نشریه فوربز- 29ژوئن 2015
ولید فارس ـ محقق و متخصص در امور خاورمیانه و مشاور کنگره آمریکا با درج مقالهای در نشریه فوربز ضمن تشریح بیانیه اخیر 38 شخصیت برجسته آمریکایی، سیاستهای آمریکا و دولتهای غربی را نقد کرده و تنها راهحل منطقی مقابله با بنیادگرایی در منطقه را تکیه بر برنامههای مقاومت ایران بر میشمارد. گزیده این مقاله ذیلا آورده شده است:
تعدادی از مقامات سابق آمریکا و کارشناسان سیاست خارجی اخیراً یک بیانیهیی را خطاب به دولت آمریکا انتشار دادند که برای چهار ابتکار سیاسی خاص فراخوان داده است:
(۱) اجرای خواستههای سختتر طی مذاکرات هستهیی با رژیم ایران؛
(۲) مقابله با نقش مخرب و بیثبات کننده رژیم ایران در خاورمیانه؛
(۳) توجه بیشتر به نقش فاحش حقوقبشر در ایران؛
و (۴) کمک به تسهیل در انجام سه نکته اول و تعامل ’گفتگوی محترمانه با اپوزیسیون ایران همخوان با سیاست خارجی کشور در گفتگو با تمامی گروههای سیاسی.’
یک نسخه از این بیانیه به مریم رجوی رئیسجمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران در گردهمایی ایرانیان در پاریس با حضور بیش از ۱۰۰، ۰۰۰ نفر اهدا شد. این بیانیه به چند دلیل قابلتوجه است:
اول، شاهد مجموعهیی از امضا کنندگان میشود که شامل مقامات ارشد سابق آمریکا و رهبران نظامی با آگاهی در مورد امنیت ملی و سیاست خارجی میشود. و همزمان سیاستهای بیسابقه دو حزبی در واشینگتن (بهطور خاص در رابطه با ایران)، شامل دمکراتها و جمهوریخواهان ارشد میشود.
دوم، این بیانیه فقدان ارتباطات و گفتگو با اپوزیسیون دموکراتیک ایران توسط رهبری دموکرات و جمهوریخواهان را بهعنوان بخش گمشده سیاست آمریکا در قبال ایران شناسایی کرده است.
سوم، این بیانیه یک رویکرد عملی در رابطه با مذاکرات هستهیی با رژیم ایران و همچنین بحران منطقه را با بهرسمیت شناختن اینکه رهبری رژیم تهران نشان داده است که هیچ تمایلی برای رها کردن برنامه هستهیی خود ندارد پیشنهاد میکند. این رژیم بخشی از مشکل است نه راهحل.
چهارم، هسته ابتکار جدید سیاسی توصیه برای شکستن بنبست و همراه شدن با ۸۰ میلیون ایرانی و خواست آنها و همچنین خواست مردم در هر جا برای آزادی و حاکمیت مردمی بر اساس پرنسیپها و اصول دموکراتیک و تعامل با اپوزیسیون ایران است. در این رابطه، تلفیق دو حزبی همچنین نقش خانم مریم رجوی بهعنوان یک زن مسلمان که یک برداشت دموکراتیک و بردبار از اسلام را نمایندگی میکند بهرسمیت میشناسد.
شخصیتهای برجسته آمریکایی از دولت آمریکا میخواهند تا با اپوزیسیون ایران گفتگوهای مستقیم و مشترک را شروع کند.
پیام این گردهمایی تغییر در ایران است. دور از فاشیسم مذهبی رژیم کنونی و به سمت دموکراسی واقعی، حاکمیت قانون، احترام به حقوق زنان و اقلیتها و سیاست اصولی است که در برنامه ده مادهای خانم رجوی برای آینده این کشور مشخص شده است.
با نگاه به چنین پلاتفرم سیاسی، میتوان به آسانی درک کرد که چرا بسیاری از شخصیتهای برجسته آمریکا از دولت آمریکا میخواهند تا با اپوزیسیون ایران گفتگوهای مستقیم و مشترک را شروع کند. این همان سیاستی که آمریکا در خاورمیانه بایستی داشته باشد اما برای توانمند سازی گروههای میانهرو و پیشرو مسلمان برای نامشروع ساختن و به حاشیه کشاندن عناصر تند رو نیست.
متأسفانه، سیاستهای کنونی به نظر میرسد در پی یک روایت نادرست و محدود کننده درباره خاورمیانه است که به افراطیگری بهعنوان یک عنصر لازم فرهنگ و سیاست منطقهیی مینگرد. برای مثال ما میتوانیم این را در تلاشهای دولت اوباما در تشویق کردن نفوذ رژیم ایران در عراق با این امید که از تئوکراسی شیعی علیه شبهنظامیان سنی داعش استفاده کند ببینیم.
اما تفاوت واقعی بسیار کمی بین این دو گروه وجود دارد و هر گونه نتیجهیی که از درگیری بین آنها حاصل شود یک باخت برای منافع غرب در خاورمیانه است. بیانیه سیاسی اخیر این را روشن میسازد که امضا کنندگان آمریکایی این موضوع را درک میکنند. این سند اشاره میکند که رژیم ایران بهطور مؤثر.افراطیگری اسلامی دولتی در خاورمیانه است. این بیانیه میگوید، ’اگر داعش موفق شود، آنچه که جهان به دست میآورد یک نسخه سنی ایران خمینی زده است.’
برای مدتها هشدار در مورد نفوذ فرقهای رژیم ایران بوده است
برعکس، اگر رژیم ایران موفق شود، نتیجهیی که دولت اوباما تأیید میکند – آنچه که از عراق و سوریه باقی میماند یک سری از گروهای وابسته تحت کنترل نسخه شیعی داعش است. در حالی که داعش سر دشمنانش را میبرد و بهدنبال ایجاد یک خلافت در منطقه است، تهران برای نجات یک سیستم سیاسی اسلامی که دستور کار بنیانگذار آن گسترش قدرت رژیم ایران برای متحد کردن و تسلط بر جهان اسلام است مخالفان سیاسی را حلق آویز میکند.
ما نبایستی با چنین جایگزین هایی قانع شویم. در هر مورد ما خاور میانهای خواهیم داشت که بهدلیل اختلافات فرقهای بیثباتتر از آنچه که باید باشد، میشود. این میراث رژیم ایران در منطقه است و میراث ادامه این سیاست که افراطیگری رژیم ایران را در مخالفت با یک نوع افراطیگری دیگر میپذیرد. امضا کنندگان این بیانیه این را میدانند و اشاره میکنند که آنها در مورد نفوذ فرقهای رژیم ایران برای مدتها هشدار دادهاند.
و همچنین مقاومت ایران [در این مورد هشدار داده است] . این واقعیت به تنهایی بایستی سیاست گذاران غربی را تشویق کند تا این مقاومت را بهعنوان یک جایگزین غیرفرقهای و میانهرو در لیست کنون شرکای آینده در خاورمیانه و جهان اسلام بهرسمیت بشناسند. علاوه بر این، ایدئولوژی دوستی با غرب به این گروه حمایت مردمی در میان جمعیت تحصیلکرده و پیشرو ایران داده که به این گروه قدرت عظیمی میدهد.
اصرار به تجدید نظر اساسی سیاست به نفع آزادی و دموکراسی
اهمیت این قدرت در موضوعات و تهدیدات و رابطه آنها با امنیت غرب در پشت سه توصیه سیاسی پیشنهاد شده بایستی روشن باشد. با این وجود، دولت آمریکا تمایلی به تقابل جدی با ایران بر سر برنامه هستهیی آن، اقداماتش در یمن، بحرین و سوریه و حلق آویز های مداوم و زندانیهای سیاسی ندارد. چرا؟ زیرا دولت کنونی از عواقب روابط ضعیف با دو طرف تقسیم بندی فرقهای وحشت دارد.
اما تا زمانی که یک جایگزین برای آن وجود داشته باشد این چیزی برای وحشت نیست. مقاومت ایران آماده ایستاده است تا بر روی دشمنان ما فشار بیاورد به جای آن که به مذاکرات آشتی جویانه با آنان بپردازد. این مقاومت آماده است تا آرمانهای دموکراتیک غرب را جایی که برخی سیاستگذاران فکر میکنند نمیتوان در آنجا بهزودی برقرار کرد برپا دارند.
