زندانی سیاسی خالد حردانی در زندان گوهردشت کرج طی نامهیی به عاصمه جهانگیر گزارشگر ویژه سازمان مللمتحد در امور حقوقبشر ایران نسبت به قتل زندانیان سیاسی هشدار داد و نوشت:
'با سلامی گرم به گرمای شعلههای فروزان خورشید از پشت دیوارهای سرد سلولهای زندان'.
ایران سرزمین ستارهها، در انتظار انقلاب سوم.
ادامه سرکوب زندانیان سیاسی و افزایش فزاینده اعدامها در آستانه انتخابات فرمایشی، چرا؟
چند روزی است که شکنجههای روانی بر علیه زندانیان سیاسی افزایش چشم گیری داشته است، از بخش شایعات بیپایه و اساس از طرف مسئولان زندان گرفته تا قطع کامل وسایل گرمایشی سلول ها!
یکی از زندانیان امنیتی به یکی از زندانیان سیاسی گفته است که ما اشتباهات شاه را در اواخر دوران سلطنتی نخواهیم کرد، زیرا این درست یعنی اینکه ما نیز به سرنوشت آن رژیم گرفتار خواهیم شد!؟
بر همین اساس و با همین منطق گویا مسئولان در حال تدارک یک برنامه سازمانیافته برای ادامه سرکوب و شکنجه در زندانها هستند.
سالن دوازده زندان رجایی شهر کرج (گوهردشت) به یک دژ آهنی، سیمانی تبدیل شده است و هیچ روزنهای نه برای هوا خوری و تنفس و نه حتی برای دیدن نقطهای از حیاط زندان وجود ندارد، زندانیان سیاسی بر اثر آسیبهای وارده بینایی خود را از دست داده و سردردهای مزمنی پیدا کردهاند، یعنی اینکه تمام روزنههای پنجره سلولها بسته شده است و راه نفس کشیدن و اکسیژن به سلولها را کاملاً قطع کردهاند.
این در حالی است که آییننامه سازمان زندانها بر داشتن حداقل امکانات برای هر زندانی و احترام به کرامت آن را تأکید و توصیه کرده است.
اما گویا مسئولان نه برای آئین نامه سازمان خویش ارزشی قائل هستند و نه برای جان زندانیان سیاسی زیرا در چند ماه گذشته شاهد بودهایم که تعدادی از زندانیان سیاسی بر اثر اهمال کاری و کوتاهی و بهصورت مشکوک جان خویش را از دست دادهاند، و یا در یک کلام به قتل رسیدند، شاهرخ زمانی، اکبر محمدی، منصور رادپور، محسن دگمهچی، افشین اسانلو، مهدی زالیه، علیرضا کرمی خیرآبادی، و... که شاهد مرگ آنها بودهایم.
ربودن زندانیان سیاسی از بهداری، سالن ملاقات و... یکی دیگر از شیوههای شکنجه زندانیان سیاسی بوده، که نمونه آخر آن آقای علی معزی بوده که از سالن ملاقات به جای نامعلومی منتقل شده است و جان این زندانی سیاسی در خطر جدی قرار دارد، وضعیت غذا و دارو و دیگر امکانات زندانیان نیز از استانداردهای کافی برای یک زندانی برخوردار نیست...
از طرفی دیگر موج شدید اعدامها یا سونامی اعدامها در زندانها و قتلعام زندانیان عادی و حتی برای زندانیان که در زمان ارتکاب جرم از لحاظ حقوق بینالمللی کودک حساب میآیند خود گواه بحرانی است که حکومت جمهوری اسلامی نه به قانون بینالملل و نه به شریعت اسلامی و نه به انسانیت احترامی نمیگذارند و نقض سیستماتیک حقوقبشر مهر تأییدی بر این گفتار است.
زندانیان سیاسی در طول سالهای خفقان ارتجاع آخوندی در 38سال گذشته بارها و بارها به اعدام نه گفتهاند، به شکنجه و دستگیریهای خودسرانه و زندان، نه گفتهاند و به چپاول سرمایههای ملی نه گفتهاند، به رانتهای گسترده، فسادهای اخلاقی و اداری، سرکوب اقلیتهای مذهبی و قومی، و به سرکوب زنان و دختران میهنمان با فریادهای بلند و گویا، نه گفتهاند، به موشک پرانیها و ماجراجوییها و دخالت رژیم در کشورهای منطقه و شرکت در کشتار زنان و کودکان، نه گفتهاند، و در این راه از جان و زندگی خویش گذشتهاند برای یک نه بزرگ به ولایت فقیه.
تا شعلههای سرخ فام و شرارههای نورانی آزادی در این سرزمین همچنان حتی از پشت دیوارهای قطور زندانها و سلولهای سرد و یا در اسارت صدها و هزاران اندیشه و فکر، راه گویای انسانیت خویش را جست و جو کنند، تا پیوندی باشد بین ایران و جهانیان، این رسم دیرین آزادی است که ما نفسهایمان را تقدیم آن میکنیم.
