میرحسین موسوی 5روز پس از قیام مردم ایران در روز عاشورا و در پاسخ به تهدیدات باند غالب رژیم طی بیانیهیی اعلام کرد که نه خودش، نه کروبی و نه خاتمی، خواستار حرکت وخیزش مردم در روزعاشورا نشدهاند.
موسوی درآغاز بیانیهاش، نوشت: «برای مراسم عاشورای حسینی بهرغم درخواستهای فراوان، نه جناب حجت الاسلام و المسلمین کروبی اطلاعیه دادند و نه حجت الاسلام و المسلمین خاتمی اطلاعیه صادر کردند و نه بنده و دوستانم. با این وصف یک بار دیگر مردمی خداجوی به صحنه آمدند و نشان دادند که شبکههای وسیع اجتماعی و مدنی که در طول انتخابات و بعد از آن بهصورت خود جوش شکل گرفته است، منتظر اطلاعیه و بیانیه نمیمانند».
موسوی دربیانیهاش، اقدامات سرکوبگرانه باند غالب رژیم علیه مردم بهپاخاسته در روز عاشورا را محکوم کرد و نوشت:«خشونتهای غیرقابل باور چون زیر کردن راهپیمایان، تیراندازی نیروهای لباس شخصی که امروز هویت آنها بر کسی پوشیده نیست و روز بروز پرده از چهره آنان و سرانشان کنار زده میشود، فاجعهای را آفرید که اثرات آن به این زودی از صحنه سیاسی کشورمان رخت برنخواهد بست». وی افزود: «مشاهده فیلمهای تکان دهنده عاشورا نشان میدهد که اگر شعارها و حرکات جاهایی به سمت افراط غیرقابل قبول کشانده میشود، ناشی از به زیر انداختن افراد بیگناه از روی پلها و بلندی ها، تیراندازیها و آدم زیر کردن ها و ترورهاست».
موسوی در قبال تهدیدهای باند خامنهای اعلام کرد: «بنده ابایی ندارم که یکی از شهدایی باشم که مردم بعد از انتخابات در راه مطالبات به حق دینی و ملی خود تقدیم کردند و خون من رنگینتر از آن شهدا نیست». وی دراین باره نوشت: «فرمان اعدام و قتل و زندانی کروبی و موسوی و امثال ما مشکل را حل نخواهد کرد. سخنان روز چهارشنبه میدان انقلاب و قبل از آن نماز جمعه هفته پیش دانشگاه که توسط چهرههای منتسب به نظام ایراد گردید، نتایج هر نوع اقدام تروریستی را مستقیما به سمت کانون نشانه خواهد رفت و گره مشکل بحران کنونی را نا گشودنی خواهد ساخت».
میرحسین موسوی در عین حال در قبال تهدیدات باند غالب رژیم که وی را سمپات مجاهدین خوانده بودند تا مرعوب کنند، خودش را دلسوز نظام و مجاهدین را منحوس نامید و نوشت: «تهمت بیدینی و همراهی با قدرتهای بیگانه مستکبر و افراد بدنام و جریانهای منحوسی چون منافقین به فرض آن که به حذف فیزیکی تعدادی از خدمتگزاران اسلام و مردم منتهی شود ناشی از چشم بستن به ماهیت مشکلات ملی کشور است. من بهعنوان یک دلسوز میگویم منافقین با خیانتها و جنایتهای خود مردهاند، شما برای کسب امتیازهای جناحی و کینه ورزی آنها را زنده نکنید».
میر حسین موسوی درادامه بر وفاداری خود به قانون اساسی رژیم ولایتفقیه تأکید کرد و نوشت: «من لازم میدانم قبل از آن که راهحل خودم را برای خروج از بحران مطرح سازم، برهویت اسلامی و ملی و مخالف سلطه بیگانگان و وفادار به قانون اساسی ما و جنبش سبز تاکید نمایم».
وی اضافه کرد: «ما بیزار از کسانی هستیم که بر عرف و اعتقادات دینی و ملی ملت خود احترام نمیگذارند. و مضحک است که به ما تهمت اهانت به قرآن، عاشورای امام حسین یا پاره کردن عکس حضرت امام زده شود. مسلما حرمت شکنی اگر در روز عاشورا صورت گرفته باشد مورد تایید ما نیست، اما بدترین نوع حرمت شکنی را کشتن بندگان بیگناه و عزادار در روز عاشورا و در ماههای حرام میدانیم».
موسوی سپس راهحل مورد نظرش را در5ماده بهعنوان پیشنهاد ذکرکرده که رئوس آنها بدین قرار است:
1- اعلام مسئولیت پذیری مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوهقضائیه
3- آزادی زندانیان سیاسی و احیاء حیثیت و آبروی آنها.
2ـ تدوین قانون اساسی شفاف و اعتماد برانگیز برای انتخابات
4- آزادی مطبوعات و رسانهها و اجازه نشر مجدد روزنامههای توقیف شده
5- بهرسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و تشکیل احزاب و تشکلها و پایبندی به اصل 27 قانون اساسی.
موسوی درخاتمه راجع به 5ماده پیشنهادی خود تأکیدکرد: «ضرورتی ندارد همه بندها با هم شروع شود. مشاهده عزم در این راه به روشنی افق کمک خواهد کرد. همه این پیشنهادها بدون نیاز به توافقنامه و مذاکره و داد و ستدهای سیاسی و از موضع حکمت و تدبیر و خیرخواهی میتواند اجرایی شود».
در زیر به بخشی از پیام رهبر مقاومت درباره قیام مردم ایران در روزعاشورا راجع به تهدیدات باند غالب علیه میرحسین موسوی توجه کنید:
«...بیچاره خامنهای که اواخر دوران شاه و حکومت نظامی ازهاری را بهیاد دارد، خوب میداند که آتش گشودن و سرکوب گسترده چه ضررها و خطراتی بهدنبال دارد. در یک کلام سرنگونی را قویاً تسریع میکند.
بنابراین همچنانکه امسال در 30خرداد به عرض رساندم باید تکرار نمود که: «اگرناپرهیزی نمودید و هوا برتان داشت و در مدلهای پاسدار نشان احمدینژادی پیش رفتید، اگر همچنانکه در سر دارید، به تصفیههای بزرگ و به سرکوب هر چه بیشتر و به کشتار برای جلوگیری از قیام روی آوردید، وعده نهایی ارتش آزادی با شما، در تهران».
خبرگزاری رسمی رژیم بهنقل از یک عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی در مجلس ارتجاع گزارش کردهاست «موسوی از سمپاتهای منافقین در اوایل انقلاب بود» و هم اکنون هم راهی را که مجاهدین رفتهاند میرود.
سمپاتی نسبت به مجاهدین در اوایل انقلاب و در زمان شاه منحصر به آقای موسوی نبوده و هیچ کشف جدیدی نیست. رفسنجانی نیز به تفصیل داستانهای خود را با مجاهدین در خاطراتش نوشته و کسانی که او را در آن سالها پس از آزادی از زندان دیدهاند بهخوبی میدانند که صراحتاً میگفت خدا تنها نمازهایی را از او قبول خواهد کرد که در قزل قلعه پشت سر مجاهدین خوانده است. رفسنجانی تا قبل از متلاشی شدن سازمان مجاهدین توسط اپورتونیستهای چپ نما در سال 1354 صریحاً میگفت که خمینی بدون مجاهدین آب هم نمیتواند بخورد.
خامنهای هم داستانهای پر طول و تفصیل با مجاهدین دارد و خودش در تهران یک شب با من از خاطرات دیدارهای نو بهییاش با حنیف بنیانگذار میگفت و از کتابهای مجاهدین به ویژه کتاب امام حسین تعریف میکرد. حتی درسال 57 و 58 در زمانیکه عضو شورای ارتجاع خمینی بود، هر شب جمعه از برادرمان ابوالقاسم رضایی به اصرار میخواست که نزد او برود و او را بهلحاظ سیاسی توجیه کند. جرم اغلب روحانیان و آخوندهایی که در زمان شاه به زندان میافتادند سمپاتی نسبت به مجاهدین یا کمک مالی بود. اگر بخواهم اسامی آنها را ردیف کنم، مثنوی هفتادمن میشود و فرصت دیگری میخواهد. فقط این را میگویم و در میگذرم که تنها کسی که در آن روزگار با مجاهدین عناد داشت شخص خمینی بود که او هم سرانجام در اواخر سال 1350 تحت فشار پدر طالقانی و آقای منتظری برای حمایت از مجاهدین فتوا داد که یک سوم سهم امام را میتوان به جوانان مسلمان و مبارز داد. در آن روزگار، افرادی مانند احمدینژاد یا لاریجانی یا خاتمی مطلقاً موجودیت و حیات سیاسی نداشتند. بنابراین متهم کردن آقای موسوی به اینکه مانند بسیاری دیگر از سران رژیم سی و اندی سال پیش به مجاهدین سمپاتی داشته است فقط یک تله و بهانه جویی برای بهدام انداختن اوست. ضمن اینکه همه میدانند که موسوی در زمان نخست وزیری طابق النعل بالنعل مجری دستورات خمینی علیه مجاهدین بود.
مهمتر اینکه، متهم کردن آقای موسوی به اینکه راه مجاهدین را میرود کذب محض و زمینهسازی برای ارعاب و اسکات و یا دستگیری است. اگر درست بهیادم مانده باشد موسوی دریکی از بیانیههای خود بعد از انتخابات گفت که هدف او از شرکت در انتخابات بازگرداندن «عقلانیت دینی به فضای مدیریت کشور» بوده اما در میانه مسیر به هدفهای بسیار بلندتری هدایت شده است. طبعاً ما آرزومندیم که آقای موسوی در مسیر هدایت، روزی به آنجا برسد که مرحوم منتظری رسید و بهطور نسبی هم که شدهام الفساد دیکتاتوری دینی ولایتفقیه را دریافت. همان جرثومه یزیدی را که سنگ بنای قانون اساسی این رژیم است. هر کس که به حاکمیت و رای آزاد جمهور مردم ایران پایبند است، با ماست و ما با او هستیم.
در مصاف تاریخی مردم ایران با نظام پلید ولایت و شخص ولیفقیه ارتجاع، گفتهایم و تکرار میکنیم که. بهرغم هر آنچه موسوی یا دیگران علیه مجاهدین و مقاومت ایران گفته باشند یا بگویند، هر گونه تعرض به آنها و خانواده و اطرافیانشان را قویاً محکوم میکنیم و به ولیفقیه ارتجاع اخطار میکنیم که مسئولیت دستگیری و محاکمه و مجازات موسوی و هر گونه اقدام تروریستی مشخصاً و مستقیماً برعهده شخص خامنهای است. علاوه بر این، در پی صدور پنجاهو ششمین قطعنامه مللمتحد درباره نقض وحشتناک حقوقبشر در ایران، از دبیرکل مللمتحد و کمیسر عالی حقوقبشر باز هم میخواهیم که در همین خصوص یک هیأت ثابت نظارت بینالمللی برای نگهبانی از حقوقبشر و بهویژه آزادی بیان و اجتماعات در تهران مستقر کند.
واضح است که باند خامنهای و شرکا به غایت تلاش میکنند کروبی و موسوی و اطرافیان و نظایر آنها را متقاعد کنند که به شرط تایید یا شراکت در سرکوب مجاهدین و مقاومت ایران و موضعگیری علیه آنها، از تیغ آخته ولایت در امان خواهند بود. تلاش میکنند مانند لاریجانی، رئیس مجلس ارتجاع، آنها را قدم به قدم به همسفری و هم سفرگی مجدد در همین راستا بکشانند. اما واقعیت این است که کار از این چیزها گذشته و مواضع و برچسبهای پیشین به مجاهدین دیگر اثر ندارد و مشکلی حل نمیکند. چرا که ولایت یزیدی فقط انقیاد و تسلیم مطلق میطلبد و حالا دیگر در سراشیب سرنگونی، صرف لفاظی علیه مجاهدین و مقاومت ایران دردی را از او دوا نمیکند.
خامنهای و خبرگان دستنشانده او فرصت جایگزین کردن منتظری برای فراهم کردن مقدمات یک انتخابات آزاد را که به آنان اندرز داده بودیم، از دست دادند. انحلال خبرگان ارتجاع را هم بگوش نگرفتند و زیانکار شدند. باشد تا در قدمهای بعد مانند آتشبس تحمیلی، انهدام آن را بهدست پرتوان مردم ایران بهچشم ببینند» …
موسوی درآغاز بیانیهاش، نوشت: «برای مراسم عاشورای حسینی بهرغم درخواستهای فراوان، نه جناب حجت الاسلام و المسلمین کروبی اطلاعیه دادند و نه حجت الاسلام و المسلمین خاتمی اطلاعیه صادر کردند و نه بنده و دوستانم. با این وصف یک بار دیگر مردمی خداجوی به صحنه آمدند و نشان دادند که شبکههای وسیع اجتماعی و مدنی که در طول انتخابات و بعد از آن بهصورت خود جوش شکل گرفته است، منتظر اطلاعیه و بیانیه نمیمانند».
موسوی دربیانیهاش، اقدامات سرکوبگرانه باند غالب رژیم علیه مردم بهپاخاسته در روز عاشورا را محکوم کرد و نوشت:«خشونتهای غیرقابل باور چون زیر کردن راهپیمایان، تیراندازی نیروهای لباس شخصی که امروز هویت آنها بر کسی پوشیده نیست و روز بروز پرده از چهره آنان و سرانشان کنار زده میشود، فاجعهای را آفرید که اثرات آن به این زودی از صحنه سیاسی کشورمان رخت برنخواهد بست». وی افزود: «مشاهده فیلمهای تکان دهنده عاشورا نشان میدهد که اگر شعارها و حرکات جاهایی به سمت افراط غیرقابل قبول کشانده میشود، ناشی از به زیر انداختن افراد بیگناه از روی پلها و بلندی ها، تیراندازیها و آدم زیر کردن ها و ترورهاست».
موسوی در قبال تهدیدهای باند خامنهای اعلام کرد: «بنده ابایی ندارم که یکی از شهدایی باشم که مردم بعد از انتخابات در راه مطالبات به حق دینی و ملی خود تقدیم کردند و خون من رنگینتر از آن شهدا نیست». وی دراین باره نوشت: «فرمان اعدام و قتل و زندانی کروبی و موسوی و امثال ما مشکل را حل نخواهد کرد. سخنان روز چهارشنبه میدان انقلاب و قبل از آن نماز جمعه هفته پیش دانشگاه که توسط چهرههای منتسب به نظام ایراد گردید، نتایج هر نوع اقدام تروریستی را مستقیما به سمت کانون نشانه خواهد رفت و گره مشکل بحران کنونی را نا گشودنی خواهد ساخت».
میرحسین موسوی در عین حال در قبال تهدیدات باند غالب رژیم که وی را سمپات مجاهدین خوانده بودند تا مرعوب کنند، خودش را دلسوز نظام و مجاهدین را منحوس نامید و نوشت: «تهمت بیدینی و همراهی با قدرتهای بیگانه مستکبر و افراد بدنام و جریانهای منحوسی چون منافقین به فرض آن که به حذف فیزیکی تعدادی از خدمتگزاران اسلام و مردم منتهی شود ناشی از چشم بستن به ماهیت مشکلات ملی کشور است. من بهعنوان یک دلسوز میگویم منافقین با خیانتها و جنایتهای خود مردهاند، شما برای کسب امتیازهای جناحی و کینه ورزی آنها را زنده نکنید».
میر حسین موسوی درادامه بر وفاداری خود به قانون اساسی رژیم ولایتفقیه تأکید کرد و نوشت: «من لازم میدانم قبل از آن که راهحل خودم را برای خروج از بحران مطرح سازم، برهویت اسلامی و ملی و مخالف سلطه بیگانگان و وفادار به قانون اساسی ما و جنبش سبز تاکید نمایم».
وی اضافه کرد: «ما بیزار از کسانی هستیم که بر عرف و اعتقادات دینی و ملی ملت خود احترام نمیگذارند. و مضحک است که به ما تهمت اهانت به قرآن، عاشورای امام حسین یا پاره کردن عکس حضرت امام زده شود. مسلما حرمت شکنی اگر در روز عاشورا صورت گرفته باشد مورد تایید ما نیست، اما بدترین نوع حرمت شکنی را کشتن بندگان بیگناه و عزادار در روز عاشورا و در ماههای حرام میدانیم».
