آخوند صدیقی صحنه گردان نمایش جمعهٴ این هفته تهران بود. از دجالگریهای او در رابطه با بیتالمال و ولیفقیهش که بگذریم، تنها این سؤال را در برابر دجالگریهای او باید قرار داد که مگر در ایران دزدی بزرگتر از خامنهای وجود دارد؟ کسی که ثروت خود و پسرش و نهادهای وابسته به بیت او داستانها دارد. از نظر آخوند صدیقی، این دزد، بزرگ شده امین الله و کفیل عائلة خدا لقب میگیرد!
امام جمعهٴ نمره موقت تهران در قسمت دیگری از حرفهایش د ر نمایش جمعه، از کابوس نظام ولایت صحبت میکند و میگوید: «بیکاری که داره بیداد میکند، بیکاری برای جوانهای ما سرگردانی است. اختلالات عصبییه. در معرض اعتیاد و قاچاق قرار گرفتن است. آفتهای عظیمی بیکاری دارد، بیایند اینهایی که این پستها را دارند به این فکر باشند، شب و روز نداشته باشند، مشکلات فرهنگی ما قسمت عمدهاش مال بیکاری است. انسانهایی که کار دارند به فساد آلوده نمیشوند. اینهایی هم که فساد سیاسی پیدا میکنند، والله مال بیکاریشونه. آدمی که کار داره خادم مردم است، وقت ندارد به جنگ سیاسی در داخل کشور بپردازد»... (تلویزیون رژیم 11 دی94)
هدف سیاسی و باندی نهفته در حرفهای دجالانهٴ آخوند صدیقی را کنار میگذاریم و این گفتهاش را سند قرار میدهیم که اعتیاد، قاچاق، مشکلات فرهنگی و فساد ناشی از بیکاری است. حالا سوالی که باید از آخوندهای حاکم بر میهنمان پرسید این است که اگر واقعاً به این حرف باور دارند که همهٴ این ناهنجاریها ناشی از بیکاری است، پس چرا و به چه حقی، تحت عنوان انواع و اقسام بهانهها، مثل چند گرم مواد مخدر، جوانان را اعدام میکنند؟ و اسم آنها را اراذل و اوباش میگذارند؟ چرا برای یک دزدی چند هزار تومانی، اعدام میکنند یا دست قطع میکنند؟ احکام زندانهای طولانیمدت برای یک چک چند هزار تومانی برگشتی یا پرداخت نشدن بدهی بانکی برای چیست؟ بساط شلاق و سنگسار و زندان، تحت عناوین آخوندساختهٴ فساد و منکرات برای چیست؟ و زندانهای طولانیمدت از جمله 12سال برای هنرمندی که با چند خط شعر یا یک کاریکاتور به فساد اعتراض کرده برای چیست؟ و بسیار سؤالات دیگری که جنایتکاران حاکم بر میهنمان باید به آن پاسخ بدهند. البته نه حالا بلکه در مقابل دادگاههای مردم در آیندهیی نهچندان دور.
اما یک سؤال مهمتر. منظور این آخوند از فساد سیاسی چیست؟ و چرا اینقدر از آنچه «فساد سیاسی» مینامد، میترسد؟
آری، منظور او چیزی نیست جز خشم ارتش میلیونی بیکاران که این روزها بیش از پیش ظاهر شده و میرود که در شرایطی که نمایش انتخابات رژیم را در پیش داریم، به نقطهٴ انفجار برسد. چرا که حالا جوانان با پوست و گوشت حس میکنند که پس از جام زهر اتمی و اجرایی شدن برجام، از وعدههای دجالگرانهٴ شیخ شیاد و دروغهای تورمی، نه تنها هیچ چیز حاصل نشده، بلکه قیمت مایحتاج مردم از نان و برنج و گوشت گرفته تا بنزین بالاتر هم رفته و معیشت را سختتر از سخت کرده است.
آخوند گریان، صدیقی از انفجار خشم ارتش بیکاران وحشت کرده و البته حق هم دارد که از دریای آتشی که زیر خاکستر سرکوب موج میزند، وحشت کند. آتشی که فقط بیرون زدن نوک شعلههاش در این یا آن خیابان تهران یا شهرستان و روستا، اینچنین وحشت آخوندها از هر دو باند را برانگیخته است.
امام جمعهٴ نمره موقت تهران در قسمت دیگری از حرفهایش د ر نمایش جمعه، از کابوس نظام ولایت صحبت میکند و میگوید: «بیکاری که داره بیداد میکند، بیکاری برای جوانهای ما سرگردانی است. اختلالات عصبییه. در معرض اعتیاد و قاچاق قرار گرفتن است. آفتهای عظیمی بیکاری دارد، بیایند اینهایی که این پستها را دارند به این فکر باشند، شب و روز نداشته باشند، مشکلات فرهنگی ما قسمت عمدهاش مال بیکاری است. انسانهایی که کار دارند به فساد آلوده نمیشوند. اینهایی هم که فساد سیاسی پیدا میکنند، والله مال بیکاریشونه. آدمی که کار داره خادم مردم است، وقت ندارد به جنگ سیاسی در داخل کشور بپردازد»... (تلویزیون رژیم 11 دی94)
هدف سیاسی و باندی نهفته در حرفهای دجالانهٴ آخوند صدیقی را کنار میگذاریم و این گفتهاش را سند قرار میدهیم که اعتیاد، قاچاق، مشکلات فرهنگی و فساد ناشی از بیکاری است. حالا سوالی که باید از آخوندهای حاکم بر میهنمان پرسید این است که اگر واقعاً به این حرف باور دارند که همهٴ این ناهنجاریها ناشی از بیکاری است، پس چرا و به چه حقی، تحت عنوان انواع و اقسام بهانهها، مثل چند گرم مواد مخدر، جوانان را اعدام میکنند؟ و اسم آنها را اراذل و اوباش میگذارند؟ چرا برای یک دزدی چند هزار تومانی، اعدام میکنند یا دست قطع میکنند؟ احکام زندانهای طولانیمدت برای یک چک چند هزار تومانی برگشتی یا پرداخت نشدن بدهی بانکی برای چیست؟ بساط شلاق و سنگسار و زندان، تحت عناوین آخوندساختهٴ فساد و منکرات برای چیست؟ و زندانهای طولانیمدت از جمله 12سال برای هنرمندی که با چند خط شعر یا یک کاریکاتور به فساد اعتراض کرده برای چیست؟ و بسیار سؤالات دیگری که جنایتکاران حاکم بر میهنمان باید به آن پاسخ بدهند. البته نه حالا بلکه در مقابل دادگاههای مردم در آیندهیی نهچندان دور.
اما یک سؤال مهمتر. منظور این آخوند از فساد سیاسی چیست؟ و چرا اینقدر از آنچه «فساد سیاسی» مینامد، میترسد؟
آری، منظور او چیزی نیست جز خشم ارتش میلیونی بیکاران که این روزها بیش از پیش ظاهر شده و میرود که در شرایطی که نمایش انتخابات رژیم را در پیش داریم، به نقطهٴ انفجار برسد. چرا که حالا جوانان با پوست و گوشت حس میکنند که پس از جام زهر اتمی و اجرایی شدن برجام، از وعدههای دجالگرانهٴ شیخ شیاد و دروغهای تورمی، نه تنها هیچ چیز حاصل نشده، بلکه قیمت مایحتاج مردم از نان و برنج و گوشت گرفته تا بنزین بالاتر هم رفته و معیشت را سختتر از سخت کرده است.
آخوند گریان، صدیقی از انفجار خشم ارتش بیکاران وحشت کرده و البته حق هم دارد که از دریای آتشی که زیر خاکستر سرکوب موج میزند، وحشت کند. آتشی که فقط بیرون زدن نوک شعلههاش در این یا آن خیابان تهران یا شهرستان و روستا، اینچنین وحشت آخوندها از هر دو باند را برانگیخته است.