«تغییر ماهیت انقلاب» موازی با برجام؛ این، تیتر یکی از مقالات روزنامه حکومتی جوان، ارگان بسیج ضدمردمی است. نویسنده در این مقاله بهنقل از مصاحبه «جان ساورز» John Sawers رئیس پیشین سرویس اطلاعات انگلستان، با یکی از رسانهها نوشته است: «ماهیت انقلابیگری ایران در دوره ۱۵ ساله برجام تغییر میکند». این مقاله اضافه میکنه که ساورز گفته است: «صادقانه بگویم من وقتی بهعنوان تیم مذاکرهکننده به تهران رفتم، در آنجا این حس را از مردم ایران بهویژه جوانان دریافت کردم که آنها احترام زیادی برای مفهوم انقلاب و دولت انقلابی در ایران قائل نیستند. آنها خواهان داشتن یک زندگی عادی هستند. آنها خواهان قادر بودن به تجارت، سفر، استفاده از آیفونهایشان و دسترسی به اینترنت شبیه آنچه در دیگر کشورهاست، هستند».
نویسندهٴ مقاله در ادامه به آه و ناله پرداخته که وا اسفا، ارزشهای نظام بر باد رفت و چنین و چنان شد و ضمن اعتراف به ریزش نیروهای نظام و بهویژه بسیجیها، نوشته است که «روحیه استکبار ستیزی» پایین آمده و «تفکر سازشکارانه» جایگزین آن شده است.
بله، هر کس که دستی در آتش داشته باشد با نگاهی کوتاه به جامعه ایران، تأثیرات جام زهر را به خوبی مشاهده میکند. بیدلیل نبود که خامنهای تلاش میکرد تا هر چقدر که میتواند، سر کشیدن جام زهر را کش بدهد. زیرا خود وی گفته بود که این عقب نشینی، عقبنشینیهای زنجیرهای در پی خواهد داشت. چنانچه هنوز مرکب توافق هستهیی خشک نشده است که رئیسجمهور نظام آخوندی در دیدار با سران سپاه ضدخلقی در 24شهریور میگوید هیچ نهادی به تنهایی مسئولیت حفظ انقلاب را ندارد و به این شیوه زیرآب سپاه پاسداران را میزند، و خامنهای مجبور میشود روز بعد با راهانداختن مراسم سینهزنی برای سرتیپ پاسدارهای نظام و گفتن اینکه همه باید قدر سپاه را بدانند و تضعیف سپاه و حرفهای بیربط که گاهی علیه سپاه گفته میشود، دلخوش کن دشمن است، از نفوذ بیشتر جام زهر در سپاه پاسداران جلوگیری کند.
واقعیت این است که آنچه ارگان بسیج نوشته ست اعترافی است به این واقعیت که اعتقادات و افکاری که خمینی دجال، نظامش را بر اساس آن بنا کرده بود زایل شده و دیگر چیزی از آن در جامعه نمانده و حتی در بین نیروهای نظام در حال از بین رفتن است.
36سال از حکومت آخوندها بر میهنمان میگذرد و این جنایتکاران هر چه توانستند مخالفان خود را کشتهاند، 30هزار زندانی سیاسی را قتلعام کردند، نسلی از دانشجویان را از دم تیغ گذراندند و خاک دانشگاه را به توبره کشیدند و با تزریق 40 درصد بسیجی به دانشگاه، سعی کردند، سنگر آزادی را از هویت خودش خالی کنند و حالا بعد از این همه جنایت و این همه سال تبلیغ و جنگ روانی اعتراف میکنند که تمام آن اندیشه در حال از بین رفتن است. اندیشهٴ متعفن خمینی که حالا حتی به ضرب و زور راهانداختن کارناوالهای راهیان نور و چرخاندن و دفن چند تکه استخون هم امیدی به زنده ماندن آن ندارند. اندیشهای که بهجرأت میشود از آن بهعنوان عقبماندهترین، ضدبشریترین اندیشه در تاریخ سرزمین شیر و خورشید نام برد. در واقع این اعترافها بهمعنی شکست استراتژیک افکار ارتجاعی و قرونوسطایی خمینی و چشمانداز پایان نظام برآمده از آن است.
نویسندهٴ مقاله در ادامه به آه و ناله پرداخته که وا اسفا، ارزشهای نظام بر باد رفت و چنین و چنان شد و ضمن اعتراف به ریزش نیروهای نظام و بهویژه بسیجیها، نوشته است که «روحیه استکبار ستیزی» پایین آمده و «تفکر سازشکارانه» جایگزین آن شده است.
بله، هر کس که دستی در آتش داشته باشد با نگاهی کوتاه به جامعه ایران، تأثیرات جام زهر را به خوبی مشاهده میکند. بیدلیل نبود که خامنهای تلاش میکرد تا هر چقدر که میتواند، سر کشیدن جام زهر را کش بدهد. زیرا خود وی گفته بود که این عقب نشینی، عقبنشینیهای زنجیرهای در پی خواهد داشت. چنانچه هنوز مرکب توافق هستهیی خشک نشده است که رئیسجمهور نظام آخوندی در دیدار با سران سپاه ضدخلقی در 24شهریور میگوید هیچ نهادی به تنهایی مسئولیت حفظ انقلاب را ندارد و به این شیوه زیرآب سپاه پاسداران را میزند، و خامنهای مجبور میشود روز بعد با راهانداختن مراسم سینهزنی برای سرتیپ پاسدارهای نظام و گفتن اینکه همه باید قدر سپاه را بدانند و تضعیف سپاه و حرفهای بیربط که گاهی علیه سپاه گفته میشود، دلخوش کن دشمن است، از نفوذ بیشتر جام زهر در سپاه پاسداران جلوگیری کند.
واقعیت این است که آنچه ارگان بسیج نوشته ست اعترافی است به این واقعیت که اعتقادات و افکاری که خمینی دجال، نظامش را بر اساس آن بنا کرده بود زایل شده و دیگر چیزی از آن در جامعه نمانده و حتی در بین نیروهای نظام در حال از بین رفتن است.
36سال از حکومت آخوندها بر میهنمان میگذرد و این جنایتکاران هر چه توانستند مخالفان خود را کشتهاند، 30هزار زندانی سیاسی را قتلعام کردند، نسلی از دانشجویان را از دم تیغ گذراندند و خاک دانشگاه را به توبره کشیدند و با تزریق 40 درصد بسیجی به دانشگاه، سعی کردند، سنگر آزادی را از هویت خودش خالی کنند و حالا بعد از این همه جنایت و این همه سال تبلیغ و جنگ روانی اعتراف میکنند که تمام آن اندیشه در حال از بین رفتن است. اندیشهٴ متعفن خمینی که حالا حتی به ضرب و زور راهانداختن کارناوالهای راهیان نور و چرخاندن و دفن چند تکه استخون هم امیدی به زنده ماندن آن ندارند. اندیشهای که بهجرأت میشود از آن بهعنوان عقبماندهترین، ضدبشریترین اندیشه در تاریخ سرزمین شیر و خورشید نام برد. در واقع این اعترافها بهمعنی شکست استراتژیک افکار ارتجاعی و قرونوسطایی خمینی و چشمانداز پایان نظام برآمده از آن است.