زندانی سیاسی علی معزی از زندانیان سیاسی دهه60 که هم اکنون در زندان گوهردشت کرج بهسر میبرد، حکم اعدام برای شش تن از هواداران و خانوادههای مجاهدان اشرف را خیال واهی رژیم برای ایجاد ترس از قیام مردم خواند و گفت این اقدامات عزم و اراده ملت شریف ایران را برای رهایی صد چندان میکند.
آقای علی معزی 56ساله، که هنوز از آثار شکنجههای سالهای شصت دژخیمان خمینی رنج میبرد، از 20آبان 1387، پس از یورش شکنجهگران وزارت بدنام اطلاعات بهخاطر دیدار با فرزندش در شهر اشرف، از خانهاش ربوده شد و ماههاست در زندان گوهردشت کرج زندانی و تحت فشار و شکنجههای گوناگون بهسر میبرد
آقای علی معزی 56ساله، که هنوز از آثار شکنجههای سالهای شصت دژخیمان خمینی رنج میبرد، از 20آبان 1387، پس از یورش شکنجهگران وزارت بدنام اطلاعات بهخاطر دیدار با فرزندش در شهر اشرف، از خانهاش ربوده شد و ماههاست در زندان گوهردشت کرج زندانی و تحت فشار و شکنجههای گوناگون بهسر میبرد
وی در بخشهایی از پیام خود، گفته است:
به نام خدا
سران حاکمیت در هراس از اعتراضات و نارضایتیهای فزاینده مردم تصمیم به زهر چشم گرفتن و انتقام از مردم گرفتهاند. لذا در آستانه خرداد ماه پس از اجرای چند اعدام اکنون از زبان دادستانی رژیم، تایید احکام قطعی اعدام شش تن از خانوادههای مجاهدین اشرفی از جمله آقایان علی صارمی و جعفر کاظمی را اعلام کردهاند. به این خیال واهی که مردم را بترسانند، اما حالا دیگر پرده فریب حکومت دیکتاتوری از هم دریده شده و عزم و اراده ملت شریف بهویژه زنان و جوانان برای رهایی از سلطه مشتی قاتل حرام خواره و حرام کاره صد چندان شده است. که چنین مقدر باشد که خونهای سالهای اخیر همچون حجتها و نداها تا فیض و فرهادها با رود خروشان خون شهدا و قتل عامهای دهه شصت پیوند خورده و حیات نوینی را برای ملت ما رقم زند.
به نام خدا
سران حاکمیت در هراس از اعتراضات و نارضایتیهای فزاینده مردم تصمیم به زهر چشم گرفتن و انتقام از مردم گرفتهاند. لذا در آستانه خرداد ماه پس از اجرای چند اعدام اکنون از زبان دادستانی رژیم، تایید احکام قطعی اعدام شش تن از خانوادههای مجاهدین اشرفی از جمله آقایان علی صارمی و جعفر کاظمی را اعلام کردهاند. به این خیال واهی که مردم را بترسانند، اما حالا دیگر پرده فریب حکومت دیکتاتوری از هم دریده شده و عزم و اراده ملت شریف بهویژه زنان و جوانان برای رهایی از سلطه مشتی قاتل حرام خواره و حرام کاره صد چندان شده است. که چنین مقدر باشد که خونهای سالهای اخیر همچون حجتها و نداها تا فیض و فرهادها با رود خروشان خون شهدا و قتل عامهای دهه شصت پیوند خورده و حیات نوینی را برای ملت ما رقم زند.
اگر در گذشته این خونریزیها که رژیم را بی آینده میکرد در ظلمات دجالیت همراه با خواب غفلت رسانهها و مجامع جهانی، خرج ترساندن و زمین گیر کردن جامعه ایرانی میشد، اکنون دیگر چه باک که همه شعار میدهند: “نترسید نترسید ما همه با هم هستیم“ . ”می جنگیم، میمیریم، سازش نمیپذیریم“ . چه رسد به هم بندیان سیاسی مبارز و مجاهد که با دست خود طناب دار برگردن آویزند و خود به جوخههای اعدام فرمان آتش دهند و خانوادههای آنان نیز با پایداری و صبری جمیل ادامه راه آنها را فریاد کنند.
”آیا ننگریستی به آنان که هزار هزار با ترس مرگ از دیار خود بیرون آمدند، پس خدا به آنها گفت بمیرید سپس زندهشان کرد! آری پس از آن که ترس از مرگ را کنار گذاشته و آماده جانبازی شدند خداوند آنها را ازحالت مردمی مرده و بیخاصیت بهصورت ملتی زنده و شاداب و عاقبت بهخیر دگرگون ساخت“ .
زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست
بلکه زنده است شهیدی که حیاتش به فناست
در ادامه نامه زندانی سیاسی علی معزی آمده است: اینجانب از زمانی که آقای علی صارمی از اوین به زندان گوهردشت منتقل گردیده بهعنوان یک هم بندی با ایشان افتخار همنشینی داشتهام و از نزدیک تحت تاثیر گذشت و فداکاری، رفتار و کردار انسانی و اخلاق و منش والای ایشان بودهام.
…
چهره علی آقا با لبخندی مهر آمیز تجلی گاه محبت پدرانه و عشق او به مردم است. سحرخیزی، فروتنی، متانت و بردباری و بزرگواری و عشق و ایمان و مرام مردمیاش من و سایر هم بندیان را تحت تاثیر قرار داده و بهعنوان نمونهای از ایمان و پایداری، احترام همگان را برمیانگیزد.
یکی میگوید: ”از وقتی که حکم اعدام آقای صارمی را صادر کردهاند چقدر احساسات و عواطفش رقیقتر و لطیف تر شده و چقدر شادتر از گذشته به نظر میرسد“ .
آقای صارمی همچنان درتداوم ورزش بامدادی، استفاده درست از وقت، پیشقدمی در برآوردن نیازهای دیگران، خستگی، بیماری و سن و سال نمیشناسد و در ایامی که او را در غل و زنجیر و بیماری پی درپی به بیدادگاه میبردند و میآوردند میگفت: ”چیزی نیست دوری زدیم و آمدیم و از هویت خودمان هم که دفاع کردیم“ . …
سلام و درود بیکران بر آنان که از بذل جان و مال و امکانات خویش در راه آزادی خلق دریغ نورزیدند.
علی معزی
آقای صارمی همچنان درتداوم ورزش بامدادی، استفاده درست از وقت، پیشقدمی در برآوردن نیازهای دیگران، خستگی، بیماری و سن و سال نمیشناسد و در ایامی که او را در غل و زنجیر و بیماری پی درپی به بیدادگاه میبردند و میآوردند میگفت: ”چیزی نیست دوری زدیم و آمدیم و از هویت خودمان هم که دفاع کردیم“ . …
سلام و درود بیکران بر آنان که از بذل جان و مال و امکانات خویش در راه آزادی خلق دریغ نورزیدند.
علی معزی
1 /3/89