آتشی که از مرگ دلخراش فرینازخسروانی در مهاباد و بسیاری شهرهای کردنشین ایران بهپاشده است بهشدت سرتاپای نظام را فراگرفته است و سردمداران و کارگزاران آخوندها را به وحشت انداخته است. بهطوری که هر کدام به نوبت به صحنه میآیند و از دستپاچگی حرفهای ضد و نقیض میزنند. فرماندار مزدور مهاباد، جعفر کتانی میگوید: «در این تجمع هیچگونه شعار سیاسی داده نشد». پاسدار رادفر مدعی میشود: «عکسهایی که در فضای مجازی از این حادثه منتشر شده است واقعی نیست و به دیگر اتفاقات در سالهای دور و نزدیک تعلق دارند!». عثمان احمدی، عضو مجلس رژیم از مهاباد که از خشم آتشین جوانان مهابادی وحشت کرده است، تلاش میکند مسأله را جمعوجور و منحرف کند و میگوید: «پرونده حادثه اخیر مرگ دختر جوان در این شهرستان با جدیت در دستگاههای مرتبط در حال بررسی و پیگیری است». امام جمعه رژیم در مهاباد که خطر را حس کرده است، خود را با عجله به صحنه رسانده و میگوید: «نباید اجازه دهیم تا برخی شایعههایی که در سایتهای مختلف به قصد تحریک مردم انتشار مییابد بر اذهان عمومی تأثیر بگذارد».
یعنی هر کدام به نوعی تلاش دارند، وانمود کنند خبری نیست و تعدادی جوان بودند که احساساتی شدند!
اما واقعیت داستان مهاباد چیست که کارگزاران نظام آنقدر به دست و پا افتادند که بگویند موضوع سیاسی نبوده است؟! شاید بهتر باشد جواب را از خود سردمداران نظام دنبال کنیم تا مسأله روشنتر بشود! خامنهای در صحبت چند روز گذشته خود، در جمع مزد بگیران و مزدوران نظام در سمنان بیتعارف رفت روی اصل مطلب و گفت: «امروز جوان کشور ما در معرض تهدیدهای خطرناک فکری است. در دهه 60 این معنا نبود... امروز این وسایل ارتباطی که وجود دارد یک فکر را، یک حرف را، یک فکر غلط را میتواند به شکل وسیعی توسعه بدهد، این ابزارها آنروز وجود نداشت».
تهدید خطرناک فکری که خامنهای از آن ابراز وحشت میکند، اما میترسد اسم آن را بیاورد، همان عزم ایستادگی و مقاومت و مبارزه با آخوندهای جنایتکار است. افکاری که منبع انگیزش آنها مقاومت سازمانیافته مردم ایران و ارتش آزادیبخش ملی ایران است که باز، هم خامنهای و هم تمامی سردمداران حکومت آخوندی از بیان اسم آن نیز ترس و واهمه دارند. اگرچه همین سخنان خامنهای وسایر سردمداران نظام ولایتفقیه، که هر روز به شکلی تکرار میشود، بیانگر این است که آنچه از آن وحشت دارند، بسیار نزدیک است.
یعنی هر کدام به نوعی تلاش دارند، وانمود کنند خبری نیست و تعدادی جوان بودند که احساساتی شدند!
اما واقعیت داستان مهاباد چیست که کارگزاران نظام آنقدر به دست و پا افتادند که بگویند موضوع سیاسی نبوده است؟! شاید بهتر باشد جواب را از خود سردمداران نظام دنبال کنیم تا مسأله روشنتر بشود! خامنهای در صحبت چند روز گذشته خود، در جمع مزد بگیران و مزدوران نظام در سمنان بیتعارف رفت روی اصل مطلب و گفت: «امروز جوان کشور ما در معرض تهدیدهای خطرناک فکری است. در دهه 60 این معنا نبود... امروز این وسایل ارتباطی که وجود دارد یک فکر را، یک حرف را، یک فکر غلط را میتواند به شکل وسیعی توسعه بدهد، این ابزارها آنروز وجود نداشت».
تهدید خطرناک فکری که خامنهای از آن ابراز وحشت میکند، اما میترسد اسم آن را بیاورد، همان عزم ایستادگی و مقاومت و مبارزه با آخوندهای جنایتکار است. افکاری که منبع انگیزش آنها مقاومت سازمانیافته مردم ایران و ارتش آزادیبخش ملی ایران است که باز، هم خامنهای و هم تمامی سردمداران حکومت آخوندی از بیان اسم آن نیز ترس و واهمه دارند. اگرچه همین سخنان خامنهای وسایر سردمداران نظام ولایتفقیه، که هر روز به شکلی تکرار میشود، بیانگر این است که آنچه از آن وحشت دارند، بسیار نزدیک است.