رسانههای هر دو باند درونی رژیم آخوندی به وجود حقوقهای صدها میلیونی اعتراف میکنند، اما مسئول این چپاولهای نجومی چه کسی است؟ وقتی همه کارگزاران و سردمداران نظام ولایت به این چپاولهای گسترده اعتراف میکنند آیا بیانگر این نیست که این موارد تخلفهای فردی کارکنان سودجو است؟
واقعیت این است که کسی که رسماً حقوق دریافت میکند، امضا میکند، فیش مشخص دارد، و در هر محکمهیی در همین نظام که او را ببرند، میگوید خودتان دادید، رسمی بوده، حساب و کتاب دارد و همه چیز روشن است. بنابراین اصلاً تخلف فردی موضوعیت ندارد. البته منظور این نیست که بهاصطلاح مدیرانی که اینچنین پول و سفرهٴ مردم را به جیب میزنند، چون رسمی است، پس چپاولگر نیستند. اما از این صحنه میشود این را فهمید که فساد یک فساد سیستماتیک است. مثل یک قالی پوسیدهیی که تار و پودش از نخ فاسد و پوسیده تشکیل شده باشد، دیگر نمیشود روی این نقطه یا آن نقطهاش انگشت گذاشت، همه جایش پوسیده است. در این جا باید سراغ صاحب قالی رفت که این قالی را از کجا آوردی، با چه بافتی و... ؟
بنابراین این حجم گسترده از دزدی، طی سالیان، تنها درصورتی امکانپذیر است که که فساد سیستماتیک باشد. وقتی هم سیستماتیک باشد دیگر امر پنهانی نیست. البته ممکن است این سؤال مطرح شود که این پدیدهیی که الآن هم سردمداران و کارگزاران نظام بهخاطرش سر و صدا راه انداختند ، چطور ممکن است سالها جلو چشمشان باشد و ساکت باشند؟
اعترافهای رئیس دیوان محاسبات رژیم و برخی روزنامهها حاکی از این بود که موارد تخلف فردی نیست، بلکه قوانین خود رژیم راه را برای این کار باز گذاشته است، این نکته را اعضای مجلس ارتجاع هم انگشت گذاشتند. پس با چپاولی مواجه هستیم که در نظام ولایتفقیه قانونی است. حالا چطور شده که قانون این طوری از آب درآمده است؟ جوابش روشن است چون قانونگذاران خودشان دستاندرکارند، وقتی قانونگذار و مجری قانون و محافظ قانون یعنی قوه قضاییه سرتا پا دزد باشند، طبعاً معلوم است قوانین و سیستمی را میسازند که این طور روباز نه تنها ثروتهای ملی که پول ته جیب و ته ماندهٴ سفرهٴ مردم را غارت کنند و در جیب این مجموعه دزد به شکل هرمی یعنی به ترتیب از بالا به پایین توزیع کنند. این همه از قاچاق در ابعاد گسترده میگویند که به گفته پاسدار لاریجانی رئیس مجلس ارتجاع 20میلیارد حجم آن است، اما مگر جلوی آن گرفته میشود، حتی خود خامنهای میآید از نوعی قاچاق قانونی حرف میزند، یا وزیر همین رژیم سالها پیش میگوید قاچاق نهادینه و احمدینژاد هم رسماً میگفت برادران قاچاقچی، یعنی سپاه پاسداران. آیا کسی توانسته جلوی آنها را بگیرد؟ وانگهی با این همه مشکلات جدی اقتصادی و تنگنایی که گلوی رژیم را گرفته و خود سردمداران از خطرات جدی ناشی از آن دم میزنند و هشدار میدهند، پس چرا جلو آن را نمیگیرند تا از عواقب خطرناک آن در امان باشند؟
واقعیت این است که وقتی تار و پود فاسد است، وقتی رئیس دزدها خود ولیفقیه است، وقتی سیستم از بالا در چپاول و فساد فرو رفته، مگر امکان دارد که خودش بیاید این سیستم را درهم بکوبد و فساد را ریشهکن کند؟ فقط در یک صورت امکان دارد این سیستم صفرصفر بشود تا فساد از بین برود، وقتی که ابتدا سیستم از بالا نفی بشود که البته هیچ دیکتاتوری هرگز حاضر نمیشود خودش خودش را کنار بزند و جارو کند. بهویژه که دیکتاتوری ولایتفقیه باشد. ولو اینکه میفهمد و حس میکند که ادامه این فساد به چه جاهای خطرناکی یعنی به جارو شدنش خواهد انجامید، اما بهخاطر خطر مرگ هرگز حاضر به خودکشی نخواهد شد.
واقعیت این است که کسی که رسماً حقوق دریافت میکند، امضا میکند، فیش مشخص دارد، و در هر محکمهیی در همین نظام که او را ببرند، میگوید خودتان دادید، رسمی بوده، حساب و کتاب دارد و همه چیز روشن است. بنابراین اصلاً تخلف فردی موضوعیت ندارد. البته منظور این نیست که بهاصطلاح مدیرانی که اینچنین پول و سفرهٴ مردم را به جیب میزنند، چون رسمی است، پس چپاولگر نیستند. اما از این صحنه میشود این را فهمید که فساد یک فساد سیستماتیک است. مثل یک قالی پوسیدهیی که تار و پودش از نخ فاسد و پوسیده تشکیل شده باشد، دیگر نمیشود روی این نقطه یا آن نقطهاش انگشت گذاشت، همه جایش پوسیده است. در این جا باید سراغ صاحب قالی رفت که این قالی را از کجا آوردی، با چه بافتی و... ؟
بنابراین این حجم گسترده از دزدی، طی سالیان، تنها درصورتی امکانپذیر است که که فساد سیستماتیک باشد. وقتی هم سیستماتیک باشد دیگر امر پنهانی نیست. البته ممکن است این سؤال مطرح شود که این پدیدهیی که الآن هم سردمداران و کارگزاران نظام بهخاطرش سر و صدا راه انداختند ، چطور ممکن است سالها جلو چشمشان باشد و ساکت باشند؟
اعترافهای رئیس دیوان محاسبات رژیم و برخی روزنامهها حاکی از این بود که موارد تخلف فردی نیست، بلکه قوانین خود رژیم راه را برای این کار باز گذاشته است، این نکته را اعضای مجلس ارتجاع هم انگشت گذاشتند. پس با چپاولی مواجه هستیم که در نظام ولایتفقیه قانونی است. حالا چطور شده که قانون این طوری از آب درآمده است؟ جوابش روشن است چون قانونگذاران خودشان دستاندرکارند، وقتی قانونگذار و مجری قانون و محافظ قانون یعنی قوه قضاییه سرتا پا دزد باشند، طبعاً معلوم است قوانین و سیستمی را میسازند که این طور روباز نه تنها ثروتهای ملی که پول ته جیب و ته ماندهٴ سفرهٴ مردم را غارت کنند و در جیب این مجموعه دزد به شکل هرمی یعنی به ترتیب از بالا به پایین توزیع کنند. این همه از قاچاق در ابعاد گسترده میگویند که به گفته پاسدار لاریجانی رئیس مجلس ارتجاع 20میلیارد حجم آن است، اما مگر جلوی آن گرفته میشود، حتی خود خامنهای میآید از نوعی قاچاق قانونی حرف میزند، یا وزیر همین رژیم سالها پیش میگوید قاچاق نهادینه و احمدینژاد هم رسماً میگفت برادران قاچاقچی، یعنی سپاه پاسداران. آیا کسی توانسته جلوی آنها را بگیرد؟ وانگهی با این همه مشکلات جدی اقتصادی و تنگنایی که گلوی رژیم را گرفته و خود سردمداران از خطرات جدی ناشی از آن دم میزنند و هشدار میدهند، پس چرا جلو آن را نمیگیرند تا از عواقب خطرناک آن در امان باشند؟
واقعیت این است که وقتی تار و پود فاسد است، وقتی رئیس دزدها خود ولیفقیه است، وقتی سیستم از بالا در چپاول و فساد فرو رفته، مگر امکان دارد که خودش بیاید این سیستم را درهم بکوبد و فساد را ریشهکن کند؟ فقط در یک صورت امکان دارد این سیستم صفرصفر بشود تا فساد از بین برود، وقتی که ابتدا سیستم از بالا نفی بشود که البته هیچ دیکتاتوری هرگز حاضر نمیشود خودش خودش را کنار بزند و جارو کند. بهویژه که دیکتاتوری ولایتفقیه باشد. ولو اینکه میفهمد و حس میکند که ادامه این فساد به چه جاهای خطرناکی یعنی به جارو شدنش خواهد انجامید، اما بهخاطر خطر مرگ هرگز حاضر به خودکشی نخواهد شد.