نقش مجاهدین خلق در جنگ ایران و عراق چه بود؟
ارتش آزادیبخش ملی ایران با چه منطقی به خودشون اجازه میدادن با نیروهای نظام خمینی بعد از عقبنشینی عراق از خاک ایران و قبول آتشبس و پذیرش صلح، جنگ کنند!؟
آیا این اقدام مجاهدین و ارتش آزادی درست بود؟
جواب مجاهدین خلق به این سؤالات چیه؟
ارتش آزادیبخش ملی ایران با چه منطقی به خودشون اجازه میدادن با نیروهای نظام خمینی بعد از عقبنشینی عراق از خاک ایران و قبول آتشبس و پذیرش صلح، جنگ کنند!؟
آیا این اقدام مجاهدین و ارتش آزادی درست بود؟
جواب مجاهدین خلق به این سؤالات چیه؟
***
نزدیک به سه دهه پس از پایان یافتن جنگ و شروع عملیات فروغ جاویدان مجاهدین، یا به قول آخوندها عملیات مرصاد، هنوز این سوال، از آن سوالهاییست که برای برخیها تازگی داره. آنقدر که علی خامنهای ترجیح میده روزانه نزدیک به یکصد مقاله، خبر و تحلیل و نقد و گزارش دربارهٴ آن در رسانههای حکومتیاش منتشر کنه!
جنگی که مجاهدین تنها نیروی ایرانیای بودند که عملاً کمر به خاموش کردن آتشش بستند و موفق هم شدند. شاید برخیها این را قبول نداشته باشند و به قول معروف چنین کاری را فراتر از توان مجاهدین بدانند، شاید برخیها ختم آن جنگ شوم را نتیجه ساخت و پاخت ابرقدرتها بدانند و شاید برخی هم علت خاموش شدن آتش آن را نتیجه تمام شدن نفت خمینی! بدانند اما.
اما این روزها که سران و سرکردگان و ارباب رسانههای نظام، مأمور به تبلیغ بر ضد مجاهدین شدهاند در میان انبوه گفتههای گوناگون آنها با اسنادی از اعترافهای آخوندها مواجه میشویم که کار بحث و استدلال برای اثبات صحت دعاوی مجاهدین را بسیار آسان میکنند!
حرف و ادعای مجاهدین خیلی ساده و روشن است،
مجاهدین استدلال میکنند برای ختم جنگ و تحمیل صلح به خمینی، ابتدا مشروعیت جنگ پس از خرمشهر را در انظار جهانیان باطل اعلام کردند و پس از آن و برای متوقف کردن ماشین جنگی خمینی، وارد عملیات شدند و در برابر ماشین جنگی خمینی صفآرایی کرده و عملاً به مقابله با آن برخاسته و دست به تهاجم زدند.
تهاجمی طولانی و در تمامی خطوط مرزی ایران و عراق که سرانجام خمینی را ناگزیر از پذیرش آتشبس و ختم جنگ کرد.
تهاجمی از مجاهدین که در اولین روزهای جنگ و برای دفاع از زمینهای اشغالی ایران، به دفاع از آبادان و خرمشهر برخاسته و در این راه در برابر نیروهای اشغالگر عراقی، بسا جانها و سرها که باخته بودند و همزمان که از روبهرو آماج آتش نیروهای عراقی بودند، از پشت سر هم آماج آتش ناجوانمردانهٴ پاسداران بودند.
جنگی که مجاهدین تنها نیروی ایرانیای بودند که عملاً کمر به خاموش کردن آتشش بستند و موفق هم شدند. شاید برخیها این را قبول نداشته باشند و به قول معروف چنین کاری را فراتر از توان مجاهدین بدانند، شاید برخیها ختم آن جنگ شوم را نتیجه ساخت و پاخت ابرقدرتها بدانند و شاید برخی هم علت خاموش شدن آتش آن را نتیجه تمام شدن نفت خمینی! بدانند اما.
اما این روزها که سران و سرکردگان و ارباب رسانههای نظام، مأمور به تبلیغ بر ضد مجاهدین شدهاند در میان انبوه گفتههای گوناگون آنها با اسنادی از اعترافهای آخوندها مواجه میشویم که کار بحث و استدلال برای اثبات صحت دعاوی مجاهدین را بسیار آسان میکنند!
حرف و ادعای مجاهدین خیلی ساده و روشن است،
مجاهدین استدلال میکنند برای ختم جنگ و تحمیل صلح به خمینی، ابتدا مشروعیت جنگ پس از خرمشهر را در انظار جهانیان باطل اعلام کردند و پس از آن و برای متوقف کردن ماشین جنگی خمینی، وارد عملیات شدند و در برابر ماشین جنگی خمینی صفآرایی کرده و عملاً به مقابله با آن برخاسته و دست به تهاجم زدند.
