«حسین باز دوباره نثار کرد و گذشت
به عزم رزم شرف افتخار کرد و گذشت
ز خون عاشقی از خیل راهپویانش
چراغ صاعقه را پرشرار کرد و گذشت»
حسین ابریشمچی - در نگاهی کوتاه:
مجاهد خلق حسین ابریشمچی
زندانی سیاسی در زندانهای ساواک
سردار صحنههای انقلاب درونی مریم رهایی
از برجستهترین فرماندهان ارتش آزادیبخش ملی ایران
عضو شورای ملی مقاومت ایران
شهادت: 7آبان 1394 - حمله جنایتکارانه موشکی به لیبرتی
حسین ابریشمچی- دوران حاکمیت دیکتاتوری سلطنتی:
مجاهد قهرمان حسین ابریشمچی، یکی از فرزندان خانواده بزرگ ابریشمچی، در سال 1334در تهران دیده به جهان گشود. حسین ابریشمچی در سالهای آغازین دهه پنجاه، دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران بود، که با ضربه سال 1350به مقاومت مسلحانه پیشتازان مجاهد علیه استبداد سلطنتی، با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد. او از طریق برادر بزرگتر خود، مجاهد خلق مهدی ابریشمچی، با خط مشی، ایدئولوژی و سیاستهای سازمان بیشتر آشنا شد و به هواداری از مجاهدین پرداخت. این هواداری بهای خود را داشت. حسین ابریشمچی در سال 1353دستگیر شد و تا سال 1356در زندان کمیته مشترک و سپس در زندان قصر، در اسارت بود.
حسین ابریشمچی - قیام 57و سالهای آغازین پس از آن:
با پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، مجاهد قهرمان حسین ابریشمچی یکی از برجستهترین سازماندهان میلیشیای مجاهد خلق برای دفاع از آزادیهای مردم در برابر ارتجاع خمینی بود. او یکی از آموزگاران نسل میلیشیای مجاهد خلق بود. در آن سالها، که خمینی هنوز امکان سرکوب مطلق را نداشت، مجاهدین از فضای به نسبت باز سیاسی ناشی از انقلاب، برای روشن کردن افکار مردم و جوانان ایران، سود میجستند. هدف آنان، افشای ماهیت ارتجاعی خمینی بود. ابزار این مبارزه سیاسی افشاگرانه، نشریه مجاهد، میتینگها و فعالیت میلیشیای مجاهد خلق بود.
پس از مدت کوتاهی، به یمن فعالیت و مسئولیتپذیری کادرهای ارزشمند سازمان، کادرهایی مانند فرمانده محمد ضابطی و حسین ابریشمچی، محبوبیت مجاهدین در دل مردم و جوانان ایران جای گرفت. تیراژ نشریه مجاهد، به 600هزار نسخه رسید و میلیشیا، اکنون یکهای چند صد هزار نفره گشته بود. یکهای که یکی از فرماندهان پرشورش، حسین ابریشمچی بود.
پس از دو و نیم سال نبرد سیاسی افشاگرانه با دیکتاتوری خمینی، و شهادت بیش از 50شهید مجاهد خلق به دست جنایتکاران رژیم آخوندی، در یک بزنگاه تاریخی، سرفصل 30خرداد فرا رسید. مقطعی که مجاهدین یا باید با خط سرخ حسینی به آن پاسخ میدادند، یا باید فرصتطلبی پیشه کرده، خود را کنار میکشیدند و در نهایت مانند خیانت حزب توده در کودتای سال 1332بر ضددولت ملی مصدق، منفور تاریخ ایران میشدند. اما ذلت و تسلیم از مجاهدین به دور بود. از اینرو، آنها در تدارک تظاهرات بزرگ برآمدند. فرمانده حسین ابریشمچی، یکی از سازماندهندگان آن تظاهرات بزرگ بود.
