شب اعدام بنیانگذاران سازمان به پدر و مادرم اجازه ملاقات با محمد را دادند و من هم حضور داشتم، حسینی جلاد و تعدادی از ساواکیها آنجا بودند، بنابراین فضای صحبت و گفتگو نبود. اما او توانست مطالب خودش را به ما برساند و مختصر وصیتی هم کرد. در حین گفتگو پدرم سؤال کرد که آیا واقعاً هیچ امکانی هست که شما اعدام نشوید؟
محمد با قاطعیت و در عینحال با محبت گفت: پدرجان تو خودت خوب میدانی که امام حسین چرا و به چه دلیل با یزید بیعت نکرد و با او درافتاد و آن حماسه تاریخی را ساخت. اگر برای امام حسین امکان داشت که با یزید بیعت کند یا در مقابلش سکوت کند، برای ما هم امکان دارد که بتوانیم با این رژیم ضدخدا و خلق سازش کنیم. ما رهرو امام حسین هستیم، سالهای سال گفتیم که «یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما». الآن وقتش رسیده است و باید به وظیفه تاریخی و عقیدتی خودمان عمل کنیم. مطمئن باشید که این راه باقی خواهند ماند، سرتان را بالا بگیرید، افتخار من و شما همین است.
وصیتنامه محمد حنیفنژاد
بسم الله الرحمن الرحیم
خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جید الفتاه و ما اولهنی الی اسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف... از حسین بن علی علیهالسلام
مرگ بر اولاد آدم لازم گشته همچنان که گردنبند برای نوعروس و من برای ملاقات اجداد پاکم چنان مشتاقم که یعقوب برای دیدار یوسف.
من وصیتنامه زیر را در حال سلامتی و هشیاری کافی مینویسم.
پدر بزرگوارم،
من در زندگی تا آنجا که امکان داشت احترام تو را به جا آوردم و در مواردی که احیاناً کوتاهی بهعمل آمده است، امیدوارم مرا ببخشی. این کار آگاهانه نبوده است، فکر میکنم که کارهایم بهطور عام و کلی در راه خدا بوده است.
ما هشت نفر را که فعلاً سعید محسن، اصغر بدیع زادگان، محمود عسگری زاده، رسول مشکین فام و مرا برای اعدام میبرند، از خدا طلب عفو میکنیم، امیدواریم شما هم اگر تقصیری از ما دیده بودید، ببخشید.
موقع دستگیری من مقداری وسایل توسط ساواک ضبط شده است، که آن چه یادم هست عبارتند از: قالی یک تخت و قالیچه دو تخت (که این دو قالیچه را از خانه عطاءالله حاجی محمودیان آوردهاند) ساعت و وسایل فردیم را که میتوانید تحویل بگیرید، سعی کنید بعد از من ناراحت نشوید و هر وقت ناراحت شدید قرآن ترجمهدار، بهخصوص سوره احزاب، سوره محمد، سوره توبه و بعضی سورههای دیگر از این قبیل را، زیاد بخوانید، فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا
محمد حنیفنژاد
محمد با قاطعیت و در عینحال با محبت گفت: پدرجان تو خودت خوب میدانی که امام حسین چرا و به چه دلیل با یزید بیعت نکرد و با او درافتاد و آن حماسه تاریخی را ساخت. اگر برای امام حسین امکان داشت که با یزید بیعت کند یا در مقابلش سکوت کند، برای ما هم امکان دارد که بتوانیم با این رژیم ضدخدا و خلق سازش کنیم. ما رهرو امام حسین هستیم، سالهای سال گفتیم که «یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما». الآن وقتش رسیده است و باید به وظیفه تاریخی و عقیدتی خودمان عمل کنیم. مطمئن باشید که این راه باقی خواهند ماند، سرتان را بالا بگیرید، افتخار من و شما همین است.
وصیتنامه محمد حنیفنژاد
بسم الله الرحمن الرحیم
خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جید الفتاه و ما اولهنی الی اسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف... از حسین بن علی علیهالسلام
مرگ بر اولاد آدم لازم گشته همچنان که گردنبند برای نوعروس و من برای ملاقات اجداد پاکم چنان مشتاقم که یعقوب برای دیدار یوسف.
من وصیتنامه زیر را در حال سلامتی و هشیاری کافی مینویسم.
پدر بزرگوارم،
من در زندگی تا آنجا که امکان داشت احترام تو را به جا آوردم و در مواردی که احیاناً کوتاهی بهعمل آمده است، امیدوارم مرا ببخشی. این کار آگاهانه نبوده است، فکر میکنم که کارهایم بهطور عام و کلی در راه خدا بوده است.
ما هشت نفر را که فعلاً سعید محسن، اصغر بدیع زادگان، محمود عسگری زاده، رسول مشکین فام و مرا برای اعدام میبرند، از خدا طلب عفو میکنیم، امیدواریم شما هم اگر تقصیری از ما دیده بودید، ببخشید.
موقع دستگیری من مقداری وسایل توسط ساواک ضبط شده است، که آن چه یادم هست عبارتند از: قالی یک تخت و قالیچه دو تخت (که این دو قالیچه را از خانه عطاءالله حاجی محمودیان آوردهاند) ساعت و وسایل فردیم را که میتوانید تحویل بگیرید، سعی کنید بعد از من ناراحت نشوید و هر وقت ناراحت شدید قرآن ترجمهدار، بهخصوص سوره احزاب، سوره محمد، سوره توبه و بعضی سورههای دیگر از این قبیل را، زیاد بخوانید، فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا
محمد حنیفنژاد
51-3-4