مهمترین عنوانهای روزنامههای حکومتی یا به اعلام ثبت نام مهره باند خود برای نمایش انتخابات یا به حمله به باند رقیب اختصاص یافته است:
ابتکار: احمدینژاد از دادستان کل کشور شکایت کرد
ابرار: فائزه هاشمی: از شنیدن خبر ثبت نام احمدینژاد خندیدیم
اعتماد: آیا دادستان علیه رئیس دولت سابق اعلام جرم میکند؟ منتظری: نوبت آنها هم میرسد
آفتاب یزد: ضمن اعلام برائت ضمنی از جمنا رئیسی با همراهی نزدیکان مصباح و احمدینژاد آمد
همدلی: دادستان کل کشور اعلام کرد:رسیدگی قضایی به سخنان احمدینژاد در خوزستان
کیهان: کارنامه دولت روحانی هوادارانش را هم ناامید کرده است
روزنامههای حکومتی در میان حملات باندی هشدارهای امنیتی و یادآوری شرایط انفجاری جامعه را هم به یکدیگر تیتر کردهاند:
آفتاب یزد: فرجی دانا: انتخابات پیش رو انتخاب بین زندگی و مرگ است
شرق: عارف: برخی میخواهند کشور را متشنج کنند
مردمسالاری: در آستانه انتخابات مراقب باشیم جامعه دچار چنددستگی نشود
رسانههای باند خامنهای بهرغم دود و دم در مورد نشست سه جانبه مسکو، چشماندازی جز بنبست رژیم ندادهاند:
کیهان: ظریف ظریف در نشست خبری مشترک با وزرای خارجه روسیه و سوریه در مسکو، اقدام یکجانبه و توسل بهزور را غیرقانونی خواند و گفت: آمریکا نشان داد که رغبتی ندارد تحقیقی درباره حمله شیمیایی خانشیخون صورت گیرد و قبل از روشن شدن نتیجه، به سوریه حمله کرد.
وی با بیان اینکه ما در سه حوزه قصد داریم فعالیتهایمان را ادامه دهیم، عنوان کرد: اول معلوم شدن این واقعیت که چگونه از یک فاجعه انسانی برای اقدامات نظامی سوءاستفاده شد. ضرورت دارد یک تحقیق مستقل بینالمللی برای روشن شدن ابعاد فاجعه خان شیخون و فدا شدن انسانهای بیگناه بهعمل بیاید و ما و روسیه قویاً بهدنبال چنین تحقیقی هستیم.
وزیر خارجه افزود: مورد دوم همکاری برای مبارزه با تروریسم است و مورد سوم زنده کردن طرح سیاسی و کنار گذاشتن پیششرطهایی است که به مدت 6سال مذاکرات را به بنبست کشانده است.
جوان: بررسی تحولات سوریه در چند هفته اخیر چند نکته مهم را آشکار میکند: نخست اینکه پروژه براندازی دولت سوریه بار دیگر در دستور کار ائتلاف برانداز (شامل کشورهای غربی، عربی بهخصوص سعودی، صهیونیستی و ترکی ) قرار گرفته و صحنهسازی خانشیخون و متعاقب آن حمله موشکی آمریکا به پایگاه هوایی الشعیرات گامی در این مسیر است.
روزنامههای باند روحانی تلاش کردهاند وی را از زیر حملات اقتصادی باند رقیب برهانند:
آرمان: حالیکه نباید فراموش کرد که در دولتهای نهم و دهم روابط خارجه ایران با کشورهای دیگر تنها به چند کشور کوچک و فقیر آفریقایی مانند مالی، جیبوتی، غنا محدود شده بود و روابط تعاملی، سیاسی و اقتصادی ایران با جهان کاملاً مسدود شده بود در نتیجه ساز و کار سیاسی دولت قبل انسداد سیاسی و اقتصادی در کشور ایجاد شده بود. به نظر میرسد رقبای روحانی هرگاه که از تخریب برجام ناامید میشوند عملکرد اقتصادی دولت یازدهم را هدف قرار میگیرند.
آنچه که از برنامه مناظرهها و برنامههای زنده اقتصادی بر میآید این است که مخالفان دولت این روزها مسائل اقتصادی را هدف گرفتند. آنها بدون اینکه پیش زمینه این انتقادات را مطرح کنند ناجوانمردانه وارد انتقادات اقتصادی میشوند. مخالفان دولت در حالی آقای روحانی را در برنامههای زنده مورد نقدهای ناجوانمردانه قرار میدهند که خود فراموش کردهاند احمدینژاد در هشت سال دولت خود با افزایش قیمت نفت به درآمدی بالاتر از ۱۲۰میلیارد دلار در صادارت نفت خام دست یافت. در واقع این درآمد ناشی از صادرات نفت خام بهعلاوه فراوردههای نفتی، صادرات گاز و مواد پتروشیمی بود. رئیس دولتهای نهم و دهم در سال ۸۵ با یک حرکت پوپولیستی صادرات فرآوردههای نفتی و پتروشیمی را وارد صادرات غیرنفتی کرد در حالی که درآمد ۱۲۰ میلیارد دلار تنها مربوط به صادارت نفتی بود... از احمدینژاد هیچ پرسشی نمیشود در صورت پرسش نیز احمدینژاد با مغلطه از پاسخ صریح عبور میکند. بنابراین انتقاد مخالفان دور از انصاف و جوانمردی است. باید همه این افراد در یک مناظره زنده بنشینند و با یکدیگر به گفتگو بپردازند و قضاوت را به مردم بسپارند.
روزنامههای باند روحانی در حمله به پاسدار احمدینژاد نیشهای خود را غیرمستقیم به گسست درونی باند خامنهای و شخص ولیفقیه ارتجاع بهخاطر حمایتهایش از احمدینژاد زدهاند
ابتکار: تقصیر احمدینژاد نبود؛ او خود بدون روتوش میآمد اما این اصولگرایان بودند که او را بزک شده میخواستند. او ١١روز قهر میکرد، اصولگریان اما میگفتند چیزی نیست، حل میشود. او مهندس مشایی را برخلاف نظر رهبری بهعنوان معاون اول معرفی کرد، اصولگرایان باز برای رفوی این کار، متوسل به مولوی و ارشادی کردنِ حکم رهبری میشدند و میگفتند توصیه رهبری ارشادی بود نه مولوی. خلاصه هر چه «راست» بود را به سمت احمدینژاد کج کردند تا او را در راهِ خود نشان دهند.
