728 x 90

گردهمايي بزرگ ايرانيان,

گفتگو با دکتر سنابرق زاهدی ـ مسئول کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت ایران

-

 -
-
مجری: موقعیت رژیم در منطقه و ضربات و شکستهایی که سیاست مداخله‌جویانه و تروریستی‌اش طی این مدت دریافت کرده، وضعیت قابل بررسی و توجهی را به‌وجود آورده است و این یکی از موضوعاتی که در گردهمایی بزرگ سالانه مقاومت ایران در ویلپنت پاریس مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت. در آستانه برگزاری گردهمایی مقاومت ایران در پاریس به موقعیت و وضعیتی که رژیم در آن قرار دارد نگاهی می‌اندازیم. و طی آن بخشی از وضعیت کنونی رژیم در تعادل فعلی منطقه‌یی آن هر چه بیشتر در برابر دیدگان هر آنکس که به سرنوشت ایران و مردم ایران علاقمند هست قرار می‌دهد. برای این موضوع از آقای سنابرق زاهدی مسئول کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت ایران دعوت کردیم که مهمان برنامه ما باشند.

سنابرق زاهدی: به هموطنان و بینندگان سیمای آزادی سلام می‌کنم و به‌طور خاص به همه خواهران و برادرانم در رزمگاه لیبرتی سلام دارم. و تشکر و سپاس از همه اشرف‌نشانان دست‌اندرکار خلق برنامه بزرگ سالانه مقاومت ایران در 13ژوئن 23خرداد در پاریس.

سوال: در تحلیلهای مقاومت ایران مستمراً گفته می‌شود که رژیم ایران بر سه پایه متکی است:
سرکوب در داخل میهنمان، تلاش برای دستیابی به بمب اتمی برای حفظ بقای خودش و همچنین صدور ترویسم و بنیادگرایی در منطقه. می‌خواستم بپرسم این سومین عامل یعنی صدور تروریسم و بنیادگرایی در کشورهای منطقه از چه جایگاهی در سیاستهای رژیم برخوردار است؟


سنابرق زاهدی: واقعیت این است که رژیم آخوندی از روز اول یک رژیم ارتجاعی، مادون سرمایه‌داری و قرون‌وسطایی بوده است تعبیرهایی که همه آنها بنوعی ماهیت این رژیم را بیان می‌کند گاها گفته می‌شود رژیم فاشیسم مذهبی که هر کدام از آنها وجهی یا تمامیت ماهیت این رژیم را بیان می‌کند. لذا من سؤال شما را تصحیح می‌کنم. این رژیم از اساس بر دو پایه استوار بوده است. و بر اساس این دو پایه توانسته حاکمیت ننگین خودش را طی این سالیان ادامه بدهد. این دو پایه همان ”سرکوب“ و به‌اصطلاح ”صدور انقلاب“ است. همان صدور تروریسم، صدور بحران و جنگ. مقوله اتمی در واقع خودش یک مقوله اصالت داری نیست. این مقوله برای تضمین بقای رژیم هست. ولی برای این هست که همین مقوله صدور انقلاب و صدور تروریسم را تحکیم ببخشد و تثبیت کند و در خدمت این سیاست رژیم است.

من بیشتر این دو عنصر را توضیح می‌دهم. رژیم آخوندی یک رژیم سرکوبگر است. نیازی به بحث و استدلال ندارد. زیرا همه فاکتهای موجود و همه شواهد و مدارک از ابتدای روی کارآمدن این حاکمیت تا به امروز، همین مسأله را گواهی می‌دهند. از روند افزایش اعدامها یا سرکوب گسترده اجتماعی، سیاسی یا سرکوب در هر زمینه‌ای که بتواند در تصور بگنجد یا نگنجد توسط این رژیم در ابعاد مختلف اجرا می‌شود. سرکوب فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی... . یعنی بقول خود آخوندها این سرکوب حد و مرزی ندارد. چرا که این سرکوب در ذات این رژیم هست. از طرف دیگر این رژیم با بقیه رژیمهای سرکوبگر متفاوت است. چون شکنجه و اعدام و مشابه آن در بقیه رژیمهای سرکوبگر هم بنوعی ممکن است وجود داشته باشد هر چند ممکن است به گستردگی ابعاد این رژیم نباشد ولی به‌خصوص در زمانهایی از تاریخ بهرحال وجوه مختلفی از سرکوب در حاکمیتها وجود داشته است. اما آنچه که سرکوب در این رژیم را از سایر حکومتها متمایز می‌کند، دیکتاتوری از نوع فاشیسم مذهبی است. این رژیم علاوه بر سرکوب، دنبال گسترش حاکمیت و صدور تروریسم است چیزی که خودشان تحت عنوان صدور انقلاب مطرح می‌کنند. یا دنبال بسط حاکمیت سیاسی خودشان هستند البته کلمات شاید خیلی دقیق نباشد ولی برای فهم مطالب باید اینها را بیان کرد. دنبال دست‌اندازی به کشورهای دیگر هستند. در دنیا رژیمهای سرکوبگر وجود دارد. همین رژیم سوریه، که الآن موضوع مهم دنیا هست ولی این رژیم دنبال این نبود که ایده‌ها و حاکمیتش را به سایر کشورها صادر بکند. اما آخوندها به‌خاطر ناتوانی و عدم تطابق تاریخی بسیار جدی و ماهویشان، سیاست صدور انقلاب! را از روز شروع حاکمیتشان اعلام کردند. این سیاست اصلی و پایه اصلی حاکمیت این رژیم هست. به این معنی که اگر ما بخواهیم رژیم ولایت‌فقیه را تعریف واقعی بکنیم. این رژیم بر پایه دیکتاتوری مطلقه مذهبی بنا شده است. شاخص اصلی این رژیم همین صدور بحران و صدور جنگ و تروریسم به کشورهای دیگر است. کاری که از روز اول روی کارآمدن این رژیم تا امروز ادامه داشته است و می‌شود گفت بخش بسیار زیاد و اعظمی از بودجه، امکانات سیستم و دستگاه و کل ارگانیزمی که این رژیم را تشکیل می‌دهد صرف هزینه‌های آن می‌شود. خوب یک زمانی این رژیم جنگ هشت ساله ضدمیهنی ایران و عراق را ادامه داد. در آن جنگ خمینی طرح بسیار روشنی داشت. او می‌خواست عراق را بگیرد و بعد از تسلط بر آن دنبال ادامه آن سیاست برود. حتماً شما نقشه‌ای که در همان زمانهای آغاز جنگ ایران و عراق توسط رژیم منتشر شده دیده‌اید

در سال 1982بعد از این‌که اسرائیل به لبنان حمله کرد، عراق آن زمان، اعلام آتش‌بس یکطرفه کرد و نیروهایش را یکطرفه از خاک ایران بیرون برد. نیروهایش را به پشت مرزهای بین‌المللی برد و از رژیم آخوندی هم خواست که آتش‌بس را بپذیرد.

خمینی بعد از این وقایع یک سخنرانی کرد و گفت نباید شماها را بازی بدهند به این حرفها و... . خمینی گفت که راه قدس از کربلا می‌گذرد. این نقشه همان زمان توسط سپاه پاسداران منتشر شد.

 
این نقشه یک نقشه به‌کلی سری بود و من جایی هم ندیدم منتشر شود. این نقشه در سال 1982 توسط سپاه پاسداران به‌صورت محرمانه چاپ شد و این حرف خمینی را که راه قدس از طریق کربلا می‌گذرد را تثبیت کرد. اگر به نقشه نگاه کنید پنج نقطه از نقاط مختلف ایران به سمت کربلا می‌آید. آنجا متمرکز می‌شود و از آنجا سه محور یعنی اردن که باصطلاح آخوندها قدس می‌گفتند و یکی به سمت سوریه و یکی به سمت عربستان می‌رود.
 
یعنی سیاست صدور انقلاب رژیم فقط عراق نبود. عراق سکوی پرش این سیاست رژیم بود. بنابراین این نقشه به‌خوبی نشان می‌دهد که این سیاست از آغاز سیاست این رژیم بوده است. رژیم در جنگ ایران و عراق شکست خورد. مجبور شد به قول خمینی زهر آتش‌بس را سر بکشد. ولی بعد از آن رژیم این سیاست را رها نکرد. بلکه همه برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاریش تا به امروز روی همین سیاست بنا شده است. و به‌صورت جدی و روشن در سوریه، لبنان، یمن و عراق و سایر کشورها این سیاست را اعمال می‌کند. درست است که وجه سرکوب به‌معنی خاص کلمه وجه ممیزه این رژیم هست ولی وجه ممیزه اصلی این رژیم عبارت است از صدور انقلاب! به تعبیری که خود رژیم می‌گوید. منظور انقلاب آخوندی است. که ما ارتجاع مذهبی می‌گوییم. بنابراین وقتی صحبت از پروژه اتمی این رژیم می‌کنیم، در استراتژی این رژیم هدفش این هست که اتمی را هم در راستای پیشبرد همین سیاستش می‌خواهد. اولین باری که کلمه بمب اتمی در فرهنگ رژیم آخوندی مطرح شد در نامه‌ای بود که در 25تیرماه 1367 یعنی سه روز قبل از اعلام آتش‌بس در جنگ ایران و عراق، خمینی یک نامه‌ای به سران رژیم نوشت. و در آن نامه تلاش کرد که سران رژیمش را قانع کند که ما باید آتش‌بس را بپذیریم و در همان نامه صحبت زهر خوردن را کرد. و خمینی در صحبت علنی‌اش هم به خوردن جام زهر آتش‌بس اعتراف کرد. در همان نامه خمینی در تأیید صحبت محسن رضایی که آنموقع فرمانده سپاه پاسداران رژیم بود گفته بود ما در صورتی می‌توانیم جنگ را ادامه بدهیم که چه میزان ارتش و لشگر زرهی و تانک و هواپیما و.. داشته باشیم و اگر توانمندی اتمی و لیزری داشته باشیم - هیچ ابهامی نیست که ”اتمی“ که خمینی می‌گوید برای پیشرفت در علوم پزشکی و معالجه بیماران نیست-بلکه اشاره به اتمی یعنی دستیابی به بمب اتمی برای تغییر تعادل‌قوا در صحنه جنگ است.