موسوی سپس راهحل مورد نظرش را در5ماده بهعنوان پیشنهاد ذکرکرده که رئوس آنها بدین قرار است:
1- اعلام مسئولیت پذیری مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوهقضائیه
3- آزادی زندانیان سیاسی و احیاء حیثیت و آبروی آنها.
2ـ تدوین قانون اساسی شفاف و اعتماد برانگیز برای انتخابات
4- آزادی مطبوعات و رسانهها و اجازه نشر مجدد روزنامههای توقیف شده
5- بهرسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و تشکیل احزاب و تشکلها و پایبندی به اصل 27 قانون اساسی.
موسوی درخاتمه راجع به 5ماده پیشنهادی خود تأکیدکرد: «ضرورتی ندارد همه بندها با هم شروع شود. مشاهده عزم در این راه به روشنی افق کمک خواهد کرد. همه این پیشنهادها بدون نیاز به توافقنامه و مذاکره و داد و ستدهای سیاسی و از موضع حکمت و تدبیر و خیرخواهی میتواند اجرایی شود».
در زیر به بخشی از پیام رهبر مقاومت درباره قیام مردم ایران در روزعاشورا راجع به تهدیدات باند غالب علیه میرحسین موسوی توجه کنید:
«...بیچاره خامنهای که اواخر دوران شاه و حکومت نظامی ازهاری را بهیاد دارد، خوب میداند که آتش گشودن و سرکوب گسترده چه ضررها و خطراتی بهدنبال دارد. در یک کلام سرنگونی را قویاً تسریع میکند.
بنابراین همچنانکه امسال در 30خرداد به عرض رساندم باید تکرار نمود که: «اگرناپرهیزی نمودید و هوا برتان داشت و در مدلهای پاسدار نشان احمدینژادی پیش رفتید، اگر همچنانکه در سر دارید، به تصفیههای بزرگ و به سرکوب هر چه بیشتر و به کشتار برای جلوگیری از قیام روی آوردید، وعده نهایی ارتش آزادی با شما، در تهران».
خبرگزاری رسمی رژیم بهنقل از یک عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی در مجلس ارتجاع گزارش کردهاست «موسوی از سمپاتهای منافقین در اوایل انقلاب بود» و هم اکنون هم راهی را که مجاهدین رفتهاند میرود.
سمپاتی نسبت به مجاهدین در اوایل انقلاب و در زمان شاه منحصر به آقای موسوی نبوده و هیچ کشف جدیدی نیست. رفسنجانی نیز به تفصیل داستانهای خود را با مجاهدین در خاطراتش نوشته و کسانی که او را در آن سالها پس از آزادی از زندان دیدهاند بهخوبی میدانند که صراحتاً میگفت خدا تنها نمازهایی را از او قبول خواهد کرد که در قزل قلعه پشت سر مجاهدین خوانده است. رفسنجانی تا قبل از متلاشی شدن سازمان مجاهدین توسط اپورتونیستهای چپ نما در سال 1354 صریحاً میگفت که خمینی بدون مجاهدین آب هم نمیتواند بخورد.
خامنهای هم داستانهای پر طول و تفصیل با مجاهدین دارد و خودش در تهران یک شب با من از خاطرات دیدارهای نو بهییاش با حنیف بنیانگذار میگفت و از کتابهای مجاهدین به ویژه کتاب امام حسین تعریف میکرد. حتی درسال 57 و 58 در زمانیکه عضو شورای ارتجاع خمینی بود، هر شب جمعه از برادرمان ابوالقاسم رضایی به اصرار میخواست که نزد او برود و او را بهلحاظ سیاسی توجیه کند. جرم اغلب روحانیان و آخوندهایی که در زمان شاه به زندان میافتادند سمپاتی نسبت به مجاهدین یا کمک مالی بود. اگر بخواهم اسامی آنها را ردیف کنم، مثنوی هفتادمن میشود و فرصت دیگری میخواهد. فقط این را میگویم و در میگذرم که تنها کسی که در آن روزگار با مجاهدین عناد داشت شخص خمینی بود که او هم سرانجام در اواخر سال 1350 تحت فشار پدر طالقانی و آقای منتظری برای حمایت از مجاهدین فتوا داد که یک سوم سهم امام را میتوان به جوانان مسلمان و مبارز داد. در آن روزگار، افرادی مانند احمدینژاد یا لاریجانی یا خاتمی مطلقاً موجودیت و حیات سیاسی نداشتند. بنابراین متهم کردن آقای موسوی به اینکه مانند بسیاری دیگر از سران رژیم سی و اندی سال پیش به مجاهدین سمپاتی داشته است فقط یک تله و بهانه جویی برای بهدام انداختن اوست. ضمن اینکه همه میدانند که موسوی در زمان نخست وزیری طابق النعل بالنعل مجری دستورات خمینی علیه مجاهدین بود.