ولید فارس ـ محقق و متخصص در امور خاورمیانه و مشاور کنگره آمریکا با درج مقالهای در نشریه فوربز ضمن تشریح بیانیه اخیر 38 شخصیت برجسته آمریکایی، سیاستهای آمریکا و دولتهای غربی را نقد کرده و تنها راهحل منطقی مقابله با بنیادگرایی در منطقه را تکیه بر برنامههای مقاومت ایران بر میشمارد. گزیده این مقاله ذیلا آورده شده است:
تعدادی از مقامات سابق آمریکا و کارشناسان سیاست خارجی اخیراً یک بیانیهیی را خطاب به دولت آمریکا انتشار دادند که برای چهار ابتکار سیاسی خاص فراخوان داده است:
(۱) اجرای خواستههای سختتر طی مذاکرات هستهیی با رژیم ایران؛
(۲) مقابله با نقش مخرب و بیثبات کننده رژیم ایران در خاورمیانه؛
(۳) توجه بیشتر به نقش فاحش حقوقبشر در ایران؛
و (۴) کمک به تسهیل در انجام سه نکته اول و تعامل ’گفتگوی محترمانه با اپوزیسیون ایران همخوان با سیاست خارجی کشور در گفتگو با تمامی گروههای سیاسی.’
یک نسخه از این بیانیه به مریم رجوی رئیسجمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران در گردهمایی ایرانیان در پاریس با حضور بیش از ۱۰۰، ۰۰۰ نفر اهدا شد. این بیانیه به چند دلیل قابلتوجه است:
اول، شاهد مجموعهیی از امضا کنندگان میشود که شامل مقامات ارشد سابق آمریکا و رهبران نظامی با آگاهی در مورد امنیت ملی و سیاست خارجی میشود. و همزمان سیاستهای بیسابقه دو حزبی در واشینگتن (بهطور خاص در رابطه با ایران)، شامل دمکراتها و جمهوریخواهان ارشد میشود.
دوم، این بیانیه فقدان ارتباطات و گفتگو با اپوزیسیون دموکراتیک ایران توسط رهبری دموکرات و جمهوریخواهان را بهعنوان بخش گمشده سیاست آمریکا در قبال ایران شناسایی کرده است.
سوم، این بیانیه یک رویکرد عملی در رابطه با مذاکرات هستهیی با رژیم ایران و همچنین بحران منطقه را با بهرسمیت شناختن اینکه رهبری رژیم تهران نشان داده است که هیچ تمایلی برای رها کردن برنامه هستهیی خود ندارد پیشنهاد میکند. این رژیم بخشی از مشکل است نه راهحل.
چهارم، هسته ابتکار جدید سیاسی توصیه برای شکستن بنبست و همراه شدن با ۸۰ میلیون ایرانی و خواست آنها و همچنین خواست مردم در هر جا برای آزادی و حاکمیت مردمی بر اساس پرنسیپها و اصول دموکراتیک و تعامل با اپوزیسیون ایران است. در این رابطه، تلفیق دو حزبی همچنین نقش خانم مریم رجوی بهعنوان یک زن مسلمان که یک برداشت دموکراتیک و بردبار از اسلام را نمایندگی میکند بهرسمیت میشناسد.
شخصیتهای برجسته آمریکایی از دولت آمریکا میخواهند تا با اپوزیسیون ایران گفتگوهای مستقیم و مشترک را شروع کند.
پیام این گردهمایی تغییر در ایران است. دور از فاشیسم مذهبی رژیم کنونی و به سمت دموکراسی واقعی، حاکمیت قانون، احترام به حقوق زنان و اقلیتها و سیاست اصولی است که در برنامه ده مادهای خانم رجوی برای آینده این کشور مشخص شده است.
با نگاه به چنین پلاتفرم سیاسی، میتوان به آسانی درک کرد که چرا بسیاری از شخصیتهای برجسته آمریکا از دولت آمریکا میخواهند تا با اپوزیسیون ایران گفتگوهای مستقیم و مشترک را شروع کند. این همان سیاستی که آمریکا در خاورمیانه بایستی داشته باشد اما برای توانمند سازی گروههای میانهرو و پیشرو مسلمان برای نامشروع ساختن و به حاشیه کشاندن عناصر تند رو نیست.
