«دو سال پیش در چنین روزهایی، چهلوهشتمین سال تولد سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران، با پنجاه و دو زرین شمع فروزان، متبرک و عطرآگین شد».
چهل وهشتمین تولد، در کرانهٴ خونین شهریور، چه با مسما، و چه فرخ مقدم بود! این همان آزمایشی است که قهرمانان باروی شرف، در نقشه مسیرهایشان رقم زدند، و خداوند منان اجابت کرد. «واشکروا للّه» آنها شجرهٴ طیبة سازمانشان را، با پربرکتترین خونها آبیاری کردند. کاری کردند تا هزارباره ببالد و شاخ و برگ، از ثری به ثریا بگستراند و هنوز... این رویش ادامه دارد.
آری، روح مقاومت، آلالههای گلگون حماسه را شکوفاند، باد را به گل سرخ آغشت، لبخند شهیدان را شهر به شهر برد، دلها را فتح کرد و «زهره» و «گیتی» و سلالهیی از ستارگان دنباله دار را، در کهکشانی زهره گون و سحرفام بر بام گیتی نشاند. این است معنای مجسم «مّثل الّذین ینفقون أموالهم فی سبیلاللّه کمثل حبّةٍ أنبتت سبع سنابل فی کلّ سنبلةٍ مّئة حبّةٍ واللّه یضاعف لمن یشاء واللّه واسع علیم» (261 بقره).
«مثال آنهایی که پیوسته میبخشند دستاوردهایشان را در راه آرمان خدایی خویش، مانند دانهیی است، رویانندهٴ هفت خوشه، در هر خوشه، صد دانه و خدا میافزاید برای هر که بخواهد که او گسترانندهٴ و بسیار دانا است»،
این است معنای انطباق با فطرت و ناموس آفرینش، اصالت، ریشهداری، رویینتنی و نامیرانگی ایدئولوژیک- سیاسی، و «گردن به غرور برافراشتن در ارتفاع شکوهناک فروتنی».
در پنجاهمین سال تولد سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران، در حالی به بزرگداشت حماسه اشرف نشستیم که اثرات و دستاوردهای مبارک آن پیشاروی ماست. جهان در نگاههای دردمند و جانهای تکیده اعتصابکنندگان آن اعتصاب تاریخی، ارادههایی خللناپذیر برای تحقق «غیرممکن» را به چشم دید. نسیم بهارانهٴ خون دهم شهریور، بند 350 اوین را به کانونی از شور و شرف و شورش تبدیل کرد و گلبوتهٴ سرخ فام غلامرضا خسروی را بارها شکوفاند. از آن سپس «هزار اشرف» از یک خواست و شعار به یک واقعیت سرسخت تبدیل گردید؛ واقعیتی که آن را در کهکشان و همیاری امسال به چشم دیده و میبینیم؛ و این شکفتن بهار وار، این طراوت پیشگی بیقرار باز ادامه دارد و ببین تا کجا رسیدهایم!
در نقطهٴ مقابل پیشرفتهای خیره کننده مجاهدین، وضعیت هر دم رو به حضیض دشمن دیدنی است. او که تبر بر کمرگاه تنها امید مردم ایران نهاده بود، مصداق این آیهٴ قرآنی شد:
إنّ شانئک هو الأبتر (کوثر 3)
«بد خواه تست که بیدنباله است و سترون».
راستی کجا رفت آن قهقههای زهرآلود بر اجساد شهیدان و باد به منخرین افکندنهای خود ستایانهٴ پاسدار قاسم سلیمانی و پاسدار سلامی. اینک این ولیفقیه است که در بارگاه سفیانی خود، از رعشه مرگبار جام زهر اتمی نیاسوده، شرنگ کشندهٴ دیگری را باید سر بکشد. او ناباورانه آثار جام زهر منطقهیی را نیز به چشم میبیند و دیر نیست رؤیای امپراطوری خود را در هلال شیعی، برای همیشه برباد رفته ببیند.