چه شخصیتهای امتحان پس دادهای پای او قربانی کردند تا مگر از چشم زخمها و از این جادوها رها شود. امروز اما او تمام قد آمده است تا انکار کند آنچه اصولگرایان در این سالیان به ریشش میبستند. او برخلاف توصیه صریح رهبری، شناسنامه به دست به وزارت کشور آمد.
صراحت نهیِ رهبری خاصیت امر مولوی را داشت و جایی برای ارشادی قلمداد نمودنِ آن را نگذاشت. اصولگرایان میدانند که دیگر نمیتوانند این کارِ احمدینژاد را رفو کنند. به همین سبب، چون این چهره دیگر روتوش نمیشد، نتوانستند حتی خبر ثبت نامِ او را در رسانههای خود و در صدا و سیما نشان دهند. لذا اعلان کردند که «باورشان شکست»! چه باور سختی داشتند و چقدر دیر شکست! باور کنید کمترین حَرَج بر احمدینژاد است. او هیچ گاه سعی نکرد خود را چیز دیگری نشان دهد...
جمهوری اسلامی: سخنی با شورای نگهبان
فردی برای رئیسجمهور شدن ثبت نام کرده که در کارنامه خود موارد منفی فراوانی از قبیل ایجاد اختلاف و تفرقه میان مردم، بیحرمتی نسبت به روحانیت و مراجع تقلید و بزرگان نظام، فراهم ساختن زمینه برای مفاسد اقتصادی و رشد مفسدان کلان اقتصادی، بکار بردن ادبیات سخیف و دونشان ملت بزرگ ایران، فراهم ساختن زمینه برای صدور قطعنامههای خطرناک در شورای امنیت سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی ایران، ترویج بداخلاقی سیاسی در جامعه، ارتکاب اقدامات فراوان خلاف قانون، نهادینه کردن بیقانونی و از همه مهمتر، تخلف از دستورات و توصیههای رهبری که مواردی از آن در قهر 11روزه سال 90 و ثبت نام کنونی برای ریاستجمهوری تجلی یافتهاند، دارد.
باز گذاشتن راه بازگشت چنین فردی به صحنه رقابت ریاست جمهوری، اصولاً اهانت به کرامت مردم و کوچک شمردن ملّت است. واقعیت این است که این فرد از همان ابتدا فاقد شرایط لازم برای احراز مسئولیت خطیر ریاستجمهوری بود و این چیزی است که همان زمان عدهیی از خواص گوشزد کردند ولی گوش شنوایی وجود نداشت و اشتباه راهبردی شورای نگهبان در تأیید صلاحیت چنین فردی، کشور را دچار بحرانهای شدید و عمیق اقتصادی، سیاسی و اخلاقی کرد.
به بزرگان نظام به جرم اینکه فاجعه را درک میکردند و هشدار میدادند، انگهایی زده میشد و حتی از آنها با تعبیر اهانتآمیز «خواص بیبصیرت» یاد میشد در حالی که هر روز که میگذشت صحت هشدارهای آنها بیشتر به اثبات میرسید.
مفاسد اطرافیان این فرد آنقدر زیاد بود که تعدادی از بالاترین ردههای آنها در دادگاههای صالحه مجرم تشخیص داده شدند و به زندان محکوم گردیدند. طرفه اینکه بعضی از همین افراد با تشویق و حمایت او برای رئیسجمهور شدن ثبت نام کردهاند! اینها همه دهن کجی به قانون، ملت، نظام و بیحرمتی نسبت به رهبری است.
شرق:سرمقاله: کابوس احمدینژاد
احمدینژاد مثل بختک روی سیاست ایران افتاده و تحلیلگران، فعالان سیاسی و رسانهها را وامیدارد نادیدهاش نگیرند، حتی اگر این توجه از روی اکراه و انکار هم باشد، برای او نعمتی است، مهم دیدهشدن است و وحشت از فراموشی
خلاصی از کابوس احمدینژاد بدون هزینه نخواهد بود، همانگونه که آمدنش پرهزینه بود؛ وقایع ٨٨ و پس از آن شاهد این ادعا هستند. اینبار به هر جانکندنی است باید از خواب و از این کابوس خلاص شد و به احمدینژاد نه گفت؛ نه به او یعنی نه به عوامفریبی. نه به او یعنی نه به خودفریبی. نه به او یعنی بازگشت هر چیز و هرکس سر جای خود. نه به او یعنی نه به دروغ گندهای که صداقت و سادگی را لوث کرده است و مهمتر از همه نه به او یعنی نه به کابوس جهلی که هشت سال این کشور را در خود فروبرد...
روزنامههای باند خامنهای در پاتک به باند رقیب در مورد پاسدار احمدینژاد، حملات سابق خود به باند روحانی را شدید تر تکرار کردهاند:
کیهان: اگر بصیرت داشتند پیادهنظام آمریکا و اسراییل نمیشدند
روزنامههای زنجیرهیی فعال در فتنه و آشوب نیابتی سال 88، ثبتنام احمدینژاد برای انتخابات را با ذوقزدگی پوشش داده و این را نشانه بصیرت طیف متبوع خود و کسانی چون هاشمی دانستند.
آنچه نشریات زنجیرهیی میخواهند به بهانه کجرفتاری و انحراف احمدینژاد بپوشانند، نقشآفرینی اردوگاه فتنه در نقشه آشوب نیابتی آمریکا، انگلیس و اسراییل است. اما آنچه دروغ بودن ادعای این طیف را میرساند، ادامه نقش واگذار شده به این طیف تا پایان آشوب 88 است. به این معنا که اگر 6سال پیش دعوا بر سر تقلب یا شخص احمدینژاد بود، آشوبطلبان و فتنهگران چرا تا مرز خطکشیدن روی عنوان «جمهوری اسلامی و «مرگ بر آمریکا»، هتاکی به تصاویر امام، حاشیهسازی و دهنکجی به راهپیمایی روز قدس و شعار به نفع رژیم صهیونیستی (نه غزه نه لبنان) پیش رفتند؟» چرا شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» و «مرگ بر اصل ولایتفقیه» (مهمترین میراث امام خمینی) دادند؟
انحراف احمدینژاد و لجبازیهای کودکانهاش در عین اینکه او را به قهقرا میبرد، ذرهیی از جرم و جنایتها و جفاهای فتنهگران کم نمیکند.
برای جریان فتنهگر موتلف دولت، حاشیهسازی به نفع دولت بیکارنامه و دوقطبی کردن فضا به نفع دولتمردان است. بهمعنای دیگر، هم دولت برای ترساندن مردم، به تحرکات احمدینژاد بهشدت نیازمند است و هم احمدینژاد به دولت، تا کوتاهیها و بدعملیهای خود را در پناه انحرافات دولت فعلی توجیه کند.
سیاست روز: وقتی اصلاحطلبان خطاهای بزرگ خود را فراموش میکنند
شیرجه در آب گلآلود
«ایستادگی احمدینژاد برابر رهبری بهمثابه عناد با نظام است» این جمله را یکی از چهرههای اصولگرا نگفته است. این جمله از جانب جوانهای انقلابی که از سوی برخی به «افراطیگری» متهم میشوند هم نگفته است. این جمله تیتر مصاحبه «غلامحسین کرباسچی» در گفتگو با خبرگزاری دانشگاه آزاد است.
آقای کرباسچی؛ لطفاً موضعتان را مشخص کنید. شما و همپیمانانتان که اینروزها، از بیتدبیری رئیس دولت سابق و عمل نکردن وی به توصیه رهبری (که میتواند مرگ سیاسی احمدینژاد را برای همیشه به همراه داشته باشد) آبی گلآلود ساختهاید، چرا «عناد» خود را فراموش کردهاید؟
کاش اینقدر جرأت و جسارت داشتید که دستکم بعد از آن همه اتفاقات تلخی که به سرانگشت تدبیر شما و همپالگیهایتان رقم خورد، برای کسب قدرت و بازگشت به صندلیهای مهم، بهصورت ظاهری هم که شده به خطاهای خود اعتراف میکردید و در مقابل مردم کمر خم میکردید و از «تغلب» سال ۸۸ تبری میجستید.
آن زمانی که دوستان شما ۸ ماه مملکت را به آشوب کشانده بودند و برای کسب قدرت دست به هر آشوبی زدند، چرا یادتان نبود که تمرد از توصیههای رهبری و به لبه پرتگاه بردن نظام، بهمعنای «عناد با نظام و رهبری» است؟
آنروز که انتخابات بهانه بود و «اصل نظام» نشانه بود، شما چه کردید؟ این همه التزامتان به ولایت فقیه «بو» میدهد آقایان! شما نه نگران رهبری بوده و هستید و نه جانفدای نظام.
اگر یکی مثل رئیسدولت سابق این روزها جسارت پیدا میکند که همه نامهها و بیانیههای خود را زیر پا بگذارد و «توصیه» از سر صدق و دوراندیشی را ندید بگیرد، از روی دست شما و امثال شما مشق کرده است و یاد گرفته که چگونه مصلحت نظام را قربانی هواهای نفسانی خود کند و با خودخواهیها و لجاجتها در مقابل «توصیه» ها هم بایستد.
روزنامههای باند خامنهای حملاتشان را روی باند روحانی و کارنامه دولتش متمرکز کردهاند:
کیهان: این هووها دلسوزترند!
رئیسجمهور بعد از ثبتنام
موفقیتهایی را برشمردند که با عرض پوزش از ایشان باید گفت نه فقط تقریباً هیچیک از آنها واقعیت ندارد بلکه تمامی شواهد و مستندات موجود از نتیجههای معکوس نیز حکایت دارند و تعجبآور است که آقای دکتر روحانی «از دستداده» های دولت خویش را «دستاورد»! معرفی میکنند؟!
درباره برجام گفتهاند؛ «هووهایی که بارها به قصد کشتن این فرزند، یعنی برجام تصمیم گرفته بودند نمیتوانند سرپرست خوبی برای آن باشند بلکه همانهایی که تمام تلاش شبانهروزی خود را برای این توافق کردند باید مسیر را تا آخر ادامه دهند»!
میتوان تشبیه آقای روحانی را به این صورت نیز مطرح کرد و آن اینکه برجام برای دولت شبیه کودکی است که عدهیی از او برای مظلومنمایی و جلب ترحم عابران در سر چهارراهها استفاده میکنند. این کودکان معمولاً اجارهای هستند و برای کسی که او را در آغوش گرفته، جان و سلامت کودک کمترین اهمیتی ندارد، بلکه برای او مبالغی که با این مظلومنمایی از عابران دریافت میکند، حائز اهمیت است. آیا مصلحت اینگونه کودکان در آن نیست که از دست مادرنماها باز گرفته شوند تا سلامت و آینده آنها تضمین شده باشد.
روحانی فرمودهاند؛ «آنچه در سال 92 وعده دادیم که چرخ سانتریفیوژها بچرخد، میبینید که مدرنترین سانتریفیوژها یعنی IR8 میچرخد و چرخ اقتصاد هم میچرخد»!
رئیسجمهور درباره سانتریفوژ IR8تمام ماجرا را نگفتهاند و آن، این که
الف: فقط یک دستگاه سانتریفوژ IR8 در اختیار داریم که
مطابق برجام تا 8سال و 6ماه دیگر فقط میتوانیم 29 عدد سانتریفوژ IR8 بسازیم و پس از آن اجازه دادهاند تا 30 عدد ساخته شود. اما نکته درخور توجه آن که برای آزمایش کارآمدی سانتریفوژهای IR8 بایستی حداقل 164 عدد از آن را در اختیار داشته باشیم تا یک خوشه و زنجیره تشکیل داده و تست شوند. بنابراین یک عدد IR8 در حالی که حداقل تا 9سال دیگر اجازه تولید 164 عدد را نداریم، چه دستاوردی است؟
میفرمایند؛ «در سال 92 آنچه به مردم عزیز ایران در انتخابات اعلام کردیم، نجات اقتصاد ایران، احیای اخلاق و تعامل سازنده با جهان بود»! و میفرمایند «از رکود تورمی فاصله گرفتهایم»! که باید پرسید؛ در کدام عرصه اقتصادی از رکود فاصله گرفتهایم؟ تعطیلی نزدیک به 60 درصد کارخانهها و مراکز تولید؟! بیکار شدن انبوهی از کارگران؟! رکود فاجعهآمیز در بخش مسکن؟! و... ؟!
گفتهاند، در رشد اقتصادی از منفی 7 درصد به رشد بالای 7 درصد رسیدهایم و توضیح ندادهاند که نزدیکترین اقتصاددانان حامی دولت نیز این رقم را حتی با احتساب نفت، در حد 3 درصد میدانند - بانک جهانی نیز همین رقم را اعلام کرده است - و از این جهت نه فقط رشد نداشتهایم بلکه عقبگرد هم داشتهایم... به قول آقای محمد هاشمی میزان واقعی تورم در دولت آقای روحانی 50 درصد است. این تورم فاجعهآمیز را فقط با مراجعه به گذران معیشتی مردم بهوضوح میتوان دید.
برخی روزنامههای باند خامنهای باند رقیب را به توطئه و سازش متهم کرده و بروز بحرانهایی را پیشبینی کردهاند:
وطن امروز: سرمقاله: بهار معرکهگیران
آشکارا میتوان دید پروژهیی بزرگ وجود دارد برای آن که جامعه از وضعیت نرمال خارج شود. یک دیدگاه بدبینانه میتواند حتی ماجرای پلاسکو را هم در همین چارچوب تحلیل کند. نمونههای دم دستتر فراوانند؛ بهترین نمونه، رفتار خود آقای رئیسجمهور است. او میداند بیکاری مسأله اول جامعه است اما به ادبیاتش که مراجعه کنید همه تلاشی که میکند این است که مسائل دیگر را به جای آن بنشاند. یک روز خلایق را از ترامپ میترساند و روز دیگر برای تلگرام مرثیه میخواند. جلوتر که برویم احتمالاً ماجراهای خوشمزهتری هم خلق خواهد شد. برای مخالفان وضع موجود، هیچ اولویتی بالاتر از این نیست که این پروژه را درک کنند و اجازه خارج شدن جامعه از وضعیت نرمال را ندهند. مهمترین تکلیف در این میان هم این است که در دوقطبیهایی که روحانی و همکارانش درصدد خلق آن هستند مشارکت نکنند. کافی است آقای رئیسجمهور از هر چه سخن میگوید از اقتصاد پاسخ بشنود و مردم ببینند مخالفان روحانی از سفره آنها دفاع میکنند. در این صورت است که 2 راه بیشتر برای ایشان باقی نخواهد ماند؛ یا باید مستقیماً با مسأله اصلی مردم درگیر شود و از وضع موجود دفاع کند یا اینکه بپذیرد کاری برای ملت نکرده است و در هر دو حال، تکلیف انتخابات روشن است.
این ادعا محل تأمل است که ناو آمریکایی در مدیترانه وقتی موشکهای خود را به سمت پایگاه الشعیرات در سوریه شلیک میکرد مستقیماً قصد اثرگذاری بر انتخابات ایران از طریق ایجاد فضای هراس از جنگ را داشت یا نه اما همزمان رسانهها خبر دادند که فیلم انتخاباتی آقای روحانی کلاً بر پایه سناریوی ترساندن مردم از جنگ استوار شده است. همچنین دولت «دیوانه» (؟!) ترامپ اعلام کرده اعمال تحریمها علیه ایران را به تعویق خواهد انداخت، چرا که نگران است تحریم در زمان کنونی در انتخابات به ضرر روحانی تمام شود.
آیا معنای دقیق این موضع آمریکا غیر از این است که فعلاً ایران را تحریم نمیکنیم تا در ایران دولتی روی کار بیاید که بعد اگر تحریمش کردیم، مطمئن باشیم هیچ واکنشی به ما نشان نخواهد داد؟!
روزنامههای هر دو باند حاکم نسبت به فضاحت کارناوال ثبت نام برای نمایش انتخابات اذعان کردهاند. یک نمونه در باند خامنه ای:
جوان: ثبتنام افراد «خاص» و «فاقد صلاحیت حداقلی»، بهعنوان نامزد انتخابات دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در وزارت کشور، از حاشیههایی است که توانسته زمینه تخریب حاکمیت اسلامی و تخطئه قوانین مصرح کشور را فراهم و نیز موجی از تمسخر و استهزا جامعه ایرانی را از سوی رسانههای فارسی زبان بیگانه به بار بیاورد.
صف طولانی و ازدحام ثبتنامکنندگان انتخابات ریاستجمهوری و شعارهایی که عمدتاً از روی لودگی توسط ثبتنامکنندگان گفته میشود و ثبتنام دختر شش ساله، خانواده پنج نفره، دوقلوهای مشابه، 200 کیلویی و جوان ششم ابتدایی این پرسش را مطرح میکند که آیا نقص قانون عامل پدید آمدن چنین بلبشوی سیاسی است یا آن که علت را باید در سایر حوزهها جستوجو کرد؟
ثبتنام فلهای اقشار مختلف جامعه در انتخابات (که در پنج روز ثبتنام نامزدهای انتخاباتی سال 88 رونق گرفت) گلایه آیتالله احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان را نیز به همراه داشته
حاشیههای خندهآور - در عینحال تلخ- ثبتنامکنندگان در انتخابات ریاستجمهوری (فارغ از انگیزه روانی ثبتنامکنندگان) ضرورت جمع کردن بساط اینچنینی را مطرح میکند.
سؤال اساسی این است که چرا مجلس پس از آن سال تاکنون هیچگونه تلاشی منطبق بر اختیارات خود برای وضع یک قانون جامع درباره انتخابات ریاستجمهوری و کشاندن آن به صحن مجمع تشخیص مصلحت نظام صورت نداده؛ آیا مخالفت شورای نگهبان با برخی از قوانین مجلس نافی وظایف نمایندگان این قوه است؟
چرا وزارت کشور- بهعنوان مجری قانون انتخابات- هیچگونه تلاشی جهت مانعسازی از تمسخر حاکمیت و استهزای قانون توسط برخی از شهروندان صورت نداده و حداقل مانع حضور دختر شش ساله جهت ثبتنام در انتخابات نمیشود؟
آیا شناخت «رجل سیاسی» آنقدر سخت و دشوار است که نمیتوان تشخیص داد که کارگر ساده ساختمانی یا زنی که فاقد پیشینه سیاسی و اجرایی است را حائز چنین ویژگی ندانست؟
به راستی وظیفه وزارت کشور تنها ثبتنام بیقید و شرط همه افرادی است که بهعنوان نامزد در انتخابات حضور پیدا میکنند یا باید با توجه به اصول قانون اساسی و موارد مطروحه در ماده 35 قانون انتخابات باید نقش فعالتری را در این عرصه برعهده بگیرد.
ابتکار: احمدینژاد از دادستان کل کشور شکایت کرد
ابرار: فائزه هاشمی: از شنیدن خبر ثبت نام احمدینژاد خندیدیم
اعتماد: آیا دادستان علیه رئیس دولت سابق اعلام جرم میکند؟ منتظری: نوبت آنها هم میرسد
آفتاب یزد: ضمن اعلام برائت ضمنی از جمنا رئیسی با همراهی نزدیکان مصباح و احمدینژاد آمد
همدلی: دادستان کل کشور اعلام کرد:رسیدگی قضایی به سخنان احمدینژاد در خوزستان
کیهان: کارنامه دولت روحانی هوادارانش را هم ناامید کرده است
روزنامههای حکومتی در میان حملات باندی هشدارهای امنیتی و یادآوری شرایط انفجاری جامعه را هم به یکدیگر تیتر کردهاند:
آفتاب یزد: فرجی دانا: انتخابات پیش رو انتخاب بین زندگی و مرگ است
شرق: عارف: برخی میخواهند کشور را متشنج کنند
مردمسالاری: در آستانه انتخابات مراقب باشیم جامعه دچار چنددستگی نشود
رسانههای باند خامنهای بهرغم دود و دم در مورد نشست سه جانبه مسکو، چشماندازی جز بنبست رژیم ندادهاند:
کیهان: ظریف ظریف در نشست خبری مشترک با وزرای خارجه روسیه و سوریه در مسکو، اقدام یکجانبه و توسل بهزور را غیرقانونی خواند و گفت: آمریکا نشان داد که رغبتی ندارد تحقیقی درباره حمله شیمیایی خانشیخون صورت گیرد و قبل از روشن شدن نتیجه، به سوریه حمله کرد.
وی با بیان اینکه ما در سه حوزه قصد داریم فعالیتهایمان را ادامه دهیم، عنوان کرد: اول معلوم شدن این واقعیت که چگونه از یک فاجعه انسانی برای اقدامات نظامی سوءاستفاده شد. ضرورت دارد یک تحقیق مستقل بینالمللی برای روشن شدن ابعاد فاجعه خان شیخون و فدا شدن انسانهای بیگناه بهعمل بیاید و ما و روسیه قویاً بهدنبال چنین تحقیقی هستیم.
وزیر خارجه افزود: مورد دوم همکاری برای مبارزه با تروریسم است و مورد سوم زنده کردن طرح سیاسی و کنار گذاشتن پیششرطهایی است که به مدت 6سال مذاکرات را به بنبست کشانده است.
جوان: بررسی تحولات سوریه در چند هفته اخیر چند نکته مهم را آشکار میکند: نخست اینکه پروژه براندازی دولت سوریه بار دیگر در دستور کار ائتلاف برانداز (شامل کشورهای غربی، عربی بهخصوص سعودی، صهیونیستی و ترکی ) قرار گرفته و صحنهسازی خانشیخون و متعاقب آن حمله موشکی آمریکا به پایگاه هوایی الشعیرات گامی در این مسیر است.
روزنامههای باند روحانی تلاش کردهاند وی را از زیر حملات اقتصادی باند رقیب برهانند:
آرمان: حالیکه نباید فراموش کرد که در دولتهای نهم و دهم روابط خارجه ایران با کشورهای دیگر تنها به چند کشور کوچک و فقیر آفریقایی مانند مالی، جیبوتی، غنا محدود شده بود و روابط تعاملی، سیاسی و اقتصادی ایران با جهان کاملاً مسدود شده بود در نتیجه ساز و کار سیاسی دولت قبل انسداد سیاسی و اقتصادی در کشور ایجاد شده بود. به نظر میرسد رقبای روحانی هرگاه که از تخریب برجام ناامید میشوند عملکرد اقتصادی دولت یازدهم را هدف قرار میگیرند.
آنچه که از برنامه مناظرهها و برنامههای زنده اقتصادی بر میآید این است که مخالفان دولت این روزها مسائل اقتصادی را هدف گرفتند. آنها بدون اینکه پیش زمینه این انتقادات را مطرح کنند ناجوانمردانه وارد انتقادات اقتصادی میشوند. مخالفان دولت در حالی آقای روحانی را در برنامههای زنده مورد نقدهای ناجوانمردانه قرار میدهند که خود فراموش کردهاند احمدینژاد در هشت سال دولت خود با افزایش قیمت نفت به درآمدی بالاتر از ۱۲۰میلیارد دلار در صادارت نفت خام دست یافت. در واقع این درآمد ناشی از صادرات نفت خام بهعلاوه فراوردههای نفتی، صادرات گاز و مواد پتروشیمی بود. رئیس دولتهای نهم و دهم در سال ۸۵ با یک حرکت پوپولیستی صادرات فرآوردههای نفتی و پتروشیمی را وارد صادرات غیرنفتی کرد در حالی که درآمد ۱۲۰ میلیارد دلار تنها مربوط به صادارت نفتی بود... از احمدینژاد هیچ پرسشی نمیشود در صورت پرسش نیز احمدینژاد با مغلطه از پاسخ صریح عبور میکند. بنابراین انتقاد مخالفان دور از انصاف و جوانمردی است. باید همه این افراد در یک مناظره زنده بنشینند و با یکدیگر به گفتگو بپردازند و قضاوت را به مردم بسپارند.
روزنامههای باند روحانی در حمله به پاسدار احمدینژاد نیشهای خود را غیرمستقیم به گسست درونی باند خامنهای و شخص ولیفقیه ارتجاع بهخاطر حمایتهایش از احمدینژاد زدهاند
ابتکار: تقصیر احمدینژاد نبود؛ او خود بدون روتوش میآمد اما این اصولگرایان بودند که او را بزک شده میخواستند. او ١١روز قهر میکرد، اصولگریان اما میگفتند چیزی نیست، حل میشود. او مهندس مشایی را برخلاف نظر رهبری بهعنوان معاون اول معرفی کرد، اصولگرایان باز برای رفوی این کار، متوسل به مولوی و ارشادی کردنِ حکم رهبری میشدند و میگفتند توصیه رهبری ارشادی بود نه مولوی. خلاصه هر چه «راست» بود را به سمت احمدینژاد کج کردند تا او را در راهِ خود نشان دهند.
چه شخصیتهای امتحان پس دادهای پای او قربانی کردند تا مگر از چشم زخمها و از این جادوها رها شود. امروز اما او تمام قد آمده است تا انکار کند آنچه اصولگرایان در این سالیان به ریشش میبستند. او برخلاف توصیه صریح رهبری، شناسنامه به دست به وزارت کشور آمد.
صراحت نهیِ رهبری خاصیت امر مولوی را داشت و جایی برای ارشادی قلمداد نمودنِ آن را نگذاشت. اصولگرایان میدانند که دیگر نمیتوانند این کارِ احمدینژاد را رفو کنند. به همین سبب، چون این چهره دیگر روتوش نمیشد، نتوانستند حتی خبر ثبت نامِ او را در رسانههای خود و در صدا و سیما نشان دهند. لذا اعلان کردند که «باورشان شکست»! چه باور سختی داشتند و چقدر دیر شکست! باور کنید کمترین حَرَج بر احمدینژاد است. او هیچ گاه سعی نکرد خود را چیز دیگری نشان دهد...
جمهوری اسلامی: سخنی با شورای نگهبان
فردی برای رئیسجمهور شدن ثبت نام کرده که در کارنامه خود موارد منفی فراوانی از قبیل ایجاد اختلاف و تفرقه میان مردم، بیحرمتی نسبت به روحانیت و مراجع تقلید و بزرگان نظام، فراهم ساختن زمینه برای مفاسد اقتصادی و رشد مفسدان کلان اقتصادی، بکار بردن ادبیات سخیف و دونشان ملت بزرگ ایران، فراهم ساختن زمینه برای صدور قطعنامههای خطرناک در شورای امنیت سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی ایران، ترویج بداخلاقی سیاسی در جامعه، ارتکاب اقدامات فراوان خلاف قانون، نهادینه کردن بیقانونی و از همه مهمتر، تخلف از دستورات و توصیههای رهبری که مواردی از آن در قهر 11روزه سال 90 و ثبت نام کنونی برای ریاستجمهوری تجلی یافتهاند، دارد.
باز گذاشتن راه بازگشت چنین فردی به صحنه رقابت ریاست جمهوری، اصولاً اهانت به کرامت مردم و کوچک شمردن ملّت است. واقعیت این است که این فرد از همان ابتدا فاقد شرایط لازم برای احراز مسئولیت خطیر ریاستجمهوری بود و این چیزی است که همان زمان عدهیی از خواص گوشزد کردند ولی گوش شنوایی وجود نداشت و اشتباه راهبردی شورای نگهبان در تأیید صلاحیت چنین فردی، کشور را دچار بحرانهای شدید و عمیق اقتصادی، سیاسی و اخلاقی کرد.
به بزرگان نظام به جرم اینکه فاجعه را درک میکردند و هشدار میدادند، انگهایی زده میشد و حتی از آنها با تعبیر اهانتآمیز «خواص بیبصیرت» یاد میشد در حالی که هر روز که میگذشت صحت هشدارهای آنها بیشتر به اثبات میرسید.
مفاسد اطرافیان این فرد آنقدر زیاد بود که تعدادی از بالاترین ردههای آنها در دادگاههای صالحه مجرم تشخیص داده شدند و به زندان محکوم گردیدند. طرفه اینکه بعضی از همین افراد با تشویق و حمایت او برای رئیسجمهور شدن ثبت نام کردهاند! اینها همه دهن کجی به قانون، ملت، نظام و بیحرمتی نسبت به رهبری است.
شرق:سرمقاله: کابوس احمدینژاد
احمدینژاد مثل بختک روی سیاست ایران افتاده و تحلیلگران، فعالان سیاسی و رسانهها را وامیدارد نادیدهاش نگیرند، حتی اگر این توجه از روی اکراه و انکار هم باشد، برای او نعمتی است، مهم دیدهشدن است و وحشت از فراموشی
خلاصی از کابوس احمدینژاد بدون هزینه نخواهد بود، همانگونه که آمدنش پرهزینه بود؛ وقایع ٨٨ و پس از آن شاهد این ادعا هستند. اینبار به هر جانکندنی است باید از خواب و از این کابوس خلاص شد و به احمدینژاد نه گفت؛ نه به او یعنی نه به عوامفریبی. نه به او یعنی نه به خودفریبی. نه به او یعنی بازگشت هر چیز و هرکس سر جای خود. نه به او یعنی نه به دروغ گندهای که صداقت و سادگی را لوث کرده است و مهمتر از همه نه به او یعنی نه به کابوس جهلی که هشت سال این کشور را در خود فروبرد...
روزنامههای باند خامنهای در پاتک به باند رقیب در مورد پاسدار احمدینژاد، حملات سابق خود به باند روحانی را شدید تر تکرار کردهاند:
کیهان: اگر بصیرت داشتند پیادهنظام آمریکا و اسراییل نمیشدند
روزنامههای زنجیرهیی فعال در فتنه و آشوب نیابتی سال 88، ثبتنام احمدینژاد برای انتخابات را با ذوقزدگی پوشش داده و این را نشانه بصیرت طیف متبوع خود و کسانی چون هاشمی دانستند.
آنچه نشریات زنجیرهیی میخواهند به بهانه کجرفتاری و انحراف احمدینژاد بپوشانند، نقشآفرینی اردوگاه فتنه در نقشه آشوب نیابتی آمریکا، انگلیس و اسراییل است. اما آنچه دروغ بودن ادعای این طیف را میرساند، ادامه نقش واگذار شده به این طیف تا پایان آشوب 88 است. به این معنا که اگر 6سال پیش دعوا بر سر تقلب یا شخص احمدینژاد بود، آشوبطلبان و فتنهگران چرا تا مرز خطکشیدن روی عنوان «جمهوری اسلامی و «مرگ بر آمریکا»، هتاکی به تصاویر امام، حاشیهسازی و دهنکجی به راهپیمایی روز قدس و شعار به نفع رژیم صهیونیستی (نه غزه نه لبنان) پیش رفتند؟» چرا شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» و «مرگ بر اصل ولایتفقیه» (مهمترین میراث امام خمینی) دادند؟
انحراف احمدینژاد و لجبازیهای کودکانهاش در عین اینکه او را به قهقرا میبرد، ذرهیی از جرم و جنایتها و جفاهای فتنهگران کم نمیکند.
برای جریان فتنهگر موتلف دولت، حاشیهسازی به نفع دولت بیکارنامه و دوقطبی کردن فضا به نفع دولتمردان است. بهمعنای دیگر، هم دولت برای ترساندن مردم، به تحرکات احمدینژاد بهشدت نیازمند است و هم احمدینژاد به دولت، تا کوتاهیها و بدعملیهای خود را در پناه انحرافات دولت فعلی توجیه کند.
سیاست روز: وقتی اصلاحطلبان خطاهای بزرگ خود را فراموش میکنند
شیرجه در آب گلآلود
«ایستادگی احمدینژاد برابر رهبری بهمثابه عناد با نظام است» این جمله را یکی از چهرههای اصولگرا نگفته است. این جمله از جانب جوانهای انقلابی که از سوی برخی به «افراطیگری» متهم میشوند هم نگفته است. این جمله تیتر مصاحبه «غلامحسین کرباسچی» در گفتگو با خبرگزاری دانشگاه آزاد است.
آقای کرباسچی؛ لطفاً موضعتان را مشخص کنید. شما و همپیمانانتان که اینروزها، از بیتدبیری رئیس دولت سابق و عمل نکردن وی به توصیه رهبری (که میتواند مرگ سیاسی احمدینژاد را برای همیشه به همراه داشته باشد) آبی گلآلود ساختهاید، چرا «عناد» خود را فراموش کردهاید؟
کاش اینقدر جرأت و جسارت داشتید که دستکم بعد از آن همه اتفاقات تلخی که به سرانگشت تدبیر شما و همپالگیهایتان رقم خورد، برای کسب قدرت و بازگشت به صندلیهای مهم، بهصورت ظاهری هم که شده به خطاهای خود اعتراف میکردید و در مقابل مردم کمر خم میکردید و از «تغلب» سال ۸۸ تبری میجستید.
آن زمانی که دوستان شما ۸ ماه مملکت را به آشوب کشانده بودند و برای کسب قدرت دست به هر آشوبی زدند، چرا یادتان نبود که تمرد از توصیههای رهبری و به لبه پرتگاه بردن نظام، بهمعنای «عناد با نظام و رهبری» است؟
آنروز که انتخابات بهانه بود و «اصل نظام» نشانه بود، شما چه کردید؟ این همه التزامتان به ولایت فقیه «بو» میدهد آقایان! شما نه نگران رهبری بوده و هستید و نه جانفدای نظام.
اگر یکی مثل رئیسدولت سابق این روزها جسارت پیدا میکند که همه نامهها و بیانیههای خود را زیر پا بگذارد و «توصیه» از سر صدق و دوراندیشی را ندید بگیرد، از روی دست شما و امثال شما مشق کرده است و یاد گرفته که چگونه مصلحت نظام را قربانی هواهای نفسانی خود کند و با خودخواهیها و لجاجتها در مقابل «توصیه» ها هم بایستد.
روزنامههای باند خامنهای حملاتشان را روی باند روحانی و کارنامه دولتش متمرکز کردهاند:
کیهان: این هووها دلسوزترند!
رئیسجمهور بعد از ثبتنام
موفقیتهایی را برشمردند که با عرض پوزش از ایشان باید گفت نه فقط تقریباً هیچیک از آنها واقعیت ندارد بلکه تمامی شواهد و مستندات موجود از نتیجههای معکوس نیز حکایت دارند و تعجبآور است که آقای دکتر روحانی «از دستداده» های دولت خویش را «دستاورد»! معرفی میکنند؟!
درباره برجام گفتهاند؛ «هووهایی که بارها به قصد کشتن این فرزند، یعنی برجام تصمیم گرفته بودند نمیتوانند سرپرست خوبی برای آن باشند بلکه همانهایی که تمام تلاش شبانهروزی خود را برای این توافق کردند باید مسیر را تا آخر ادامه دهند»!
میتوان تشبیه آقای روحانی را به این صورت نیز مطرح کرد و آن اینکه برجام برای دولت شبیه کودکی است که عدهیی از او برای مظلومنمایی و جلب ترحم عابران در سر چهارراهها استفاده میکنند. این کودکان معمولاً اجارهای هستند و برای کسی که او را در آغوش گرفته، جان و سلامت کودک کمترین اهمیتی ندارد، بلکه برای او مبالغی که با این مظلومنمایی از عابران دریافت میکند، حائز اهمیت است. آیا مصلحت اینگونه کودکان در آن نیست که از دست مادرنماها باز گرفته شوند تا سلامت و آینده آنها تضمین شده باشد.
روحانی فرمودهاند؛ «آنچه در سال 92 وعده دادیم که چرخ سانتریفیوژها بچرخد، میبینید که مدرنترین سانتریفیوژها یعنی IR8 میچرخد و چرخ اقتصاد هم میچرخد»!
رئیسجمهور درباره سانتریفوژ IR8تمام ماجرا را نگفتهاند و آن، این که
الف: فقط یک دستگاه سانتریفوژ IR8 در اختیار داریم که
مطابق برجام تا 8سال و 6ماه دیگر فقط میتوانیم 29 عدد سانتریفوژ IR8 بسازیم و پس از آن اجازه دادهاند تا 30 عدد ساخته شود. اما نکته درخور توجه آن که برای آزمایش کارآمدی سانتریفوژهای IR8 بایستی حداقل 164 عدد از آن را در اختیار داشته باشیم تا یک خوشه و زنجیره تشکیل داده و تست شوند. بنابراین یک عدد IR8 در حالی که حداقل تا 9سال دیگر اجازه تولید 164 عدد را نداریم، چه دستاوردی است؟
میفرمایند؛ «در سال 92 آنچه به مردم عزیز ایران در انتخابات اعلام کردیم، نجات اقتصاد ایران، احیای اخلاق و تعامل سازنده با جهان بود»! و میفرمایند «از رکود تورمی فاصله گرفتهایم»! که باید پرسید؛ در کدام عرصه اقتصادی از رکود فاصله گرفتهایم؟ تعطیلی نزدیک به 60 درصد کارخانهها و مراکز تولید؟! بیکار شدن انبوهی از کارگران؟! رکود فاجعهآمیز در بخش مسکن؟! و... ؟!