تهاجمی طولانی و در تمامی خطوط مرزی ایران و عراق که سرانجام خمینی را ناگزیر از پذیرش آتشبس و ختم جنگ کرد.
تهاجمی از مجاهدین که در اولین روزهای جنگ و برای دفاع از زمینهای اشغالی ایران، به دفاع از آبادان و خرمشهر برخاسته و در این راه در برابر نیروهای اشغالگر عراقی، بسا جانها و سرها که باخته بودند و همزمان که از روبهرو آماج آتش نیروهای عراقی بودند، از پشت سر هم آماج آتش ناجوانمردانهٴ پاسداران بودند.
اما پس از خرمشهر و آزاد شدن زمینهای اشغالی میهن، دیگر ذرهیی برای ادامه جنگ مشروعیت قابل نبودند و در برابر آن موضعگیری کردند.
البته مجاهدین هم میتوانستند مانند برخی نیروها، شخصیتها و احزاب دیگر صرفاً با محکوم کردن جنگ و تبلیغ در مورد ضررهای جنگ، عملاً نظارهگر صحنهٴ خونینی باشند که در آن روزانه صدها هموطنشان در تنور جنگ، ذوب میشدند.
مجاهدین حتی میتوانستند، ضمن محکوم کردن جنگ، و بهراه انداختن کارزارهای تبلیغی ضد جنگ، به تلاشهای دیپلوماتیک هم برای منزوی کردن سیاستهای جنگطلبانهٴ خمینی دست بزنند.
مجاهدین میتوانستند با بیشمار روشهای دیگر، مخالفت خود را با جنگ، اعلام کنند و...
اما هیچکدام اینها نمیتوانست مانع استمرار جنگ و قطع آن خونریزی مهیب شود چرا که ”موضعگیری“ و فقط موضعگیری و حرف و بیانیه و اطلاعیه و مصاحبه و سخنرانی نمیتواند حتی یک عدد ”چوب کبریت“ را یک سانت جابهجا کند! چه رسد به اینکه یک جنگ به آن گستردگی در زمین و هوا و دریا را متوقف کند!
ضمن اینکه خمینی بارها نشان داده بود که اهل صلح نیست و جنگ را موهبتی الهی میدانست موهبتی که با آن و زیر پوش آن، سیاست سرکوب داخلی خودش را پیش میبرد.
کسانی که با اسناد جنگ آشنایی دارند به خوبی میدانند که در همان اولین مقطع از تاریخ جنگ، خمینی زیر فشار طرحهای صلحی که سازمان ملل و دیگر کشورها با قید پرداخت خسارتهای دو طرف پیشنهاد کرده بودند، دستور داد که یک ”طرح صلح جامع“ برای شورای امنیت سازمان ملل تهیه شود.
آن طرح صلح را رجایی نخستوزیر وی به شورای امنیت برد، شورای امنیت، بلافاصله آن را پذیرفت. دولت عراق هم آن را قبول کرد ولی در کمال شگفتی، خمینی که خود طراح و بانی آن طرح صلح بود، آن را یعنی همان طرح صلح خودش را پس زد تا مبادا آن جنگ ضدمیهنی متوقف شود. اسناد این داستان را میتوانید همینجا ببینید و بخوانید.
سایت تابناک متعلق به پاسدار محسن رضای در تاریخ 6مهر 93دربارهٴ آن طرح صلح کذایی نوشت روز 24مهر 59 محمد علی رجایی نخستوزیر وقت به سازمان ملل رفت و پیشنهاد داد:
متجاوز به مرز خود بازگردد.
نیروهای بیطرف در مرزها مستقر شوند تا دوباره تجاوزی اتفاق نیفتد.
مسأله تجاوز به داوری بینالمللی واگذار شود و متجاوز محاکمه و مجازات شده و خسارت را پرداخت کند.
مشابه همین نکته را سایت موسوم به پایگاه اطلاعرسانی شهید رجایی هم طبق کلیشهٴ بالا منعکس کرده و نوشته: ”در همین زمان (26مهر 1359) مقامات رسمی ایران در سازمان ملل با تأکید بر اینکه شورای امنیت بر اساس منشور مللمتحد موظف است تجاوز از قبل طراحی شدهی عراق را محکوم کند، خروج متجاوزین عراقی را خواستار گردد، غرامت خرابی و کشتار مردم ایران را از متجاوزین بخواهد و بالاتر از همه، مقامات رژیم عراق را بهعنوان جنایتکار جنگی محکوم کند، طرح سه مادهای را برای پایان دادن به جنگ از راه مذاکره ارائه دادند. این طرح شامل فراخوانده شدن همهی نیروهای عراق از خاک ایران، اعلام آتشبس و اقدامات میانجی گرانه و حضور ناظران سازمان ملل در مرزهای 2کشور بود“ گویا این، همان طرحی است که سایت تابناک محسن رضایی نیز در تاریخ 6مهر 93به آن اشاره کرده). طرحی که منابع رسمی حکومتی دربارهٴ آن مطلقاً حرفی نمیزنند اما برخی مقامات عالیرتبهٴ نظام، گوشههایی از آن را خواسته یا ناخواسته لو دادهاند!
