفر از وزیران کشورها و رؤسای احزاب در دنبا آن را مورد حمایت قرار داده بودند در همین رابطه بود که نماینده شورایملی مقاومت آقای رفیعینژاد از طرف صدر اعظم وقت المان اقای هلموت کهل مورد احترام و ملاقات قرار گرفته بود آنها معرف یک آلترناتیو جدی علیه ملایان بودند ولی از ۱۹۸۸ برگ برمیگردد همانهایی که تا دیروز مجاهدین را بهرسمیت شناخته و مدارک آنها را ضمیمه پروندهها میکردند بمانند اینکه دکمهای فشار داده شده است از رسمیت مجاهدین صرفنظر کرده و هیچ مدرکی از آنان را نپذیرفتند و بعد از بازجوییهای بیمورد و چند ساعته پناهندگی هواداران آنها را رد میکردند.
اکنون پس از سالیان حق اینان گرفته شد ولی من هراس دارم که در آنزمان وزارتخارجه المان در راستای سیاست اشتباه خود نسبت به ایران خطای بزرگی را انجام داده است.
سردبیر روزنامهاینترنتی فرایه ولت مهمترین روزنامهاینترنتی آلمان آقای هاینسل نیز ضمن سخنان کوتاهی اظهار داشت: با احترام به حضار گرامی، برای ما که در غرب از امکان آزادی یعنی تجمع و اعتراض برخورداریم غیرقابل باور است که این چیزهای خیلی عادی در ایران موجود نیست و انسانها بهخاطر عضویت و یا هواداری در حزب یا گروهی دستگیر شکنجه و حتی اعدام میشوند و میبینیم که انسانهایی هستند که بهخاطر این حقوق پایهای حتی از جان خود نیز میگذرند.
به مردم ایران و مبارزان آن درود میفرستم بهراه و مبارزهتان ادامه بدهید شما پیروز هستید.
اقای کریستیان سیمرمن رئیس دفتر حقوقبشر در برلین نیز ضمن سخنانی اظهار داشت:
دوستان عزیز مقاومت عیله دیکتاتوری
دوستانی که وقت و زندگی خود را وقت آزادی و دموکراسی میکنند
بهخصوص دوستان آلمانیام که در این زمینه وقت و انرژی صرف میکنند
این ملت بزرگ فرهنگی که به مبنای حقوقبشر فرم داده و به جهان موسیقی و فرهنگ و فلسفه را هدیه داده است زیر حاکمیت قاتلان است ما امروز جمع شدهایم که یادآور قتلعام سال ۱۹۸۸ باشیم ولی اجازه میخواهم که یاداور باشم که در شصت سال گذشته در اواسط ماه اوت اولین رئیس دولت منتخب مردم ایران دکتر محمد مصدق سرنگون شد از آنموقع ببعد مردم ایران برای آزادی و دموکراسی جنگیده و در حال مبارزه هستند، مردم ایران فقط قربانی نیستند بلکه آنها مبارزانی هستند برای آزادی و دموکراسی و هر روز بیشتر و بیشتر نیز میشوند. من چنین احساس میکنم که جوانان در ایران دیگر حاضر به پذیرفتن اینچنین رژیمهایی نیستند ما بیشتر میشویم و باید ادامه بدهیم باید یاد قربانیان باشیم ولی نباید از یاد ببریم که برای چه جان باختند. رژیمهای دیکتاتوری وقتی خشن هستند زیر فشار هستند، در سالهای دهه ۸۰ بود که فتوای خمینی عامل کشتار دستجمعی بیش از ۳۰ هزارنفر شد و امروز هم همین امر دوباره تکرار میشود.
یکسال است که مردم در خیابانها بوده و حاضر به پذیرش این دیکتاتوری نیستند آنها بلند شدهاند و آزادی میخواهند و همان کسانی که موجب آن کشتارها شدهاند هنوز بر سر قدرت هستند، آن زمان فقط خمینی با فتوایش نبود بلکه همان کسانی که به او یاری میرساندند خامنهای و حتی موسوی و رئیسجمهورشان احمدینژاد بود که به شکنجه و اعدام معروف است البته آنها فقط قاتل نیستند بلکه پایههای اقتصادی یک کشور را نیز از بین میبرند همه این قاتلین میلیاردها دلار در خارج دارند و مانع رشد ایران هستند و بهمین دلیل باید بروند نه بهصورت رفرم بلکه یک تغییر بنیادی سیستم. امروز لیستی با اسامی بیش از هزار زندانی سیاسی در اختیار من قرار گرفته است که به اتهام محاربه و دشمنی با خدا محکوم به اعدام شدهاند آنها هیچکاری جز مبارزه برای آزادی و دموکراسی نکردهاند.
به همین دلیل در کنار شما ایستادهایم و خواهان پایان این دوران در ایران هستیم
شهادت خانوادهها و بازماندگان قربانیان قتلعام
تکاندهندهترین بخش این برنامه به شهادت خانوادهها و بازماندگان قربانیان قتلعام سال ۶۷ اختصاص داشت که همه حاضران را بهشدت متاثر کرده بود. هشت نفر شهادتهای تکاندهندهای از این جنایت ضدبشری را برای حاضران بازگو کردند هر چند همه آنها میگفتند که یادآوری خاطره این جنایت هولناک برایشان بسیار سخت و بیان ابعاد آن خارج از توان و ظرفیتشان است.