بنابراین مقوله بمب اتمی در دستگاه رژیم آخوندی یک بحث استراتژیک و پشتوانه بسیار جدی برای تحکیم و تثبیت سیاست پیشبرد صدور ارتجاع به کشورهای مختلف است و همچنین برای تأمین و تضمین هژمونی‌اش در منطقه. به همین خاطر باید به‌روشنی گفت که اساس شعارهای بی‌محتوا و توخالی که رژیم علیه غرب و اسرائیل می‌دهد همه‌اش شعارهای بی‌محتوا و از جنس دجالگری آخوندی است. رژیم ایران بمب اتمی می‌خواهد که علیه کشورهای عربی و اسلامی به‌کار ببرد و استفاده کند یا به‌عنوان اهرم قدرت بتواند هژمونی خودش را در منطقه اعمال کند. بمب اتمی را برای تبلیغاتی که می‌کند نمی‌خواهد. این بمب اتمی را برای تحکیم و پشتوانه سیاست صدور ارتجاع اش می‌خواهد. اگر خلاصه بگویم رژیم از روز اول حاکمیتش را بر دو پایه اساسی ادامه داده است. سرکوب و صدور ارتجاع. اما سیاست صدور ارتجاع سیاست شناخته شده و خاص این رژیم هست. بنابراین بیشترین بودجه امکانات و دستگاههایش را به آن اختصاص داده است. و سران رژیم نیز در سخنرانی‌هایشان به آن اذعان دارند.

مجری: این روزها آخوندها و پاسداران این رژیم زیاد از این صحبت می‌کنند که در جهان اسلام و کشورهای مسلمان نفوذ و قدرت دارند و این‌که مرزهای ایران به مدیترانه و باب المندب می‌رسد. سؤال این هست که چرا این رژیم به‌صورت علنی این حرفها را می‌زند. چون بیان این موضوع که این رژیم این حضور را دارد بنوعی در ارتباط با کشورهای دیگر تحریک کننده است. یعنی آیا این اظهارات را بایستی دال بر قدرت رژیم دانست یا نه یک پایه دیگر دارد؟

سنابرق زاهدی: یک پدیده‌ای که در رویکرد یا در برداشت از رژیم آخوندی حاکم بر ایران شاید جدید باشد این هست که به‌خصوص در وقایع سوریه وقتی بشار اسد کشتارهای جنایتکارانه‌ای علیه مردم بیگناه انجام داد، بر همه روشن شد که مسئول همه اینها در ریشه همان رژیم ولایت‌فقیه آخوندی است. و پرده از ماهیت ادعاهای رژیم آخوندی مبنی بر اسلامی! بودن یا حمایت از مستضعفین! برداشت و نیات رژیم برای مردم دنیا به‌ویژه کشورهای عربی به‌طور کامل برملا شد.

الان دشمن اصلی مسلمانان و اعراب بواقع رژیم آخوندی است. یعنی پرده دجالیت رژیم ولایت‌فقیه کاملاً بر همگان عیان شده است. در حال حاضر درست است که رژیم به کشورهای مختلف دست‌اندازی کرده و نیرو فرستاده است. مثلاً در عراق، سوریه و لبنان و یمن و کشورهای دیگر نیرو اعزام کرده است. و پروژه‌اش این بوده که هر چه بیشتر دست‌اندازی کند اما با عملیات توفان قاطع یک توقف جدی استراتژیک بهش خورده است.

اما این‌که چرا رژیم اینکار را می‌کند. الآن عراق و سوریه تبدیل به یک آزمایشگاه برای رژیم جهت صدور ارتجاع شده است. کما اینکه لبنان و یمن هم به همین شکل است. پس سؤال این هست که این پدیده و آنچه ما در ظاهر می‌بنیم آیا حقیقتش هم همین ظاهرش است یعنی این توانمندی را دارد که به کشورهای دیگر دست‌اندازی کند و آنچه خودش دارد را به آنها تحمیل کند در برخی از تحلیلها متأسفانه تحلیلهای مصلحت گرایانه و منفعت طلبانه هست کسانی از دولتها که می‌خواهند با رژیم تعامل و مماشات کنند تلاش می‌کنند این برداشت را بنوعی در حرفهایشان مطرح کنند. اما واقعیت چیست؟

همان‌طور که در ابتدا گفتم رژیم آخوندی یک رژیم ضدتاریخی و قرون‌وسطایی است که خودش را بر تاریخ ایران تحمیل کرده است. و به همین دلیل هم از حل اولیه‌ترین و ابتدایی‌ترین نیازها و ضرورتهای یک جامعه اگر نگوییم فوق مدرن، از برآورد نیازهای یک جامعه متوسط ناتوان است. پس مکانیزمی که است برای بقای خودش پیدا کرده این است که به کشورهای دیگر دست‌اندازی بکند و صدور بحران بکند. این برداشت حرف ما نیست. حرف خود رژیم آخوندی است. که حتی در روزنامه‌های خود رژیم و حرفهای مقامات رژیم این موضوع را بیان می‌کنند. مثلاً در عرصه اقتصادی، اجتماعی و محیط زیست و... این رژیم چه موضوعی را طی این سالیان توانسته است حل کند؟ آیا جز سرکوب پیشرفت دیگری داشته است. اگر نگاه کنید این رژیم در همه عرصه‌ها جز فاجعه چیز دیگری به‌وجود نیاورده است. چندی پیش وزیر کار دولت روحانی یعنی علی ربیعی گفت که 90درصد کارگران ایران زیر خط فقر زندگی می‌کنند و ده درصد بقیه نیز در آستانه رسیدن به خط فقر هستند. خوب فهم همین اعتراف مقام رژیم برای هر کسی دشوار هست. ولی دیگر حرف خودشان هست که این را اعتراف می‌کنند. این دستاورد رژیم آخوندی برای کارگران و برای مستضعفان است که از ابتدای روی کارآمدنش مدعی آن بود. موضوع دیگر مقوله فرار مغزها یا کوچ نخبگان جامعه از ایران آخوند زده است. هم مقامات خود رژیم این موضوع را اذعان می‌کنند و هم مراجع بین‌المللی نیز هر روز آن را تکرار می‌کنند. دولت روحانی گفته است که سالانه بین 150تا180هزار نفر از فارغ‌التحصیلان دانشگاههای ایران از کشور خارج می‌شوند. چرا؟ به‌خاطر سرکوب، به‌خاطر عدم دسترسی به مینیمم شرایط اقتصادی اجتماعی و سیاسی، این جوانان کشور را ترک می‌کنند. شما حتماً یادتان هست آمار ایرانیانی که از وطن آواره شده‌اند و مهاجرت کرده‌اند تا همین پنج شش سال پیش‌ بین 3 تا چهار میلیون نفر بود. الآن صحبت از شش میلیون نفر ایرانی در خارج کشور هست. یعنی آمار دوبرابر شده است. آمار دقیق من ندارم. اما قطعاً بالای هفتاد تا هشتاد درصد اینها از تحصیلکردگان کشور هستند. یکی از مقامات دولت روحانی گفته بود که: ”هزینه‌ای که این مجموعه افراد که هر سال کشور را ترک می‌کنند، و از سرمایه ملی کشور از دست می‌رود، معادل هزینه‌ای است که در طول هشت سال جنگ ایران و عراق صرف کرده بودیم“. یعنی هر سال در واقع یک هزینه‌ای به اعتراف همین مقام رژیم صرف می‌شود.

پس در عرصه فرار مغزها شاهد چنین وضعیتی هستیم. در عرصه بیکاری نیز رژیم آخوندی خودش اعتراف کرده که سه میلیون بیکار در ایران وجود دارد و حدود 15میلیون نفر نیز بیکاری پنهان وجود دارد. یعنی نفراتی که کار جدی ندارند. این اعتراف خود رژیم هست. این یعنی بیکاری کشنده برای مردم.

در عرصه فساد اقتصادی نیز خود رژیم آخوندی اعتراف کرده است. معاون روحانی در مجلس ارتجاع گفته بود که ”هفتصد میلیارد دلار از ثروتهای ایران خرج اشتغال جوانان چینی شده است“. یعنی پولهایی که این رژیم به چین صادر کرده است. و از چین انبوه کالاهای بنجل را وارد ایران کرده‌اند. یا یکی دیگر از نمایندگان رژیم در مجلس ارتجاع، گفته بود که ”بر اساس اطلاعات و آمار دولت احمدی‌نژاد در دوران هشت سال تصدی خود، هفتصد و بیست میلیارد دلار درآمد ارزی داشته است. و سه دولت قبلی یعنی خامنه‌ای، رفسنجانی و خاتمی نیز با همدیگر چهارصد و سی و دو میلیارد دلار درآمد ارزی داشته‌اند“.

البته جای سؤال هست که این میزان درآمد در زمان صدارت دولت توسط این سه نفر کجا رفته است.

اما همین آماری که درآمد دولت احمدی‌نژاد بوده است، یعنی نزدیک به دو برابر کل درآمد آن سه دولت قبلی یعنی معادل سه هشت سال ـ یعنی 24سال ـ بوده است.

خوب جای سؤال جدی است که این میزان پول کجا رفته است؟ پاسخ این سؤال را خودشان در برخی مقاطع گفته‌اند. یکی از مقامات خود رژیم اسحاق جهانگیری که معاون روحانی است گفته بود ”یک کسی (که اسمش را نیاورده است) هفت و دو دهم میلیارد دلار پول از ایران با خودش برده و خارج کرده است“.