به کوری چشم کوردلان، اشرف، نه تنها خاموش نشد، بل، هزار بار بیش در میهن اسیر و در هر جایی از کره خاکی که نشانی از انسان و وجدان انسانی بود، پژواک یافت.
یریدون لیطفؤوا نور اللّه بأفواههم واللّه متمّ نوره ولو کره الکافرون (8 صف)
اجازه دهید، در پنجاهمین سال تولد سازمانمان، با تمام غرور اشرفی بودن، خبردار بایستیم، در برابر حماسه پردازان شقایق جامه همیشه حاضر، سر تعظیم فرود آوریم و به آنان بگوییم.
ای پنجاه دو پژواک ترانهٴ نور در کهکشان گل سرخ!
شما با پنجاه و دو تولد خونین، پنجاه سالگی سازمان را بر مدار جاودانگی مهر کردید. چراغهای اشرف بعد از شما به حکم خاموشی گردن نگذاشت. زیرا کهکشانی که آفریده بودید، در آسمانش به روشناییهای ابدی پیوست. «واللّه متمّ نوره ولو کره الکافرون».
از شما و با شما شورای مرکزی مجاهدین هزار بار در نسیم رهایی شکفت تا در کهکشانی قامت گستر، تحقق هزار برابر اشرف را پاسخی درخور باشد. «واللّه یضاعف لمن یشاء واللّه واسع علیم»
اگر دشمن زهر خورد و به «غلط کردم» افتاد، در نقطهٴ مقابل مجاهدین، در زلالترین عواطف و گرمترین جای قلب مردم ایران و جهان خانه کردند، ریشه دواندند، قد کشیدند، به برگ نشستند، شکوفه کردند و میوه دادند. پیام زایش، گسترش و شکوفایی آنان تشکیلاتشان را در نوردید، چون چشمه جاری شد، و به دریا پیوست. این گل در گل شکوفایی، این فزایندگی «کوثر» در کهکشان و همیاری امسال مشام مردم ایران را معطر کرد.
إنّا أعطیناک الکوثر - فصلّ لربّک وانحر
و این همه برآمدان و محصول خونهای پاک شمایان، در آن فدای بزرگ و آن «ذبح عظیم» بود از فرمانده و لشگرسالارتان، خواهر مجاهد زهر قائمی تا سعید اخوان، گل سرخ انقلاب نوین ایران.
هیچ کس گمان نداشت این
کیمیای عشق را ببین
کیمیای نور را که خاک خسته را
صبح و سبزه میکند
کیمیا و سحر صبح را نگاه کن
جای بذر مرگ و برگ خونی خزان
کیمیای عشق و صبح و سبزه آفریده است
خندههای کودکان و باغ مدرسه
کیمیای عشق سرخ را ببین
هیچ کس گمان نداشت این
[کیمیای عشق سبز- بوی جوی مولیان- محمدرضا شفیعی کدکنی (م. سرشک) ] .
مطمئن باشید، برای رساندن پیام خون شما به بچههای پا برهنهٴ خیابانی و زنان کارتن خواب سر از پای نخواهیم شناخت. روزی خواهد آمد که دیگر کسی بر دیوارهای شهرهای ایران نخواهد نوشت: «کلیه فروشی B+ 19» و کسی چشمانش را برای نان شب کودکانش به حراج نخواهد گذاشت. سوگند که دیگر نخواهیم گذاشت دارها در چهارراهها توحش بپراکنند و تازیانهها با صفیر سوزان خود ذائقه زندگی را تلخ نمایند. مرام ما با تأسی به شمایان- غرورمند و سرفراز- پرچم برافراشتن بر کاکل آشفته توفان، و لبیک گفتن به یکصد هفتخوان ابتلا، برای وصال فرشته آزادی است.
«من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه فمنهم مّن قضی نحبه ومنهم مّن ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا» (23 احزاب).
نام مانای «مجاهد خلق» زینبدهٴ شکوه و شوکت شمایان است. عاشقترین حلقههای گل قلب ما، با زیباترین گلبرگهای یاد - عطرافشان و شبنمآجین- تا همیشه رزم، و تا همارهٴ تاریخ، تقدیم نامتان باد، قهرمانان!
