روز دوشنبه 21مهر، آخرین پردهٴ نمایش مفتضح برجام در مجلس ارتجاع در میان قشقرق و هیاهوی موافقان و مخالفان فرو افتاد و ظرف چند دقیقه جزئیات طرح موسوم به «اقدام متقابل و متناسب دولت در اجرای برجام» که حدود دو ماه بر سر آن جنگ و دعوا بود، در یک رأیگیری فرمایشی به تصویب رسید.
اما در این میان چند سؤال مطرح است که پاسخ به آن میتواند تصویری از چگونگی ادامه جنگ و جدال پایانناپذیر دو باند حاکم و چشمانداز آن به دست دهد.
از آنجا که از ابتدا مشخص بود که مطرح شدن برجام در مجلس ارتجاع نمایشی است و یقیناً اعضای مجلس ارتجاع هم به خوبی این واقعیت را میدانستند، چرا این دعوا این قدر در مجلس بیخ پیدا کرد و به چنین صحنههای مفتضحی راه برد که در آن طرفین تا تهدید به قتل و اعدام یکدیگر، آن هم در انظار عموم پیش رفتند؟
پاسخ این است که مطرح شدن برجام در مجلس نمایشی بود، اما جنگ و دعوایی که بر سر آن درگرفت، واقعی و جدی بود، زیرا برجام اساساً بهانه بود و آنچنانکه هر دو طرف صراحتاً میگفتند دعوا، مربوط به پسابرجام بود. در واقع دعوا، بر سر هژمونی بود و مهمترین فراز یا سرفصل پیشرو در جنگ هژمونی، نمایش انتخاباتی اسفند ماه است که برد یا باخت در آن برای هر دو باند جنبهٴ حیاتی و سرنوشتساز دارد.
البته علل و عوامل دیگری هم در این نمایش مجلسی نقش و تأثیر خود را دارند؛ از جمله اولاً، خامنهای نمیخواست مسئولیت زهرخوران را شخصاً به عهده بگیرد و میخواست این مسئولیت را بین سایر اجزای رژیمش، از جمله مجلس ارتجاع قسمت کند و آن را یک اقدام جمعی جلوه دهد.
ثانیاً، خامنهای میخواست تریبونی به دلواپسان زخمخورده بدهد تا آنها با بیان حرفهایشان تخلیه شوند و با روش بهاصطلاح بحث و اقناع خلعسلاح و خنثی شوند.
ثالثاً، خامنهای میخواست از آن بهمثابه ژست و مانوری در قبال کنگرهٴ آمریکا استفاده کند، بهخصوص که این احتمال داده میشد که کنگرهٴ آمریکا که در آن جمهوریخواهان دست بالا را داشتند، برجام را رد کند.
اما احتمالاً خامنهای یک چیز را محاسبه نکرده بود، راهانداختن نمایش آسان است، اما وقتی بازیگران آن وحوشی از تیرههای «اصولگرا» و «اعتدالی» هستند، معلوم نیست به کجاها راه ببرد. محل تردید است که خامنهای اگر از قبل میدانست که این نمایش به چنین فضیحتی منجر میشود، باز هم حاضر به وارد شدن در آن و پرداخت چنین بهای گزافی میشد.
این موضوع شاید تا حدودی بتواند توضیح دهد که چرا ولیفقیه این نمایش را با این شتابزدگی جمع کرد؛ اما علاوه بر دلیل یاد شده، ادامه این نمایش و ادامه جنگ و دعوا بر سر برجام، خامنهای را از جنگ اصلی و میدانهایی که او بیشتر از آنها احساس نگرانی میکند، بازمیداشت.
اما در این میان چند سؤال مطرح است که پاسخ به آن میتواند تصویری از چگونگی ادامه جنگ و جدال پایانناپذیر دو باند حاکم و چشمانداز آن به دست دهد.
از آنجا که از ابتدا مشخص بود که مطرح شدن برجام در مجلس ارتجاع نمایشی است و یقیناً اعضای مجلس ارتجاع هم به خوبی این واقعیت را میدانستند، چرا این دعوا این قدر در مجلس بیخ پیدا کرد و به چنین صحنههای مفتضحی راه برد که در آن طرفین تا تهدید به قتل و اعدام یکدیگر، آن هم در انظار عموم پیش رفتند؟
پاسخ این است که مطرح شدن برجام در مجلس نمایشی بود، اما جنگ و دعوایی که بر سر آن درگرفت، واقعی و جدی بود، زیرا برجام اساساً بهانه بود و آنچنانکه هر دو طرف صراحتاً میگفتند دعوا، مربوط به پسابرجام بود. در واقع دعوا، بر سر هژمونی بود و مهمترین فراز یا سرفصل پیشرو در جنگ هژمونی، نمایش انتخاباتی اسفند ماه است که برد یا باخت در آن برای هر دو باند جنبهٴ حیاتی و سرنوشتساز دارد.
البته علل و عوامل دیگری هم در این نمایش مجلسی نقش و تأثیر خود را دارند؛ از جمله اولاً، خامنهای نمیخواست مسئولیت زهرخوران را شخصاً به عهده بگیرد و میخواست این مسئولیت را بین سایر اجزای رژیمش، از جمله مجلس ارتجاع قسمت کند و آن را یک اقدام جمعی جلوه دهد.
ثانیاً، خامنهای میخواست تریبونی به دلواپسان زخمخورده بدهد تا آنها با بیان حرفهایشان تخلیه شوند و با روش بهاصطلاح بحث و اقناع خلعسلاح و خنثی شوند.
ثالثاً، خامنهای میخواست از آن بهمثابه ژست و مانوری در قبال کنگرهٴ آمریکا استفاده کند، بهخصوص که این احتمال داده میشد که کنگرهٴ آمریکا که در آن جمهوریخواهان دست بالا را داشتند، برجام را رد کند.
اما احتمالاً خامنهای یک چیز را محاسبه نکرده بود، راهانداختن نمایش آسان است، اما وقتی بازیگران آن وحوشی از تیرههای «اصولگرا» و «اعتدالی» هستند، معلوم نیست به کجاها راه ببرد. محل تردید است که خامنهای اگر از قبل میدانست که این نمایش به چنین فضیحتی منجر میشود، باز هم حاضر به وارد شدن در آن و پرداخت چنین بهای گزافی میشد.
این موضوع شاید تا حدودی بتواند توضیح دهد که چرا ولیفقیه این نمایش را با این شتابزدگی جمع کرد؛ اما علاوه بر دلیل یاد شده، ادامه این نمایش و ادامه جنگ و دعوا بر سر برجام، خامنهای را از جنگ اصلی و میدانهایی که او بیشتر از آنها احساس نگرانی میکند، بازمیداشت.
اظهارات روز دوشنبه (20مهر) خامنهای خطاب به کارگزارانش در صدا و سیمای رژیم، بیانگر شدت نگرانی و هراس وی از این جنگ که او آن را «جنگ نرم» مینامید، میباشد.
در آن سخنان، خامنهای با صراحت از خطر انحلال درونی و استحاله داخلی رژیم صحبت کرد و چندین بار از خطر «تغییر»، «تغییر باورها و سست کردن ایمان مردم و بهویژه جوانان» «تغییر باور به آینده و حال» «ترویج دین حداقلی و دین سکولار» و اینکه «میخواهند به جوان امروزی القاء کنند که وضع کنونی کشور مایه شرمندگی است» صحبت کرد و تصریح نمود که «هدف جنگ نرم همان اهداف جنگ سخت است، اما بهصورت فراگیرتر و عمیقتر».
چندان دشوار نیست که دریافت منظور ولیفقیه ارتجاع خطر سرنگونی است که از دو سو رژیم را تهدید میکند، یکی مستقیم و بلاواسطه از جانب مردم و مقاومت ایران و دیگری از طرف رقیب داخلی و استحاله که ولیفقیه یقین دارد، پل عبور برای نیروی برانداز است و راه سرنگونی را باز میکند. وحشت و هراس خامنهای و هشدار و انذار او نسبت به تغییر باورها و شرمندگی از وضعیت کنونی کشور ناظر به خطر و تهدید آتی نیست، بلکه اعتراف به یک واقعیت موجود است و اعتراف دیگر خامنهای مبنی بر اینکه «ما در این زمینه عقب هستیم» (در دیدار با کارگزاران صدا و سیما) گویای همین واقعیت است. بنابراین هر روز که جنگ برجام ادامه پیدا میکرد، شکاف درون رژیم و بهویژه شکاف در درون باند خامنهای عمیقتر میشد و او از آن جنگ اصلی بیشتر عقب میافتاد و نظام در برابر خطر و تهدید اصلی بیشتر تحلیل میرفت.
از یک بابت دیگر ادامه جنگ بر سر برجام و توافق هستهیی، برای خامنهای خسارتبار بود. چرا که او در توافق هستهیی بهطور مقطعی در کنار باند رفسنجانی روحانی قرار گرفته و دلواپسان که رکن باند او هستند، با او زاویه پیدا کرده بودند؛ اما وقتی جنگ از برجام به «پسابرجام» یا در واقع به جنگ هژمونی منتقل میشود، خامنهای میتواند تمام باند خود را در برابر باند رقیب متحد و روی جنگ اصلی متمرکز کند. جنگی که اولین ایستگاه آن نمایش انتخاباتی آتی است و تمام جنگ و جدالهای دو باند بر سر مسائل مختلف، در بستر این جنگ میریزد.
از یک بابت دیگر ادامه جنگ بر سر برجام و توافق هستهیی، برای خامنهای خسارتبار بود. چرا که او در توافق هستهیی بهطور مقطعی در کنار باند رفسنجانی روحانی قرار گرفته و دلواپسان که رکن باند او هستند، با او زاویه پیدا کرده بودند؛ اما وقتی جنگ از برجام به «پسابرجام» یا در واقع به جنگ هژمونی منتقل میشود، خامنهای میتواند تمام باند خود را در برابر باند رقیب متحد و روی جنگ اصلی متمرکز کند. جنگی که اولین ایستگاه آن نمایش انتخاباتی آتی است و تمام جنگ و جدالهای دو باند بر سر مسائل مختلف، در بستر این جنگ میریزد.