آرمان: عارف: ما را دنبال نخود سیاه نفرستند، پیروزی روحانی مدیون اصلاحطلبان است. آشنا: امان از سهمخواهی افراد به اسم جریان
آرمان: علی جنتی: اختلاف باشد انتخابات مجلس و دولت آینده را می بازیم
آفتاب یزد: تخریب محمدرضا عارف از سوی برخی افراد اصلاح طلبی شدت گرفته است، سرمایه سوزی – رسولی: جریان سهم خواه از عارف عصبانی است. صوفی: حمله کنندگان به عارف مطمئن باشند روحانی هم آسیب خواهد دید
اعتماد: رمز گشایی از سخن جنجالی عارف؛ برخی رسانهها کوشیدند نام مخاطب سخنان انتقادی رئیس شورایعالی اصلاحطلبان درباره پایبندی به رأی مردم را رئیسجمهور بدانند، عارف با منتخبان شورای شهر تهران بود یا روحانی؟
کائنات: سهمخواهی در روز روشن! کنایه عارف به حسن روحانی در همایش شورای عالی اصلاحطلبان منجر به واکنش حسام الدین آشنا شد.
کیهان: برجام دو ساله شد، نوشتند فتحالفتوح، بخوانید تقریباً هیچ!
روزنامههای هر دو باند حاکم به گوشهیی از بحرانهای اقتصادی اجتماعی اذعان کردهاند:
ایران: درد مغان درد ایران است
کلید: وزیر آموزش و پرورش: نقش تربیت در مدارس کشور مغفول مانده است
روزنامههای باند علی خامنهای حمله به باند حسن روحانی را در کانون حملات خود به برجام قرار دادهاند:
کیهان: نشانههای سند روم استکهلم! (یادداشت روز)
بیتوجهی به تجربه برجام که قیمتی گزاف برای آن پرداخت شده، راه را برای خسارتهای بعدی هموار میکند. یک نمونه آن که این روزها جزو اخبار داغ کشور است، موضوع قرارداد با شرکت توتال است...
44سال پیش عدهیی دزد به بانکی در استکهلم -پایتخت سوئد- حمله کرده و چند کارمند بانک را گروگان گرفتند. کارمندان طی این ماجرای 6روزه با دزدان رابطهای عاطفی برقرار کرده و نهتنها با پلیس همکاری نمیکردند که حتی پس از آزادی نیز از آنان دفاع میکردند. این ماجرا تعجب روانشناسان را برانگیخت و به موضوع مطالعه آنها تبدیل شد. بعدها نام این وضعیت و اختلال را «سندروم استکهلم» گذاشتند. وضعیتی که در آن گروگان حس یکدلی و همدردی و احساس مثبت نسبت به گروگانگیر پیدا کرده، و در مواقعی این حس تا اندازهای است که از کسی که جان، مال یا آزادیاش را تهدید کرده، دفاع نموده و بهصورت اختیاری و با علاقه خود را تسلیمش میکند! آیا عدهیی در ایران، نسبت به دشمن دچار «سندروم استکهلم» شدهاند؟!
روزنامههای باند ولیفقیه ارتجاع در حملاتشان به برجام سوز و گداز از دست دادن زیرساختهای رسیدن به بمب اتمی و چشمانداز تشدید تحریمها و انزوای جهانی موج میزند:
کیهان: برجام 2ساله شد/نوشتند فتحالفتوح، بخوانید تقریباً هیچ!
اکنون 2سال از امضای برجام میگذرد، توافقی که در توصیف آن نوشتند: «فتحالفتوح» اما با گذشت زمان روشن شده «تقریباً هیچ» بوده است؛ موضعی که خود دولتمردان به آن اعتراف کردند.
برخی از مقامات ارشد دولت و رسانههای به ظاهر حامی دولت، بهدلیل سستی استدلال و فقدان دلایل کارشناسی، توهین، تخریب و ناسزاگویی را بهعنوان تنها گزینه موجود در مقابل نقدهای کارشناسی دلسوزان نظام انتخاب کرده و توپخانه خود را علیه منتقدان نشانه رفتند. توهینهایی چون «کاسبان تحریم»، «ترسو»، «بزدل»، «متوهم»، «مستضعف فکری» و در نهایت حواله دادن منتقدان به جهنم از سوی دولتمردان، پاسخهایی بود که جایگزین جواب کارشناسی شد.