حالا این نفر چه کسی است؟ این نفر همان بابک زنجانی است. وی یکی از کسانی بود که برای خامنه‌ای کار می‌کرد کار وی این بود که تحریمهای نفتی بین‌المللی علیه رژیم آخوندی را دور بزند و آن را در بازار آزاد می‌فروخت. و در این میان بخش زیادی از این پول را به حساب خودش می‌ریخت. یعنی بخش زیادی از آن پول را وارد ایران نکرد. بدین ترتیب وقتی ما صحبت از فساد اقتصادی در رژیم آخوندی می‌کنیم، ابعاد غارت و چپاول اصلاً غیرقابل‌تصور است. محسنی اژه‌ای که قبلاً سخنگوی قوه قضایی رژیم آخوندی بود گفته بود: ”ما خیلی راحت صحبت از صدهزار میلیارد تومان دزدی می‌کنیم “

حالا شما حساب کنید صدهزار میلیارد تومان یعنی معادل سی میلیارد دلار.

این مبلغ یعنی سی میلیارد دلار بودجه یک کشور متوسط در جهان کنونی است. و خود اژه‌ای اعتراف کرد که خیلی راحت این ابعاد دزدی در زبانها می‌چرخد. کما این‌که رفسنجانی چندی پیش گفته بود: ”این مبالغ و چیزهایی که به‌عنوان فساد اقتصادی افشا می‌شود اینها نوک کوه یخ در دریای شناور فساد هست“ البته خودش می‌فهمد معنی این حرفش چیست. احتمالاً منظورش دزدیهای خامنه‌ای ولی‌فقیه رژیم است.

این آمار و ارقامی که البته من در صحبتهایم از اعترافها خود مقامات رژیم در این برنامه گفتم به‌اندازه کافی ابعاد آن گیج کننده و حیرت‌آور و عظیم و عجیب و غریب هست. حالا ببینید که رفسنجانی می‌گوید اینها تازه نوک کوه یخ است. پس خود کوه یخ احتمالاً دزدیهای ولی‌فقیه رژیم آخوندی یعنی خامنه‌ای است. یعنی آن 95میلیارد دلار و آن ارگانهای مختلفی که بهش وصل هست از آستان قدس رضوی تا ستاد اجرای فرمان امام و غیره. پس در هر عرصه‌ای که شما به این رژیم نگاه می‌کنید، جز غارت چیزی نمی‌بینید وضعیت به همین شکل هست طوریکه دیگر از سرکوب این رژیم باید گذشت. چون خیلی روشن هست که آخوندها نوبرش را در دنیا آورده‌اند. زیرا در زمان روحانی هم که خودش را به‌اصطلاح دولت معتدل و امید اسم گذاشته بود، تعداد اعدامها دو برابر دوران احمدی‌نژاد است. بنابراین دستاورد این رژیم همینهاست. اگر دیگر وارد مقولاتی مثل محیط زیست بشویم واقعاً فجایعی اتفاق افتاده که شوکه‌کننده است و قابل تصور نیست. دریاچه رضاییه در زمان حکومت آخوندی خشک شده است. دریاچه‌ای که من نمی‌دانم چند میلیون یا چند صد هزار سال جزو بخشی از طبیعت این کشور بوده است و بزرگترین دریاچه آب شور جهان بوده است. و محل پرورش انواع و اقسام گیاهان و پرندگان بوده است. در زمان حاکمیت ننگین آخوندی 95درصدش بالکل خشک شده است. یعنی فقط پنج درصد از این دریاچه بزرگ مانده است. چرا؟ برای این‌که این رژیم و سپاه پاسداران آن در این دریاچه سد ایجاد کرده‌اند که بتوانند برای خودشان پول دربیاورند و بیشتر از جیب مردم ایران غارت کنند. و ثروتهای ملی مردم ایران را به یغما ببرند. یا در دوران حاکمیت آخوندها زاینده رود خشک شده است! که اصلاً برای آدم این موضوع قابل تصور نیست.

یا داستان ریز گردها بقول خود رژیم یعنی خاکی که استان خوزستان را می‌پوشاند. اینها اصلاً در تاریخ ایران بی‌سابقه بوده است. این فجایع یعنی دستاورد رژیم آخوندها طی دوران حاکمیتشان در میهنمان ایران است. یعنی خشک شدن دریاچه‌ها، دزدی و اختلاس‌های کلان و بی‌سابقه، فقر، آوارگی، بیکاری... . پس بنابراین سؤال این هست که این رژیم چه چیزی دارد که صادر کند؟ آیا همینها را می‌خواهد صادر کند؟

این رژیم که محصولش انهدام بنیادین است. این رژیم عملاً جامعه ایران را داغان کرده است. پس چه چیزی را می‌خواهد صادر کند. زیرا وقتی دیکتاتوری آخوندی ادعای صدور می‌کند، در فرهنگ مدرن و بیرونی، این کلمه به این معنی است که یک کشوری تولید بیش از حد نیاز دارد، بازار داخلی‌اش برای آن تولید جوابگو نیست، دنبال باز کردن فضای جغرافیایی برای صدور کالا است. این معنی کلمه صادرات در یک کشور است.

حالا شما نگاهی به وضعیت این رژیم بکنید. چه چیزی را می‌خواهد صادر کند. به عراق چه کالایی صادر کرده است؟ صادارت این رژیم به عراق و مردم آن فقط قتل، کشتار، انفجار، فرقه‌گرایی، ترور، و.. بوده است. کمااینکه همینها را به یمن و سوریه و لبنان و جاهای دیگر صادر کرده است. بنابراین بسیار روشن است که وقتی ما صحبت از صدور ارتجاع می‌کنیم، این کلمه صرفاً یک کلمه تبلیغی نیست. بلکه این یک کلمه برآمده از یک معنای روشن و مشخص و عملکرد واقعی حاکمیت ولایت‌فقیه است. این محصول چیست؟ محصول سیاهی، ارتجاع، واپس گرایی، اندیشه‌های قرون وسطایی... . است. چون این رژیم بجز اینها چیز دیگری ندارد که بخواهد صادر کند. زیرا تا آنجایی که به رفاه و آسایش و پیشرفت و مدرنیسم در زمینه‌های اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی برمی‌گردد که کارنامه‌این رژیم فاقد مینیممهاست. بنابراین بسیار بسیار روشن است که رژیم آخوندی و ارگان سپاه پاسداران آن چیزی برای صدور از جنس پیشرفت و آزادی و رفاه و اقتصاد و... ندارند. آنچه حاکمیت ملاها صادر می‌کند همین جنگ و کشتار و برادر کشی و جنگهای فرقه‌گرایی و انفجار و تروریسم و صدور بنیادگرایی است.

این ره‌آورد دیکتاتوری آخوندی است برای مردم ایران و جهان. و از همان زمانی که این رژیم روی کار آمد همینها را صادر کرده و کماکان می‌کند.

مجری: خود مقامات رژیم مطرح می‌کنند که این موضوع قدرت رژیم را نشان می‌دهد. همان‌طور که شما نیز گفتید در بعضی از اذهان در بیرون هم از زاویه مماشات و استمالت و سودجویی کشورهای خودشان به این موضوع این طور نگاه می‌کنند که گویا واقعاً یک رژیم قدر قدرتی وجود دارد و گاها حتی اسم می‌برند از امپراطوری رژیم آخوندی در منطقه و دست‌اندازی آن به کشورهای مختلف را جزو قدرت این رژیم می‌پندارند. یعنی در مجموع یک چنین فضایی را در اذهان ترسیم می‌کنند. کمااینکه اگر خاطرتان باشد آقا محمدی نماینده مجلس ارتجاع در 18فروردین 94 در تلویزیون رژیم، این وضعیت را خوب ترسیم کرده است. وی گفته بود: ”چشم انداز، چی به ما می‌گوید؟ چشم‌انداز به ما می‌گوید که ایران باید کشور اول در منطقه بشود. کشور اول منطقه شدن الزاماتی برای ما دارد. یعنی شما باید حاکمیت در هوا، دریا، زمین را به‌صورت قدرتمند داشته باشید. و ارتباطات منطقه‌ای‌مان را باید به‌شدت توسعه بدهیم. و حوزه تسلطمان باید واقعی باشد... ما بخشی از این را فراهم کردیم. یعنی امروز اگر بگویند راه‌حل در منطقه، عراق، سوریه، یمن، فلسطین و لبنان و هر جای دیگری بگویند بدون ایران، شدنی نیست. این به‌معنای داشتن یک حوزه نفوذ بدون این‌که ایران در آنجا حضور فیزیکی یا مداخله در آنجا داشته باشد. شما باید چه جایگاهی داشته باشید که بتوانید ناامنی را مهار کنید. یعنی حوزه ناامنی را ببرید دور از خودتان. یعنی خودمان در حیطه ناامنی نباشیم. و ناامنی شما را در برنگیرد. خوب این تدبیر را می‌بینید که امروز به‌راحتی انجام شده است.
و جواب داده است. دیدیم درست در آن شرایط آمریکاییها هسته‌ای ایران را برجسته کردند. والا نبود که آمریکا اطلاع نداشته باشد. یا این‌که مثلاً سازمان مجاهدین رفت یک گزارشی به دولتها و رسانه‌ها داد. و اینها یکدفعه به‌خاطر این گزارش فشار به ما آوردند. بلکه خواستند این را برجسته کردند و روی آن سوار شوند و ایران را ببرند در کنج قرار بدهند.“...

 
سنابرق زاهدی: از صحبتهای این کارگزار رژیم به‌خوبی می‌بنیم که می‌گوید ما امنیت را برای خودمان ایجاد کردیم به این صورت که ناامنی را به سایر کشورهای منطقه کشاندیم. این بیانی است که کارگزاران رژیم از قدرت و حضور پر نفوذ رژیم ایران در این کشورها بیان می‌کنند. این را چطور می‌شود تفسیر کرد؟ اولاً این حرفهای رژیم جدید نیست. بلکه این همان مواضعی است که در سال 1370شمسی یعنی 1991میلادی همزمان با قضیه جنگ در کویت و عراق، رژیم تلاش می‌کرد آن زمان از این فرصت به‌وجود آمده سوء‌استفاده کند و بنیادگرایی و ارتجاع خودش را به عراق صادر کند. آن زمان میزگردی از تلویزیون رژیم پخش شد که در آن خاتمی که بعداً رئیس‌جمهور این رژیم شد و جواد لاریجانی که تئوریسین سرکوب در رژیم هست، به‌علاوه رئیس روزنامه رسالت این سه نفر در این میزگرد، همین استراتژی صدور ارتجاع رژیم را بحث کردند. همان موضوعی که بعداً آن را خودشان تدوین نیز کردند با این عنوان که استراتژی درست برای جمهوری اسلامی آیا ”بسط “ کردن هست یا سیاست ”انقباض“ ؟ توضیح این‌که بسط از دید رژیم به‌معنی باز کردن و گسترش دادن همان صدور ارتجاع اش بود.