رفسنجانی نیز در کتاب خاطرات خود به اسم ” انقلاب در بحران، کارنامه و خاطرات سال 1359. به کوشش عباس بشیری. تهران. چاپ نشرمعارف انقلاب، 1383ص 259 “ به این طرح صلح اشاره کرده. اما رجایی در روز سخنرانی خود در سازمان ملل، به جای بحث روی جنگ و طرح صلحشان، به شکلی غیرمنتظره به شورای امنیت و جامعه جهانی و عراق حمله کرد و گفت من صریحاً اعلام میکنم که ملت ما مصمم است حتی با دنبال کردن یک جنگ طولانی و مردمی، نه تنها متجاوزین را سر جای خود بنشانند، بلکه جوابی دندان شکن به آمریکا بدهد!
اینکه میشد جنگ را آبرومندانه پایان داد اینک یک ادعا نیست، حجم اسناد موجود در این باره آنقدر زیاد است که جای انکار باقی نمیگذارد.
جنگی که تفاوت تلفات و ضایعات آن در آن مقطع یا حتی مقطع آزادی خرمشهر با تلفات و ضایعات جنگ در سال 67 و پذیرش ناگزیر قطعنامه 598 از زمین تا آسمان است با نزدیک به دو میلیون کشته و... در دو طرف!
راحت بگوییم:
در ایران و شاید جهان، به جز خمینی و باندش و یکی دو کشور متحدش، هیچ حزب، گروه، دسته یا حتی کشوری نبود که خواهان پایان یافتن جنگ نباشد اما در مقام عمل، هیچکس اقدامی برای ختم جنگ انجام نمیداد! حتی بعد از آزادی خرمشهر که تمایل به صلح در مردم ایران هم به خواسته اکثریت تبدیل شده بود باز خمینی از ختم جنگ جلوگیری میکرد. کسی باید پیدا میشد و از نام و ننگ خود میگذشت، آستین بالا میزد و جنگ را تمام میکرد و به آن خونریزی جنایتبارانه خاتمه میداد. به بیوه شدن زنها و یتیم شدن کودکان! به ویرانی شهرها و نابودی روستاها!
تنها کسی که شجاعت انجام این کار را داشت مسعود رجوی بود و سازمانش (سازمان مجاهدین خلق ایران). رجوی پس از امضای قرارداد صلح با وزیر خارجه عراق در پاریس، رسماً اعلام کرد که این قرارداد صلح را حتی اگر خمینی بپذیرد، وی بعد از سرنگونی خمینی به الزامات آن ملتزم خواهد بود، اما خمینی پای صلح نیآمد تا وقتی که مجاهدین ابتدا نامشروع بودن آن جنگ را در اکثر پارلمانهای دنیا به ثبت دادند و پس از آن، اقدام به درهم شکستن ماشین جنگی خمینی کردند تا سرانجام خمینی ناگزیر از پذیرش قطعنامه 598 و آتشبس با عراق شد.
مجاهدین جنگ را پایان دادند
امروزهٴ روزگار و پس از گذشت نزدیک به سه دهه از پذیرش آتشبس از طرف خمینی و بیان بسیاری واقعیتها از طرف سران و سرکردگان نظام دیگر کمتر کسی است که به نقش مجاهدین در ختم جنگ اذعان نداشته باشد.
پاسدار محمد کوثری روز 19تیر 1387 در گفتگو با روزنامه جوان گفت: «دشمنان، توطئههای واقعاً گستردهیی را طرحریزی کرده بودند، چون منافقین قبل از عملیات فروغ جاویدان، در مهران، عملیاتی به زعمِ خود موفقیتآمیز انجام داده بودند، و شعارِ ”امروز مهران فردا تهران “ را هم یکی دو ماه قبل، مطرح کرده بودند، بنابراین، با در اختیارگرفتنِ انواع سلاح های سنگین و نیمه سنگین همچون نفربر و غیره، خود را سازماندهی کرده بودند. پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام، تمام این توطئهها را خنثی کرد».
و روز 9مرداد 96 تلویزیون شبکه یک خامنهای گفت:
گوینده تلویزیون شبکه یک: «سازمان با حمله سریع به مهران در عملیات چلچراغ توانست خطوط اندک دفاعی این شهر را بشکند و بر امور آن مسلط شود این عملیات اوج توان نظامی سازمان بود و غنائم خوبی نیز برای این فرقه به ارمغان آورد. (صحنههایی از عملیات مهران که مجاهدین شعار میدهند: امروز مهران فردا تهران).