در نهایت دولت یازدهم بیآن که تضمین محکم و غیرقابل تغییری از حریف بگیرد، بسیاری از تعهدات خود را بهصورت کاملاً یکجانبه و بهگونهیی که قابل بازگشت نیست، عملیاتی کرد. خروج بیش از 12هزار سانتریفوژ از چرخه غنیسازی، توقف تحقیق و توسعه برای غنیسازی در فردو، بتنریزی در قلب رآکتور اراک و خروج 9700کیلوگرم از ده هزار کیلوگرم اورانیوم غنی شده زیر 5درصد- که طی ده سال با تلاش دانشمندان هستهیی کشورمان به دست آورده بودیم- از کشور از جمله این اقدامات است که هزینههای سنگینی را در پی داشت... بر اساس آنچه از سوی برخی از دولتمردان و رسانههای به ظاهر حامی دولت ادعا شده بود، قرار بود طبق برجام نه تنها تحریمهای قبلی علیه ایران لغو شود بلکه تحریم جدیدی نیز علیه کشورمان تصویب نشود اما همه چیز برعکس شد و نه تنها تحریمهای قبلی (حتی هستهای؛ مانند تحریم U_turn) سر جای خود باقی ماند بلکه تحریمهای بیسابقه؛ شدید و جدیدی در عصر پسابرجام علیه ایران تصویب شد، با این تفاوت که دیگر بخش زیادی از توان هستهیی را از دست دادهایم و همزمان تحریم هم میشویم... اکنون با اینکه حدود 2سال از آغاز اجرای تعهدات 1+5ذیل برجام میگذرد، همچنان دو گروه «سهلاندیش» و «ماموریتدار برای بزک غرب» به مردم وعده میدهند که هنوز هم برای شروع تعهدات طرف مقابل دیر هم نشده است!... متأسفانه واکنش منفعلانه دولت یازدهم در قبال عمل نکردن آمریکا به تعهدات خود، این گزاره را در ذهن دولتمردان آمریکایی تقویت کرده است که میتوانند برخلاف تعهداتشان عمل کنند و مطمئن باشند که از سوی ایران، واکنش عملی مشاهده نخواهد شد. این در حالی است که وظیفه حراست از منافع ملی و عزت ایرانی ایجاب میکند که به آمریکا اجازه ندهیم که به این مدل برجامی عادت کند.
کیهان: از وعدههای سرخرمن برجام تا قلنبه گوییها درباره قرارداد توتال (خبر ویژه)
وقتی وزیر نفت درباره خسارتهای تأخیر در اجرای قرارداد با توتال هشدار میدهد، مخاطب به یاد ادعاهای موهوم خسارتهای هر روز تأخیر در اجرای برجام میافتد.
هشدار زنگنه درباره ضرر تأخیر در اجرای قرارداد توتال، شما را یاد چه موضوعی میاندازد؟! پیش از این در شهریورماه 94در حالی که کمیسیون برجام مشغول بررسی متن این توافق بود و ابهامات زیادی درباره نقاط ضعف آن مطرح میشد؛ حامیان و مسئولان دولتی با هدف تحت فشار قرار دادن نهادهای نظام که مسئول بررسی و تصویب برجام بودند، ادعا میکردند تأخیر در اجرای برجام روزانه 100تا 150میلیون دلار به کشور ضرر وارد میکند.
نمایندگان مجلس نهم در نهایت برجام را در 15دقیقه تصویب کردند. بیآن که بپرسند بعد از اجرای نامتوازن برجام و دادن همه امتیازات، چگونه قرار است طرف غربی بهویژه آمریکا را متعهد به اجرای تعهداتش در لغو تحریمها بکنیم؟. کیهان: از وعدههای سرخرمن برجام تا قلنبهگوییها درباره قرارداد توتال (خبر ویژه)
وقتی وزیر نفت درباره خسارتهای تأخیر در اجرای قرارداد با توتال هشدار میدهد، مخاطب به یاد ادعاهای موهوم خسارتهای هر روز تأخیر در اجرای برجام میافتد.
هشدار زنگنه درباره ضرر تأخیر در اجرای قرارداد توتال، شما را یاد چه موضوعی میاندازد؟! پیش از این در شهریورماه 94در حالی که کمیسیون برجام مشغول بررسی متن این توافق بود و ابهامات زیادی درباره نقاط ضعف آن مطرح میشد؛ حامیان و مسئولان دولتی با هدف تحت فشار قرار دادن نهادهای نظام که مسئول بررسی و تصویب برجام بودند، ادعا میکردندتأخیر در اجرای برجام روزانه 100تا 150میلیون دلار به کشور ضرر وارد میکند.
نمایندگان مجلس نهم در نهایت برجام را در 15دقیقه تصویب کردند. بیآن که بپرسند بعد از اجرای نامتوازن برجام و دادن همه امتیازات، چگونه قرار است طرف غربی بهویژه آمریکا را متعهد به اجرای تعهداتش در لغو تحریمها بکنیم؟ به
آیاسرنوشت پرخسارت و عایدی «تقریباً هیچ» برجام کافی نیست تا از تکرار روند «محرمانهسازی»، «راه بینداز و جا بینداز»، «تلقین هر روز 150میلیون دلار خسارت در صورت تأخیر در تصویب» و «تصویب عجولانه به هر قیمت» پرهیز کنیم؟ آیا سرنوشت مصیبت بار عملکرد آقای زنگنه و تیمشان در قرارداد گازی کرسنت برای عبرت کافی نیست؟
در برخی از روزنامههای باند خامنهای تصویر واضح تری از مسیر طی شده برجام و چشمانداز پیش روی نظام که همان بنبست است ارائه شده است:
جوان: در دو سالگی توافق هستهیی ایران با 1+5این سؤال را باید مطرح کرد که آیا طبق رسم مالوف، این دو سالگی را باید جشن بگیریم و به آن افتخار کنیم یا خیر.
محمدجواد ظریف با اظهارات روز گذشتهاش در نیویورک مبنی بر اینکه «متأسفانه آمریکا ضمن اینکه حداقل ماندگاری را در این توافق داشته است ولی با اجازه ندادن به ایران در بهره بردن از منافع کامل این توافق در عمل نمودن به روح این توافق شکست خورده است.» پاسخ به پرسش بالا را بدون فوت وقت داده، اما لازم است با طرح ادلهای متقن، چرایی بهکارگیری ادبیات شکست توسط وزیر امورخارجه کشورمان پس از گذشت 700روز از روز امضای برجام در آمریکا ارزیابی شود.
آیا بعد از امضای برجام اوضاع اقتصادی مردم بهتر شد؟ از حجم و دامنه تحریمهای ضدایرانی کاسته شد؟ تهدیدات نظامی علیه کشورمان کاهش یافت؟ نام ایران دیگر ذیل فصل هفتم شورای امنیت نیست؟ ایران بهراحتی میتواند موشک آزمایش کند؟ توطئهها و دشمنیهای نظام سلطه علیه ایران افزایش داشته یا کاهش؟ ایران همچنان برهم زننده صلح، ثبات و امنیت جهانی معرفی میشود یاخیر؟
هر چند پاسخ به این پرسشها بسیار آسان است و اعترافات دیروز ظریف اثباتکننده وجود ضعفهای ممتد نظیر «تفسیر پذیر بودن آن» و «تعهدات عینی ایران و تعهدات کلی و مبهم آمریکاییها» در توافق هستهیی است، اما آنچه مهم مینماید رسیدن به این نکته است که نخست، هزینههای «روانی-معنوی-سیاسی بینالمللی» چه بوده دوم، ادامه روند کنونی در دستگاه سیاست خارجه هزینه زاست یا فایده آور؛ سوم، نحوه سودمند مواجهه با نظام سلطه و تغییر موازنه به نفع ایران در قالب چهار سال اخیر همچنان صورت پذیر است؟
چهارم، ضرورتهای الزامآور چهار سال آینده که تأمینکننده منافع در عرصه سیاست خارجه میباشد، چگونه باید رعایت شود؟
پاسخ این چهار پرسش را اجمالاً میتوان اینگونه عنوان کرد:
هزینههای ناشی از این توافق به مراتب بیشتر از دستاوردهای آن است.