بهرحال در این میزگرد بحثشان این بود این رژیم اگر بخواهد بماند باید با تئوری بسط خودش را منطبق کنند. و گفتند که اصلاً استراتژی امنیت ملی ما از همین ”بسط“ می‌گذرد. یعنی خودشان خوب اعتراف کردند که گفتند ما یک نظام در تهدید هستیم. بنابراین باید با کشورهای منطقه همکاری داشته باشیم! البته همکاری همان چیزی است که ما به این رژیم رژیم قرون‌وسطایی می‌گوییم صدور ارتجاع و بنیادگرایی. زیرا کی و کجا این رژیم با کدام کشور منطقه همکاری داشته است. همین الآن شما نگاه کنید این رژیم با تمام خلقها و کشورهای منطقه در حال جنگ و صدور بحران است.

در آن میزگرد مقامات رژیم می‌گفتند برای این‌که ما بتوانیم بقای این رژیم را حفظ کنیم و بمانیم باید واحدهایی از نوع خودمان در کشورهای منطقه ایجاد و خلق کنیم. منظورشان واحدهای جغرافیایی و سیاسی بود. که این واحدها از دیدگاه آنها بیان کننده ‌اندیشه و فکر ولایت‌فقیه و ارتجاع آخوندی باشد.

در آن میزگرد اعتراف کردند که انجام اینکار می‌تواند برای رژیم ضربه‌گیر باشد و به‌عنوان عایق حفاظتی این رژیم عمل کند و بقای حکومتشان را تضمین کند.

این تئوری را آنجا به‌صورت مفصل بحث کردند. یعنی این رژیم امنیتشان را از بیرون خودشان چیدند. شمخانی نیز در تشییع جنازه یکی از پاسداران رژیم - فکر کنم تقوی بود، که در عراق کشته شده بود- گفت که خیلیها مریض هستند و می‌گویند چرا تقوی باید در عراق برود و آنجا کشته شود. و خلاصه از درون خودشان معترض بودند... شمخانی در پاسخ به آنها گفت: اگر ما در عراق و سوریه و جاهای دیگر نرویم و خون ندهیم و کشته نشویم، پس باید در تهران و اصفهان و شهرهای داخلی ایران این خون را بدهیم.
ببینید این حرف کاملاً تئوریزه شده است. یعنی این‌که از نظر رژیم بسیار روشن است که چه کاری می‌کند. این رژیم دارد ارتجاع خودش را به کشورهای منطقه صادر می‌کند که ضربه‌گیر خودش باشد.

اما نکته قابل‌توجه این هست که این سیاست مدتی است که به گل نشسته و شکست می‌خورد. از نقطه اوج خودش گذشته و به سمت سرازیر شدن دارد پیش می‌رود. مثلاً در کشورهای مختلف می‌توان این وضعیت شکست رژیم را بررسی کرد.

یعنی منحنی صدور و دخالتهای رژیم در کشورهای منطقه سیر نزولی خودش را طی می‌کند. مثلاً در سوریه رژیم به‌صورت مستقیم حضور دارد. همچنین در لبنان از طریق مزدوران حزب‌الشیطان اش. و در عراق هم که روشن هست چه کار می‌کند. الآن نیز در یمن شاهد صدور بحران و کشتار مردم یمن توسط مزدوران دست‌نشانده‌اش هستیم.

نفرات متخلف رژیم از جمله سه روز قبل از عید امسال رحیم صفوی، فرمانده سابق سپاه پاسداران و مشاور نظامی خامنه‌ای به‌عنوان آخرین دستاوردش گفت: یمن را در دست داریم. به‌زودی منامه را نیز خواهیم گرفت و بعد عربستان. یکی دیگر از مقامات رژیم هم گفته بود که الآن به آنجا رسیدیم که اگر یک عطسه بکنیم بحرین را خواهیم گرفت. به‌طور خلاصه پس حرف درست است. یعنی این رژیم این خط و این سمت را گرفته بود و (دخالتهای در امور منطقه) به پیش می‌برد. ولی یک جایی یک کسی محکم روی دست این رژیم زد. آن هم در کشور یمن بود. یعنی قبل از این‌که مزدوران دست‌نشانده رژیم بتوانند عدن را در کشور یمن تصرف کنند، ائتلاف عربی به آنها حمله کرد و رژیم را پس نشاند. واقعیت این هست که آغاز نزول رژیم در صدور ارتجاع اش به منطقه از این نقطه نبود در مناطق دیگر تحت نفوذ رژیم یعنی به‌طور مشخص در عراق، سوریه و لبنان، پیشتر آثار این شکست سیاست رژیم آشکار شده بود. اما در یمن ائتلاف منطقه‌ای که تشکیل شد جلویش ایستادند. این ائتلاف عربی به مزدوران دست‌نشانده رژیم در یمن حمله کرد. یعنی عملاً رژیم آخوندی را در آنجا به عقب راندند. اما این وضعیت در یمن یک نقطه برجسته و تعیین‌کننده‌یی برای شکست این سیاست رژیم بود. زیرا نوک پیشرفت رژیم در دخالتهایش در یمن بود، و خیلی از مقامات رژیم می‌گفتند که ”ما یمن را در دست داریم “، آنجا یک ضربه کاری به این دستگاه رژیم آخوندی وارد آمد. به‌طوری‌که رژیم غافلگیر شد و اصلاً انتظار چنین وضعیتی را نداشت. ابتدا رژیم تلاش کرد هارت و پورت کند و با همان فرهنگی که در دوران جنگ ضدمیهنی ایران و عراق داشت، علیه کشورهای عربی به‌ویژه عربستان شروع به هتاکی کرد. ولی کم کم حتی در فرهنگ بیانش هم از آن تهاجم اولیه‌اش شروع به عقب‌نشینی کرد. الآن حتی شما به صحبتهای اخیر خامنه‌ای نگاه کنید دیگر از آن حرفها نمی‌زند. مثلاً قبلاً خامنه‌ای گفته بود ما بینی سعودی را به خاک میمالیم. یا آخوند روحانی کشورهای منطقه را به اسلام دعوت می‌کرد. و به ائتلاف عربی حمله می‌کرد که مگر درست است که شما در ماه رجب هم می‌جنگید، گویی که رژیم مدعی اسلام در منطقه شده بود. کمااینکه لاریجانی چندی پیش در مجلس ارتجاع از موضع ذلت و ضعف خطاب به عربستان صحبت کرده بود.

بنابراین در یمن این رژیم یک ضربه کاری دریافت کرد که ادامه هم خواهد داشت. و این‌که چه اتفاقی خواهد افتاد باید دید وضعیت در آینده به چه سمتی خواهد رفت. حالا اجازه بدهید وضعیت رژیم را در عراق بررسی کنیم. عراق صحنه جدی تری، اصلی و درازمدت تری برای رژیم در عرصه دست‌اندازی و حضورش در این کشور بود اگر یادتان باشد حوالی سال 2006میلادی بود که مقاومت ایران اسامی 32000نفر از مزدوران رژیم ایران در ارکان مختلف کشور عراق حضور داشتند از بالاترین سطوح تا سایر ادارات و دوایر و شهرهای مختلف عراق با ریز جزییات و مشخصات این افراد شامل شماره حسابهایشان که رژیم برایشان پول می‌فرستاد تا سایر مشخصات آنها را افشا کرد.

بنابراین حضور دیکتاتوری آخوندی در کشور عراق حضوری گسترده و پیگیر بوده است. و این رژیم در زمان حملات آمریکا در دوره ریاست‌جمهوری بوش، کاملاً توانست از این اوضاع سوء‌استفاده خودش را برای مداخله بیشتر در کشور عراق بکند. وقایع بعدی که در کشور عراق اتفاق افتاد طوری شد که به‌تدریج هر چند رژیم خودش را گسترش بیشتری داده است و همین الآن هم حضورش بیشتر از زمانی است که مقاومت ایران آن لیست مزودران رژیم در عراق را افشا کرد، بدین معنی که مزدوران رژیم در عراق الآن حضورشان بیشتر از قبل هست. اما یک واقعیتی دیگری طی این دوران خودش را نشان داده است. آن واقعیت این هست که خط کاری که رژیم ایران می‌خواست در عراق پیش ببرد، در ابعاد گسترده‌یی به گل نشست. کجا این وضعیت برای رژیم به‌وجود آمد؟ پاسخ این هست: در برخی از مناطقی در عراق که داعش آنها را تصرف کرده بود و در آنجا ترکیب شیعه و سنی بود، در آنجا پاسدار جنایتکار قاسم سلیمانی خواست یک خودی در عراق نشان بدهد. این پاسدار جانی در بعضی از مناطقی که به اشغال در آورده بودند رفت رقصید و گفت آمرلی را آزاد کردیم و رژیم با سوء‌استفاده از این وضعیت در عراق خواست یک به‌اصطلاح بسیج (شبیه بسیجیهای کودن در ایران) که همان شبه‌نظامیان شیعی جنایتکار هستند راه انداختند و خواست بدین شکل نیروهایش را در عراق متمرکز کند. ولی در تکریت نیروهای وابسته به رژیم نتوانست کاری انجام بدهد. به‌نحوی‌که رژیم آخوندی در آنجا دستهایش را بالا برد. پاسدار جنایتکار قاسم سلیمانی هم عراق را ترک کرد. مزدور دست‌نشانده رژیم در عراق به اسم هادی عامری هم از آنجا رفت و بعد از رفتن نیروهای رژیمی بود که هواپیماهای آمریکایی آن نقطه را بمباران کردند... . بنابراین درست است که رژیم ایران در عراق بیش از هر جایی خودش را پهن کرده است اما استراتژی و خط کاری که داشته را نتوانسته است به پیش ببرد. یا وضعیت استان الانبار عراق را نگاه کنید. نزدیک به دو ماه هست که هر روز صحبت این هست که می‌خواهند حمله کنند. اما بالعکس هر روز دارند از گروه داعش ضربه بیشتری می‌خورند. یعنی خط کارش شکست خورده است. البته یک کاری را رژیم در این فاصله پیش برده است و آن هم این هست که به‌دلیل حضور گسترده خودش در عراق و وجود شبه‌نظامیان و گاو و گوساله‌هایی که در عراق مزدورش هستند و آنها را مسلح کرده است، عملاً شرایط در عراق را قفل کرده است. بدین معنی که هیچ‌کس نمی‌تواند حرکتی بکند. به‌طوری‌که واقعاً الآن سرنوشت عراق نامشخص هست که چه خواهد شد.

یک تحول دیگر هم در عراق است که یکی از شکستهای بزرگ رژیم می‌باشد. خیلی از تحلیلگرها می‌گویند که اهل سنت عراق و سنیها هدف رژیم آخوندی هستند و هر جا آنها را ببیند می‌کشد و خانه‌هایشان را به آتش می‌کشد و انواع و اقسام جنایت و قساوت را در مورد مردم سنی عراق این رژیم انجام داده است. اما در بین شیعیان عراق هم یک تجزیه‌ای صورت گرفته است که به ضرر رژیم می‌باشد و موضوع قابل توجهی است...

حال نگاهی به سوریه می‌اندازیم. به‌نظر من ابتدا باید اختاپوس بنیادگرایی را بررسی کنیم. در این‌جا من می‌خواهم کتابی را که 22سال پیش مقاومت ایران در همین زمینه به زبانهای انگلیسی و فارسی منتشر کرد و توسط آقای محمد محدثین تالیف شده توضیح بدهم. اسم این کتاب ”بنیادگرایی اسلامی تهدید جدید جهان“، است.

تئوری این کتاب اختاپوس بنیادگرایی است. یعنی در آن زمان که متأسفانه بسیاری از روشنفکران و شرق شناسان و ایران شناسان اصلاً چنین تئوری را قبول نداشتند. مقاومت ایران این پدیده و خطرات آن را به دنیا اعلام کرد.

من یادم می‌آید خاطره‌ای از سال 1993میلادی در فرانسه که برایتان بازگو کنم. آن زمان من به شهری به‌نام لومان برای سمیناری با موضوع بنیادگرایی رفته بودم. موضوع آن بحث رشد بنیادگرایی در مصر و الجزایر و سودان بود. روشنفکران و متخصصان اسلام و ایران شناسان فرانسوی که در این سمینار شرکت کرده بودند، حرفشان در یک کلام این بود که، این جریانهای محصول ستم و سرکوبی هست که در این کشورها علیه مردم اعمال می‌شود. این حرف غلط نیست و موضوع درستی است. اما اصل و اساس و همه حرف این نیست. موضع و حرف مقاومت ایران آنموقع چیز دیگری بود. موضع مقاومت ایران این بود که از این حرف شما رژیم آخوندی سوء‌استفاده و بهره‌برداری می‌کند. و این تئوری را از قضا خود رژیم آخوندی است که دامن می‌زند. یادم هست که در همین سمینار یک آقایی به اسم الویه هوالک که کتابهایی نیز درباره کشور ایران نوشته، و خودش را یک متخصص خبره‌ای می‌دانست، آن بحث را ارائه می‌کرد.

ما در این سمینار برای معرفی کتاب ”بنیادگرایی اسلامی تهدید جدید جهان“ شرکت کرده بودیم. هدفمان این بود در برابر این تئوری که آن زمان وجود داشت بگوییم یک تئوری و نظریه دیگری که پایه ای‌تر و واقعی‌تر هست نیز وجود دارد. یعنی مقاومت ایران سالها پیش این تئوری و پدیده را شناخته و گفته است که مشکل اصلی بنیادگرایی ”رژیم ولایت‌فقیه آخوندی“ است و مقاومت ایران برای مقابله با آن راه‌حلهای آن را نیز ارائه داده و این کتاب را نیز عرضه کرده است.

آنجا آقای اولویه در برابر تئوری مقاومت گفت: که اینها چون اپوزیسیون رژیم ایران هستند، این حرفها را می‌زنند. یعنی حرفش این بود که حرف ما حرف اصیل سیاسی نیست و صرفاً چون مخالفان رژیم ایران هستند این بحث و نظریه را مطرح می‌کنند. ولی واقعیت چیز دیگری بود. واقعیت این بود که یک پدیده‌ای به اسم بنیادگرایی اسلامی آن زمان در حال رشد بود. این مقاومت و مجاهدین به‌دلیل این‌که سالیان با رژیم ولایت‌فقیه چنگ در چنگ بود و به‌خوبی دجالیت و جنایات این رژیم در حق مردم و مقاومت ایران را می‌شناخت، این تئوری را کشف کرده و خطرات آن را به جهانیان عرضه و بیان کردند. درباره آن نیز یک کتاب تدوین کردند. جزییات این خطر و این پدیده را با اطلاعات بسیار دقیق توضیح داده و تشریح کردند. اما متأسفانه آن زمان به‌دلیل سیاست مماشات و استعمار توجهی به این تئوری مقاومت ایران آن‌چنان که باید نشد. البته این کتاب آنموقع عرضه شد. و بعد از وقایع یازدهم سپتامبر همین کتاب مجدد تجدید چاپ شد. حرفم این هست که تا آنجا که به مقاومت ایران بر می‌گردد، همان‌طور که نقشه محرمانه رژیم آخوندی برای کشورگشایی در منطقه را نشان دادم، ما آن زمان دستگاه ”بسط“ رژیم (یعنی صدور ارتجاعش به کشورهای منطقه را) توضیح داده بودیم. یک فصل از این کتاب به تشریح وضعیت نیروی قدس رژیم آخوندی اختصاص دارد. که تازه آنموقع تأسیس شده بود. اما متأسفانه آن زمان حتی حاضر نبودند این تئوری را گوش بدهند. ما آن زمان فاش کردیم که رژیم آخوندی نیروی قدس را به این خاطر درست کرده است که در هر کشوری از کشورهای اسلامی، این نیرو ی قدس، یک واحد دارد. یعنی یک واحد مخصوص هر کشور دارد. مثلاً یک واحد برای افغانستان، سودان و مصر و الجزایر و واحد برای کشورهای مختلف درست کرده است.

بهرحال حرف این هست که رژیم ایران از ابتدای روی کارآمدنش سیاستش پیشبرد این خط بوده است. مثلاً در سوریه از همان زمان هم رژیم دنبال پیشبردن خط خودش بود. یعنی در زمان حافظ اسد. به‌نحوی‌که در طول دوران جنگ ضدمیهنی ایران و عراق تنها کشوری که در منطقه از رژیم ایران حمایت می‌کرد، سوریه بود. همین کشور آن زمان به راه‌انداختن وزارت اطلاعات رژیم آخوندی، کمک کرد. چون تجربه آن را از سیستم سرکوب شرقی و شوروی سابق داشت و تجربه سرکوب در کشور خودشان را داشتند و آن را به رژیم ایران منتقل کردند. یعنی وزارت اطلاعات رژیم ایران بر اساس تجارب دستگاه سرکوب رژیم حافظ اسد در سوریه پایه‌گذاری شده و شکل گرفت.

آنچه که طی این سالیان اتفاق مهمی هست این است که از سال 2011 که انقلاب مردم سوریه علیه بشار اسد شروع شد. رژیم آخوندی از ابتدا با همه امکاناتش و با تمام قوا پشت این رژیم بود. از خرج و هزینه‌های کلان کمکهای مالی به این رژیم سوریه تا نظامی چیزی فروگذار نکرد. ماهانه بین یک و نیم تا دو میلیارد دلار فقط صرف سرپا نگهداشت رژیم بشار اسد طی این سالیان کرده است. رژیم ایران طی این مدت عمده امکانات تسلیحاتی‌اش تا اعزام نیرو از پاسدار و فرمانده هان سرکوبگرش حتی از نیروهای وابسته به خودش در کشورهای مختلف از جمله حزب‌الشیطان را نیز برای کمک به بشار اسد و علیه مردم سوریه به آن کشور اعزام کرده است. حزب‌الله (حزب‌الشیطان) طی این سالها با پشتیبانی رژیم ایران حضور فعال و گسترده‌یی در حمایت از بشار اسد داشته است. حتی رژیم آخوندی از یمن نیروهای حوثی و از عراق و پاکستان مزودران دست‌نشانده‌اش و از افغانستان نفرات مزدورش از تیپ موسوم به فاطمیه را برای جنگ علیه اپوزیسیون انقلابی سوریه و کشتار مردم سوریه به آنجا اعزام کردکه برای حفظ بقای رژیم بشار اسد بجنگند. چرا رژیم این هزینه‌ها را انجام می‌دهد. به این دلیل که سوریه برای رژیم ولایت‌فقیه آخوندی یک نقطه استراتژیک است. به هیچ قیمتی رژیم ایران نمی‌تواند از سوریه بگذرد. آخوند طائب اعتراف کرد که ”بین این‌که ما خوزستان را از دست بدهیم تا سوریه را، ما حاضریم خوزستان را از دست بدهیم ولی حاضر نیستیم سوریه را از دست بدهیم. چرا که اگر سوریه را از دست بدهیم خوزستان را نمی‌توانم به‌دست بیاوریم و به جای آن تهران را داریم. اما اگر سوریه را داشته باشیم می‌توانیم دوباره خوزستان را نیز به‌دست بیاوریم“

این منطق و این اعتراف آخوند طائب حرفی نیست که همینطوری این آدم به زبانش بیاید. واضح هست که این بیان یک مقوله بحث شده و مدون شده در دستگاه اطلاعاتی و استراتژیکی رژیم آخوندی است. بنابراین حفظ رژیم بشار اسد در سوریه برای رژیم ولایت‌فقیه بسیار مهم است.

مجری: در وضعیت کنونی موقعیت به چه شکل است؟
سنابرق زاهدی: اتقافی که الآن افتاده که به‌نظر من شاید از وضعیتی که در یمن به ضرر رژیم اتفاق افتاده نیز مهمتر باشد این است که در داخل خود سوریه، جنگ یمن یا توفان قاطعیت تاثیر بالفعل در تحولات سوریه باشد. آنچه مهم است نیروهای مسلح اپوزیسیون سوریه توانسته‌اند طی یکی دو ماه گذشته صحنه نبرد را به‌دست بگیرند و عملاً معادله نظامی را علیه رژیم ایران، حزب‌الله و رژیم بشار اسد برگردانند. این بنظرم مهمترین اتفاق و تحولی است که این مدت به‌وجود آمده است. این اتفاق از کجا به‌وجود آمد؟ خیلیها در این باره بحث کردند. برخی بر این نظر بودند که سلاحهای جدیدی که به‌دست اپوزیسیون سوریه رسیده باعث پیشرویهای آنها در جنگ با بشار اسد شده است. و معادله را عوض کرده است.

چون همان‌طور که می‌دانید اپوزیسیون سوریه از همان ابتدای جنگ علیه رژیم بشار اسد همواره مشکلشان این بود که سلاح و مهمات ندارند و اگر می‌داشتند خیلی زودتر از این رژیم سوریه را سرنگون می‌کردند. ولی واقعیت این نیست که سلاحهای کمی و کیفی زیادی به آنها رسیده باشد.

بلکه واقعیت مهم و اصلی این هست که بر اثر اتفاقاتی که در یمن افتاده است. و بر این‌که عربستان به این تحلیل و برداشت رسیده است که تضادهایی که با ترکیه و قطر داشته آنها را تخفیف بدهد. زیرا تضادی که با رژیم آخوندی داشته اوج گرفته است. لذا نوعی نزدیکی بین عربستان، ترکیه و قطر ایجاد شد. چون قبلاً این دو کشور حامی اخوان المسلمین بودند. وبالعکس عربستان با اخوان المسلمین زاویه‌های بسیار جدی دارد و به‌طور تاریخی نیز داشته است. بنابراین این کشورها این تضاد را علیه تضادشان با رژیم آخوندی تخفیف دادند. به همین دلیل رزمندگانی که در سوریه هستند به‌نحوی با یکی از این کشورها در ارتباط بودند مثلاً کشور ترکیه پشتیبانان نزدیک اپوزیسیون سوریه هست و قطر و عربستان نیز هر کدام بنوعی این مدت به اپوزیسیون سوریه کمکهای مختلف کرده‌اند. یعنی جدایی و انشقاق و اختلافی که این کشورها با یکدیگر داشتند بر علیه رژیم آخوندی و رژیم بشار اسد، به کناری گذاشتند. و تلاش کردند بیشتر به سمت وحدت با همدیگر پیش بروند. به‌نحوی‌که در منطقه‌ای در شمال غرب سوریه این نیروها. با هم جمع شدند و به اسم ارتش فتح یک نیروی متحد تشکیل دادند. این ارتش فتح متشکل از این نوع نیروها است. و همین ارتش این مدت توانسته است مناطق استراتژیک را از رژیم بشار اسد باز پس بگیرد. مثلاً ادلب، جسرالشغور و... به همین ترتیب پیشروی می‌کند. همه خبرها حاکی از این است که وضعیت دولت سوریه، رژیم آخوندی و حزب‌الشیطان به‌صورت فلاکت باری است. در جبهه درعا در جنوب سوریه هم این اتفاق افتاد. یعنی با هم نیروهای اپوزیسیون به وحدت رسیدند و یک نیروی واحد ارتش تشکیل دادند. رژیم ایران فرماندهی آنجا را به‌عهده گرفت و حزب‌الله همه قوایش را به آنجا اعزام کرد. حتی رژیم پاسدار جنایتکار قاسم سلیمانی را برای تسلط بر اوضاع و فرماندهی صحنه به آنجا اعزام کرد. اما رژیم ایران در آنجا شکست خورد.

رژیم آخوندی و هم نیروهای بشار اسد و هم حزب‌الشیطان در آنجا تلفات سنگینی دادند. اپوزیسیون سوریه بدین ترتیب توانست مناطق زیادی از درعا را آزاد کنند. بنابراین هم در جبهه جنوبی و شمالی نیروهای مسلح اپوزیسیون سوریه پیشرفت جدی کردند. الآن هم تلاش شان این هست که حلب را نیز آزاد کنند.
بنابراین صحنه نظامی در سوریه در حال چرخش علیه دیکتاتوری ولایت‌فقیه آخوندی است.

حال اجازه بدهید از تحلیل بگذریم و من خبرهایی که ازداخل رژیم ایران حول این موضوع و مربوط به ده پانزده روز گذشته است را برایتان بخوانم. از منابع داخل رژیم این گزارش به‌دست مقاومت ایران رسیده است که یکی از مقامات رژیم می‌گوید: ”در حال حاضر نیروهای ما در ایران و حزب‌الله و نیروهای بشار اسد روحیه و امیدواری ندارند. وضعیت خیلی خراب است. نیروها الآن در محاصره هستند. یک منطقه‌ای اخیراً به‌دست مخالفان افتاده است که بچه‌های ما نتوانستند مقاومت کنند. بچه‌های ما فرار کردند خیلی راحت در رفتند. روحیه آنها این‌قدر پایین هست که اگر فرار نمی‌کردند همه‌شان یکدفعه قتل‌عام می‌شدند. منطقه‌ای که نیروهای ما از آنجا فرار کردند به اسم بصرالشام سمت جنوب درعا است. که از آنجا به سمت زینبیه عقب‌نشینی کردند. نیروها همه جوان هستند. ولی آن‌قدر به‌لحاظ روحی و روانی افت کرده‌اند که دیگر حال جنگ کردن برایشان باقی نمانده است. مشکل سلاح و مهمات و تجهیزات ندارند. کلاش تیربار و هر نوع امکانات به آنها بدهیم فایده ندارد چون آنها روحیه ندارند. این نیروهای حزب‌الله و نیروهای تیپ فاطمیون که از افغانستان آمدند جاهای خاصی می‌روند. (توضیح این‌که خامنه‌ای شخصاً نظر ویژه‌ای روی نیروهای افغانستان دارد. زیرا همان ابتدا من اشاره کردم که آنها به‌لحاظ فرهنگی شیعیانی هستند که بسیار سرکوب شده و عقب مانده هستند و رژیم سوء‌استفاده از آنها می‌کند برای ایجاد جنگ فرقه‌گرایانه علیه اهل سنت در سوریه و...)

(ادامه گزارش رژیم می‌گوید) چه نیروهای فاطمیون و چه بچه‌های حزب‌الله فضا طوری است که همه اینها مشکل دارند. فرار اینها در یک مساحت بسیار گسترده‌یی بود و روی همه تاثیر منفی گذاشت. فضای فرمانده خودمان خیلی منفی بود و آپ پاکی روی ما ریخت. و نفری که خواسته او را توجیه کند دیده است که فایده‌ای ندارد. مشکل اصلی که الآن در جبهه‌های سوریه با آن روبه‌رو هستیم ناهماهنگی‌هایی است که الآن برایمان مسأله ساز هست. یکسری ناهماهنگی بین بچه‌های سپاه، حزب‌الله و تیپ فاطمیون وجود دارد که باعث می‌شود نفرات ما آنجا شهید شوند.

بدون نقشه دقیق به جایی رفتند که یکبار سی نفر و یکبار صد نفر را یکجا از دست دادیم“.

در همین زمینه لازم به توضیح است که اگر شما به ابعاد برگزاری مراسم تشییع جنازه‌ها از طرف رژیم نگاه کنید می‌بینید که تعداد آن از زمان تشییع جنازه کشته‌های رژیم در جنگ ضدمیهنی بیشتر است. یعنی نیروهای رژیم همینطوری درو می‌شوند و کشته می‌شوند.

در ادامه گزارش درونی رژیم آخوندی از وضعیت فلاکت بارش در سوریه آمده است: ”برخی مشکلات اصلاً حل نمی‌شود و خسارات ما روز به روز بیشتر می‌شود و وضعیت خراب روحی و روانی نیروهایمان هر روز بیشتر می‌شود. آنچه که شگفت‌انگیز هست این است که با همان موشکهای خیبر که مال ماست دارند خودمان را می‌زنند. این سؤال‌برانگیز نیست که مهمات و سلاحهای خودمان چگونه دست مخالفان افتاده است؟ حتماً یک نفر بالا بالاها هست که دارد زیرآبی می‌زند. این زیرآبیها این‌جا زیاد هست. همان برادرانی که فرار کرده‌اند گفتنند که در بصر الشام با سلاحهای خودمان (یعنی سلاحهای رژیم ایران) به خودمان حمله کردند شاهد بودیم که با تانک خودی ما را می‌زدند. یعنی ما یکجوری فروخته شدیم“.

این گزارشی درونی از وضعیت فلاکت‌بار و شکست خورده رژیم در سوریه که یکی از مقامات خود رژیم اعتراف کرده بود.

اکنون مناطق شمال غربی سوریه مثل ادلب و جسرالشغور، دست اپوزیسیون سوریه هست. چند روز پیش بشار اسدی برای این‌که خودی نشان بدهد در یک جایی از مناطق ظاهر شد و در تلویزیون پخش کردند و گفته بود ما این مناطق را پس می‌گیریم. چرا این کار را بشار اسد کرد. چون هنوز پشت گرم هست به حمایت و کمکهای تسلیحاتی و مالی فراوانی که رژیم آخوندی و خامنه‌ای به وی می‌کنند. زیرا رژیم به او وعده داده بود که ما این مناطق را کمک می‌کنیم و نیرو می‌آوریم و مجدد پس می‌گیریم.

در ادامه گزارش درونی رژیم از وضعیت سوریه چنین آمده است: ”قاسم سلیمانی شخصاً به منطقه ادلب رفته بود. و چند هفته آنجا مانده بود که این محور را مستقیماً فرماندهی کند. تا کنون چندین روستا به فرماندهی قاسم سلیمانی آزاد شده است. یکی از فرماندهان نیروی قدس به‌نام اسدالله نیز در آنجا مستقر شده است. .. وضعیت در جبهه‌های مختلف اصلاً خوب نیست. مردم در فقر و وضعیت اقتصادی تحت فشار هستند. نیروهای مخالف از چند محور شمال و جنوب عملیاتی را علیه ما شروع کردند. آنها در جنوب، درعا و حمص پیشرفت کرده‌اند. که پایانه مرزی با اردن هست. در شمال و شمال غرب ادلب و جسرالشغور پیشروی کرده‌اند که فاصله‌ای با ترکیه ندارند. ترکیه ا ز آنها حمایت می‌کند“.

یعنی بر اساس این گزارش شما ملاحظه می‌کنید که ترکیه از یکطرف و اردن از سمت دیگر از نیروهای اپوزیسیون سوریه حمایت می‌کند.

در ادامه گزارش درونی رژیم از وضعیت سوریه چنین آمده است: ”در جنوب در درعا، حزب‌الله و نیروهای ایرانی و شیعیان سوری وجود دارند که تحت فرماندهی نیروی قدس هستند. پاسدار سرتیپ حسین همدانی که فرمانده صحنه نیروهای رژیم در منطقه سوریه هست نیز مرتباً آنجا در رفت و آمد می‌باشد. نیروهای حزب‌الله و نیروهای ایرانی در زینبیه مستقر هستند. ادلب و جسرالشغور را گرفتند. با این عملیات می‌خواهند مرز را ببندند. اگر مرز در درعا را هم ببندند عملاً دیگر سوریه هیچ راه دیگری جز از سمت لبنان ندارد. این ضربه‌ای است به اقتصاد کشور و وضعیت سخت‌تر خواهد شد. در حملاتی که نیروها در حلب شروع کردند یکدفعه نیروهای سوری که همه خودی بودند وا دادند. و نیروهای شیعه کشته شدند. این کشته‌ها و ضربات پیامدهای منفی برای ما داشت. فرماندهان می‌گویند: سوریها به بهانه بدی هوا و غیره پشتیبانی از ما نکردند. پس چرا ما نفرات خودمان را بفرستیم که کشته شوند. الآن وضعیت ما طوری است که نیروها به‌راحتی فرار می‌کنند. لذا نیاز هست که فرماندهی بیاید و به آنها روحیه بدهد. که مقاومت کنند و با اولین حمله دشمن فرار نکنند“.

این گزارشی از درون رژیم بود که وضعیت فلاکت‌بار نیروهای رژیم در سوریه را نشان می‌دهد. این گزارش خیلی مفصل هست و من قسمتی از آن را خواندم.

واقعیت این هست که فرماندهی کل جبهه‌های سوریه با خود رژیم آخوندی و نیروی قدس است. پس وقتی می‌گوییم شکست، یعنی شکست رژیم ایران در سوریه. یعنی شکست مستقیم رژیم آخوندی در سوریه.

حتماً یادتان هست مدتی پیش در درگیریها در درعا، حزب‌الله چندین نفر از افسران ارتش سوریه را اعدام کرد. چرا؟ برای این‌که می‌گفتند که خیانت کرده‌اند. یعنی هیچ اعتمادی به خود نیروهای خود سوریه نیز ندارند. یعنی فرماندهی کاملاً دست رژیم و نیروی قدس و یک جاهایی نیز دست حزب‌الله است. من چند جمله از این گزارشات را بخوانم که این وضعیت مشخص شود که در سوریه چه وضعی است و چرا می‌گوییم که سیاست صدور تروریزم و صدور بحران از طرف رژیم ایران رو به نزول است.

در ادامه گزارش درونی رژیم آخوندی از وضعیتش در سوریه چنین آمده است: ”روحیه نیروها و مقامات نظامی در پایین‌ترین نقطه خود است. علیه ما جنگ روانی گسترده‌یی راه انداخته‌اند که نمی‌توانیم آن را جبران کنیم. یک جنگ روانی شدیدی علیه ما در سوریه راه انداخته‌اند که باعث شد بین ما و مردم سوریه و حتی مقامات این همهمه راه بیفتد که کار رژیم بشار اسد و رژیم ایران دارد تمام می‌شود. یعنی این جنگ روانی را آن‌قدر مؤثر کار کرده بودند که مردم را به یک حالت یاس و ناامیدی کشاند. از آنطرف شایعه کرده بودند که ایران از حمایت سوریه دست کشیده است. اینها دست به دست هم داده بود که یک جو بسیار بدی را علیه ما (رژیم آخوندی) درست کرده است. که هم‌چنان ادامه دارد و البته یک مقداری بهتر شده است. در صحنه عملیاتی یک جاهایی را دشمن تصرف کرده است. البته دو سه جایی نیز سقوط کرده است. محور مقاومت را که می‌دانید سوریه است. (یعنی تأکید دارد اصل قضیه در کل پروژه رژیم آن محور و نقطه کانونی صدور انقلابش و نقطه ضربه‌پذیر رژیم هم سوریه است)

... دشمن اگر بخواهد کمر مقاومت را بشکند (منظورش از مقاومت در فرهنگ رژیم هست یعنی منظورش ارتجاع رژیمی است) فقط در سوریه است. این سنگر را دشمن اگر فتح بکند. تمام سنگرها را فتح خواهد کرد. ممکن است شروعش در سوریه باشد ولی پایانش در ایران خواهد بود. وضعیت باید طوری شود که به‌لحاظ عملیاتی وقتی خبر رسید که فلان محور و منطقه سقوط کرده ما بتوانیم فضا را بشکنیم و نگذاریم به یاس تبدیل شود. واقعیت این‌که سوریه و مقاومت ضرباتی که خورده و مناطقی را که از دست دادیم نمی‌خواهیم انکار کنیم“.

جالب است بدانید موقعی که وزیر دفاع سوریه به ایران رفته بود در ملاقاتی که با لاریجانی داشته است به جای این‌که پشت وزیر دفاع سوریه پرچم کشور سوریه را بگذارند پرچم رژیم ایران را گذاشته بودند. این مسأله که واضح است آگاهانه از طرف رژیم ایران انجام شده است. کسی که این نکته را در یک کشوری اشتباه نمی‌کند.

یعنی می‌خواسته بگوید که همه چیز دست رژیم ایران است.
در خبر دیگری که در تاریخ 27اردیبهشت داشتیم آمده است که: ”اخیراً در منطقه درعا تهاجم گسترده‌یی توسط جبهه النصره و سایر مخالفان به نیروهای حزب‌الله صورت گرفت و حدود شصت حزب‌اللهی را کشتند و چند نفری را هم اسیر کردند. محور درعا به‌خاطر نزدیکی‌اش به دمشق از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. وضعیت طوری است که تمامی نیروها و مقامات دولتی مجبور شدند یک سری مناطق را تخلیه و عقب‌نشینی بکنند. نیروهای ارتش سوریه روحیه‌شان را از دست داده‌اند“..

این توضیحاتی که دادم خلاصه‌ای از وضعیت رژیم آخوندی در اصلی‌ترین منطقه تحت نفوذش در سوریه بود. بخواهیم راجع به جزییات آن حرف بزنیم بحث یک کتاب می‌شود.

مجری: آقای زاهدی شما وضعیت و موقعیت رژیم را در کشورهای یمن، سوریه و عراق و.. در خلال فاکتها و گزارشاتی از درون خود رژیم آخوندی تشریح و تحلیل کردید. فکر می‌کنید این موقعیت و وضعیت با توجه به این‌که در آستانه گردهمایی بزرگ سالانه مقاومت ایران هستیم چه انعکاسی خواهد داشت و چه پیامی برای ما در برگزاری این گردهمایی خواهد داشت؟

سنابرق زاهدی: اگر اجازه بدهید من ابتدا اشاره‌یی به وضعیت رژیم آخوندی در لبنان بکنم. واقعیت این هست که دیکتاتوری ولایت‌فقیه خامنه‌ای سرمایه‌گذاری کلانی در لبنان کرده بود و حزب‌الله را از بنیاد در آنجا ساخته بود. همان‌طور که می‌دانید این حزب‌الشیطان به‌لحاظ ساختاری کاملاً زاییده سپاه پاسداران رژیم آخوندی یا وزارت اطلاعات آن هست. در کارکرد تحت فرماندهی نیروی قدس مشخصاً عمل می‌کند. خود حسن نصرالله بارها گفته است که ما تحت اطاعت مطلق ولایت‌فقیه خامنه‌ای هستیم. هر بار هم که به ایران سفر می‌کند دست خامنه‌ای را می‌بوسد. در این سالیان رژیم آخوندی هزینه کلانی در لبنان کرده بود. یادم هست یک یا دو سال پیش فردی که متخصص در امور کشورهای عربی و لبنان بود در روزنامه فیگارو نوشته بود که رژیم ایران به‌طور متوسط طی سی و سه سال گذشته، سالانه یک میلیارد دلار رژیم ایران برای حزب‌الله لبنان هزینه و خرج کرده است. یعنی تا آن زمان سی و سه میلیارد دلار خرج حزب‌الله لبنان کرده بود. خوب، این هزینه بسیار کلانی است. این حزب‌الشیطان نیز یک زمانی توانسته بود بنوعی ضربه‌گیر رژیم ایران بشود. چون سال 2006 موشک پرانی به اسرائیل کرد و وارد جنگ با آن شد. البته مردم بیچاره و بی‌گناه لبنان بهای آن را پرداخت و خانه‌هایشان خراب شد. اما آنموقع یک سری درد سرها به وجود آورد. به‌طوری‌که زمانی که احمدی‌نژاد سر کار بود و به دمشق سوریه سفر کرده بود. نفر سوم آن جمع حسن نصرالله بود. این سرمایه‌گذاری که رژیم روی پدیده حزب‌الله کرده بود، تماماً این هزینه را در تنور جنگ سوریه ریخت. یعنی یکنوع وجاهتی آن زمان برای حزب‌الله به‌خاطر درگیری‌اش با اسرائیل در اذهان شکل گرفته بود. که رژیم کل هزینه و این به‌اصطلاح چهره‌ای که آن زمان برای حزب‌الله به‌وجود آمده بود همه را یکجا در تنور جنگ علیه مردم و اپوزیسیون سوریه و حمایت از بشار اسد ریخت.

الان در واقع عبارت ”حزب‌الشیطان“ فقط حرف مقاومت ایران نیست. بلکه بسیاری از اعراب الآن به حزب‌الله می‌گویند ”حزب الات “. چون لات بت اعظم در دوران جاهلیت در اعراب بود. یعنی در واقع بقول معروف بیش از این چیزی که فکر می‌کنیم این حزب‌الله در کل کشورهای عربی و در بین مردم خاورمیانه بی‌آبرو شد. و سرمایه‌گذاری کلان رژیم آخوندی در این زمینه سوخت. حتی مطبوعات لبنان با گزنده‌ترین شکل، علیه حسن نصرالله و علیه حزب‌الله مقاله می‌نویسند و آن را به صلابه می‌کشند. و این یک تعادل قوای جدیدی در منطقه علیه رژیم و حزب‌الشیطان هست.

یعنی در لبنان هم آن عامل علیه رژیم آخوندی عمل می‌کند.

اما در پاسخ به سوالی که درباره پیام این وضعیت برای شرکت در گردهمایی بزرگ سالانه مقاومت ایران کردید این است که اگر ما کمی از کارها و تلاشها و فعالیتهای که مقاومت ایران طی این سالیان کرده، فاصله بگیریم و از دور به آن نگاه کنیم، می‌بنیم که بهرحال یک رژیمی هست که بر ایران با همه سرمایه‌های عظیم و امکاناتی که این کشور دارد و مماشاتگرانی که از این رژیم حمایت می‌کنند، حکومت می‌کند. و یک خلقی را به گروگان گرفته است.

و همین رژیم با صدور بنیادگرایی‌اش همه را مرعوب کرده بود. اما در مقابل این رژیم با همه امکاناتی که گفتم در اختیار داشت یک کانونی بود که این سالیان در برابر آن مرعوب نشد، کوتاه نیآمد و تا به آخر ایستاده است. این مقاومت نقطه پرداخت بهای تمام‌عیار و یکسویه برای ایستادگی و پایداری در برابر دیکتاتوری ملایان بود.

همه هم دست به هم داده بودند که این مقاومت عادلانه را از بین ببرند. از یکطرف خود رژیم آخوندی با تمام قوا این مقاومت را سرکوب کرد و هواداران آن را زندانی و شکنجه کرد و بسیاری را به‌شهادت رساند از جمله با قتل‌عامها در سال 1367 با حمله و هجوم به مجاهدان در قرارگاه اشرف و کمپ لیبرتی و خلاصه با همه قوا و همه امکاناتی که داشت و نداشت به مجاهدین و این مقاومت حمله و هجوم کرد. البته این اعمال رژیم روشن است. تا همدستان بین‌المللی رژیم آخوندی در راستای سیاست استمالت و مماشات از کشورهای مختلف می‌توانم اسم ببرم که همسو با رژیم آخوندی علیه این مقاومت توطئه‌های ارتجاعی و استعماری کردند. یعنی کاری نبود که علیه این مقاومت انجام نداده باشند. اما آرمان و اراده سترگی که در این مقاومت عادلانه وجود داشت، که جای صحبت بسیاری دارد و در فرصت این برنامه نمی‌گنجد، این مقاومت توانست این سالیان به‌عنوان تنها هماورد این رژیم در مقابل آن مستحکم بماند. بنابراین شعله مقاومت و مشعل و پرچم مقاومت را هیچ‌وقت نگذاشت که خاموش شود و آن را همیشه روشن نگه داشت. بنابراین چه در داخل ایران و چه در خارج کشورمان، هر آنچه که از مقاومت در برابر دیکتاتوری ملایان شکل می‌گیرد از این شعله نیرو و پیام می‌گیرد. شما لحظه‌ای فکر کنید اگر این مقاومت نبود، و در مقابل این رژیم سفاک و ضدبشری یک تنه نمی‌ایستاد و سینه سپر نمی‌کرد و این همه شهید و زندانی و شکنجه شده نمی‌داد و این همه فداکاری و مایه‌گذاری را نمی‌کرد، واضح هست که رژیم آخوندی ابدالمدت می‌نمود. و شک نکنید تا الآن می‌توانست تمام برنامه‌های صدور بنیادگرایی و کشورگشاییهای خودش را پیش ببرد. پس این همان عنصر مقاومت عادلانه مردم ایران بوده است که توانسته است این سالیان مانند یک بلوری، همه مخالفتها بر علیه این رژیم در ایران و در کشورها و در میان خلقها را کریستالیزه کند و سمت و سو بدهد و علیه رژیم به‌کار بگیرد و سیاست‌ها و توطئه‌های این رژیم را بر سر خودش خراب کند و به شکست بکشاند.

بنابراین در این شرایط ما یک شناخت و درک و فهم جدیدی از اهمیت مقاومت ایران و ارزش آن، از تک‌تک نفس‌ها تا تک‌تک قدمهایی که در این راه برداشته شده و تا تک‌تک خونی که این مقاومت داده است و تک‌تک لحظه‌هایی که هموطنانمان و حامیان این مقاومت و همچنین مجاهدان و اشرفیها در سرفصلهای مختلف اعتصاب‌غذا کرده‌اند، همه اینها در واقع در این صحنه عظیم در حال ببار نشستن است.

وقتی من گزارش از درون رژیم را این‌جا خواندم که چگونه سیاست دیکتاتوری ملاها در سوریه شکست خورده است، الآن خوب می‌فهمیم که این شکست ناشی از مقاومت قهرمانان مجاهد و اشرفی است. ناشی از قهرمانانی است که در سیاهچالها و زندانها و شکنجه‌گاههای رژیم سفاک آخوندی مقاومت کرده‌اند، و ناشی از تلاشهای اشرف‌نشانان و حامیان مقاومت در سراسر جهان است. بنابراین از تک‌تک کارها و قدمهای آنها و تک‌تک سانتیمهایی که به این مقاومت کمک می‌کنند قطره قطره همه اینها با هم جمع می‌شود و تبدیل به همان شعله فروزان مقاومت ایران می‌شود که رودرروی رژیم دیکتاتوری ولایت‌فقیه طی این سالیان ایستاده و تا روز سرنگونی آن خواهد ایستاد.

بنابراین اگر این حقیقت دارد که رژیم در حال ضعف هست و کشتی‌اش به گل نشسته و هرم بنیادگرایی‌اش دارد وارونه می‌شود و از نقطه اوج خودش گذشته است و اگر این واقعیت دارد که رژیم در سوریه و یمن شکست خورده یا سرمایه‌اش برای حزب‌الله سوخته است، پس این مقاومت هست که در اساس و پایه و در بنیاد خالق این صحنه است. زیرا اگر این مقاومت نبود هیچ دلیلی نداشت مطمئن باشید که مقاومتی نیز علیه این رژیم شکل نمی‌گرفت.

چرا؟ برای این‌که اگر ما آنچه را که از روز اول طی این سی و چند سال این مقاومت فدا و ایثار کرد و در مقابل دیکتاتوری آخوندی ”نه ”گفت نگاه کنیم می‌بنیم در هیچ‌کجای دنیا چنین مقاومتی یافت نمی‌شود.

بنابراین تک‌تک اشرف‌نشانها در هر کجای جهان که هستند، به‌نظر من باید در این صحنه یعنی در این گردهمایی همه کار و تلاش و فعالیت‌شان را ماده و ارزیابی کنند. ما در کار ساختن یک پدیده بسیار درخشان و عظیمی هستیم. ما درصدد تغییر بسیار بزرگی هستیم. تغییری که فقط خلق در زنجیر ایران را نجات نمی‌دهد، بلکه خلقهای منطقه را نجات خواهد داد. خونهای هزاران هزار مردم بیگناه سوریه و یمن و عراق... را چه کسی جواب خواهد داد؟

یعنی این مقاومت وقتی علیه بنیادگرایی و ستم و دیکتاتوری این رژیم پلید می‌جنگد، از این خلقها نیز حمایت می‌کند. بنابراین همه این تلاشها و فعالیتها ثمر و نتیجه خودش را دارد. نباید این فکر را کرد که خوب این گردهمایی پارسال هم بود امسال هم برگزار می‌شود. اگر این‌طور فکر کنیم پس می‌شود گفت خوب خامنه‌ای هم پارسال بود امسال هم هست. اما فقط طی همین یک‌سال اخیر دولت روحانی بیش از هر زمانی اعدام کرد به‌ویژه اعدام جوانان و اهل سنت و مردم دلیر کردستان و.. …

پس پاسخ ما این است که بله امسال هم باید از قضا مصرتر و پرتلاشتر و فعالتر از هر زمانی و با تصمیم استوارتری در این راه و برای هر چه پرشکوهتر برگزار کردن این پروژه و این برنامه که مهمترین پروژه مقاومت مردم ایران است شرکت کنند. در این‌جا همه این تلاشها برای مقاومت به هم گره می‌خورد. به همین دلیل هم هست که نمایندگان برجسته خلقهای مختلف نیز در این گردهمایی شرکت می‌کنند. و همبستگی خودشان را با این مقاومت و مردم ایران اعلام می‌کنند. آنها با این همبستگی‌شان می‌گویند این مقاومت است که خلقهای منطقه نیز در برابر رژیم بنیادگرا و فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران مقاومت می‌کنند.

پایان
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/63280ac9-a5d3-4fc1-b5dd-e7022d59494e"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات