پس از توافق وین یکی از مسائلی که مورد نزاع مستمر باندها است، موضوع سیاست خارجی رژیم و چگونگی رابطه با جهان خصوصاً کشورهای غربی و آمریکا است.
باند خامنهای وانمود میکند که در مرحله پسا توافق چیزی عوض نشده است و تندادن ولیفقیه نظام به توافق و برجام، همانند پذیرش قطعنامه 598 توسط خمینی دجال است که صرفاً جام زهر قطعنامه را سرکشید، اما تغییری در سیاست خارجی نظام بهوجود نیآمد، و رژیم همچنان به سیاست صدور تروریسم، ارتجاع و دخالت در امور کشورهای منطقه ادامه داد.
گفتههای پاسدار جعفری سرکرده سپاه در این زمینه بسیار گویا است. او بر ضرورت دخالت در امور کشورهای منطقه و حمایت از گروههای تروریستی تحت عنوان ” مقاومت“ تأکید میکند و میگوید: ”جمهوری اسلامی ایران بهویژه سپاه برای مقابله با جنگهای نیابتی و تقابل با مخالفان جبهه مقاومت با همه توان آماده بوده و برنامه دارد و علاوه بر انتقال تجربیات و حمایتهای مستشاری هر نوع درخواستی از ما که در توان سپاه و نیروهای مسلح باشد حمایت میکنیم و این برنامهها تا شکست نهایی دشمن ادامه دارد“. (خبرگزاری مهرشهریور 94)
باند رفسنجانی - روحانی و دولت روحانی از روز اول روی کارآمدن آن سیاست ”تعامل با جهان“ خصوصاً با غرب را در دستور کار خود داشته و تاکید دارد از این پس نیز(در مرحله پسا توافق) این سیاست بهطور مضاعف ضرورت پیدا کرده و دنبال خواهد شد.
در این کشاکش و برای پیشبرد هر یک از خطوط مورد اشاره، موضوعی که تعیینکننده است خواستن نیست، بلکه توانستن است.
سوالی که مطرح می شود آیا تعادل قوای درونی رژیم و تعادل قوای جهانی و منطقهای اجازه میدهد که باند ولیفقیه مانند گذشته روی صدور ارتجاع و تروریسم سرمایهگذاری کند، و بتواند اهدافش را پیش ببردو... ؟
واضح است که در شرایط کنونی و پس از زهرخوران هستهیی و خصوصاً بعد از تشکیل ائتلاف قوی منطقهای علیه مطامع رژیم آخوندی، باند ولایت همانند گذشته از توان لازم برای پیشبرد این خط وخطوط برخوردارنیست.
بنابراین شعار روزنامه جوان ارگان بسیج ضدخلقی که ”کمربندهایتان را ببندید چیزی تغییر نکرده است“ و ”امروز روزی است که تمام متفکرین و دغدغهمندان حوزههای مهم و تأثیرگذار نظام باید محفلی اتخاذ کرده و تمام منافذ و رخنههای دشمن را شناسایی کنند و این چنین نیست که برخی بنمایانند که در روند انقلاب تغییری ایجاد شده است“ کاملاً تدافعی و بیشتر بیان کننده آرزو و آمالهای بر باد رفته ای است که امکان تحقق عینی آن فراهم نیست.
زیرا روی زمین و در منطقه تغییرات مهمی بهوجود آمده که تماماً علیه مطامع رژیم آخوندی که بر اثر زهر اتمی تضعیف شده عمل میکند، و تعادل قوای منطقهای کاملاً با گذشته متفاوت است
قیاس شرایط کنونی با شرایط زهرخوران خمینی در مقطع آتشبس، قیاسی است مع الفارق، چرا که بسیاری از معادلات جهانی و منطقهیی دستخوش تغییر شده و منطقه در تعادل قوای جدیدی که علیه رژیم آخوندی است قرار دارد.
در مقابل این خط باند خامنهای، خط وابسته گرایانهای است که سردمدار آن رفسنجانی است.
