728 x 90

گردباد خانه‌برانداز مظلومان

«شما روی بشکه باروت نشسته‌اید که مدتی‌ست روشن شده... شما را از لشکرهای مملو از خشم و عقده در پشت دروازه‌های شهرهایتان... پشت کاخهایتان؛ همسایهٴ دیوار بدیوار تجارتخانه‌هایتان می‌ترسانم.. از میلیون‌ها پیرو جوان و کودک ورشکسته و آسیب‌دیده که در پی جرقه‌یی برای سوزاندن تر و خشک لحظه شماری می‌کنند می‌ترسانم...»
«بترسید و بدانید زمانی که توفان آید فرصت فرار ندارید.. همه راه‌ها بسته خواهد بود.. حتی مانند شاه به پلکان هواپیما هم نمی‌رسید... بله اثری از شما نخواهد ماند تهدید حقیقی و واقعی این است نه نارضایت انگلیس و آمریکا نه تهدید رئیس‌جمهور درماندهٴ فرانسه که همه ارکان دولتتان را لرزاند.. تهدید واقعی آشوب کور و سوزندهٴ داخلی‌ست بفهههههههههههم...» 
                                               ***
این نامه سرگشاده را نه «ناراضیان از جمهوری اسلامی»، نه نویسنده یا روزنامه‌نگاری از «اپوزیسیون مسلح»، نه به‌اصطلاح رژیم، معاندان خارج کشوری که یک مهرهٴ حکومتی نوشته است. نامه که با عنوان «نامه سرگشاده به دیوار» نوشته شده، به ظاهر روحانی را هدف قرار داده اما در عمق خود بیانگر وضعیت قاراشمیش و هردمبیل کل نظام است؛ وضعی که در آن سگ صاحبش را نمی‌شناسد؛ وضع و وضعیتی که آن‌چنان متراکم و انباشته است که عنقریب با یک جرقه به انفجار راه خواهد برد.

آری، «نشستن بر روی بشکهٴ باروت روشن».
نویسندهٴ نامه، که از مهره‌های سرسپردهٴ حکومتی است، قصد نداشته به ابعاد خشم غیرقابل مهار ملت ایران از فاشیسم مذهبی اعتراف کند اما ناخواسته وارد این گود شده و بند را آب داده است. این از خصلتها و خصیصه‌های دوران سرنگونی است، نشاندهندهٴ سرریز تضادها و بحرانهای سرکش اجتماعی به درون نظام است. این سرریز و فوران خود را در سرفصلی‌ترین دعوای قدرت بین باندهای حکومتی به این شکل به نمایش می‌گذارد. پیش از این پاسدار قالیباف با تقسیم درون و بیرون نظام به 4 و 96 درصد، از ریزش پایگاه رژیم پرده برداشته، و ناخودآگاه اذعان کرده بود که فقط 4 درصد از حکومت راضی هستند؛ حال نویسندهٴ این نامه [با منطق به در بگو تا دیوار بشنود] دارد کل نظام و در رأس آنها شخص خامنه‌ای را از «لشکرهای مملو از خشم و عقده در پشت دروازه‌های شهرها»... «پشت کاخها» ؛ «همسایهٴ دیوار بدیوار تجارتخانه‌ها»، می‌ترساند... «از میلیون‌ها پیر و جوان و کودک ورشکسته و آسیب‌دیده که درپی جرقه‌یی برای سوزاندن تر و خشک لحظه شماری می‌کنند». «اندکی از این میلیون‌ها» و قبسی از این باروت شعله‌ور را، حسن روحانی در بازدید فرمایشی و تبلیغاتی خود از معدن زمستان یورت آزادشهر به چشم دید. او با نگاه‌های برافروختة زحمتکشان و بجان‌آمدگان از حکومت مواجه شد و از آن بر خود لرزید. پیشتر نمونه‌یی از این خشم، در روز جهانی کارگر سرک کشیده بود.

قلم به مزد خامنه‌ای، با ادبیات خاص مهره‌های دریده و دست چندم رژیم، دارد به روحانی شیرفهم می‌کند که آهای! ببوخان! حالی‌ات نیست داری به چیز جز دست می‌زنی، داری به قیمت برنده شدن در انتخابات، مرزسرخ‌های نظام نزدیک می‌شوی. داری روی بشکهٴ باروت روشن گربه میر‌قصانی و حواست نیست که گدازه‌های مهارناپذیر باروت وقتی به هوا پرتاب شود «خشک و تر»، (یعنی همهٴ باندهای رژیم) را با هم می‌سوزاند.

بله، آن «غبار تیره» که یک روز خود را در اتمسفر اهواز، یک روز در شهرهای غربی کشور و دیگر روز در کلان‌شهری مانند تهران خود را نشان می‌دهد، «ریزگرد» نیست، گردباد خانه‌ برانداز مظلومان است که لحظه به لحظه به سردمداران این نظام جهل و غارت و نکبت نزدیک می‌شود و از آن گریز نیست (1)

پانوشت: ------------------------------------------------------------------------------

(1)همان منبع:
«ای کسانی که برای رضای نفستان مدام در قرآن خدا به‌دنبال آیه تأیید می‌گردید.. ای دربدران روایات و احادیث مجهول برای سرا و مرکب اشرافی... این چرخ بارها و بارها هزاران هزار امثال من و شما را زیر خاک برده و برنگردانده. بترسید از آن غبار تیره.. ریزگرد نیست.. گردباد خانه برانداز مظلومان است که لحظه به لحظه به شما نزدیک می‌شود».
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/1409306a-9e1a-44cf-b274-e3d83c4b5fa1"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات