728 x 90

ادبیات و فرهنگ,

یاروسلاو سایفرت هنرمند متعهد اهل چک

-

 -
-
«هرآن که درباره‌ی حقیقت سکوت اختیار کند، دروغ گفته است». «یاروسلاو سایفرت»


یاروسلاو سایفرت (Jaroslav Seifert) برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۴ است. شاعر و نویسنده‌ای که احساس مسئولیت در قبال مردم را در هنرش متجلی کرد و در تاریخ کشورش ماندگار شد. شاعری که، مورد حملات شدیدی واقع شد. به او اتهامهای بسیار زدند ولی تمامی اینها نتوانست او را از مسیرش باز دارد، او از طرف مردم چک به‌عنوان شاعر ملی برگزیده شد و در تاریخ سرزمینش جاودانه شد.


«من بر گنبد سردابه‌ها خواهم ایستاد

در آنجا که باران بمب

میهنم را خیس از خون کرده است

آنگاه که تسمه‌های فولاد، نخلهای میدان «اولد تاون old town» را خرد کرده

و خسارات عظیم به کو چه‌های کلیسای «تاین» وارده کرده است

تا او را به تسلیم بکشد

من بر گنبد سردابه ها خواهم ایستاد» 

یاروسلاو در 23سپتامبر 1901 میلادی در یکی از محلات کارگری شهر پراگ به دنیا آمد.
از جوانی تحصیلاتش را رها کرد و به فعالیتهای روزنامه‌نگاری پرداخت و خود را وقف ا دبیات کشورش یعنی چکسلواکی سابق کرد.


او شاهد دو جنگ جهانی بود، همچنین شاهد اشغال کشورش بود. اما مشاهده‌ی همه‌ی این رنجها وقتی در عشق او به مردم و در خلاقیت او ضرب شد، آثار ماندگاری را آفرید. سایفرت نوجوان قبل از شکل‌گیری چکسلواکی که هنوز یکی از ایالتهای کشور پادشاهی اتریش بود، سرودن را شروع کرد. اشعار اولیه‌ی او مضامینی آموزنده و همدردی با طبقه‌ی رنجبر و نیروهای چپگرا داشت.

سالهای دهه‌ی بیست برای او و دوستانش دوران فعالیتهای پر شور شعر و روزنامه‌نگاری و هنر و بحثهای سیاسی بود.

 
سایفرت، 20ساله بود که مج موعه شعرش با نام «شهر، غرقه در اشکها» را منتشر کرد، این مجموعه به‌عنوان یکی از اصیلترین آثار شعر زحمتکشان در تاریخ جمهوری چک شناخته شده است. در این کتاب شعر و احساسات سایفرت بر دیدگاههای سیاسی او غلبه می‌کند. در این اشعار، عشق، پاکی و حقیقت مدام رودرروی ف ریب و توطئه‌ی سیاسی جلوه‌گر می‌شود.

«جهنم را همه می‌شناسیم. /

جهنم روی دوپا راه می‌رود. /

ولی بهشت؟ بهشت شاید لبخندی باشد،

بر لبهایی که نام تو را زمزمه می‌کند./

و آن لحظه‌ی کوتاه سرگیجه آور، /

که از یاد می‌بری که جهنم هم وجود دارد».

سایفرت در کتابهای شعری که در سالهای 1929، 1933و، 1936 منتشر کرد سبک خاص خودش را گسترش داد، بسیاری از اشعار او کوتاه بودند همچنین آهنگین و به زبان ترانه نزدیک بودند.

او به ترجمه اشعاری از شاعران نمادگرا یا سمبولیست روسیه و فرانسه پرداخت، شاعرانی هم‌چون الکساندر بلوک، پل ورلن و گیوم آپولینر: بخشی از یکی از اشعار او این است:

«دری پنهان از سوی رودخانه، /

با شیشه‌ای چنان شفاف/

که ناپیدا می‌نماید؛ /

دری که لولاهایش را، /

با روغن آمیخته به عطر گیلاس چرب کرده‌اند، /

دری که زمانی از آن گیوم آپولینر به درون آمد، /

که هنوز از اثر زخم جنگ، /

سرش باند پیجی بود. /

سر میز ما نشست، /

و شعری خواند بی‌رحمانه زیبا، /

سایفرت در سال 1937 پس از مرگ رئیس‌جمهور کشورش «توماس گریگور ماساری» که نماد استقلال و دموکراسی محسوب می‌شد، مجموعه شعری با نام «هشت روز» منتشر کرد که اشعار اند و هبار آن توجه بسیاری از م ردم را به خود جلب کرد. چرا که گویای اندوه مردم بود.

 
سالهای آخر دهه‌ی 30 میلادی جهان در آستانه‌ی جنگی مهیب، قرار می‌گرفت. چکسلواکی آن زمان توسط آلمان هیتلری تهدید می‌شد، سایفرت این تهدیدات را روزانه در یادداشتهای شاعرانه توصیف می‌کرد، در سال 1938 کتاب «چراغ‌ها را خاموش کن» را در همین رابطه، منتشر کرد.