پیش بسوی تهران، امروز مهران فردا تهران [صدای شعار رزمندگان ارتش آزادیبخش ملی ایران]
گوینده: اینها مجموعاً ایران را به این نتیجه میرساند که به قطعنامه 598تن دهد!»
حال با نگاهی به این اسناد میتوان گفت:
اگر جنگ حداقل از مقطع آزادی خرمشهر تمام و مطلقاً ضدمیهنی بوده! که حتماً بوده!
اگر جنگ واقعاً تلفات و خسارات عظیم داشته! که حتماً و به گواهی اسناد حکومتی داشته!
اگر مردم ایران بهشدت مخالف جنگ بودهاند که به گواهی پیام آتشبس خمینی، مخالف جدی جنگ بودهاند!
دیگر چرا نباید جلوی ماشین جنگ خمینی ایستاد و آن را از کار انداخت!؟
چرا نباید بازوی جنگطلبی خمینی را قطع کرد!؟
و چرا نباید ماشین جنگی خمینی را در هم شکست و متوقفش کرد!؟ و عاملان و آمران آن را از صحنه خارج کرد!؟
خلاصه کنیم، نمیشود هم جنگ را ضدمیهنی دانست و هم مقابلهٴ عملی با آن را هم ضدمیهنی نامید!
نمی شود سیاست جنگطلبانهٴ خمینی را ضدمردمی دانست و درهم شکستن آن سیاست را و نجات جان میلیونها هموطن را هم ضدمردمی خواند!
آن هم جنگی که اگر مجاهدین جلوی آن سینه سپر نکرده بودند، به استناد حرف خمینی تا همین امروز هم ادامه داشت و از ملت تلفات میگرفت. این حرف خمینی است که میگفت این جنگ اگر 20سال هم طول بکشد ما.
کسانی که این روزها و لابلای تبلیغات حکومتی و رپرتاژ آگهیهای وزارت اطلاعات خامنهای برای مجاهدین ”لغز“ میهنپرستی میخوانند، خوبست به جای این حرفها و قبل از هر چیز بگویند در آن معرکة مرگبار ”انسان کش“ و ایران ویران کن، در کدام صحنه بودند؟ سردار و سرلشگر کدام نیرو بودند و چند صد یا چند هزار جوان ایرانی را طعمه خوی جنگطلب امامشان خمینی کردند؟ و اینک ما بازای آنهمه خونی که از جوانان ایرانی بیهوده بر زمین ریختند، امروز صاحب چند کمپانی و هولدینگ و... شدهاند؟
کدام وزارت و وکالت را زیر سایهٴ سیاه و خونین آن جنگ به دست آوردهاند؟
واقعیت آنکه: آنکه امروز باید پاسخگوی سیاستهای ضد ملی و ضدمردمی خود باشد نه مجاهدینی که هنوز خانه به دوش برای آزادی میهن و مردمشان میجنگند، بلکه همینهایی هستند که برای یک وزارت و وکالت و حفظ کمپانیهای خود حاضرند بیمهار آدم بکشند، پول مردم را در بانکهای جعلی خود بالا بکشند، دستمزد کارگران را ماه به ماه ندهند و تظاهراتشان را هم سرکوب کنند در حالی که خود و فرزندانشان در بهترین کشورهای خارجی در حال خوشگذارنی در لوکسترین هتلها و برد و باخت پول مردم ایران در کازینوهای کجا و کجا هستند! و میزان حسابهای بانکیشان را باید از رسانههای خارجی هر چند ماه یکبار شنید که مانند خامنهای سر به میلیاردها دلار میزند!
کدام وزارت و وکالت را زیر سایهٴ سیاه و خونین آن جنگ به دست آوردهاند؟
واقعیت آنکه: آنکه امروز باید پاسخگوی سیاستهای ضد ملی و ضدمردمی خود باشد نه مجاهدینی که هنوز خانه به دوش برای آزادی میهن و مردمشان میجنگند، بلکه همینهایی هستند که برای یک وزارت و وکالت و حفظ کمپانیهای خود حاضرند بیمهار آدم بکشند، پول مردم را در بانکهای جعلی خود بالا بکشند، دستمزد کارگران را ماه به ماه ندهند و تظاهراتشان را هم سرکوب کنند در حالی که خود و فرزندانشان در بهترین کشورهای خارجی در حال خوشگذارنی در لوکسترین هتلها و برد و باخت پول مردم ایران در کازینوهای کجا و کجا هستند! و میزان حسابهای بانکیشان را باید از رسانههای خارجی هر چند ماه یکبار شنید که مانند خامنهای سر به میلیاردها دلار میزند!