728 x 90

-

گوشه‌هایی از شکنجه زندانیان سیاسی

-

زندان
زندان
رضا شریفی بوکانی زندانی سیاسی کرد در زندان گوهردشت در رنجنامه‌یی گوشه‌یی از شکنجه‌های خود را افشا کرد.
در این رنجنامه آمده است: ۱۵ اردییهشت ۸۹ساعت۳۰ . ۴ در یک کافی‌نت در شهرک غرب (کافی نت دانشجو) در تهران توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت شدم. در ابتدا مرا به مکان نامعلومی بردند و تا صبح با من کاری نداشتند صبح ساعت ۹ بود که مرا شکنجه جسمی کردند و بسیار آزار و اذیت نمودند بعد از ۳ساعت با فضاحت و بی‌عدالتی مرا به دادگاهی بردند که متوجه نشوم کدام دادگاه بود چون غیر از چشم‌بند یک گونی کوچک را بر سرم انداخته و از همانجا مرا روی صندلی عقب دراز کردند و از پشت به من دست‌بند زدند. عذاب زیادی کشیدم، در حضور روئسای دادگاه در همان دقیقه از من به‌عنوان جاسوس و دشمن نظام نام بردند و قرار بازداشت یک ماه را محرمانه امضا کردند و بلافاصله از دادگاه من را به رجایی شهر بند بازداشتگاه سپاه آوردند. از دادگاه نیز به همین شکل چشم‌بند و دست‌بند داشتم و این بار پابند هم اضافه شد که بی‌نهایت دچار اذیت و آزار شدم. من در سلول انفرادی‌ای بودم، نزدیک ۱۵ الی ۲۰روز زیر فشار روحی و جسمی قرار گرفتم بودم؛ هر روز ۶ساعت توسط مسئولین معاونت اطلاعات سپاه پاسداران تحت بازجویی قرار می‌گرفتم. بعد از ۱۵روز دوباره مرا به یک دادگاه بردند بعد از آن مرا به یک مکانی که در نواحی کوهستانی تهران بود، انتقال دادند و بعدها متوجه شدم در مناطق لواسان است. دقیقاً ۵روز زیر شکنجه قرار گرفتم. من در تمام این بازجویی‌ها با چشمبند بودم و مرا با تهدید و ارعاب فراوان و گاهی با خشونت بازجویی می‌کردند. بعد از آن‌جا مرا به ساختمان ۲۰۹ محرمانه انتقال دادند و در سلول ۷۷ به مدت ۶۵روز در انفرادی به‌سر بردم و هر روز بلااستثنا بازجویی داشتم و تحت فشار قرار می‌گرفتم. در مورد شکنجه‌های جسمی که من آن‌جا متحمل می‌شدم باید بگویم که ضرب‌وشتم و شوک الکتریکی از شکنجه‌های معمولی بود که برای من استفاده می‌شود، درست ۴۸ساعت مرا آویزان نمودند که الآن متاسفانه دست چپم از کار افتاده و کارایی خود را از دست داده است من در ساختمان ۲۰۹ هر روز تحت شدیدترین بازجویی‌ها قرار می‌گرفتم و هر روز شیوه بازجویی تغییر می‌کرد و بازجویهای جدیدی می‌آمدند… . بعد از ۵ماه شخصی از وزارت اطلاعات و دیگری از اطلاعات سپاه پاسداران من را احضار نمودند و بدون چشم‌بند در مورد مصاحبه تلویزیونی که من دروغهای را به نفع آنها به نمایش بگذارم با من صحبت کردند؛ من باید در این مصاحبه علیه خود و کسانی که نمی‌شناختم صحبت می‌کردم ولی بنده حاضر به این کار نشدم و جواب رد دادم. روزهای آخر بود که مرا به طبقه پایین بردند و کل تشکیلات فیلم‌برداری را راه‌اندازی کرده بودند و من دوباره قاطعانه جواب رد دادم به همین دلیل آنها مرا به اشد مجازات تهدید نمودند. ۲۴تیرماه بود که مرا چشم بسته و دست‌بند به دست روی صندلی عقب ماشین سمند خواباندند و به رجایی شهر بند سپاه آورند و مرا به همراه زندانی سیاسی بهروز جاوید تهرانی در بین زندانیان خطرناک قرار دادند و هم‌چنان بلاتکلیف.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/5fcd2ba9-4a7d-468b-9f6f-c6a21f40452c"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات