این مجموعه، گزارشی چند از تعدادی از مجاهدین است که سالها در شکنجهگاههای دیکتاتوری آخوندی، بهسر بردهاند. گزارشهایی از رمضان در زندان.
خواهر مجاهد «زهرا. الف» که سالها در شکنجهگاه اوین بهسر برده، مینویسد:
من طی 4سال، ماههای رمضان را در اوین، بند چهار بالا بودم. یکی دو روز قبل از آن که ماه رمضان شروع شود، مسئول بند که دژخیمی به نام رحیمی بود، از پشت بلندگو اعلام میکرد باید همه روزه بگیرند. دژخیمان با این تذکر میخواستند در اعماق شکنجهگاه قدر قدرتی خود را به رخ زندانیان مجاهد بکشند و زندانیان غیرمذهبی را تحت فشار بگذارند. در این شرایط وضعیت مریضها که تعداشان زیاد بود بدتر از قبل میشد.
اما به موازات افزایش فشار، مقاومت هم فزونی میگرفت. خاطرهیی که هرگز فراموش نمیکنم از یکی از زنان مجاهد است. در یکی از روزهای رمضان، در شرایطی که وحشگیری پاسداران حد و مرزی نمیشناخت و به اوج خود رسیده بود، هنگام افطار در حالی که همه مشغول خوردن افطاری مختصر خود بودند، سرش را بلند کرد و گفت: خداوندا تو شاهد باش که اگر امروز ما این مراحل سخت و سراسر رنج را پشت سر میگذاریم و خود را برای تحمل رنجهای هر چه بیشتر آماده میکنیم به پاس خون همان شهیدانی است که در راه آزادی مردم جنگیدند و به نزد تو آمدند. ما همگی قسم میخوریم که تا به آخر به راهشان ادامه دهیم. سپس بیاختیار شروع به خواندن سرود قسم کرد. در این لحظه فضای بند به جوشش آمد و همه با او همصدا شدیم و شروع به خواندن سرود قسم کردیم.
خواهر مجاهد «زهرا. الف» که سالها در شکنجهگاه اوین بهسر برده، مینویسد:
من طی 4سال، ماههای رمضان را در اوین، بند چهار بالا بودم. یکی دو روز قبل از آن که ماه رمضان شروع شود، مسئول بند که دژخیمی به نام رحیمی بود، از پشت بلندگو اعلام میکرد باید همه روزه بگیرند. دژخیمان با این تذکر میخواستند در اعماق شکنجهگاه قدر قدرتی خود را به رخ زندانیان مجاهد بکشند و زندانیان غیرمذهبی را تحت فشار بگذارند. در این شرایط وضعیت مریضها که تعداشان زیاد بود بدتر از قبل میشد.
اما به موازات افزایش فشار، مقاومت هم فزونی میگرفت. خاطرهیی که هرگز فراموش نمیکنم از یکی از زنان مجاهد است. در یکی از روزهای رمضان، در شرایطی که وحشگیری پاسداران حد و مرزی نمیشناخت و به اوج خود رسیده بود، هنگام افطار در حالی که همه مشغول خوردن افطاری مختصر خود بودند، سرش را بلند کرد و گفت: خداوندا تو شاهد باش که اگر امروز ما این مراحل سخت و سراسر رنج را پشت سر میگذاریم و خود را برای تحمل رنجهای هر چه بیشتر آماده میکنیم به پاس خون همان شهیدانی است که در راه آزادی مردم جنگیدند و به نزد تو آمدند. ما همگی قسم میخوریم که تا به آخر به راهشان ادامه دهیم. سپس بیاختیار شروع به خواندن سرود قسم کرد. در این لحظه فضای بند به جوشش آمد و همه با او همصدا شدیم و شروع به خواندن سرود قسم کردیم.