متأسفانه، سیاستهای کنونی به نظر میرسد در پی یک روایت نادرست و محدود کننده درباره خاورمیانه است که به افراطیگری بهعنوان یک عنصر لازم فرهنگ و سیاست منطقهیی مینگرد. برای مثال ما میتوانیم این را در تلاشهای دولت اوباما در تشویق کردن نفوذ رژیم ایران در عراق با این امید که از تئوکراسی شیعی علیه شبهنظامیان سنی داعش استفاده کند ببینیم.
اما تفاوت واقعی بسیار کمی بین این دو گروه وجود دارد و هر گونه نتیجهیی که از درگیری بین آنها حاصل شود یک باخت برای منافع غرب در خاورمیانه است. بیانیه سیاسی اخیر این را روشن میسازد که امضا کنندگان آمریکایی این موضوع را درک میکنند. این سند اشاره میکند که رژیم ایران بهطور مؤثر.افراطیگری اسلامی دولتی در خاورمیانه است. این بیانیه میگوید، ’اگر داعش موفق شود، آنچه که جهان به دست میآورد یک نسخه سنی ایران خمینی زده است.’
برای مدتها هشدار در مورد نفوذ فرقهای رژیم ایران بوده است
برعکس، اگر رژیم ایران موفق شود، نتیجهیی که دولت اوباما تأیید میکند – آنچه که از عراق و سوریه باقی میماند یک سری از گروهای وابسته تحت کنترل نسخه شیعی داعش است. در حالی که داعش سر دشمنانش را میبرد و بهدنبال ایجاد یک خلافت در منطقه است، تهران برای نجات یک سیستم سیاسی اسلامی که دستور کار بنیانگذار آن گسترش قدرت رژیم ایران برای متحد کردن و تسلط بر جهان اسلام است مخالفان سیاسی را حلق آویز میکند.
ما نبایستی با چنین جایگزین هایی قانع شویم. در هر مورد ما خاور میانهای خواهیم داشت که بهدلیل اختلافات فرقهای بیثباتتر از آنچه که باید باشد، میشود. این میراث رژیم ایران در منطقه است و میراث ادامه این سیاست که افراطیگری رژیم ایران را در مخالفت با یک نوع افراطیگری دیگر میپذیرد. امضا کنندگان این بیانیه این را میدانند و اشاره میکنند که آنها در مورد نفوذ فرقهای رژیم ایران برای مدتها هشدار دادهاند.
و همچنین مقاومت ایران [در این مورد هشدار داده است] . این واقعیت به تنهایی بایستی سیاست گذاران غربی را تشویق کند تا این مقاومت را بهعنوان یک جایگزین غیرفرقهای و میانهرو در لیست کنون شرکای آینده در خاورمیانه و جهان اسلام بهرسمیت بشناسند. علاوه بر این، ایدئولوژی دوستی با غرب به این گروه حمایت مردمی در میان جمعیت تحصیلکرده و پیشرو ایران داده که به این گروه قدرت عظیمی میدهد.
اصرار به تجدید نظر اساسی سیاست به نفع آزادی و دموکراسی
اهمیت این قدرت در موضوعات و تهدیدات و رابطه آنها با امنیت غرب در پشت سه توصیه سیاسی پیشنهاد شده بایستی روشن باشد. با این وجود، دولت آمریکا تمایلی به تقابل جدی با ایران بر سر برنامه هستهیی آن، اقداماتش در یمن، بحرین و سوریه و حلق آویز های مداوم و زندانیهای سیاسی ندارد. چرا؟ زیرا دولت کنونی از عواقب روابط ضعیف با دو طرف تقسیم بندی فرقهای وحشت دارد.
اما تا زمانی که یک جایگزین برای آن وجود داشته باشد این چیزی برای وحشت نیست. مقاومت ایران آماده ایستاده است تا بر روی دشمنان ما فشار بیاورد به جای آن که به مذاکرات آشتی جویانه با آنان بپردازد. این مقاومت آماده است تا آرمانهای دموکراتیک غرب را جایی که برخی سیاستگذاران فکر میکنند نمیتوان در آنجا بهزودی برقرار کرد برپا دارند.