مهمتر اینکه، متهم کردن آقای موسوی به اینکه راه مجاهدین را میرود کذب محض و زمینهسازی برای ارعاب و اسکات و یا دستگیری است. اگر درست بهیادم مانده باشد موسوی دریکی از بیانیههای خود بعد از انتخابات گفت که هدف او از شرکت در انتخابات بازگرداندن «عقلانیت دینی به فضای مدیریت کشور» بوده اما در میانه مسیر به هدفهای بسیار بلندتری هدایت شده است. طبعاً ما آرزومندیم که آقای موسوی در مسیر هدایت، روزی به آنجا برسد که مرحوم منتظری رسید و بهطور نسبی هم که شدهام الفساد دیکتاتوری دینی ولایتفقیه را دریافت. همان جرثومه یزیدی را که سنگ بنای قانون اساسی این رژیم است. هر کس که به حاکمیت و رای آزاد جمهور مردم ایران پایبند است، با ماست و ما با او هستیم.
در مصاف تاریخی مردم ایران با نظام پلید ولایت و شخص ولیفقیه ارتجاع، گفتهایم و تکرار میکنیم که. بهرغم هر آنچه موسوی یا دیگران علیه مجاهدین و مقاومت ایران گفته باشند یا بگویند، هر گونه تعرض به آنها و خانواده و اطرافیانشان را قویاً محکوم میکنیم و به ولیفقیه ارتجاع اخطار میکنیم که مسئولیت دستگیری و محاکمه و مجازات موسوی و هر گونه اقدام تروریستی مشخصاً و مستقیماً برعهده شخص خامنهای است. علاوه بر این، در پی صدور پنجاهو ششمین قطعنامه مللمتحد درباره نقض وحشتناک حقوقبشر در ایران، از دبیرکل مللمتحد و کمیسر عالی حقوقبشر باز هم میخواهیم که در همین خصوص یک هیأت ثابت نظارت بینالمللی برای نگهبانی از حقوقبشر و بهویژه آزادی بیان و اجتماعات در تهران مستقر کند.
واضح است که باند خامنهای و شرکا به غایت تلاش میکنند کروبی و موسوی و اطرافیان و نظایر آنها را متقاعد کنند که به شرط تایید یا شراکت در سرکوب مجاهدین و مقاومت ایران و موضعگیری علیه آنها، از تیغ آخته ولایت در امان خواهند بود. تلاش میکنند مانند لاریجانی، رئیس مجلس ارتجاع، آنها را قدم به قدم به همسفری و هم سفرگی مجدد در همین راستا بکشانند. اما واقعیت این است که کار از این چیزها گذشته و مواضع و برچسبهای پیشین به مجاهدین دیگر اثر ندارد و مشکلی حل نمیکند. چرا که ولایت یزیدی فقط انقیاد و تسلیم مطلق میطلبد و حالا دیگر در سراشیب سرنگونی، صرف لفاظی علیه مجاهدین و مقاومت ایران دردی را از او دوا نمیکند.
خامنهای و خبرگان دستنشانده او فرصت جایگزین کردن منتظری برای فراهم کردن مقدمات یک انتخابات آزاد را که به آنان اندرز داده بودیم، از دست دادند. انحلال خبرگان ارتجاع را هم بگوش نگرفتند و زیانکار شدند. باشد تا در قدمهای بعد مانند آتشبس تحمیلی، انهدام آن را بهدست پرتوان مردم ایران بهچشم ببینند» …