728 x 90

ادبیات و فرهنگ,

”ققنوس“

-

برای صدیقه و ندا
و همه آنانی که پروانه وار در آتش عشق به خلق و وطن
سوخته و می‌سوزند تا مشعل آزادی را هماره
در شب جهان فروزان نگاه دارند.
 
وقتی که شعله‌های سرکش آتش
ویرانه‌های زخمی تن را
در کام خود سوخت
و خاکستر عاصی شعله ها
با حقیرترین ذره هایش
بر شانه صخره‌ها دوباره روییدند
ما
در امتداد ویرانی
پیغام تو را
بر مزار خاک گنجشکان پراکندیم
تا از آواز پرندگان
قصری از افسانه و عشق بنا کنیم
آه!
بر بال باد بادکهای خردسالی امان
رویاهای دیرین
چه غمگنانه پرپر شدند
و خنده کوچه‌ها
چه ناباورانه در زمستان واژه ها
                    بدرود حیات گفتند
اینک
سرود سرخ نیلوفران در برکه آتش و خون
و بغض های آماس باروت انفجار
                            در حنجره زمان
با تکه تکه‌های قلب اندوه
                        در سینه‌های زخمی مان
ای تاجران تعفن و و مرگ!
پاداشتان را
ازهیمه خون و استخوانهای تاریخ بردگانتان بگیرید
طنز صورتتان
افعی شرزه سیاهی است
که در پشت ناقوس واژه‌های مطنطن
                                        نفشینه شده است
بر چهارراه‌های تبعیدی جهان
ما
هر روز
آری
هر روز و هرشب
نام خورشید مان را یکصدا
با رساترین آواز
تکرار می‌کنیم
                    فریاد می‌کشیم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ م. صبح.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/e6c97752-5694-40cc-88dd-a1079fd8bb72"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات