طی روزهای شنبه و یکشنبه 30 و31اردیبهشت 96 چند گردهمایی مهم به شکل فشرده در ریاض عربستان برگزار شد که برای آنها از مدتها قبل برنامهریزی شده بود. اولین دیدار، بین رئیسجمهور آمریکا با ملک سلمان بود که طی آن بیانیهیی تحت عنوان «نگاه مشترک استراتژیک برای قرن بیست و یکم». صادر شد. در این بیانیه به مقابله با تروریسم و دخالتهای رژیم ایران در حمایت از تروریسم در منطقه پرداخته شده است. دومین دیدار بین رئیسجمهور آمریکا با رهبران کشورهای خلیجفارس صورت گرفت که محور اصلی گفتگوها در این دیدار هم نقش خطرناک رژیم ایران و مقابله با تروریسم بود. سوم دیدارهای جدا گانه رئیسجمهور آمریکا با رهبران کشورهای منطقه بهویژه دیدار با امیر بحرین که مضمون اصلی این دیدار تهدیدات رژیم ایران علیه بحرین بود. چهارم و اما مهمترین گردهمایی که به گردهمایی ریاض معروف شده است با حضور رئیسجمهور آمریکا و رهبران 52 کشور عربی و اسلامی منطقه بود. سخنرانیهای این گردهمایی عموماً علیه نقش مخرب رژیم ایران بود. بخشهای زیادی از سخنرانی رئیسجمهور آمریکا به همین موضوع اختصاص داشت. در پایان هم بیانیهیی تحت عنوان بیانه ریاض منتشر شد که در آن هم بهوضوح مقابله با دخالت ها و فعالیتهای مخرب رژیم ایران موضوع اصلی محسوب میشد. البته دیدارهای حاشیهیی این گردهمایی هم مهم بود از جمله دیدار و کنفرانس مشترک وزیران خارجه آمریکا و عربستان که در آن به نقش رژیم ایران در ساختن بزرگترین سازمان تروریستی جهان یعنی حزبالله و سایر اقدامات رژیم پرداخته شد. بهخاطر همین دیدارها بود که رژیم آخوندی به وحشت افتاد.
رژیم آخوندی واکنشهای مختلفی در برابر این مسأله نشان داد، چه توسط سخنگوی وزارت خارجهاش، چه توسط دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و چه سایر رسانهها که اگر چه گاها در ظاهر شکل طعنه داشت ولی حتی ظاهر کلمات هم بیانگر نگرانی شدید رژیم آخوندی است. البته روشن است که رژیم سعی میکند باسیلی صورت خود را سرخ کند و مرهمی بر زخم دل ریزشیهای نظامش در داخل ایران و منطقه بگذارد. اما به نظر میرسد در مقابل این بسیج گسترده و جبههیی که تشکیل شده است جایی برای رویارویی وجود ندارد. بهخصوص که بیانیهیی که صادر شد فراتر از محکومیت بود.
مشخصا بعضی از نکات مهم بیانیه که از رسانهها پخش شد به شرح زیراست:
در این بیانیه از «التزام شرکت کشورهای حاضر در اجلاس در مبارزه با همه اشکال تروریسم» و از «اتفاق نظر بین کشورهای شرکتکننده برای مقابله با ریشههای فکری تروریسم و خشکاندن منابع مالی آن» صحبت شده. از «تشکیل یک نیروی 34هزار نفره برای کمک بهعملیات ضدتروریستی در سوریه و عراق» استقبال شده. در این بیانیه از «مواضع خصمانه رژیم ایران و ادامه دخالت هایش در امور داخلی سایر دولتها محکوم شده است» و کشورها متعهد شدهاند «برای مقابله با فعالیتهای مخرب و نابود کننده رژیم ایران هوشیاری و دقت فشرده» داشته باشند. همانطور که روشن است اقدامات عملی مشخص از کشورهای عضو خواسته شده است. شاید مهمترین چیزی که رژیم را به وحشت بیندازد تشکیل نیروی ویژه 34هزارنفره احتیاط برای حمایت عملیات علیه تروریسم و فعالیتهای رژیم در منطقه و بهطور مشخص در عراق و سوریه است. ملاحظه میشود که که برای رژیم جای نگرانی جدی وجود دارد که بهتره این نگرانی را از قول پاسدار شریعتمداری مدیر مسئول کیهان آخوندی بخوانیم که گفت: «دولت روحانی در اولین روز انتخاب خود، سایه جنگ را برای ملت سوغات آورده است».
واکنشهای رژیم ایران را از حرفهای ظریف میتوان گرفت که گفت: «من امروز رسماً و به نیابت از دولت ایران اعلام میکنم ما آماده هستیم تا صلح را به منطقه و زودتر از همه کشورها به عربستان هدیه دهیم». یا یک کارگزار رژیم در روزنامه حکومتی اعتماد گفته است که «روحانی کلید برجام دو را بزند».