همانطور که در مورد پیشبرد خط باند ولیفقیه این سؤال مطرح بود که در شرایط کنونی امکان تحقق آن وجود دارد یا خیر، در مورد این خط وابسته گرایانه نیز همین سؤال پیش میآید آیا امکان تحقق آن وجود دارد یاخیر؟
آنچنان که روزنامه آرمان 11شهریور 94 مینویسد ”فضای جدیدی برای ایران در محیط بینالملل باز شد، این فضا حاکی از این است که برخلاف سالهای قبل، ایران در چارچوب نرمهای حقوق بینالملل میخواهد در این فضا با دیگر کشورها تعامل داشته باشد. اکنون پس از توافق هستهیی شرایط خوبی برای ایران فراهم شده است“.
بدیهی است که شرط اصلی تعامل با جامعه بینالمللی و کشورهای منطقه ودرنهایت پیشبرد خط وابسته گرایانه، تغییر رفتار رژیم است که در تضاد ماهوی با حاکمیت مطلقه ولایتفقیه و سیاستهای داخلی و منطقهیی و بینالمللی آن است.
اگر روزی قرار باشد ولیفقیه از قدرت مطلقهاش کوتاه بیاید، دیگر نظامی بهعنوان نظام ولایتفقیه و یا به قول رژیم آخوندی ”جمهوری اسلامی“ موضوعیتی نخواهد داشت. بالا گرفتن جنگ و دعوای هژمونی بعد از توافق اخیر نیز بیانگر همین درگیری بین دو باند بر سر سیاست بهاصطلاح ”تعامل ”از یکطرف و سیاست ”انقباض ”از طرف دیگر است .
بنابراین همچنان که رژیم آخوندی در مرحله پسا توافق، در تمامی زمینهها درحالت قفل و بنبست قرار دارد، در زمینه سیاست خارجی نیز با همین بنبست روبهروست. این بست نیز مساله ای است که نه تنها با گذشت زمان حل نخواهد شد بلکه بیش از پیش نظام ولایت را تحلیل برده و به سمت سرنوشت محتوم یعنی سرنگونی سوق خواهد داد.
باند خامنهای وانمود میکند که در مرحله پسا توافق چیزی عوض نشده است و تندادن ولیفقیه نظام به توافق و برجام، همانند پذیرش قطعنامه 598 توسط خمینی دجال است که صرفاً جام زهر قطعنامه را سرکشید، اما تغییری در سیاست خارجی نظام بهوجود نیآمد، و رژیم همچنان به سیاست صدور تروریسم، ارتجاع و دخالت در امور کشورهای منطقه ادامه داد.
گفتههای پاسدار جعفری سرکرده سپاه در این زمینه بسیار گویا است. او بر ضرورت دخالت در امور کشورهای منطقه و حمایت از گروههای تروریستی تحت عنوان ” مقاومت“ تأکید میکند و میگوید: ”جمهوری اسلامی ایران بهویژه سپاه برای مقابله با جنگهای نیابتی و تقابل با مخالفان جبهه مقاومت با همه توان آماده بوده و برنامه دارد و علاوه بر انتقال تجربیات و حمایتهای مستشاری هر نوع درخواستی از ما که در توان سپاه و نیروهای مسلح باشد حمایت میکنیم و این برنامهها تا شکست نهایی دشمن ادامه دارد“. (خبرگزاری مهرشهریور 94)
باند رفسنجانی - روحانی و دولت روحانی از روز اول روی کارآمدن آن سیاست ”تعامل با جهان“ خصوصاً با غرب را در دستور کار خود داشته و تاکید دارد از این پس نیز(در مرحله پسا توافق) این سیاست بهطور مضاعف ضرورت پیدا کرده و دنبال خواهد شد.
در این کشاکش و برای پیشبرد هر یک از خطوط مورد اشاره، موضوعی که تعیینکننده است خواستن نیست، بلکه توانستن است.
سوالی که مطرح می شود آیا تعادل قوای درونی رژیم و تعادل قوای جهانی و منطقهای اجازه میدهد که باند ولیفقیه مانند گذشته روی صدور ارتجاع و تروریسم سرمایهگذاری کند، و بتواند اهدافش را پیش ببردو... ؟
واضح است که در شرایط کنونی و پس از زهرخوران هستهیی و خصوصاً بعد از تشکیل ائتلاف قوی منطقهای علیه مطامع رژیم آخوندی، باند ولایت همانند گذشته از توان لازم برای پیشبرد این خط وخطوط برخوردارنیست.
بنابراین شعار روزنامه جوان ارگان بسیج ضدخلقی که ”کمربندهایتان را ببندید چیزی تغییر نکرده است“ و ”امروز روزی است که تمام متفکرین و دغدغهمندان حوزههای مهم و تأثیرگذار نظام باید محفلی اتخاذ کرده و تمام منافذ و رخنههای دشمن را شناسایی کنند و این چنین نیست که برخی بنمایانند که در روند انقلاب تغییری ایجاد شده است“ کاملاً تدافعی و بیشتر بیان کننده آرزو و آمالهای بر باد رفته ای است که امکان تحقق عینی آن فراهم نیست.
زیرا روی زمین و در منطقه تغییرات مهمی بهوجود آمده که تماماً علیه مطامع رژیم آخوندی که بر اثر زهر اتمی تضعیف شده عمل میکند، و تعادل قوای منطقهای کاملاً با گذشته متفاوت است
قیاس شرایط کنونی با شرایط زهرخوران خمینی در مقطع آتشبس، قیاسی است مع الفارق، چرا که بسیاری از معادلات جهانی و منطقهیی دستخوش تغییر شده و منطقه در تعادل قوای جدیدی که علیه رژیم آخوندی است قرار دارد.
در مقابل این خط باند خامنهای، خط وابسته گرایانهای است که سردمدار آن رفسنجانی است.
همانطور که در مورد پیشبرد خط باند ولیفقیه این سؤال مطرح بود که در شرایط کنونی امکان تحقق آن وجود دارد یا خیر، در مورد این خط وابسته گرایانه نیز همین سؤال پیش میآید آیا امکان تحقق آن وجود دارد یاخیر؟
آنچنان که روزنامه آرمان 11شهریور 94 مینویسد ”فضای جدیدی برای ایران در محیط بینالملل باز شد، این فضا حاکی از این است که برخلاف سالهای قبل، ایران در چارچوب نرمهای حقوق بینالملل میخواهد در این فضا با دیگر کشورها تعامل داشته باشد. اکنون پس از توافق هستهیی شرایط خوبی برای ایران فراهم شده است“.
بدیهی است که شرط اصلی تعامل با جامعه بینالمللی و کشورهای منطقه ودرنهایت پیشبرد خط وابسته گرایانه، تغییر رفتار رژیم است که در تضاد ماهوی با حاکمیت مطلقه ولایتفقیه و سیاستهای داخلی و منطقهیی و بینالمللی آن است.
اگر روزی قرار باشد ولیفقیه از قدرت مطلقهاش کوتاه بیاید، دیگر نظامی بهعنوان نظام ولایتفقیه و یا به قول رژیم آخوندی ”جمهوری اسلامی“ موضوعیتی نخواهد داشت. بالا گرفتن جنگ و دعوای هژمونی بعد از توافق اخیر نیز بیانگر همین درگیری بین دو باند بر سر سیاست بهاصطلاح ”تعامل ”از یکطرف و سیاست ”انقباض ”از طرف دیگر است .
بنابراین همچنان که رژیم آخوندی در مرحله پسا توافق، در تمامی زمینهها درحالت قفل و بنبست قرار دارد، در زمینه سیاست خارجی نیز با همین بنبست روبهروست. این بست نیز مساله ای است که نه تنها با گذشت زمان حل نخواهد شد بلکه بیش از پیش نظام ولایت را تحلیل برده و به سمت سرنوشت محتوم یعنی سرنگونی سوق خواهد داد.