افشای فساد اخلاقی یکی از قاریان بیت علی خامنهای در رسانهها، بار دیگر گنداب ولایتفقیه را متلاطم کرده و تعفن متصاعد از آن، موج جدیدی از خشم و نفرت در مردم ایران برانگیخته و بهطور گستردهیی در فضای مجازی نیز منعکس شده است.
یک قاری قرآن به نام حاج سعید طوسی، از سرشناسترین قاریان قرآن که تصاویر و فیلمهای متعدد او در کنار خامنهای و مراسمهای «بیت رهبری»، گویای نزدیکی او به شخص خامنهای است، در مقام مربی و معلم قرآن کودکان و نوجوانان، مکرراً و طی سالیان، آنها را مورد تجاوز و سوءاستفادهٴ جنسی قرار میداده است.
البته مواردی از این قبیل، ممکن است در هر کشوری اتفاق بیفتد، اما جریان مورد بحث، وجوه قابل تأملی دارد که آن را از جهات مختلف ویژه میسازد:
این جریان در اوایل سال1390 با شکایت تعدادی از قربانیان و خانوادههایشان برملا شده، اما پس از 5، 6سال سرگردانی در شعب مختلف دستگاه قضایی، سرانجام با دستور صریح شخص خامنهای متوقف و بایگانی شده است.
فرد مزبور بهرغم اعترافها و دستخطهای خودش و بهرغم وجود اسناد و مدارک فراوان، طی تمام این سالها، کماکان با اطلاع خود خامنهای و حمایت مقامهای دفتر او به جنایت خود ادامه میداده است.
به گفته سعید طوسی (در نواری با صدای خود او) شخص خامنهای دقیقاً در جریان ماوقع بوده و شخصاً به رئیس دستگاه قضایی خود دستور داده که این قضیه را جمع کنند.
در پی دستور خامنهای، مقامهای دفتر او رسماً به جعفری دولتآبادی دادستان تهران دستور دادهاند که پرونده متوقف و بایگانی شود.
تمام این اقدامات برای سرپوش گذاشتن بر این جنایت در حالی است که طی این مدت، فاشیسم مذهبی حاکم، شاید صدها نفر را که اغلب جوانان کمسن و سال و برخی نوجوان بودهاند، به همین جرم و همین اتهام اعدام کرده است.
تمام این جریان در شرایطی صورت گرفته که استبداد ولایتفقیه، هر کس و حتی مراجع بینالمللی را که خواهان توقف اعدامها میشدند، به حمایت از همجنسبازان متهم میکرد و همواره یکی از حربههایش برای از میدان به در کردن مخالفان و منتقدان، وارد آوردن اتهامات جنسی، بهویژه همجنسگرایی بوده است.
با ملاحظات بالا و بسیاری از ملاحظات و نکات دیگری که ذکر آنها در حوصلهٴ این مقاله نیست، سؤالهایی مطرح میشود:
نخست آن که چرا رژیم و مشخصاً بیت خامنهای و شخص او، اینچنین با تمام قوا از فرد بدنام و آلوده دامنی که تشت رسواییاش از بام به زیر افتاده، حمایت کرده و میکنند؟ آیا به صلاح رژیم نبود که اجازه میداد این پرونده مسیر طبیعی خود را طی کند و فرد مزبور به سزای جنایاتی که قانون همین رژیم برایش تعیین کرده، میرسید و فسادی که سراپای رژیم را فرا گرفته، این چنین در معرض افشا و دید همگان قرار نمیگرفت؟ اولین پاسخ این است که قاری جنایتکار تهدید کرده بود که اگر قرار شود مرا محکوم کنند، همراه خودم صد نفر دیگر را پایین میکشم! البته آلودگی سردمداران و مقامهای رژیم به این قبیل فضاحتها، امر پوشیدهیی نیست و همهٴ آنها سر و ته یک کرباسند. اما این همهٴ واقعیت نیست؛ کمااینکه در مورد فساد اقتصادی و جرایم مالی دیدهایم (که اگر چه نادر) گاه رژیم افرادی مانند فاضل خداداد و مهآفرید خسروی را اعدام کرده تا خود را مبرا جلوه دهد؛ پس چرا در این مورد همین کار را نکرد و نمیتواند بکند؟
پاسخ را بایستی در ساز و کار استبداد فاسد دینی موسوم به ولایتفقیه جستجو کرد. ولایت خامنهای بر دستگاه سرکوبگری تکیه دارد که در آن مداحان و قاریانی از قبیل حاج سعید طوسی جای ویژهیی دارد؛ آنها در واقع لشکر لباس شخصیهای خامنهای هستند که مستقیماً به بیت او وصل هستند و دستورات خود را هم مستقیماً از همانجا دریافت میکنند. این جنایتکاران که دریافت چکهای 15، 20میلیون تومانی آنها برای یک جلسه مداحی، امروزه نقل محافل و مجالس است، از جلادان و شکنجهگران شناختة شده کهریزک و دهها زندان مخفی و خانهٴ امن در گوشه و کنار کشور هستند و یکی از ابزارها و شیوههای آنها برای کشتن روح و روان مخالفان (از جمله جوانان قیام88) تجاوز جنسی مکرر و متعدد میباشد. رژیم ضدبشری سپس قربانیان خود را، با شخصیتهای منهدم شده، به جامعه برمیگرداند تا مایهٴ عبرت کسانی باشند که سودای مخالفت و قیام علیه ولیفقیه ارتجاع را در سر میپرورانند.
از سوی دیگر، تجاوز جنسی و بهگروگانگرفتن روانی قربانی، همواره یکی از شیوههای عضوگیری دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی رژیم بوده است. بنابراین میتوان دریافت که دست باز این جنایتکاران از کجا ناشی میشود؛ محکومیت و مجازات هر یک از آنها میتواند بقیه جانیان را در انجام وظایف خود و استفاده از حربهٴ جنسی دلسرد و دچار تردید کند و حفظ نظام را که اوجب واجبات است به مخاطره بیندازد. از اینرو حفظ امنیت این جانیان به هر قیمت، واجب است. از اینجا میتوان دریافت که چرا رژیم ریحانهٴ جباری را بهرغم آن که میدانست اعدام او چه بازتابهای منفی اجتماعی و بینالمللی دارد، اعدام کرد. چرا که او با دفاع از شرف خود و کشتن یکی از این جانیان، حریم امن و مصونیت آنها را مورد تهدید قرار داده بود. همچنین میتوان دریافت که چرا سعید طوسی در یکی از مکالمات ضبط شده از او (بهعنوان سند جرم) با اتکا بهنفس تمام، از اینکه شاکیان را هنوز نکشته، بر سر آنها منت میگذارد و میگوید: «آدم خیلی راحت میتواند سر طرف را زیر آب کند».
نکته آخر اینکه اگر چه این قضیه، به دلایل مختلف و از جمله شنیعترین سوءاستفاده از مقدسات، کاری که این رژیم طی 4دهه حاکمیت خود پیوسته مرتکب شده، مردم ایران را عمیقاً جریحهدار کرده است؛ اما این تنها یکی از نتایج تجاوز بزرگی است که در حق مردم ایران شده و همچنان میشود و آن تجاوز به اولین حق مردم، یعنی حق حاکمیت است. پس از پایمال شدن آن حق اصلی، آن هم به نام دین و مذهب، اینگونه جنایتها غیرقابل اجتناب است.
یک قاری قرآن به نام حاج سعید طوسی، از سرشناسترین قاریان قرآن که تصاویر و فیلمهای متعدد او در کنار خامنهای و مراسمهای «بیت رهبری»، گویای نزدیکی او به شخص خامنهای است، در مقام مربی و معلم قرآن کودکان و نوجوانان، مکرراً و طی سالیان، آنها را مورد تجاوز و سوءاستفادهٴ جنسی قرار میداده است.
البته مواردی از این قبیل، ممکن است در هر کشوری اتفاق بیفتد، اما جریان مورد بحث، وجوه قابل تأملی دارد که آن را از جهات مختلف ویژه میسازد:
این جریان در اوایل سال1390 با شکایت تعدادی از قربانیان و خانوادههایشان برملا شده، اما پس از 5، 6سال سرگردانی در شعب مختلف دستگاه قضایی، سرانجام با دستور صریح شخص خامنهای متوقف و بایگانی شده است.
فرد مزبور بهرغم اعترافها و دستخطهای خودش و بهرغم وجود اسناد و مدارک فراوان، طی تمام این سالها، کماکان با اطلاع خود خامنهای و حمایت مقامهای دفتر او به جنایت خود ادامه میداده است.
به گفته سعید طوسی (در نواری با صدای خود او) شخص خامنهای دقیقاً در جریان ماوقع بوده و شخصاً به رئیس دستگاه قضایی خود دستور داده که این قضیه را جمع کنند.
در پی دستور خامنهای، مقامهای دفتر او رسماً به جعفری دولتآبادی دادستان تهران دستور دادهاند که پرونده متوقف و بایگانی شود.
تمام این اقدامات برای سرپوش گذاشتن بر این جنایت در حالی است که طی این مدت، فاشیسم مذهبی حاکم، شاید صدها نفر را که اغلب جوانان کمسن و سال و برخی نوجوان بودهاند، به همین جرم و همین اتهام اعدام کرده است.
تمام این جریان در شرایطی صورت گرفته که استبداد ولایتفقیه، هر کس و حتی مراجع بینالمللی را که خواهان توقف اعدامها میشدند، به حمایت از همجنسبازان متهم میکرد و همواره یکی از حربههایش برای از میدان به در کردن مخالفان و منتقدان، وارد آوردن اتهامات جنسی، بهویژه همجنسگرایی بوده است.
با ملاحظات بالا و بسیاری از ملاحظات و نکات دیگری که ذکر آنها در حوصلهٴ این مقاله نیست، سؤالهایی مطرح میشود:
نخست آن که چرا رژیم و مشخصاً بیت خامنهای و شخص او، اینچنین با تمام قوا از فرد بدنام و آلوده دامنی که تشت رسواییاش از بام به زیر افتاده، حمایت کرده و میکنند؟ آیا به صلاح رژیم نبود که اجازه میداد این پرونده مسیر طبیعی خود را طی کند و فرد مزبور به سزای جنایاتی که قانون همین رژیم برایش تعیین کرده، میرسید و فسادی که سراپای رژیم را فرا گرفته، این چنین در معرض افشا و دید همگان قرار نمیگرفت؟ اولین پاسخ این است که قاری جنایتکار تهدید کرده بود که اگر قرار شود مرا محکوم کنند، همراه خودم صد نفر دیگر را پایین میکشم! البته آلودگی سردمداران و مقامهای رژیم به این قبیل فضاحتها، امر پوشیدهیی نیست و همهٴ آنها سر و ته یک کرباسند. اما این همهٴ واقعیت نیست؛ کمااینکه در مورد فساد اقتصادی و جرایم مالی دیدهایم (که اگر چه نادر) گاه رژیم افرادی مانند فاضل خداداد و مهآفرید خسروی را اعدام کرده تا خود را مبرا جلوه دهد؛ پس چرا در این مورد همین کار را نکرد و نمیتواند بکند؟
پاسخ را بایستی در ساز و کار استبداد فاسد دینی موسوم به ولایتفقیه جستجو کرد. ولایت خامنهای بر دستگاه سرکوبگری تکیه دارد که در آن مداحان و قاریانی از قبیل حاج سعید طوسی جای ویژهیی دارد؛ آنها در واقع لشکر لباس شخصیهای خامنهای هستند که مستقیماً به بیت او وصل هستند و دستورات خود را هم مستقیماً از همانجا دریافت میکنند. این جنایتکاران که دریافت چکهای 15، 20میلیون تومانی آنها برای یک جلسه مداحی، امروزه نقل محافل و مجالس است، از جلادان و شکنجهگران شناختة شده کهریزک و دهها زندان مخفی و خانهٴ امن در گوشه و کنار کشور هستند و یکی از ابزارها و شیوههای آنها برای کشتن روح و روان مخالفان (از جمله جوانان قیام88) تجاوز جنسی مکرر و متعدد میباشد. رژیم ضدبشری سپس قربانیان خود را، با شخصیتهای منهدم شده، به جامعه برمیگرداند تا مایهٴ عبرت کسانی باشند که سودای مخالفت و قیام علیه ولیفقیه ارتجاع را در سر میپرورانند.
از سوی دیگر، تجاوز جنسی و بهگروگانگرفتن روانی قربانی، همواره یکی از شیوههای عضوگیری دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی رژیم بوده است. بنابراین میتوان دریافت که دست باز این جنایتکاران از کجا ناشی میشود؛ محکومیت و مجازات هر یک از آنها میتواند بقیه جانیان را در انجام وظایف خود و استفاده از حربهٴ جنسی دلسرد و دچار تردید کند و حفظ نظام را که اوجب واجبات است به مخاطره بیندازد. از اینرو حفظ امنیت این جانیان به هر قیمت، واجب است. از اینجا میتوان دریافت که چرا رژیم ریحانهٴ جباری را بهرغم آن که میدانست اعدام او چه بازتابهای منفی اجتماعی و بینالمللی دارد، اعدام کرد. چرا که او با دفاع از شرف خود و کشتن یکی از این جانیان، حریم امن و مصونیت آنها را مورد تهدید قرار داده بود. همچنین میتوان دریافت که چرا سعید طوسی در یکی از مکالمات ضبط شده از او (بهعنوان سند جرم) با اتکا بهنفس تمام، از اینکه شاکیان را هنوز نکشته، بر سر آنها منت میگذارد و میگوید: «آدم خیلی راحت میتواند سر طرف را زیر آب کند».
نکته آخر اینکه اگر چه این قضیه، به دلایل مختلف و از جمله شنیعترین سوءاستفاده از مقدسات، کاری که این رژیم طی 4دهه حاکمیت خود پیوسته مرتکب شده، مردم ایران را عمیقاً جریحهدار کرده است؛ اما این تنها یکی از نتایج تجاوز بزرگی است که در حق مردم ایران شده و همچنان میشود و آن تجاوز به اولین حق مردم، یعنی حق حاکمیت است. پس از پایمال شدن آن حق اصلی، آن هم به نام دین و مذهب، اینگونه جنایتها غیرقابل اجتناب است.