به نظر میرسد خامنهای از ابتدای سال 95 یک دوراهی را ترسیم کرد که یک راه آن کوتاه آمدن و برجام های دو و سه و چهار بود که خودش اسم آن را گذاشت تنزل بیپایان و یک راه دیگرش به گفته او ایستادگی و البته له شدن زیر فشارها بود. حالا با شکست در مهندسی انتخابات و تحولات مهم جهانی و منطقهیی به نقطه تعیین تکلیف رسیده است. که وارد هر کدام از این مسیرها بشود سرانجامش همان کابوسی است که که خود خامنهای ترسیم کرده است. صحنه نشان میدهد که محاصره رژیم آخوندی توسط مردم ایران از یک طرف و جامعه جهانی و ائتلاف بزرگ منطقهیی از طرف دیگر با حضور تعیین کننده و سمت دهنده و قدرتمند مقاومت ایران کامل شده است.
رژیم آخوندی واکنشهای مختلفی در برابر این مسأله نشان داد، چه توسط سخنگوی وزارت خارجهاش، چه توسط دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و چه سایر رسانهها که اگر چه گاها در ظاهر شکل طعنه داشت ولی حتی ظاهر کلمات هم بیانگر نگرانی شدید رژیم آخوندی است. البته روشن است که رژیم سعی میکند باسیلی صورت خود را سرخ کند و مرهمی بر زخم دل ریزشیهای نظامش در داخل ایران و منطقه بگذارد. اما به نظر میرسد در مقابل این بسیج گسترده و جبههیی که تشکیل شده است جایی برای رویارویی وجود ندارد. بهخصوص که بیانیهیی که صادر شد فراتر از محکومیت بود.
مشخصا بعضی از نکات مهم بیانیه که از رسانهها پخش شد به شرح زیراست:
در این بیانیه از «التزام شرکت کشورهای حاضر در اجلاس در مبارزه با همه اشکال تروریسم» و از «اتفاق نظر بین کشورهای شرکتکننده برای مقابله با ریشههای فکری تروریسم و خشکاندن منابع مالی آن» صحبت شده. از «تشکیل یک نیروی 34هزار نفره برای کمک بهعملیات ضدتروریستی در سوریه و عراق» استقبال شده. در این بیانیه از «مواضع خصمانه رژیم ایران و ادامه دخالت هایش در امور داخلی سایر دولتها محکوم شده است» و کشورها متعهد شدهاند «برای مقابله با فعالیتهای مخرب و نابود کننده رژیم ایران هوشیاری و دقت فشرده» داشته باشند. همانطور که روشن است اقدامات عملی مشخص از کشورهای عضو خواسته شده است. شاید مهمترین چیزی که رژیم را به وحشت بیندازد تشکیل نیروی ویژه 34هزارنفره احتیاط برای حمایت عملیات علیه تروریسم و فعالیتهای رژیم در منطقه و بهطور مشخص در عراق و سوریه است. ملاحظه میشود که که برای رژیم جای نگرانی جدی وجود دارد که بهتره این نگرانی را از قول پاسدار شریعتمداری مدیر مسئول کیهان آخوندی بخوانیم که گفت: «دولت روحانی در اولین روز انتخاب خود، سایه جنگ را برای ملت سوغات آورده است».
واکنشهای رژیم ایران را از حرفهای ظریف میتوان گرفت که گفت: «من امروز رسماً و به نیابت از دولت ایران اعلام میکنم ما آماده هستیم تا صلح را به منطقه و زودتر از همه کشورها به عربستان هدیه دهیم». یا یک کارگزار رژیم در روزنامه حکومتی اعتماد گفته است که «روحانی کلید برجام دو را بزند».
به نظر میرسد خامنهای از ابتدای سال 95 یک دوراهی را ترسیم کرد که یک راه آن کوتاه آمدن و برجام های دو و سه و چهار بود که خودش اسم آن را گذاشت تنزل بیپایان و یک راه دیگرش به گفته او ایستادگی و البته له شدن زیر فشارها بود. حالا با شکست در مهندسی انتخابات و تحولات مهم جهانی و منطقهیی به نقطه تعیین تکلیف رسیده است. که وارد هر کدام از این مسیرها بشود سرانجامش همان کابوسی است که که خود خامنهای ترسیم کرده است. صحنه نشان میدهد که محاصره رژیم آخوندی توسط مردم ایران از یک طرف و جامعه جهانی و ائتلاف بزرگ منطقهیی از طرف دیگر با حضور تعیین کننده و سمت دهنده و قدرتمند مقاومت ایران کامل شده است.