در بخشهایی از این برنامه توسط چندین نفر از هنرمندان آلمانی قطعاتی از موسیقیدانان معروف مانند باخ بیاد قهرمانانی که ۲۳ سال پیش جان بهراه آزادی نهادند، نواخته شد. آقای دکتر لورنس ویلکنز مورخ و استاد الهیأت دانشگاه برلین، بهمراه برادرش آقای دکتر ویلکنز قطعهیی بیاد ماندنی را با ویلون نواختند. همچنین اقای جواد جمشیدی از هواداران مجاهدین که یکی از برادرانش در سیاهچالهای رژیم جان باخته است قطعاتی با تار نواختند و یکی از شهروندان برلینی نیز قطعهای از «باخ» را اجرا کرد.
در انتهای مراسم آقای حمید مشیری با یاد ۱۱ شهید اشرفی یکی از اشعارش را بزبان آلمانی و فارسی قرائت کرد.
پس از پایان جلسه، حاضران با در دست داشتن تصاویر شهدا بر مزار کشیش فداکار و انساندوست برنهارد لیشتن برگ که در کلیسای اعظم برلین قرار دارد حاضر شدند. ابتدا کشیش اعظم برلین آقای آلفونس کلوک برای قربانیان قتلعام ۶۷ و ۱۱ شهید فروغ ایران در شهر اشرف و احقاق حقوق اشرفیان و برای آزادی زندانیان سیاسی به دعا پرداخت سپس دسته گلی توسط خانم معصومه بلورچی نماینده شورای ملی مقاومت در آلمان بر مزار این کشیش انساندوست گذاشته شد.
کشیش لیشتنبرگ که از سال ۱۹۳۲در دوران فاشیسم هیتلری کشیش همین کلیسا بود بعد از به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان مخالفتش را با دیکتاتوری هیتلری آغاز کرد و در سال ۱۹۳۳ مورد غضب گشتاپو سازمان مخوف امنیتی هیتلر قرار گرفت اما بهدلیل مقام مهمی که داشت نتوانستند او را دستگیر کنند.
بعد از شروع دستگیریها و کشتار گسترده مخالفان، کشیش لیشتن برگ بهشدت به مخالفت با هیتلر و دستگاه جهنمی سرکوب او برخاست و کلیسای DOM تبدیل به مآمنی گردید برای افرادی که در معرض دستگیری قرار داشته یا از کشتارها جان سالم بدر برده بودند و به این ترتیب او جان بسیاری از انسانها را با به خطر انداختن جان و مقام خود نجات داد.
برای این کشیش شریف، عقیده و مرام و مذهب قربانیان هرگز اهمیتی نداشت و هیچگاه آنها را در اینرابطه مورد سؤال قرار نمیداد و بهرغم اینکه خودش یک کشیش کاتولیک بود بیشترین شمار افرادی که او جانشان را نجات میداد از یهودیانی بودند که در معرض دستگیری و مرگ قرار گرفته بودند.
سرانجام بهدلیل فعالیتهای انساندوستانهاش، در اکتبر ۱۹۴۱ گشتاپو او را دستگیر و به جرم سوءاستفاده از مقام مذهبی محاکمه نموده و روانه اردوگاههای مرگ کرد. او که بهشدت از بیماری قلبی رنج میبرد در بازداشتگاه تحت فشار بود ولی به هیچوجه سر فرود نیاورد. و بهعنوان یک مرد خدا و یک آزاده در مقابل دشمن فاشیست از خود ضعف نشان نداد هر چند که جسمش دیگر توان تحمل شرایط سخت بازداشتگاه را نداشت.
دیکتاتوری هیتلری نیز همانند خمینی ملعون و عاملان قتلعام حتی بعد از خاتمه دوران محکومیتش او را آزاد نکرده و همچنان مورد آزار و اذیت قرار داد. بهمین دلیل کشیش لیشتنبرگ نیز همانند میلیونها قربانی ارودگاههای مرگ، در ۵ نوامبر سال ۱۹۴۳ بهدلیل فشارهای سخت و طافت فرسا در بازداشتگاه در گذشت و الگویی برای سایر کشیشهای انساندوستی شد که امروز در کنار اشرف و قیام مردم ایران قرار دارند. پاپ ژان پل دوم در سال ۱۹۹۶ بپاس فداکاریهای کشیش لیشتنبرگ، از او با عنوان «مقدس» یاد کرد.
تلویزیون برلین ساعتی بعد از این مراسم طی گزارش خبری خود فیلمی از این مراسم را پخش نموده و گفت: «جامعه ایرانیان در تبعید بزرگداشت قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۱۹۸۸ را برگزار کرد. هنوز نیز بعد از ۲۲ سال که از کشتار چندین هزار زندانی سیاسی میگذرد مجازات مرگ اجرا میشود. شمار اعدامها بعد از تقلب در انتحابات بهطور واضح افزایش یافته است. اغلب مجارات اعدام در ایران بشکل دار زدن صورت میگیرد.