-هزینههای حقوقی: «نگه داشتن ایران ذیل فصل هفتم طبق قطعنامه 2231»، «پذیرش و اقرار طرف ایرانی به غیرصلحآمیز بودن فعالیتهای هستهیی تا قبل از ۹۴/۰۴/۲۳»، «ایجاد بهانههای جدید و منطبق بر مفاد قطعنامه 2231برای آمریکاییها نظیر خلاف قوانین القا کردن آزمایش موشکی ایران»، «چهارچوبمندسازی رفتار هستهای-دفاعی ایران طبق نظام دلخواه آمریکا» از جمله آنهاست.
هزینههای روانی: تلاش ناخودآگاه برای باورمند کردن مؤلفههایی مانند « انقلاب چارهای جز تعدیل مواضع و تغییر رویکرد در عرصه بینالمللی ندارد»، «تزریق روحیه ناامیدی نسبت به آینده در جامعه»، «قدرتمند نشاندادن غرب فراتر از واقعیت صحنه بینالملل»، «ایجاد بیانگیزگی در قشر نخبه برای تحصیل در رشتههای مهم دانشگاهی نظیر فیزیک و شیمی هستهای» و «احساس خود کوچکبینی در مقابل غرب با ابراز ادبیاتی نظیر آمریکا با یک بمب تمام صنعت دفاعی ما را از کار میاندازد» در افکار جامعه ایرانی است.
-هزینههای اقتصادی: «معطل نگهداشتن اقتصاد کشور به امید گرهگشایی برجام»، «ایجاد رکود در کسب و کار»، «نبود سرمایهگذاری خارجی و به جای آن تأمین مطالبات اقتصادی کشورهایی مانند فرانسه با عقد قرارداد با شرکت ایرباس و پژو»، «فقدان گشایش در ارتباطات بین بانکی میان ایران و اروپاییها» و «بسته ماندن سوئیفت» از نمونههای آن است.
از هزینههای گسترده «فنی» در حوزه هسته ای-پزشکی-دفاعی-علمی صرفنظر میشود.
بهراستی با وجود حجم انبوهی از هزینههای حقوقی-سیاسی-اقتصادی-اجتماعی که «هزینههای کنار آمدن با خواستههای آمریکا» باید به شمار آید، میتوان به مذاکرات مشابه در سایر حوزههای مورد مناقشه با آمریکا امیدوار، از حمایت مردم سوریه، عراق، یمن و لبنان دست کشید و انقلابی گری را طرد کرد؟
برداشت تیم تصمیمگیر دولت کنونی آمریکا همانند دوره اوباما آن است که طرف ایرانی به هر قیمتی خواهان حفظ برجام است و آن را عامل استحاله رفتار ایران در عرصه بینالمللی میداند و بر اساس همین برداشت حلقه «تحریم، تهدید و تحقیر» علیه ایران را تنگتر کرده است.
روزنامههای دلواپسان نسبت به تنگترشدن حلقه تحریمها بر گردن سپاه و تنگنای تصمیمگیری برای سران نظام ابراز نگرانی کردهاند:
وطن امروز: برجام، روابط بینالملل و قانون جنگل
با این اوصاف در وضعیتی که دستگاه دیپلوماسی دولت تدبیر و امید برای کشور رقم زده است، سپاه پاسداران، وزارت دفاع و ارتش به کانالی هدایت میشوند که تنها بتوانند از پس پرداخت حقوق کارکنان خود برآیند و هر گونه تلاشی برای تجهیز این نهادهای بسیار مهم با سد عریض و طویل تحریمهای مالی و لجستیکی مواجه خواهد شد. بهویژه اگر توجه داشته باشیم که ما در برجام یک دوره 5ساله ممنوعیت خرید تسلیحات متعارف و یک دوره هشت ساله ممنوعیت خریدهای موشکی را پذیرفتهایم و حالا با کشیده شدن دامنه محدودیتها به تبادلات ریالی، این نهادها و بهویژه سپاه پاسداران، بیش از پیش در تنگنا قرار خواهند گرفت. البته این روزها دیگر بهانه وضع تحریمهای جدید از برنامه هستهیی به اتهام به ایران مبنی بر حمایت از تروریسم و نقض حقوقبشر تغییر کرده است و این دو مقوله که صورتهای عوامفریبانه سخن گفتن از قدرت و نفوذ منطقهیی ایران و تلاش امنیتی و اطلاعاتی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی است، چالشهای جدیدی هستند که ایالات متحده آمریکا امیدوار است به چیزی شبیه برجام ختم شود. البته این امید با توجه به رویکردی که در میان نخبگان سیاسی مرکزی دولت تدبیر و امید وجود دارد، به هیچوجه بیاساس و خوشبینانه نخواهد بود. دولت در برجام نشان داد میتوان ایران را با هزینه بسیار کمی به تغییر رفتار وادار کرد. کل عواید ما از برجام منحصر شده است به مسأله خرید هواپیمای مسافری و تسهیل در فروش نفت و نه در انتقال عواید آن به داخل کشور
دولت جناب روحانی با ادعای کار بلدی و دانستن زبان سخن گفتن با دنیا بر سر کار آمد و هر نوع انتقاد و نگرانی از روندی را که آغاز کرده بود به بیسوادی منتقدان و نشناختن این زبان مربوط میدانست. تا جایی که نگرانی از آنچه را در حال شکلگیری بود تبدیل به یک ترند تحقیرآمیز تحت عنوان دلواپسان کرد و در یک جو یکطرفه و غیرشفاف، برجام را برای ملت به ارمغان آورد. برجامی که قرار بود سیب و گلابی فراوانی از باغش چیده شود تا جایی که مشکل آب خوردن ملت را هم برطرف کند، بدون اینکه بفهمد دارد در عرصه بینالملل و با قانون جنگل معامله میکند
کار با تمسخر و پوزخند و توهین به منتقدان پیش میرفت و حالا که صدق دلواپسی منتقدان محرز شده است، داستان با فرافکنی و از کاه کوه ساختن و سکوت، میگذرد. تازه سخن از برجامهای سوم و چهارم و... در میان است. برجام 2به نظر نگارنده همان پیوستن بیسر و صدا و بیکموکاست به FATF بود. برجام منطقهیی با هدف صفر کردن خطر قدرت و نفوذ ایران در عراق، سوریه و لبنان و پررنگ کردن نقش اصلیترین متحد عربی آمریکا یعنی عربستان سعودی در منطقه خاورمیانه و بهویژه خلیجفارس است. ما با این اوصاف یا باید این روند را از همینجا قطع کنیم یا باید تا انتها به این روند تن بدهیم و در یک دوره 4-3ساله و بدون سر و صدا به یک در اصطلاح طرفهای غربی، تغییر رفتار گسترده دست بزنیم و جمهوری اسلامی ایران را از یک نظام سیاسی با ایدههای عدالت طلبانه و ضد سلطه به یک نظام سیاسی معمولی که نقش فرو دستانه خود در مناسبات منطقهیی و جهانی را پذیرفته است، تبدیل کنیم. تفاوت این دو حالت برای ملت نه گشایش خاصی و نه امکان جدیدی فراهم خواهد کرد بلکه همه آورده این تغییر رفتار منحصر به دوام حکمرانی نخبگان الیگارش کنونی خواهد بود.
در برخی از روزنامههای باند روحانی تلویحا به بیعملی قضاییه آخوندی در خصوص جنایت در مورد تظاهر کنندگان قیام ۸۸در زندان کهریزک ۸سال بعد از وقوع آن اذعان شده است:
شرق: ٨سال بعد از کهریزک
هشت سال پیش مقارن چنین روزهایی بود که خبر میرسید بازداشتگاهی به نام کهریزک در جنوب تهران قربانی داده است. جایی که میان ساکنانش به «آخر دنیا» معروف شده بود. همانها که عمدتاً اراذل و اوباش و قاچاقچیان مواد مخدر بودند. اما به ناگهان در بحبوحه حوادث سال ٨٨، میهمانان دیگری هم به این بازداشتگاه اضافه شدند. ضربوشتم و بدرفتاری با بازداشتشدگان حوادث آن سال، به کشتهشدن «محمد کامرانی»، «محسن روحالامینی» و «امیر جوادیفر» منجر شده بود. آنها در خیابان بازداشت شده بودند.