حسین ابریشمچی در این رابطه میگوید: «در این شرایط دیگر برای هیچ کس از مجاهدین تردیدی نبود که باید این تظاهرات عظیم چند صدهزار نفره را انجام میدادیم. برای اینکه تعیین تکلیف با خمینی اتمامحجت و تعیینتکلیف شود؛ ولی در پیش پای این تظاهرات، یک مشکل جدی وجود داشت. آن هم این بود که در شرایط بگیر و ببند رژیم، در شرایطی که اوباشان و پاسدارهای رژیم، هر تجمع حتی 4- 5نفره را در خیابان، کوچه، مغازه و حتی در خانهها (اگر میتوانستند) میریختند، سرکوب میکردند، دستگیر میکردند، چماقکشی میکردند و... در چنین شرایطی، برگزاری یک چنین تظاهرات عظیم چند صدهزار نفره در تهران، آن هم در روز روشن و بدون اعلام قبلی، چون اعلام قبلی نمیشد کرد، بسیار کار سختی بود. آخر با چه تاکتیکهایی؟ چه طرحی؟».
حسین ابریشمچی - ارتش آزادیبخش ملی ایران:
مجاهد قهرمان حسین ابریشمچی سالها در نبردهای ارتش آزادیبخش، از فرماندهان برجسته ارتش آزادی بود. او در عملیات کبیر فروغ جاویدان، فرماندهی یک تیپ ارتش آزادیبخش را برعهده داشت.
حسین ابریشمچی میگوید: «... روز سوم مرداد، روز حرکت و پیشروی ارتش آزادیبخش بود. تاکتیک محوری این عملیات مبتنی بود بر سرعت بالا و ضربت... ما کرند و اسلامآباد را فتح کردیم. سپس پیشرویمان را به سوی کرمانشاه ادامه دادیم... درچنین موقعیت تاریخی، اگر ارتش آزادی دست به یک تعرض کامل انقلابی نمیزد، مردم ایران، مجاهدین، شورای ملی مقاومت ایران و ارتش آزادیبخش، نخستین بازنده بودند. به این ترتیب ارتش آزادی با برافروختن فروغ جاویدان، راهحل مقاومت انقلابی را تضمین کرد. بنابراین آن تصمیم و آن اقدام، پاسخ به یک ضرورت تاریخی بود، برای اینکه خمینی دست پیش پیدا نکند»....
حسین ابریشمچی - دیدگاههای ایدئولوژیک:
یکی از درخشانترین صحنههای نبرد و سرداری مجاهد خلق حسین ابریشمچی، پیشتازی او در انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین بود. او با درک عمیق انقلاب رهاییبخش مریم رهایی، با شور و اشتیاقی چشمگیر، در همه صحنههای این نبرد رهایی، در صف اول به دفاع و ترویج و پیشبرد این انقلاب حاضر بود.
مجاهد قهرمان حسین ابریشمچی در اردیبهشت 1368با درک عمیق پیام انقلاب مریم رهایی، در وصیتنامه خود نوشت:
«این دفتر بهمثابه وصیتنامه من است. در این دفتر تلاش کردم به حقایق ایدئولوژیکی که در رکاب مسعود و مریم به آنها رسیدم، شهادت بدهم... بار خدایا، در چنین فضای روحانی سحرگاه شانزدهم ماه مبارک رمضان، صدها و هزاران بار ترا شکرگزاری میکنم که رهبر و مرادی مانند مسعود و مریم به ما عطا کردی. رهبری عقیدتی که ضامن پیروزی مجاهدین و نسل مقاوم ایران است. بارخدایا، ما به یمن وجود این رهبری، اسلام انقلابی محمدی را شناختیم. بارخدایا، ما به یمن وجود این رهبری، از قید و بندهای اسارتبار طبقاتی رها شدیم. ما به خود اشراف پیدا کرده، سپس در حد توان و ظرفیت خود به ”تو ”رسیدیم. بارخدایا، چه غمانگیز است زنگارهای قرون و اعصار که توسط خمینی و اسلاف مرتجع و کثیف تاریخی او، بر ”اسلام محمد ”سایه افکنده است... شهادت میدهم که مسعود و مریم حضرت بقیهالله، صاحب زمان را به ما شناساندند. بارخدایا به ما آن توان را عطا کن که خادم چنین رهبری باشیم تا به آخر. بار خدایا مسعود و مریم را در کنف حمایت خودت، مصون بدار»....
حسین ابریشمچی - 30مرداد 1390: «... به یمن سرمایه عظیم ایدئولوژیکی و تاریخی که مجاهدین از آن برخوردار هستند، یعنی انقلاب مریم، و به یمن برخورداری از راهبرانی همچون برادر مسعود و خواهر مریم... به یمن پایداری و ایستادگی بیمانند و بیشکاف مجاهدین اشرفی، بر سر اصول و مرز سرخهایشان، امروز اشرفیها برای عبور از هر آزمایشی در این مرحله حساس، هزاربار جنگندهتر و پرتوانتر، آمادهتر، دستافشان و پایکوبانتر از همیشه، هستند... آری، این است رمز بقا و پیام پیروزی نهایی بر دشمن ضدبشری»....
حسین ابریشمچی - 8مرداد 92: «... پس از حدود 4دهه که افتخار هواداری و عضویت در سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران را داشته و دارم، هماکنون در اوج شرف و شور ایدئولوژیکی و انقلابی، بالاترین شرف، غرور و حیثیت و سرمایه خود را، وفاداری به راه و آرمان سازمان مجاهدین خلق ایران دانسته و میدانم. خدا را هزار مرتبه شکر میکنم که در این مسیر به من یاری رساند تا در آزمایشات و ابتلائات آن، سر بلند و رو سفید باشم... متعهد میشوم که در این راه، تا آخرین نفس و قطره خون، با هر گونه سستی، ضعف و سرافکندگی، مرزبندی سرخ و بیشکاف داشته باشم... ما عزم جزم کردهایم که این راه را تا به آخر و سرنگونی محتوم رژیم ضدبشری و آزادی خلقمان، ادامه دهیم»...
حسین ابریشمچی - 22آبان 1392: «... ای حسین! ای راهبر، ای راهنما. در این شب پر قدر، از تو میخواهم که پس از 120هزار شهید، آرمان مجاهدین را محقق کنی؛ از تو میخواهم که خودت حافظ و نگهبان این راه و راهبران ما، مسعود و مریم باشی. من در پیشگاه تو شهادت میدهم که خواهر مریم همین منطق، یعنی فدای حداکثر را، که صاحب آن خودت هستی، به عالیترین و با شکوهترین شکل، معرفی و ترویج کرده است. من در همینجا به خودت تعهد میدهم که لحظهای از چنگ زدن به این ارزشها، غافل نشوم... ای حسین! طنین فریاد تو در ظهر عاشورا، در صحرای کربلا در گوشم است که فریاد میزدی: ”هیهات مناالذله ”؛ من هم با همین فریاد دوباره با تو تجدیدعهد میکنم»....
حسین ابریشمچی - 27تیر 1393: «... یا علی، در این شرایط خطیر تاریخی، از تو میخواهیم مقاومت خونبار ما را یاری دهی تا قدمهای هرچه سریعتری به سوی پیروزی و رهایی خلق اسیرمان برداریم. یا علی، از تو میخواهیم که چشم دشمنانمان را کور نمایی تا از هر گونه آسیب و گزند به راهبران ما، مسعود و مریم، عاجز گردند. خدایا، مسعود و مریم را در کنف حمایت خود حفظ کن.
یاعلی! ای پیشوا و ای آقای همه مجاهدان. ما از روز نخست از تو آموختیم که به جلادان و دشمنان خدا و خلق ”نه ”گفته و بهای آن را هرچه که باشد بپردازیم. ما این راه و این مسیر را از تو آموختیم. در این شب قدر، به حق همراه و همرزمت فاطمه زهرا، هرچه زودتر چشم مردم اسیر ایران را به دیدار خواهر مریم روشن بگردان. یا علی با تو تجدید عهد میکنم در مسیر آرمان آزادی مردم ایران، مجاهد بمانم و مجاهد بمیرم»....
حسین ابریشمچی - درباره حماسه عاشورای حسینی:
«... این همان لحظه حساس، لحظه بود و نبود یک مقاومت، یک جنبش انقلابی و در واقع مسیری بود که امام حسین میرفت. یزید چکار میخواست بکند؟ یزید امام حسین را بر سر یک دوراهی قرار داده بود. میگفت یا با من بیعت میکنی، یعنی یا در برابر حاکمیت من تسلیم میشوی، یا باید مرگ را انتخاب کنی!
این همان نقطه حساس تاریخیست. یعنی به ظاهر یک بنبست است؛ به ظاهر دیگر راهی وجود ندارد... اما این برای امام حسین، همان لحظه مناسب و تاریخی بود. امام حسین لحظه را شکار کرد. پاسخ مناسب و درست را، با همان جوهر فدای حداکثر برگزید. اینچنین بنبست تاریخی را شکست (و مسیر تکامل را باز کرد). یک بنبستشکنی که در دل تاریخ بهجای مانده و یزید و دودمانش را بر باد میدهد»....
حسین ابریشمچی - شهادت:
قهرمان دلاور مجاهد خلق، حسین ابریشمچی، مجاهد پرتوان آزادی، با سابقه سالها اسارت در زندان استبداد سلطنتی، فرمانده جنگاور دلیر صحنههای مقاومت شهری در برابر نهادها و عوامل سرکوب رژیم خمینی، فرمانده قهرمان تیپ در نبرد بزرگ فروغ جاویدان، سردار صفوف انقلاب آرمانی و جهاد اکبر، مدافع و مروج انقلاب ایدئولوژیک، و فرمانده صحنههای پایداری در اشرف و لیبرتی، پس از 40سال نبرد و مقاومت برای آزادی در برابر استبداد ولایت فقیه ، شامگاه پنجشنبه 7آبان 1394، در موشکباران جنایتکارانه مزدوران ولایت فقیه به لیبرتی، بهشهادت رسید.
حسین ابریشمچی - از زبان مریم رجوی در مراسم یادبود شهدای موشکباران لیبرتی:
«... سلام به فرمانده کاظم (حسین ابریشمچی) سردار دلیر نبردهای ارتش آزادیبخش.
برادرم حسین ابریشمچی که با بیش از 40سال سابقه مبارزاتی علیه دو نظام دیکتاتوری، مسئولی همهجانبه و همه جا جلودار صحنههای سخت نبرد بود؛ همواره پرتلاش و همواره تازه و نو و سرشار و پر از ایمان به راه و آرمان آزادی، که سر در راه آزادی نهاد و سرور آزادی شد.
درست پنج روز قبل از شهادتتان (شهدای موشکباران لیبرتی) در روز عاشورا، در آن مراسم پرشکوه همه خطاب به حسین (ع) میگفتید که:
در دل دشت بلاخیز
به شب توطئهانگیز
شکنم هر چه حصار است
قفس و چوبهدار است
حقا که یکایک شما در پیروی از پیشوای آرمانیتان حسین (ع) از همه چیز خود گذشتید. راستی کدام آتش، حریف شاخسار شماست؟
و من هم با شما تکرار میکنم:
خوشا در راه آزادی به خون عهدی دگر بستن
خوشا اینگونه در زندان به مرگ شب کمر بستن
از این پس شما شور و نیروی هر جوان دلیری هستید که به نبرد با رژیم ولایتفقیه برمیخیزد و الهامبخش هرکس که در برابر ستم و استبداد قیام میکند“.
پایان