بحران درونی رژیم هرلحظه اوج بیشتری میگیرد و هر روز «تابو» ی جدیدی از حاکمیت ورشکسته خامنهای و باند غالب شکسته میشود و رسواییهای جدیدی برملا میگردد.
اکبر گنجی در مقالهای تحت عنوان «آیتالله خمینی، بیگناه یا...» گوشههایی از جنایات ضدبشری رژیم آخوندی را که مستقیما به دستور و امر خمینی دجال صورت گرفته است افشا کرد.
این مقاله که در ادامه مقاله مصطفی تاجزاده نوشته شده است به نقش دجال جماران در کلیه توطئهها و آدمکشی ها و قتل عامهای دهه ۶۰ اشاره کرده و از جمله نوشته است:
«بدترین دوران زندانهای جمهوری اسلامی، زندان های دهه ی اول انقلاب است که بدترین نوع شکنجهها در آن اعمال میشد. قتلعام تابستان ۱۳۶۷ که با حکم آیتالله خمینی صورت گرفت، مطابق معیارهای دیوان بینالمللی کیفری، ’جنایت علیه بشریت’ به شمار میآید».
هرچند گنجی نامی از شهیدان و کسانی که بیشترین رنجها را از آن سالهای سیاه بردهاند نمی برد و مشخص نیست که چه کسی شکنجه شده و چه کسی تیرباران شده و چه کسانی قتلعام شده و هویت سیاسی و ایدئولوژیکشان چه بوده است اما این نخستین باری است که گنجی دست روی آمر اصلی جنایات ضدبشری رژیم آخوندی میگذارد و مینویسد:
«چه کسی نمیداند که آیتالله خمینی آمر جنایت علیه بشریت (قتلعام تابستان ۱۳۶۷ ) بود؟ او بود که به صراحت تمام به ستاد انقلاب فرهنگی دستور داد که از ادامه ی تحصیل دانشجویان مارکسیست ممانعت بهعمل آورند و دانشگاهها را از اساتید دگراندیش تصفیه کنند».
و «چه کسی جز آیتالله خمینی در پشت آن نوع رفتار با آیتالله شریعتمداری قرار داشت؟ مگر بدون اذن او کسی جرئت چنان رفتاری را با یک مرجع تقلید میتوانست به تصور درآورد؟»
گنجی فاش میکند که آخوند ری شهری به دستور خمینی برای گرفتن اعتراف تلویزیونی از آیتالله شریعتمداری به او سیلی زده است و مینویسد:
«مگر محمد محمدی ری شهری، حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامی ارتش در سال ۵۸ و وزیر اطلاعات و رئیس دادگاه ویژه روحانیت بعدی، میتوانست بدون اذن آیتالله خمینی بر صورت آیتالله شریعتمداری سیلی بزند و آن مرحوم را مجبور سازد در پشت تلویزیون به آنچه آنها میخواستند اعتراف کند؟»
گنجی در بخش دیگری از نوشته خود به کینهکشی ضدانسانی خمینی نسبت به رهبر نهضت ملی ایران دکتر محمد مصدق میپردازد و با اشاره به این که خمینی برخلاف تمام موازین شرعی او را «غیر مسلم» نامیده بود مینویسد:
گنجی در بخش دیگری از نوشته خود به کینهکشی ضدانسانی خمینی نسبت به رهبر نهضت ملی ایران دکتر محمد مصدق میپردازد و با اشاره به این که خمینی برخلاف تمام موازین شرعی او را «غیر مسلم» نامیده بود مینویسد:
«...آیتالله خمینی مصدق را مسلمان نمی دانست… در یکی از جلسات ستاد انقلاب فرهنگی با آیتالله خمینی که تنها علی شریعتمداری، جلالالدین فارسی و عبدالکریم سروش حضور داشتنهاند، در پایان جلسه، شریعتمداری با احترام کامل از آیتالله خمینی میپرسد مسلم نبودن مصدق مبتنی بر چه مدارکی است؟ آیتالله خمینی میگوید: ’مدارک زیاد است. یکی از آنها این است که آیتالله خادمی به من گفت یک روز در مجلسی وقت نماز عصر میرسد، میخواهند نماز بخوانند، مصدق میپرسد نماز عصر چند رکعت است؟ ’. یعنی مصدق نمی دانسته نماز عصر چند رکعت است. جلالالدین فارسی به او میگوید: ’ولی مصدق وجوه شرعی خود را به مدرسه ی… پرداخت میکرد’. آیتالله خمینی به بحث پایان میدهد و نکته ی مهمی را گوشزد میکند. میگوید: ’در این کشور نباید هیچ کس مطرح شود’. »
حسادت و کینه توزی پیر کفتار جماران نسبت به مردی که مقاومت ضداستعماری میهن را در آن مقطع حساس رهبری کرد کاملا قابل فهم و درک است اما نکته ناگفته در جمله «در این کشور نباید هیچ کس مطرح شود’. این است که فقط خود دجال کفن پاره بایستی مطرح باشد و بس!
گنجی در بخش دیگری از مقاله خود به روش خامنهای پرداخته و او را ادامه دهنده راستین خط خمینی میداند و مینویسد:
«نگوئید آیتالله خامنهای از ’خط امام’ خارج شده است، او بیش از هر کس دیگر به ’خط امام’ ملتزم است. مگر ’خط امام’ جز این است که ’حفظ نظام از اوجب واجبات است’ و برای حفظ نظام، میتوان ’کلیه ی احکام اولیه ی اسلام چون نماز و روزه و حج را تعطیل کرد’ ؟ آیتالله خامنهای در حال عمل به همین فرامین است. زندان کردن مخالفان، حمله ی اوباش به بیت مراجع تقلید (آیتالله منتظری، آیتالله صانعی و… )، عزل مراجع تقلید از مرجعیت، بیدین و ضدانقلاب و جاسوس خواندن موسوی و کروبی، و… همه، عین ’خط امام’ است… آیتالله خمینی نظریه ولایت مطلقه ی فقیه را جعل کرد، نه آیتالله خامنهای. دومی، به نظر ات و فرامین اولی عمل میکند. این رژیم، رژیم دروغ و نیرنگ است. دستگاه سلطانی شبانه روز در حال برساختن دروغهای تازه است»