در ابتدای تهدید آلمان ارتش چکسلواکی یکپارچه بسیج شد که از خاک چکسلواکی دفاع کند، این یکپارچگی در کنار اتحاد مردم باعث شده بود که سراسر اشعار سایفرت لحنی پرشور و هیجان داشته باشد.

«پراگ، این است یک جرعه از شراب با چاشنی

و جایی که او بر زمین افتاده است

و حتی خانه‌ی خود را نمی‌توانم پیدا کنم

و آنجا که پراگ سراپایش خونالود است،

نه چندان شجاع،

اما من یکی از آنها نخواهم بود که این‌جا را ترک می‌کنند

من با مرگ منتظر خواهم ماند

از بهار تا زمستان

بدون هیچ دلهره‌ای

تا آنزمان که دروازهای بسته سرانجام بر پاشنه چرخیده و گشوده شوند

اگر جغد پیر مرگ ما فرا برسد

اگر حتی این خشم خدا باشد که به سوی ما بیاید

یک قطره اشک که از چشمان پراگ فروریزد

نومیدی و لعنت را

از فراز برجهای امید من.

و از فراز قلبهای آرزوها،

شکست خواهد دا د»

در بین سالهای ۱۹۳۹ و ۱۹۴۵ مردم سایفرت او را به‌عنوان شاعر ملی خود انتخاب و تکریم کردند. سایفرت خاطرات دلهره‌آورش از دوران اشغال نازی را با نثری پرکشش در کتابی که شرح حال خودش می‌باشد آورده است. سایفرت طی دوران اشغال آلمانی‌ها و جنگ دوم جهانی، سه کتاب شعر منتشر کرد که در تقویت اراده‌ی مردم برای پایداری بسیار کارساز بود.

سال 1945 کشور چکسلواکی آزاد شد اما گویا تازه سالهای سخت سایفرت شروع شده بود. وقتی یک دولت کمونیستی در کشورش روی کارآمد، او خود را در مطبوعات مطرود یافت، اتهام او در مطبوعات عبارت ب ود از: دشمن خلق!. در این دوران او بخشی از کتاب مقدس را به نام «غزل غزلهای سلیمان» ترجمه کرد، این ترجمه شاهکاری در زبان چک است.

در سال 1965 بعد از آن که محدودیتها در شوروی لغو شد سایفرت در دومین کنگره‌ی اتحاد نویسندگان چکسلواکی در یک سخنرانی اعلام کرد: «به امید این‌که ما وجدان مردم خود باشیم. باور کنید در سالهای اخیر، ما نه تنها وجدان توده‌ها و عامه مردم، که وجدان خود نیز نبوده‌ایم. هر آن که درباره حقیقت سکوت اختیار کند، دروغ گفته است».

در دفتر شعر «کنسرت در جزیره» در سال 1965 سایفرت اشعاری ساده سرود که دی گر شبیه آن سروده‌های آهنگین ترانه‌مانند نبود. او در ۱۹۶۷ طی جشن بهار در پراگ، جایزه‌ی بنگاه نشر نویسندگان چکسلواکی را دریافت کرد و همان سال هنرمند ملی کشورش لقب گرفت.

در سال 1968 که شوروی سابق در چکسلواکی دخالت نظامی کرد، سایفرت به‌رغم بیماری از جای برخاست و به‌عنوان رئیس موقت اتحادیه مستقل انتخاب شد. او به نوشتن ادامه داد. اشعار تایپ شده‌اش، تکثیر می‌شد و دست به دست می‌چرخید. خاطرات این دوران او، دائرةالمعارف کاملی از زندگی فرهنگی پراگ است. خاطراتش تحت عنوان «همه‌ی زیبایی‌های جهان»، در ۱۹۸۱ در تورنتو به چاپ رسید و بعد در کلن آلمان، همزمان، با همان عنوان اما با حذف و تغییرات کمتر در پراگ نیز انتشار یافت.

در اکتبر ۱۹۸۴، سایفرت جایزه‌ی نوبل را برد، اما خودش نتوانست برای دریافت جایزه حاضر شود و به جای او «یانا سایفرتووا (Jana Seifertova) » جایزه‌ی نوبل را دریافت کرد و این جا بود که چشمان جهانیان متوجه او شد.

روز دهم ژانویه ۱۹۸۶ چراغ زندگی این شاعر مردمدوست و متعهد چکسلواکی خاموش شد.

یاروسلاو سایفرت با تعهد خود به مردم، این پیام را برای همهٴ شاعران به‌جا گ ذاشت که هنرمند می‌تواند تاثیر بسیار مثبتی در یاری به نجات مردم از ستمها و ضدارزشها داشته باشد. و این همان راز محبوبیت سایفرت بود.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/12806f57-f2f8-411d-866c-6cae76978cd2"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات