رسانهها و مهرههای باندهای درونی رژیم هر یک بنا بر منافع و نظرگاههای خود نسبت به مسایل و مشکلات نظام آخوندی در مرحله پسا ضربالاجل و به گفته خودشان ”پسا توافق“ مواضع و تفاسیر مختلفی دارند.
از یکطرف باند رفسنجانی- روحانی به گمان رفع تحریمها و گشایش به سمت غرب و آمریکا، کیسه گشادی برای خود دوختهاند و از طرف دیگر دلواپسان باند خامنهای که توافق را به زیان رژیم میدانند از هماکنون ماتم گرفتهاند که پس از ضربالاجل، کشورهای غربی و بهویژه آمریکا با ما چنینوچنان خواهند کرد.
اما در این میان حرف اصلی را مردم ایران میزنند که فارغ از مواضع باندهای درونی رژیم، نتیجه مذاکرات هر چه باشد، رودرروی نظام آخوندی به خیزش و اعتراضات خود ادامه میدهند زیرا رژیم بعد از ضربالاجل با هر نتیجهیی بسا ضعیفتر از قبل خواهد بود و در تعادل قوای جدید، مردم به جان آمده فرصت را برای خواستههای به حق خود از دست نخواهند داد. مسألهای که مدتهاست علائم آن بهخوبی در حرکتهای اجتماعی دیده میشود.
تداوم اعتراض کارگران، تداوم اعتراض پرستاران اعتراضات روزمره اقشار مردم و خیزش در لامرد فارس را میباید در این راستا دید و تفسیر کرد.
گسترش کیفی اعتراضات اجتماعی به حدی است که روز نهم خرداد، آخوند علوی، وزیر اطلاعات رژیم اعتراف کرد که: «در دو ماه اول سال تجمعات صنفی 55 درصد افزایش داشته است، بنابراین امکان تبدیل این تجمعات به اعتراضات سیاسی و چالشهای امنیتی وجود دارد» در بیست و هفتم خرداد ماه روزنامه حکومتی رسالت نوشت: «موج نارضایتیها و اعتراضات معلمان رو بهشدت گذاشته است“.
اعتراض و خیزش مردم لامرد فارس و درگیری آنها با نیروهای سرکوبگر رژیم نمونه بارزی از آثار اجتماعی ضربالاجل و وضعیت رو به افول رژیم است.
مقاومت و درگیری مردم لامرد به حدی بوده است که رژیم آخوندی ناگزیر می شود یگان ویژه ضدشورش و گله مزدوران بسیجی را به صحنه بفرستد. اما مقابله مردم با نیروی سرکوب آنچنان شدید بوده است که 40تن از مزدوران یگان ویژه انتظامی رژیم مجروح میشوند.
واقعیت این است از آنجا که طبق گفته سران رژیم، نظام آخوندی در مذاکرات هستهیی با ”پیچ خطرناک“ روبهروست، ظرفیت پذیرش کوچکترین شکاف را ندارد و ناگزیر است که به انقباض هرچه بیشتر روی بیاورد.
اقدامات سرکوبگرانه اخیر علیه کنسرت و شرکت زنان در مسابقات والیبال و بگیر و بهبند به جرم آخوندساخته روزهخواری از این جملهاند.
تنها در استان خراسان شمالی بر اساس گفته سرکرده نیروی انتظامی خراسان این استان، به بهانه روزهخواری و تحت عنوان تذکر لسانی یا کتبی به مردم ”طی سه ماه سال جاری بیش از هشت هزار و ۲۵۷ مورد تذکر لسانی و ۴۶۳ مورد تذکر کتبی به افراد داده شده است“.
واضح است که تشدید بیسابقه ابعاد سرکوب درجامعه بیانگر هراس رژیم آخوندی از خیزشهای مردمی بهخصوص در تعادل قوای جدید در آستانه و بعد از اتمام ضربالاجل است.
نظام پوسیده ولایتفقیه برای رهایی از تنگنای بحرانهایی فزایندهیی که پس از ضربالاجل، گریبانش را خواهد گرفت، به ناگزیر برای حفظ نظام ننگین و ضعیف شده خود راهی جز تشدید سرکوب ندارد. اگر چه رشد اعتراضات و خیزشهای مردمی بهخصوص خیزش مردم لامرد نشان میدهد که رژیم در این زمینه نیز در بنبست است و این تیغ دیگر برایی سابق را ندارد بهخصوص که بعد از ضربالاجل رژیم بسا ضعیفتر از قبل خواهد بود.
آنچه مشخص است مردم و مقاومت مردم ایران نه تنها اجازه نخواهند داد که خواب وخیالهای پنبه دانهای رژیم آخوندی در مرحله پس از ضربالاجل و به گفته باندهای درونی رژیم مرحله ”پسا توافق“ آنچنان که میخواهند تعبیر شود بلکه فرصت به دست آمده را برای راندن نظام ولایت به سراشیبی سقوط محتومش نیز مغتنم خواهند شمرد.
از یکطرف باند رفسنجانی- روحانی به گمان رفع تحریمها و گشایش به سمت غرب و آمریکا، کیسه گشادی برای خود دوختهاند و از طرف دیگر دلواپسان باند خامنهای که توافق را به زیان رژیم میدانند از هماکنون ماتم گرفتهاند که پس از ضربالاجل، کشورهای غربی و بهویژه آمریکا با ما چنینوچنان خواهند کرد.
اما در این میان حرف اصلی را مردم ایران میزنند که فارغ از مواضع باندهای درونی رژیم، نتیجه مذاکرات هر چه باشد، رودرروی نظام آخوندی به خیزش و اعتراضات خود ادامه میدهند زیرا رژیم بعد از ضربالاجل با هر نتیجهیی بسا ضعیفتر از قبل خواهد بود و در تعادل قوای جدید، مردم به جان آمده فرصت را برای خواستههای به حق خود از دست نخواهند داد. مسألهای که مدتهاست علائم آن بهخوبی در حرکتهای اجتماعی دیده میشود.
تداوم اعتراض کارگران، تداوم اعتراض پرستاران اعتراضات روزمره اقشار مردم و خیزش در لامرد فارس را میباید در این راستا دید و تفسیر کرد.
گسترش کیفی اعتراضات اجتماعی به حدی است که روز نهم خرداد، آخوند علوی، وزیر اطلاعات رژیم اعتراف کرد که: «در دو ماه اول سال تجمعات صنفی 55 درصد افزایش داشته است، بنابراین امکان تبدیل این تجمعات به اعتراضات سیاسی و چالشهای امنیتی وجود دارد» در بیست و هفتم خرداد ماه روزنامه حکومتی رسالت نوشت: «موج نارضایتیها و اعتراضات معلمان رو بهشدت گذاشته است“.
اعتراض و خیزش مردم لامرد فارس و درگیری آنها با نیروهای سرکوبگر رژیم نمونه بارزی از آثار اجتماعی ضربالاجل و وضعیت رو به افول رژیم است.
مقاومت و درگیری مردم لامرد به حدی بوده است که رژیم آخوندی ناگزیر می شود یگان ویژه ضدشورش و گله مزدوران بسیجی را به صحنه بفرستد. اما مقابله مردم با نیروی سرکوب آنچنان شدید بوده است که 40تن از مزدوران یگان ویژه انتظامی رژیم مجروح میشوند.
واقعیت این است از آنجا که طبق گفته سران رژیم، نظام آخوندی در مذاکرات هستهیی با ”پیچ خطرناک“ روبهروست، ظرفیت پذیرش کوچکترین شکاف را ندارد و ناگزیر است که به انقباض هرچه بیشتر روی بیاورد.
اقدامات سرکوبگرانه اخیر علیه کنسرت و شرکت زنان در مسابقات والیبال و بگیر و بهبند به جرم آخوندساخته روزهخواری از این جملهاند.
تنها در استان خراسان شمالی بر اساس گفته سرکرده نیروی انتظامی خراسان این استان، به بهانه روزهخواری و تحت عنوان تذکر لسانی یا کتبی به مردم ”طی سه ماه سال جاری بیش از هشت هزار و ۲۵۷ مورد تذکر لسانی و ۴۶۳ مورد تذکر کتبی به افراد داده شده است“.
واضح است که تشدید بیسابقه ابعاد سرکوب درجامعه بیانگر هراس رژیم آخوندی از خیزشهای مردمی بهخصوص در تعادل قوای جدید در آستانه و بعد از اتمام ضربالاجل است.
نظام پوسیده ولایتفقیه برای رهایی از تنگنای بحرانهایی فزایندهیی که پس از ضربالاجل، گریبانش را خواهد گرفت، به ناگزیر برای حفظ نظام ننگین و ضعیف شده خود راهی جز تشدید سرکوب ندارد. اگر چه رشد اعتراضات و خیزشهای مردمی بهخصوص خیزش مردم لامرد نشان میدهد که رژیم در این زمینه نیز در بنبست است و این تیغ دیگر برایی سابق را ندارد بهخصوص که بعد از ضربالاجل رژیم بسا ضعیفتر از قبل خواهد بود.
آنچه مشخص است مردم و مقاومت مردم ایران نه تنها اجازه نخواهند داد که خواب وخیالهای پنبه دانهای رژیم آخوندی در مرحله پس از ضربالاجل و به گفته باندهای درونی رژیم مرحله ”پسا توافق“ آنچنان که میخواهند تعبیر شود بلکه فرصت به دست آمده را برای راندن نظام ولایت به سراشیبی سقوط محتومش نیز مغتنم خواهند شمرد.