همان طور که در خبرها آمده است، ظریف و البته همین طور روحانی در سفر به نیویورک، هر کسی را که دیدن و در هر دیدار یا گفتگوی مطبوعاتی که داشتند در مورد اجرا نشدن برجام توسط 5+1 و بهطور مشخص آمریکا غر زدند و ناله سر دادند. مهرهها و رسانههای حکومتی در برخی موارد اسمش را گذاشتند «گلایه»، ولی در عمل چیزی بیشتر از یک غرزدن بیحاصل و غیرمؤثر نبود. ظریف در شورای روابط خارجی گفت که آمریکا با زبان به بانکها و شرکتها توصیه میکند که با رژیم ایران همکاری کنید، اما بلافاصله با چند اما زیرآب این توصیه را بهطور کامل میزند تا جایی که هیچیک از بانکهای بزرگ حاضر به همکاری با نظام نیستند. این در حالی است که در ظاهر آمریکا نقض برجام نکرده، اما در عمل کاری کرده که برجام اجرا نشود. این در حالی است که ما چیزی در اجرای آن کم نگذاشتیم. رسانههای باند خامنهای چند تا کد از ظریف را تیتر کردند. از جمله نوشتن «هیچِ ظریف». یعنی بعد از سیف، رئیس بانک مرکزی روحانی که گفته بود دستاوردمان از برجام تقریباً هیچ است، حالا «هیچِ ظریف» را داریم که آن هم همین واقعیت را اعتراف میکند و گواهی میدهد.
وقتی همین نوع غر زدنها را از زبان روحانی هم دنبال کنیم، میبینیم که این یک اعتراف مهم است. اعترافی که تا حالا روحانی و کارگزاران دولتش به آن نزدیک نمیشدند و همیشه و در هر حالتی برجام را مثبت اعلام میکردند و هر کس غیر از این میگفت، بهشدت به او میتاختند. اما امسال خودشان در برابر رسانهها یا در دیدار با هیأتهایی که روحانی برای ملاقات به آنها آویخت و کاسه گدایی جلوی آنها گرفت، از اجرا نشدن برجام ابراز نگرانی کرد و به قول خودش گلایه و در واقع آه و ناله کرد.
بهواقع معنی زبان باز کردن روحانی و ظریف به اعتراف در مورد بینتیجه بودن و «هیچ» بودن برجام چیست؟ جواب در یک کلام این است که این حرفهای ظریف و روحانی در واقع اعتراف به شکست است. نه فقط شکست پروژه دروغین و دجالگرانهٴ اعتدال و اصلاحات و از این قبیل شعارهای فریبکارانه، بلکه شکست تمامیت نظام ولایت در راهگشایی برای خروج از بنبستهای همهجانبه و محاصره بحرانها و تحریمها. چرا؟ چون این اعترافها که در درجه اول شکست روحانی و دعاوی دروغین و کلید مسخره او را اثبات میکند، اما بهدلیل اینکه خامنهای و باند موسوم به اصولگرا هم هیچ راهحلی برای خروج از بنبستها ندارند، در نتیجه شکست سفر روحانی و بازگشت با کاسه گدایی خالی، شکست تمامیت نظام هم هست، چون امضای برجام و امضای پنهانی اف آ تی اف توسط خود خامنهای نشان میدهد که آن هم جز مسیر جام زهر راه دیگری نتوانسته و نمیتواند ارائه بدهد. پس شکست برجام مساوی است با شکست خفتبار تمامیت نظام ولایت در خروج از بنبست است.
وقتی همین نوع غر زدنها را از زبان روحانی هم دنبال کنیم، میبینیم که این یک اعتراف مهم است. اعترافی که تا حالا روحانی و کارگزاران دولتش به آن نزدیک نمیشدند و همیشه و در هر حالتی برجام را مثبت اعلام میکردند و هر کس غیر از این میگفت، بهشدت به او میتاختند. اما امسال خودشان در برابر رسانهها یا در دیدار با هیأتهایی که روحانی برای ملاقات به آنها آویخت و کاسه گدایی جلوی آنها گرفت، از اجرا نشدن برجام ابراز نگرانی کرد و به قول خودش گلایه و در واقع آه و ناله کرد.
بهواقع معنی زبان باز کردن روحانی و ظریف به اعتراف در مورد بینتیجه بودن و «هیچ» بودن برجام چیست؟ جواب در یک کلام این است که این حرفهای ظریف و روحانی در واقع اعتراف به شکست است. نه فقط شکست پروژه دروغین و دجالگرانهٴ اعتدال و اصلاحات و از این قبیل شعارهای فریبکارانه، بلکه شکست تمامیت نظام ولایت در راهگشایی برای خروج از بنبستهای همهجانبه و محاصره بحرانها و تحریمها. چرا؟ چون این اعترافها که در درجه اول شکست روحانی و دعاوی دروغین و کلید مسخره او را اثبات میکند، اما بهدلیل اینکه خامنهای و باند موسوم به اصولگرا هم هیچ راهحلی برای خروج از بنبستها ندارند، در نتیجه شکست سفر روحانی و بازگشت با کاسه گدایی خالی، شکست تمامیت نظام هم هست، چون امضای برجام و امضای پنهانی اف آ تی اف توسط خود خامنهای نشان میدهد که آن هم جز مسیر جام زهر راه دیگری نتوانسته و نمیتواند ارائه بدهد. پس شکست برجام مساوی است با شکست خفتبار تمامیت نظام ولایت در خروج از بنبست است.