درود! درود! درود!
چهل وهشتمین تولد، در کرانهٴ خونین شهریور، چه با مسما، و چه فرخ مقدم بود! این همان آزمایشی است که قهرمانان باروی شرف، در نقشه مسیرهایشان رقم زدند، و خداوند منان اجابت کرد. «واشکروا للّه» آنها شجرهٴ طیبة سازمانشان را، با پربرکتترین خونها آبیاری کردند. کاری کردند تا هزارباره ببالد و شاخ و برگ، از ثری به ثریا بگستراند و هنوز... این رویش ادامه دارد.
آری، روح مقاومت، آلالههای گلگون حماسه را شکوفاند، باد را به گل سرخ آغشت، لبخند شهیدان را شهر به شهر برد، دلها را فتح کرد و «زهره» و «گیتی» و سلالهیی از ستارگان دنباله دار را، در کهکشانی زهره گون و سحرفام بر بام گیتی نشاند. این است معنای مجسم «مّثل الّذین ینفقون أموالهم فی سبیلاللّه کمثل حبّةٍ أنبتت سبع سنابل فی کلّ سنبلةٍ مّئة حبّةٍ واللّه یضاعف لمن یشاء واللّه واسع علیم» (261 بقره).
«مثال آنهایی که پیوسته میبخشند دستاوردهایشان را در راه آرمان خدایی خویش، مانند دانهیی است، رویانندهٴ هفت خوشه، در هر خوشه، صد دانه و خدا میافزاید برای هر که بخواهد که او گسترانندهٴ و بسیار دانا است»،
این است معنای انطباق با فطرت و ناموس آفرینش، اصالت، ریشهداری، رویینتنی و نامیرانگی ایدئولوژیک- سیاسی، و «گردن به غرور برافراشتن در ارتفاع شکوهناک فروتنی».
در پنجاهمین سال تولد سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران، در حالی به بزرگداشت حماسه اشرف نشستیم که اثرات و دستاوردهای مبارک آن پیشاروی ماست. جهان در نگاههای دردمند و جانهای تکیده اعتصابکنندگان آن اعتصاب تاریخی، ارادههایی خللناپذیر برای تحقق «غیرممکن» را به چشم دید. نسیم بهارانهٴ خون دهم شهریور، بند 350 اوین را به کانونی از شور و شرف و شورش تبدیل کرد و گلبوتهٴ سرخ فام غلامرضا خسروی را بارها شکوفاند. از آن سپس «هزار اشرف» از یک خواست و شعار به یک واقعیت سرسخت تبدیل گردید؛ واقعیتی که آن را در کهکشان و همیاری امسال به چشم دیده و میبینیم؛ و این شکفتن بهار وار، این طراوت پیشگی بیقرار باز ادامه دارد و ببین تا کجا رسیدهایم!
در نقطهٴ مقابل پیشرفتهای خیره کننده مجاهدین، وضعیت هر دم رو به حضیض دشمن دیدنی است. او که تبر بر کمرگاه تنها امید مردم ایران نهاده بود، مصداق این آیهٴ قرآنی شد:
إنّ شانئک هو الأبتر (کوثر 3)
«بد خواه تست که بیدنباله است و سترون».
راستی کجا رفت آن قهقههای زهرآلود بر اجساد شهیدان و باد به منخرین افکندنهای خود ستایانهٴ پاسدار قاسم سلیمانی و پاسدار سلامی. اینک این ولیفقیه است که در بارگاه سفیانی خود، از رعشه مرگبار جام زهر اتمی نیاسوده، شرنگ کشندهٴ دیگری را باید سر بکشد. او ناباورانه آثار جام زهر منطقهیی را نیز به چشم میبیند و دیر نیست رؤیای امپراطوری خود را در هلال شیعی، برای همیشه برباد رفته ببیند.
به کوری چشم کوردلان، اشرف، نه تنها خاموش نشد، بل، هزار بار بیش در میهن اسیر و در هر جایی از کره خاکی که نشانی از انسان و وجدان انسانی بود، پژواک یافت.
یریدون لیطفؤوا نور اللّه بأفواههم واللّه متمّ نوره ولو کره الکافرون (8 صف)
اجازه دهید، در پنجاهمین سال تولد سازمانمان، با تمام غرور اشرفی بودن، خبردار بایستیم، در برابر حماسه پردازان شقایق جامه همیشه حاضر، سر تعظیم فرود آوریم و به آنان بگوییم.
ای پنجاه دو پژواک ترانهٴ نور در کهکشان گل سرخ!
شما با پنجاه و دو تولد خونین، پنجاه سالگی سازمان را بر مدار جاودانگی مهر کردید. چراغهای اشرف بعد از شما به حکم خاموشی گردن نگذاشت. زیرا کهکشانی که آفریده بودید، در آسمانش به روشناییهای ابدی پیوست. «واللّه متمّ نوره ولو کره الکافرون».
از شما و با شما شورای مرکزی مجاهدین هزار بار در نسیم رهایی شکفت تا در کهکشانی قامت گستر، تحقق هزار برابر اشرف را پاسخی درخور باشد. «واللّه یضاعف لمن یشاء واللّه واسع علیم»
اگر دشمن زهر خورد و به «غلط کردم» افتاد، در نقطهٴ مقابل مجاهدین، در زلالترین عواطف و گرمترین جای قلب مردم ایران و جهان خانه کردند، ریشه دواندند، قد کشیدند، به برگ نشستند، شکوفه کردند و میوه دادند. پیام زایش، گسترش و شکوفایی آنان تشکیلاتشان را در نوردید، چون چشمه جاری شد، و به دریا پیوست. این گل در گل شکوفایی، این فزایندگی «کوثر» در کهکشان و همیاری امسال مشام مردم ایران را معطر کرد.
إنّا أعطیناک الکوثر - فصلّ لربّک وانحر
و این همه برآمدان و محصول خونهای پاک شمایان، در آن فدای بزرگ و آن «ذبح عظیم» بود از فرمانده و لشگرسالارتان، خواهر مجاهد زهر قائمی تا سعید اخوان، گل سرخ انقلاب نوین ایران.
هیچ کس گمان نداشت این
کیمیای عشق را ببین
کیمیای نور را که خاک خسته را
صبح و سبزه میکند
کیمیا و سحر صبح را نگاه کن
جای بذر مرگ و برگ خونی خزان
کیمیای عشق و صبح و سبزه آفریده است
خندههای کودکان و باغ مدرسه
کیمیای عشق سرخ را ببین
هیچ کس گمان نداشت این
[کیمیای عشق سبز- بوی جوی مولیان- محمدرضا شفیعی کدکنی (م. سرشک) ] .
مطمئن باشید، برای رساندن پیام خون شما به بچههای پا برهنهٴ خیابانی و زنان کارتن خواب سر از پای نخواهیم شناخت. روزی خواهد آمد که دیگر کسی بر دیوارهای شهرهای ایران نخواهد نوشت: «کلیه فروشی B+ 19» و کسی چشمانش را برای نان شب کودکانش به حراج نخواهد گذاشت. سوگند که دیگر نخواهیم گذاشت دارها در چهارراهها توحش بپراکنند و تازیانهها با صفیر سوزان خود ذائقه زندگی را تلخ نمایند. مرام ما با تأسی به شمایان- غرورمند و سرفراز- پرچم برافراشتن بر کاکل آشفته توفان، و لبیک گفتن به یکصد هفتخوان ابتلا، برای وصال فرشته آزادی است.
«من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه فمنهم مّن قضی نحبه ومنهم مّن ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا» (23 احزاب).
نام مانای «مجاهد خلق» زینبدهٴ شکوه و شوکت شمایان است. عاشقترین حلقههای گل قلب ما، با زیباترین گلبرگهای یاد - عطرافشان و شبنمآجین- تا همیشه رزم، و تا همارهٴ تاریخ، تقدیم نامتان باد، قهرمانان!
درود! درود! درود!