یکی از دوستان و همبندهای او نوشته است:
خبر شهادت شکر برای مادرش آنقدر سنگین بود که وقتی برای دیدن او رفتم احساس میکردم در عرض چند روز سالها پیر و شکسته شده است.
شکر محمدزاده از کارکنان بیمارستان هزار تختخواب تهران بود. از آنجا که هوادار مجاهدین بود، در سال 59 جزو اولین کسانی بود که عوامل رژیم میخواستند با اتهام اخلاقی او را از بیمارستان اخراج کنند ولی شکر و مادرش در بیمارستان بهشدت مقاومت کردند و همه را افشا کردند. مادر شکر گفت باید اعتراف کنید که بهجرم مجاهد بودن اخراجش میکنید تا رسوا شوید. بههمین دلیل، مجبور شدند اخراج او را منتفی و او را به بیمارستان سینا منتقل کردند. شکر همچنین در بیمارستان خصوصی آپادانا کار میکرد و همانجا در حین کمک به مجروحان دستگیر شد.
شکر در زندان یکی از زندانیان مقاومی بود که بههمیندلیل همیشه تحت شکنجهها و فشار زندانبان قرار داشت که در نهایت در قتلعام سال 67 به جاودانه فروغها پیوست. خبر شهادت شکر برای مادرش آنقدر سنگین بود که وقتی برای دیدن او رفتم احساس میکردم در عرض چند روز سالها پیر و شکسته شده است.
خبر شهادت شکر برای مادرش آنقدر سنگین بود که وقتی برای دیدن او رفتم احساس میکردم در عرض چند روز سالها پیر و شکسته شده است.
شکر محمدزاده از کارکنان بیمارستان هزار تختخواب تهران بود. از آنجا که هوادار مجاهدین بود، در سال 59 جزو اولین کسانی بود که عوامل رژیم میخواستند با اتهام اخلاقی او را از بیمارستان اخراج کنند ولی شکر و مادرش در بیمارستان بهشدت مقاومت کردند و همه را افشا کردند. مادر شکر گفت باید اعتراف کنید که بهجرم مجاهد بودن اخراجش میکنید تا رسوا شوید. بههمین دلیل، مجبور شدند اخراج او را منتفی و او را به بیمارستان سینا منتقل کردند. شکر همچنین در بیمارستان خصوصی آپادانا کار میکرد و همانجا در حین کمک به مجروحان دستگیر شد.
شکر در زندان یکی از زندانیان مقاومی بود که بههمیندلیل همیشه تحت شکنجهها و فشار زندانبان قرار داشت که در نهایت در قتلعام سال 67 به جاودانه فروغها پیوست. خبر شهادت شکر برای مادرش آنقدر سنگین بود که وقتی برای دیدن او رفتم احساس میکردم در عرض چند روز سالها پیر و شکسته شده است.