آه و نالههای رژیم آخوندی از مصوبات اخیر کنگرهٴ آمریکا، همچنان ادامه دارد.
بر اساس الحاقیة قانون بودجه که توسط کنگره آمریکا تنظیم شده و به امضای اوباما هم رسیده، رژیم میبایستی غرامتی بالغ بر یک میلیارد و 300میلیون دلار بابت گروگانگیری سال 58 پرداخت کند، همچنین به حکم دادگاهی در آمریکا، غرامت دیگری هم باید بهخاطر انفجار مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت و انفجار مقر سربازان آمریکایی در خوبر عربستان بپردازد.
در این رابطه سوالی که ایجاد میشود این است که آیا همه آه و نالههای رژیم بهخاطر مبالغ هنگفت این جریمههاست؟ یا موضوع چیز دیگری است؟
روزنامه حکومتی وطن امروز5 دیماه94 این مبالغ را حدود دو میلیارد دلار ارزیابی کرد که ا لبته مبلغ قابل توجهی است، ولی بیش از اینکه خود این مبلغ باعث این آه و نالهها شده باشد، مجموعه اقداماتی که در آمریکا علیه رژیم در حال انجام است، باعث این ولوله در درون رژیم شده است. شاید اگر فقط همین یک مورد بود باند رفسنجانی بهنحوی درصدد توجیه آن برمیآمد تا از شدت حملات باند رقیب علیه برجام کم کند، اما از آنجایی که با یک سلسله از اقدامات مواجهیم، این ولوله و ابراز یاس و نارضایتی در هردو باند دیده میشود.
باند خامنهای ضمن ابراز یاس و ناراحتی بهخاطر اینکه انتظاراتشان برای رفع خفگی بیچشمانداز مانده سعی میکنند این اقدامات را به مهمات در جنگ هژمونی تبدیل کنند و بر شدت حمله به باند رقیب بیفزایند، مثلاً میگویند: «سکوت در برابر اقدامات اخیر کنگره و کاخ سفید به هیچ عنوان جایز نیست» یا نوشتهاند «تقریبا کسی انتظار ندارد در قبال توطئه مصادره 2 میلیارد دلار از بیتالمال، دولت واکنش قاطعی داشته باشد یا نسبت به اجرای آن به طرف مقابل هشدار بدهد یا حتی پا را فراتر نهاده و اقدام متقابل انجام دهد!» و یا ارگان باند مؤتلفه (رسالت5 دی 94) یک طومار وحشت نامه برای اهداف این تحریمها ردیف کرده و از جمله نوشته:
«- جدایی ایران از جنبشهای اسلامی و گروههای مقاومت
- نفوذ در بین رهبران و نخبگان مؤثر و ناامید سازی آنان
- نفوذ با هدف نمک گیر کردن دولتمردان
و جایگزینی دیپلوماسی دلدادگی و وادادگی و مذاکره به جای مقاومت و مبارزه.
و بالاخره نفوذ با هدف مدیریت رفتار ایران»
اینها واکنشهای باند خامنهای بود، اما در اظهارات مهرهها و رسانههای باند رفسنجانی این ابراز یاس بهصورت آه و ناله ظاهر میشود همراه با بیتوقعی بهخاطر نادیده گرفته شدن قول و قرارهای پشت پرده و پشت میز مذاکره از جمله اینکه اگر شما برجام را امضا کنید همه چیز میچرخد، درها به رویتان باز میشود و دیگر محکومیت و تحریم و این حرفها خبری نخواهد بود. اکنون وقتی زنجیرهیی از تحریمها و اقدامات محدود کننده ظاهر میشود، معلوم است که نتیجهاش برای باند روحانی یاس و سرخوردگی است.
روزنامه حکومتی اعتماد5 دی 94 از باند رفسنجانی مینویسد: «ایالات متحده نشان داده است که اقدامات خصمانهاش علیه ایران، بدون توجه به واقعیات تداوم داشته» و بعد هم ناله و گلایه کرده که «نشانههایی از تلاش در جهت درک و بهرهبرداری از شرایط و کاهش بیاعتمادی شدید دولت و ملت ایران نسبت به سیاستهای آمریکا دیده نمیشود».
نتیجه اینکه ولولهیی که در هردو باند رژیم افتاده ناشی از این وحشت است که اگر راه نفس آنطوری که قرار بود در حالیکه به خاطر آن، ذلت خزیدن پای میز مذاکره را پذیرفتیم آنگاه چی خواهد شد؟ حتی آنهایی که در باند خامنهای این اقدامات را بل میگیرند تا علیه باند رفسنجانی استفاده کنند همانها هم بهشدت نگرانند که اگر راه نفس همچنان بسته بماند، یا خیلی کم به شکل قطره چکانی بازبشود، با این اقتصاد از هم گسیخته و فروپاشیده، با قیمت نفت حدود 30دلاری بدون چشمانداز افزایش قیمت و با تولید منهدم شده و کشاورزی نابود شده، وضع نظام به کجا میکشد.
واقعیت این است که این وضعیت، وحشت از آثار مرگبار زهر هستهیی است بدون اینکه کمترین منافعی برای رژیم بهدنبال داشته باشد. وحشت از چشماندازی است که در برابر چشم یک نظام بهغایت ضعیف و درمانده در برابر مقاومتی قدرتمند و سازمانیافته، و جامعهای انفجاری همچون آتشفشانی که در آستانهٴ فوران است، قرار گرفته است.