گفتهاند، در رشد اقتصادی از منفی 7 درصد به رشد بالای 7 درصد رسیدهایم و توضیح ندادهاند که نزدیکترین اقتصاددانان حامی دولت نیز این رقم را حتی با احتساب نفت، در حد 3 درصد میدانند - بانک جهانی نیز همین رقم را اعلام کرده است - و از این جهت نه فقط رشد نداشتهایم بلکه عقبگرد هم داشتهایم... به قول آقای محمد هاشمی میزان واقعی تورم در دولت آقای روحانی 50 درصد است. این تورم فاجعهآمیز را فقط با مراجعه به گذران معیشتی مردم بهوضوح میتوان دید.
برخی روزنامههای باند خامنهای باند رقیب را به توطئه و سازش متهم کرده و بروز بحرانهایی را پیشبینی کردهاند:
وطن امروز: سرمقاله: بهار معرکهگیران
آشکارا میتوان دید پروژهیی بزرگ وجود دارد برای آن که جامعه از وضعیت نرمال خارج شود. یک دیدگاه بدبینانه میتواند حتی ماجرای پلاسکو را هم در همین چارچوب تحلیل کند. نمونههای دم دستتر فراوانند؛ بهترین نمونه، رفتار خود آقای رئیسجمهور است. او میداند بیکاری مسأله اول جامعه است اما به ادبیاتش که مراجعه کنید همه تلاشی که میکند این است که مسائل دیگر را به جای آن بنشاند. یک روز خلایق را از ترامپ میترساند و روز دیگر برای تلگرام مرثیه میخواند. جلوتر که برویم احتمالاً ماجراهای خوشمزهتری هم خلق خواهد شد. برای مخالفان وضع موجود، هیچ اولویتی بالاتر از این نیست که این پروژه را درک کنند و اجازه خارج شدن جامعه از وضعیت نرمال را ندهند. مهمترین تکلیف در این میان هم این است که در دوقطبیهایی که روحانی و همکارانش درصدد خلق آن هستند مشارکت نکنند. کافی است آقای رئیسجمهور از هر چه سخن میگوید از اقتصاد پاسخ بشنود و مردم ببینند مخالفان روحانی از سفره آنها دفاع میکنند. در این صورت است که 2 راه بیشتر برای ایشان باقی نخواهد ماند؛ یا باید مستقیماً با مسأله اصلی مردم درگیر شود و از وضع موجود دفاع کند یا اینکه بپذیرد کاری برای ملت نکرده است و در هر دو حال، تکلیف انتخابات روشن است.
این ادعا محل تأمل است که ناو آمریکایی در مدیترانه وقتی موشکهای خود را به سمت پایگاه الشعیرات در سوریه شلیک میکرد مستقیماً قصد اثرگذاری بر انتخابات ایران از طریق ایجاد فضای هراس از جنگ را داشت یا نه اما همزمان رسانهها خبر دادند که فیلم انتخاباتی آقای روحانی کلاً بر پایه سناریوی ترساندن مردم از جنگ استوار شده است. همچنین دولت «دیوانه» (؟!) ترامپ اعلام کرده اعمال تحریمها علیه ایران را به تعویق خواهد انداخت، چرا که نگران است تحریم در زمان کنونی در انتخابات به ضرر روحانی تمام شود.
آیا معنای دقیق این موضع آمریکا غیر از این است که فعلاً ایران را تحریم نمیکنیم تا در ایران دولتی روی کار بیاید که بعد اگر تحریمش کردیم، مطمئن باشیم هیچ واکنشی به ما نشان نخواهد داد؟!
روزنامههای هر دو باند حاکم نسبت به فضاحت کارناوال ثبت نام برای نمایش انتخابات اذعان کردهاند. یک نمونه در باند خامنه ای:
جوان: ثبتنام افراد «خاص» و «فاقد صلاحیت حداقلی»، بهعنوان نامزد انتخابات دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در وزارت کشور، از حاشیههایی است که توانسته زمینه تخریب حاکمیت اسلامی و تخطئه قوانین مصرح کشور را فراهم و نیز موجی از تمسخر و استهزا جامعه ایرانی را از سوی رسانههای فارسی زبان بیگانه به بار بیاورد.
صف طولانی و ازدحام ثبتنامکنندگان انتخابات ریاستجمهوری و شعارهایی که عمدتاً از روی لودگی توسط ثبتنامکنندگان گفته میشود و ثبتنام دختر شش ساله، خانواده پنج نفره، دوقلوهای مشابه، 200 کیلویی و جوان ششم ابتدایی این پرسش را مطرح میکند که آیا نقص قانون عامل پدید آمدن چنین بلبشوی سیاسی است یا آن که علت را باید در سایر حوزهها جستوجو کرد؟
ثبتنام فلهای اقشار مختلف جامعه در انتخابات (که در پنج روز ثبتنام نامزدهای انتخاباتی سال 88 رونق گرفت) گلایه آیتالله احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان را نیز به همراه داشته
حاشیههای خندهآور - در عینحال تلخ- ثبتنامکنندگان در انتخابات ریاستجمهوری (فارغ از انگیزه روانی ثبتنامکنندگان) ضرورت جمع کردن بساط اینچنینی را مطرح میکند.
سؤال اساسی این است که چرا مجلس پس از آن سال تاکنون هیچگونه تلاشی منطبق بر اختیارات خود برای وضع یک قانون جامع درباره انتخابات ریاستجمهوری و کشاندن آن به صحن مجمع تشخیص مصلحت نظام صورت نداده؛ آیا مخالفت شورای نگهبان با برخی از قوانین مجلس نافی وظایف نمایندگان این قوه است؟
چرا وزارت کشور- بهعنوان مجری قانون انتخابات- هیچگونه تلاشی جهت مانعسازی از تمسخر حاکمیت و استهزای قانون توسط برخی از شهروندان صورت نداده و حداقل مانع حضور دختر شش ساله جهت ثبتنام در انتخابات نمیشود؟
آیا شناخت «رجل سیاسی» آنقدر سخت و دشوار است که نمیتوان تشخیص داد که کارگر ساده ساختمانی یا زنی که فاقد پیشینه سیاسی و اجرایی است را حائز چنین ویژگی ندانست؟
به راستی وظیفه وزارت کشور تنها ثبتنام بیقید و شرط همه افرادی است که بهعنوان نامزد در انتخابات حضور پیدا میکنند یا باید با توجه به اصول قانون اساسی و موارد مطروحه در ماده 35 قانون انتخابات باید نقش فعالتری را در این عرصه برعهده بگیرد.