بر اساس گزارش قرائت شده در مجلس، سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران درباره اینکه به چه دلیل دستگیر شدگان روز ١٨تیر به بازداشتگاه کهریزک منتقل شدند، به هیأت بررسی کهریزک گفته بود که این بازداشتگاه مناسب و استاندارد است. بعد هم گفته بود که فقدان ظرفیت زندان اوین اصلیترین دلیل جهت انتقال این بازداشتشدگان به کهریزک بوده است. ناراستیهای مرتضوی بعد از بازدید هیأت بررسی از اوین هویدا شد. آنها در وهله نخست به دیدار حدود ٦٠ نفر از بازداشتشدگان منتقل شده از کهریزک به اوین رفتند و سخنان آنان را شنیدند که اهم آن آزارها عبارت بود از زندانیشدن ١٤٧نفر در یک مساحت کم، وجود نداشتن تهویه، فقدان آب و غذای مناسب، شنیدن فحشهای رکیک، کلاغپر رفتن همراه با ضربوشتم، همجواری با اراذل و اوباش و تحقیر شدن.
پس از دیدار با زندانیان، هیأت جلسهیی نیز با مسئولان زندان اوین و قاضی حداد معاونت وقت امنیت دادستانی تهران برگزار کرد که در آن جلسه مسئولان اوین اذعان کردند که انتقال بازداشتشدگان هجدهم تیر به بهانه فقدان جا و ظرفیت در زندان اوین مطلب صحیحی نیست و زندان اوین کاملاً آمادگی پذیرش آن بازداشتشدگان را داشته است... نکته جالب این است که بعد از گذشت هشت سال از آن ماجرا، انتشار این گزارشها و محاکمه عوامل آن، رئیس بازرسی سابق پلیس پایتخت منکر همه این بدرفتاریها شده و در گفتوگویی که هفته گذشته با «ایلنا» داشت؛ حتی سخنان احمدیمقدم، فرمانده وقت ناجا را هم غیرمستقیم تکذیب کرده بود. احمدیمقدم پیش از این بر برخورد نادرست با بازداشتیها، فضای نامناسب و نقش سعید مرتضوی در انتقال دستگیر شدگان به کهریزک صحه گذاشته بود.
در گزارش مجلس درباره علت مرگ سه جوان کشته شده آمده بود که: «مرحوم جوادیفر یکی از دستگیر شدگان ١٨تیر در بین راه انتقال از کهریزک به اوین جان خود را از دست داده است. ایشان در زمان دستگیری مورد ضربوشتم قرار گرفته و قبل از انتقال به کهریزک مداوا شده؛ با اینحال نامبرده از لحاظ جسمی ضعیف شده بود و توان مقاومت در برابر صدمات جسمی و روحی بازداشتگاه کهریزک را نداشته است و در چهار روز حضور در کهریزک یک بار به پزشک وظیفه زندان مراجعه کرده که مداوای خاصی نسبت به ایشان انجام نمیگیرد؛ بههرحال ایشان با حالت وخیم سوار اتوبوس میشود و در همان آغاز حرکت اتوبوسها نامبرده وضعیت بحرانی پیدا کرده و در بیرون از اتوبوس جان میدهد. همچنین مرحوم روحالامینی در مسیر انتقال از کهریزک به اوین وضعیت وخیمی داشته که هرچه بازداشتشدگان به مأموران محافظ دراین باره متذکر شدهاند، آنان بدون توجه از این مسأله گذشتند. انتقال از کهریزک به اوین با اتوبوسهای نامناسب و با ازدحام بسیار زندانیان آن هم در اوج گرما در ساعت ١٠ صبح تا دو بعد از ظهر انجام شد و در اوین نیز با وجود وخیم بودن وضعیت، مرحوم روحالامینی از ساعت ١٤الی ١٧در نوبت قرنطینه بوده و در ساعت ١٧پزشک وی را برای مداوا به بیمارستان اعزام کرد. مرحوم محمد کامرانی نیز پس از دستگیری بدون بازجویی به زندان کهریزک منتقل میشود و در آنجا نیز مانند سایر زندانیان مورد ضربوشتم و تحقیر قرار میگیرد و وی نیز تحمل صدمات وارده را نداشته و پس از بازگشت به زندان اوین به بیمارستان لقمان منتقل میشود و در بیمارستان نیز رسیدگی لازم صورت نمیگیرد و وضعیت بحرانی نامبرده پس از ٣٠ ساعت از انتقال به بیمارستان به خانواده وی اطلاع داده میشود. آنها همان شب فرزند خود را به بیمارستان مهر منتقل کرده؛ اما انتقال ایشان ثمرهای نداشته و وی در بیمارستان مهر جان خود را از دست میدهد...» این در حالی است که در نامهیی که مسئولان بازداشتگاه درباره علت فوت این سه نفر خطاب به دادستان وقت تهران مینویسند، علت فوت، «مننژیت» اعلام میشود. در متن نامه آمده بود: «محسن روحالامینی بعد از تحویل به زندان اوین در جمع سایر متهمان در قرنطینه دچار تشنج شده و به وسیله بهداری زندان به بیمارستان شهدای تجریش منتقل میشود. بنا به تشخیص هر سه بیمارستان مهر، شهدای تجریش و لقمان هر سه متهم (امیر جوادیفر، محمد کامرانی و محسن روحالامینی) بر اثر ابتلا به بیماری مننژیت فوت کردهاند و علت فوت آنها بیماری مذکور تشخیص و اعلام شده است. بهداری زندان ٢١٠ «کهریزک» نیز درباره تشخیص علت اولیه فوت متهم «جوادیفر» مشکل تنفسی و مننژیت و همچنین ایست قلبی را اعلام کرده است».
در این نامه تأکید شده بود که: «هیچگونه ضرب و شتمی درباره متهمان در زندان صورت نگرفته است». نکته جالب در ماجرا این بود که نه پزشک وظیفه شاغل در بهداری و نه رئیس بهداری «فاتب» هیچکدام حاضر به تأیید و امضای این گزارش نشده بودند و متهمان دادگاه انتظامی «کهریزک» مدعی شدند متن این گزارش خلاف واقع به وسیله دادستان تهران «سعید مرتضوی» به آنان داده شده و «مرتضوی» از آنان خواسته که چنین گزارشی را بنا بر مصلحت به دادستان عمومی تهران ارائه کنند. همین اعتراف بعداً تحت عنوان «معاونت در تنظیم گزارش خلاف واقع از طریق امری ترغیب مأموران مربوطه به تنظیم گزارش خطاب به خود» جزء موارد اتهامی عنوان شده بود. سعید مرتضوی دراینباره ابتدا در دادگاه به ٢٠٠ هزار تومان جریمه محکوم شد؛ اما بعداً در دیوان عالی از این اتهام تبرئه شد!... حضور در جلسات دادگاه، اما برای خانوادهها راحت نبود، زخمی بود که دوباره سر باز میکرد. «روحالامینی» یکبار گفت: «حرفهایمان را در دادگاه زدیم. گریه کردیم و بعضی از دوستان هم متقابلاً حرفهایشان را زدند و از بازگویی اتفاقات بازداشتگاه «کهریزک» متأثر شدند». او میگفت خواسته ما از متهم ردیف نخست یعنی «مرتضوی» تنها یک چیز بود: «قبول مسئولیت و ابراز پشیمانی؛ اتفاقی که هرگز رخ نداد».
میرمجید طاهری، وکیل خانواده روحالامینی اخیراً در گفتگو با «مهر» با بیان اینکه دادگاه برای رسیدگی به پرونده شکایت عبدالحسین روحالامینی پدر مرحوم محسن روحالامینی، وقت جدید تعیین کرده است، گفته است: «برای این فرد دو روز وقت تعیین شده است که ۱۸مهرماه زمان رسیدگی به اتهامات این فرد در رابطه با پرونده کهریزک است». سال پیش سعید مرتضوی در نامهیی از خانواده جانباختگان حلالیت طلبید و خواست که او را ببخشند، خانواده کشتهشدگان بازداشتگاه کهریزک هم در پاسخ درخواست او مبنی بر «ببخشید»، گفتند «نمیبخشیم».