در خبرها بود که مزار شهدای قتل عام 67 را
در بهشت رضای مشهد تخریب کردند.
*** *** ***
در بهشت رضای مشهد تخریب کردند.
*** *** ***
تو را تطاول بهار چه سود؟
کاین سرو را
فصل بیبرگی نیست.
تو را تخریب سنگ و خاک چه سود؟
که شیدای آزادی
دیرگاهیست تا از زمین بَـر شدهست.
زان پیش تا لوح خاطر خاک
با آهن بَـرکنی
عاشقان
از خاک و از سنگ بَر شدند.
تو را تخریب سنگ و خاک چه سود؟
کاین نامها
در تار شعر و چکامه و مزمور
در پود سیم و نوا و نغمه و چگور*رفتهاند.
زان پیش تا نیزه بر کمان نهی
این پرنده
از فلک بَـر شدهست.
دیریست تا از دام خاک و صید سنگ
رهیده
و شوخ بال و رقص پروازش
از ابرها بَـر شدهست
باران را شسته
و آشیانش
نهال نازک مویرگهای خلق.
زان پیش تا خاک و سنگ پریا
با دشنه بَـرکنی
روزگار سلطهات را
خاکها شهیدند
سنگها شهیدند
درختان شهیدند
رودها شهیدند
نغمهها شهیدند
واژهها شهیدند
زندگی شهید و زندگان شهید
که میهنی
مزار آزادیست...
اینسان که یاد و عشق میهنی
شخم زنی
پریای شهیدان را
چسان از ضیافت و سور آزادی
باز آری؟
اینسان که آهن پلشتی
بر شقیقهی سنگ کوبی و
دشنهی شقاوت
بر عاطفهی خاک،
با «بوسههای باران
بر گونههای مهربانتر از برگ» **
چه میکنی؟
اینسان که آهن و دشنهی سلطه
با سنگ و خاک
صیقل زنی
«گور خود کنی به دست خود»
که میهنی
دیریست از تو گذشتهست.
زان پیش تا رجم حیات و اعدام زندگی را
از فلک بر شدی.
س.ع.نسیم
12خرداد 96
یادداشت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*چْـگور یا چوگور سازی از خانوادهٴ سازهای زهی از ردهٴ تنبور است. ساختمان این ساز از یک کاسه طنینی گلابیشکل و دستهیی مانند دسته تنبور تشکیل میشود. نوعی از چگور، دو تار فلزی دارد و به همین سبب به آن «دوتار» نیز میگویند. (نقل از دایرهالمعارف موسیقی)
** «ای مهربانتر از برگ در بوسههای باران
بیداری ستاره در چشم جویباران
آئینهی نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاهگاهت صبح ستارهباران» (محمدرضا شفیعی کدکنی)
12خرداد 96
یادداشت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*چْـگور یا چوگور سازی از خانوادهٴ سازهای زهی از ردهٴ تنبور است. ساختمان این ساز از یک کاسه طنینی گلابیشکل و دستهیی مانند دسته تنبور تشکیل میشود. نوعی از چگور، دو تار فلزی دارد و به همین سبب به آن «دوتار» نیز میگویند. (نقل از دایرهالمعارف موسیقی)
** «ای مهربانتر از برگ در بوسههای باران
بیداری ستاره در چشم جویباران
آئینهی نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاهگاهت صبح ستارهباران» (محمدرضا شفیعی کدکنی)