اینفوبائه آرژانتین
رژیم ایران در ضعیفترین لحظه خود است
و این میتواند کانون چرخش تاریخی بزرگ بعدی باشد
اینفوبائه آرژانتین از پربازدیدترین سایتهای خبری اسپانیایی زبان، طی یک مقالهٔ تحلیلی، مینویسد:
«(رژیم) ایران بهعنوان کانون شبکهیی از بیثباتی منطقهیی با گستره جهانی و توانایی صدور تروریسم، حتی تا آرژانتین، عمل میکند. این یک استراتژی جدید نیست: از زمان خمینی و با تداوم آن توسط خامنهای، هر زمان که رژیم از طریق اعتراضات داخلی یا چالشهایی علیه مشروعیت خود احساس خطر کرده، بحران خود را به خارج صادر کرده است. تسخیر سفارت آمریکا در سال ۱۹۷۹، طولانیکردن عمدی جنگ با عراق و حملات تروریستی مختلف در خاک خارجی، همگی بخشی از یک الگوی واحد هستند: منحرفکردن توجه بهسمت دشمنان خارجی برای پنهانکردن درگیری واقعی، یعنی جنگ رژیم علیه مردم خود و مقاومت سازمانیافته. در این فیلمنامه تکراری، خصومت دائمی نسبت به اسراییل و ایالات متحده نه تنها یک کارکرد ایدئولوژیک دارد، بلکه بهعنوان یک سوپاپ اطمینان برای سرکوب خواستههای واقعی مردم ایران عمل میکند: حقوق اساسی، فرصتها، عدالت و آزادی...».
اینفوبائه در بخش دیگری از این مقاله، میافزاید: «تاریخ ایران مملو از بهارهای دروغین و زمستانهای سخت است. اما هرگز مانند امروز به نظر نمیرسید که رژیم خامنهای نتواند برای مدت طولانیتری دوام بیاورد.
و اینجا ۲مسیر ممکن برای این برونرفت ظاهر میشود. از یک سو، شورای ملی مقاومت ایران با مریم رجوی بهعنوان چهره سیاسی و اخلاقی، ساختاریافتهترین آلترناتیو طرفدار جمهوری در برابر رژیم مذهبی را نمایندگی میکند. در برنامه آن هیچ ابهامی وجود ندارد: یک جمهوری مبتنی بر جدایی دین و دولت و دموکراتیک، با برابری جنسیتی، لغو مجازات اعدام، تفکیک قوا و انتخابات آزاد تحت نظارت بینالمللی. اما آنچه بهواقع شورای ملی مقاومت ایران را متمایز میکند فقط پیشنهاد سیاسی آن نیست، بلکه ریشه واقعی آن در داخل ایران است.
بهرغم دههها تبعید اجباری رهبرانش، این جنبش امروز هزاران کانون شورشی فعال در داخل کشور دارد که بهطور مخفیانه در هر استان از طریق مجاهدین فعالیت میکنند و جان خود را برای زنده نگهداشتن امید به ایرانی آزاد بهخطر میاندازند. این حضور داخلی، سازمانیافته، پایدار و آماده فداکاری (با بیش از ۱۰۰.۰۰۰تن از آنها که توسط رژیم کشته شدهاند) شرطی ضروری برای هر گونه گذار دموکراتیک واقعی است. این جنبش چیزی دارد که تعداد بسیار کمی از مخالفان دارند: تشکیلات، انسجام، حضور بینالمللی و مهمتر از همه، پایگاهی محکم در میدان عمل.
اینفوبائه در ادامه به رضا پهلوی اشاره میکند که بهدلیل گذشته و پیوندهای بحثبرانگیزش، تفرقهانگیز است. هر زمان که رژیم متزلزل میشود، او ظاهر میشود. اما چهره او، در واقع، چهره یک مخالف متناوب است. او بیش از ۴۰سال در تبعید در آمریکا با تمام امکانات رفاهی زندگی کرده است، بدون ساختار سیاسی مستحکم و بدون طرح نهاد روشنی برای فردای (ایران). زندگی او با اموالی که سلطنت قبل از ترک کشور از دولت خارج کرده بود، تأمین شده است. توسل نوستالژیک او راهحلی عملی برای جامعهیی که پیشاپیش یک سلطنت اقتدارگرا و یک حکومت مذهبی استبدادی را تجربه کرده است، ارائه نمیدهد. کافی است ذکر شود که او در چندین نوبت آمادگی خود را برای همکاری و حفظ ساختارها و عناصر رژیم، مانند سپاه پاسداران نشان داده است. ایران نیازی به بازگرداندنها ندارد: نیاز به بنیانگذاریهای مجدد دارد و مردم ایران نیز اینرا با فریاد «مرگ بر ستمگر! چه شاه باشه چه رهبر: فقط دموکراسی!» بیان کردهاند.
(رژیم) ایران، در ضعیفترین لحظه خود است و این میتواند کانون چرخش تاریخی بزرگ بعدی باشد.