بر اساس الحاقیة قانون بودجه که توسط کنگره آمریکا تنظیم شده و به امضای اوباما هم رسیده، رژیم میبایستی غرامتی بالغ بر یک میلیارد و 300میلیون دلار بابت گروگانگیری سال 58 پرداخت کند، همچنین به حکم دادگاهی در آمریکا، غرامت دیگری هم باید بهخاطر انفجار مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت و انفجار مقر سربازان آمریکایی در خوبر عربستان بپردازد.
در این رابطه سوالی که ایجاد میشود این است که آیا همه آه و نالههای رژیم بهخاطر مبالغ هنگفت این جریمههاست؟ یا موضوع چیز دیگری است؟
روزنامه حکومتی وطن امروز5 دیماه94 این مبالغ را حدود دو میلیارد دلار ارزیابی کرد که ا لبته مبلغ قابل توجهی است، ولی بیش از اینکه خود این مبلغ باعث این آه و نالهها شده باشد، مجموعه اقداماتی که در آمریکا علیه رژیم در حال انجام است، باعث این ولوله در درون رژیم شده است. شاید اگر فقط همین یک مورد بود باند رفسنجانی بهنحوی درصدد توجیه آن برمیآمد تا از شدت حملات باند رقیب علیه برجام کم کند، اما از آنجایی که با یک سلسله از اقدامات مواجهیم، این ولوله و ابراز یاس و نارضایتی در هردو باند دیده میشود.
باند خامنهای ضمن ابراز یاس و ناراحتی بهخاطر اینکه انتظاراتشان برای رفع خفگی بیچشمانداز مانده سعی میکنند این اقدامات را به مهمات در جنگ هژمونی تبدیل کنند و بر شدت حمله به باند رقیب بیفزایند، مثلاً میگویند: «سکوت در برابر اقدامات اخیر کنگره و کاخ سفید به هیچ عنوان جایز نیست» یا نوشتهاند «تقریبا کسی انتظار ندارد در قبال توطئه مصادره 2 میلیارد دلار از بیتالمال، دولت واکنش قاطعی داشته باشد یا نسبت به اجرای آن به طرف مقابل هشدار بدهد یا حتی پا را فراتر نهاده و اقدام متقابل انجام دهد!» و یا ارگان باند مؤتلفه (رسالت5 دی 94) یک طومار وحشت نامه برای اهداف این تحریمها ردیف کرده و از جمله نوشته:
«- جدایی ایران از جنبشهای اسلامی و گروههای مقاومت
- نفوذ در بین رهبران و نخبگان مؤثر و ناامید سازی آنان
- نفوذ با هدف نمک گیر کردن دولتمردان
و جایگزینی دیپلوماسی دلدادگی و وادادگی و مذاکره به جای مقاومت و مبارزه.
و بالاخره نفوذ با هدف مدیریت رفتار ایران»
اینها واکنشهای باند خامنهای بود، اما در اظهارات مهرهها و رسانههای باند رفسنجانی این ابراز یاس بهصورت آه و ناله ظاهر میشود همراه با بیتوقعی بهخاطر نادیده گرفته شدن قول و قرارهای پشت پرده و پشت میز مذاکره از جمله اینکه اگر شما برجام را امضا کنید همه چیز میچرخد، درها به رویتان باز میشود و دیگر محکومیت و تحریم و این حرفها خبری نخواهد بود. اکنون وقتی زنجیرهیی از تحریمها و اقدامات محدود کننده ظاهر میشود، معلوم است که نتیجهاش برای باند روحانی یاس و سرخوردگی است.
روزنامه حکومتی اعتماد5 دی 94 از باند رفسنجانی مینویسد: «ایالات متحده نشان داده است که اقدامات خصمانهاش علیه ایران، بدون توجه به واقعیات تداوم داشته» و بعد هم ناله و گلایه کرده که «نشانههایی از تلاش در جهت درک و بهرهبرداری از شرایط و کاهش بیاعتمادی شدید دولت و ملت ایران نسبت به سیاستهای آمریکا دیده نمیشود».
نتیجه اینکه ولولهیی که در هردو باند رژیم افتاده ناشی از این وحشت است که اگر راه نفس آنطوری که قرار بود در حالیکه به خاطر آن، ذلت خزیدن پای میز مذاکره را پذیرفتیم آنگاه چی خواهد شد؟ حتی آنهایی که در باند خامنهای این اقدامات را بل میگیرند تا علیه باند رفسنجانی استفاده کنند همانها هم بهشدت نگرانند که اگر راه نفس همچنان بسته بماند، یا خیلی کم به شکل قطره چکانی بازبشود، با این اقتصاد از هم گسیخته و فروپاشیده، با قیمت نفت حدود 30دلاری بدون چشمانداز افزایش قیمت و با تولید منهدم شده و کشاورزی نابود شده، وضع نظام به کجا میکشد.
واقعیت این است که این وضعیت، وحشت از آثار مرگبار زهر هستهیی است بدون اینکه کمترین منافعی برای رژیم بهدنبال داشته باشد. وحشت از چشماندازی است که در برابر چشم یک نظام بهغایت ضعیف و درمانده در برابر مقاومتی قدرتمند و سازمانیافته، و جامعهای انفجاری همچون آتشفشانی که در آستانهٴ فوران است، قرار گرفته است.