سلام امروز را با سخنی از ماکسیم گورکی درباره زیبایی و از یک کتابش بهنام «ادبیات از نظر گورکی» شروع میکنیم:
زیبایی در نتیجهی تلاش انسان در راه اندیشه به آن زائیده میشود. من از تودههای درهم برهم و مضرّس کوه لذت نمیبرم، بلکه از شکوه و عظمتی که انسان به آنها بخشیده است، احساس وجد میکنم. من به همت بلند و سهولتی که انسان طبیعت را تغییر میدهد آفرین میگویم. همت بلندی که برای موجود زمینی بیاندازه شگفت آور است.
اگر در این باره بیشتر تعمق شود، طبیعت اصلاً محل راحتی برای زندگی نیست. زلزله، گردبادها، توفانها، سیلها، گرما و سرمای فوق العاده، حشرات مضر و میکروبها و هزار و یک چیز دیگر را در نظر بیاورید، اگر انسان کمتر از این قهرمانی نشان میداد، این بلایا زندگی را غیرقابل تحمل میساختند.
هستی ما همیشه و همه جا غمانگیز بوده است، ولی انسان این تراژدیهای بیشمار را به آثار هنری تبدیل کرده است. من چیزی شگفت آورتر و عجیبتر از این تغییر شکل نمیشناسم. از اینرو من در یک کتابچه شعر پوشکین (4)، در رمانی از فلوبر (5)، هوشمندی و زیبایی زنده بیشتری میبینم تا در چشمک سرد ستارگان، آهنگ یکنواخت اقیانوسها، زمزمه جنگلها و یا سکوت بیابانها.».
زیبایی در نتیجهی تلاش انسان در راه اندیشه به آن زائیده میشود. من از تودههای درهم برهم و مضرّس کوه لذت نمیبرم، بلکه از شکوه و عظمتی که انسان به آنها بخشیده است، احساس وجد میکنم. من به همت بلند و سهولتی که انسان طبیعت را تغییر میدهد آفرین میگویم. همت بلندی که برای موجود زمینی بیاندازه شگفت آور است.
اگر در این باره بیشتر تعمق شود، طبیعت اصلاً محل راحتی برای زندگی نیست. زلزله، گردبادها، توفانها، سیلها، گرما و سرمای فوق العاده، حشرات مضر و میکروبها و هزار و یک چیز دیگر را در نظر بیاورید، اگر انسان کمتر از این قهرمانی نشان میداد، این بلایا زندگی را غیرقابل تحمل میساختند.
هستی ما همیشه و همه جا غمانگیز بوده است، ولی انسان این تراژدیهای بیشمار را به آثار هنری تبدیل کرده است. من چیزی شگفت آورتر و عجیبتر از این تغییر شکل نمیشناسم. از اینرو من در یک کتابچه شعر پوشکین (4)، در رمانی از فلوبر (5)، هوشمندی و زیبایی زنده بیشتری میبینم تا در چشمک سرد ستارگان، آهنگ یکنواخت اقیانوسها، زمزمه جنگلها و یا سکوت بیابانها.».