خالد حردانی زندانی سیاسی زندان رجایی شهر (گوهردشت)
'با سلامی گرم به گرمای شعلههای فروزان خورشید از پشت دیوارهای سرد سلولهای زندان'.
ایران سرزمین ستارهها، در انتظار انقلاب سوم.
ادامه سرکوب زندانیان سیاسی و افزایش فزاینده اعدامها در آستانه انتخابات فرمایشی، چرا؟
چند روزی است که شکنجههای روانی بر علیه زندانیان سیاسی افزایش چشم گیری داشته است، از بخش شایعات بیپایه و اساس از طرف مسئولان زندان گرفته تا قطع کامل وسایل گرمایشی سلول ها!
یکی از زندانیان امنیتی به یکی از زندانیان سیاسی گفته است که ما اشتباهات شاه را در اواخر دوران سلطنتی نخواهیم کرد، زیرا این درست یعنی اینکه ما نیز به سرنوشت آن رژیم گرفتار خواهیم شد!؟
بر همین اساس و با همین منطق گویا مسئولان در حال تدارک یک برنامه سازمانیافته برای ادامه سرکوب و شکنجه در زندانها هستند.
سالن دوازده زندان رجایی شهر کرج (گوهردشت) به یک دژ آهنی، سیمانی تبدیل شده است و هیچ روزنهای نه برای هوا خوری و تنفس و نه حتی برای دیدن نقطهای از حیاط زندان وجود ندارد، زندانیان سیاسی بر اثر آسیبهای وارده بینایی خود را از دست داده و سردردهای مزمنی پیدا کردهاند، یعنی اینکه تمام روزنههای پنجره سلولها بسته شده است و راه نفس کشیدن و اکسیژن به سلولها را کاملاً قطع کردهاند.
این در حالی است که آییننامه سازمان زندانها بر داشتن حداقل امکانات برای هر زندانی و احترام به کرامت آن را تأکید و توصیه کرده است.
اما گویا مسئولان نه برای آئین نامه سازمان خویش ارزشی قائل هستند و نه برای جان زندانیان سیاسی زیرا در چند ماه گذشته شاهد بودهایم که تعدادی از زندانیان سیاسی بر اثر اهمال کاری و کوتاهی و بهصورت مشکوک جان خویش را از دست دادهاند، و یا در یک کلام به قتل رسیدند، شاهرخ زمانی، اکبر محمدی، منصور رادپور، محسن دگمهچی، افشین اسانلو، مهدی زالیه، علیرضا کرمی خیرآبادی، و... که شاهد مرگ آنها بودهایم.
ربودن زندانیان سیاسی از بهداری، سالن ملاقات و... یکی دیگر از شیوههای شکنجه زندانیان سیاسی بوده، که نمونه آخر آن آقای علی معزی بوده که از سالن ملاقات به جای نامعلومی منتقل شده است و جان این زندانی سیاسی در خطر جدی قرار دارد، وضعیت غذا و دارو و دیگر امکانات زندانیان نیز از استانداردهای کافی برای یک زندانی برخوردار نیست...
از طرفی دیگر موج شدید اعدامها یا سونامی اعدامها در زندانها و قتلعام زندانیان عادی و حتی برای زندانیان که در زمان ارتکاب جرم از لحاظ حقوق بینالمللی کودک حساب میآیند خود گواه بحرانی است که حکومت جمهوری اسلامی نه به قانون بینالملل و نه به شریعت اسلامی و نه به انسانیت احترامی نمیگذارند و نقض سیستماتیک حقوقبشر مهر تأییدی بر این گفتار است.
زندانیان سیاسی در طول سالهای خفقان ارتجاع آخوندی در 38سال گذشته بارها و بارها به اعدام نه گفتهاند، به شکنجه و دستگیریهای خودسرانه و زندان، نه گفتهاند و به چپاول سرمایههای ملی نه گفتهاند، به رانتهای گسترده، فسادهای اخلاقی و اداری، سرکوب اقلیتهای مذهبی و قومی، و به سرکوب زنان و دختران میهنمان با فریادهای بلند و گویا، نه گفتهاند، به موشک پرانیها و ماجراجوییها و دخالت رژیم در کشورهای منطقه و شرکت در کشتار زنان و کودکان، نه گفتهاند، و در این راه از جان و زندگی خویش گذشتهاند برای یک نه بزرگ به ولایت فقیه.
تا شعلههای سرخ فام و شرارههای نورانی آزادی در این سرزمین همچنان حتی از پشت دیوارهای قطور زندانها و سلولهای سرد و یا در اسارت صدها و هزاران اندیشه و فکر، راه گویای انسانیت خویش را جست و جو کنند، تا پیوندی باشد بین ایران و جهانیان، این رسم دیرین آزادی است که ما نفسهایمان را تقدیم آن میکنیم.
خالد حردانی زندانی سیاسی زندان رجایی شهر (گوهردشت)