پاسدار حسین سلامی جانشین سرکرده سپاه ضدخلقی در یک ژست توخالی مدعی شد در صورت تهدید نظامی رژیم توسط آمریکا، سپاه از آن استقبال خواهد کرد، و از تیم مذاکرهکننده هستهیی رژیم خواست درصورتیکه آمریکا دست به ارعاب زد، میز مذاکره را ترک کنند تا سپاه با آمریکا تعیینتکلیف کند!.
او همچنین مدعی شد که رژیم بیشتر از آن که برای صلح با آمریکا آماده باشد برای جنگهای طولانی و غلبه برآمریکا آماده است.
ظاهرا این پوشالبافی پاسدار سلامی متأثر از سخنان خامنهای است که 16اردیبهشت در دیدار با جمعی تحت عنوان معلمان گفته بود رژیم زیربار ”تحمیل و تحقیر و تهدید“ نمیرود.
اظهارات خامنهای و سلامی در حالی است که هر دو نفر در عینحال که به رجزخوانی توخالی متوسل میشوند، اما از تیم مذاکرهکننده هستهیی میخواهند به مذاکره ادامه بدهند و به گفته سلامی مقامات رژیم معتقدند باید به تعاملات سیاسی ادامه داد.
اظهارات ضد و نقیض ولیفقیه ارتجاع و جانشین فرمانده سپاه رژیم ناشی از سردرگمی و بنبستی است که سران رژیم در رابطه با مذاکرات هستهیی با آن مواجه هستند.
سردمداران رژیم تناقض را در نظر نمیگیرند که اگر به قول پاسدار سلامی رژیم قدرت انباشته نظامی دارد که قادر است آسمانها را برای هواپیماهای دشمن از آتش پر کند، پس این همه منت کشی در مذاکرات و خفت و خواری و عقبنشینی در زمینه برنامه هستهیی رژیم برای چیست، که نزدیک به دو سال است به اصلیترین موضوع جنگ و جدالهای درونی رژیم تبدیل شده است. چرا مذاکرهکنندگان هستهیی بهدرخواست دلواپسان پاسخ مثبت نمیدهند و میز مذاکره را ترک نمیکنند، و آنها حساب کار دستشان بیاید که با چه ”ابرقدرت نظامی“ طرف هستند!
سوالی که پیش میآید این است که علت این همه رجزخوانی و قدرتنماییهای پوشالی سران رژیم از جمله خامنهای و پاسدار سلامی در کجاست؟
پاسخ را باید در ضعف و ذلت رژیم جستجو کرد، زیرا واقعیت این است که سران نظام هیچ مسئولیتی در قبال اظهارات و قدرتنماییهای بدون قیمت و پوشالیشان ندارند.
یاوهگویی سران رژیم از جمله جانشین سرکرده سپاه ضدخلقی رژیم صرفاً مصرف داخلی و برای روحیه دادن به نیروهای وارفته رژیم و تلاش برای پوشاندن ضعف رژیم است.
اگر رژیم چنین قدرتی داشت که با قدرتهای جهانی توان مقابله نظامی را داشت هرگز نمیبایست پای میز مذاکره حاضر میشد.
این روش همیشگی سردمداران رژیم است که هر وقت که عرصه بر آنها تنگ میشود به خط و نشان کشیدن برای قدرتهای جهانی و منطقهیی متوسل میشوند تا هم ضعف و زبونی نظام را لاپوشانی کنند و هم به نیروهای وارفته روحیه بدهند که رژیم توان عرض اندام در مقابل قدرتهای جهانی و منطقهیی را دارد. البته ”عقلای“ نظام ولایت خودشان بهتر از هر کسی به عمق پوشالی بودن این ادعاها واقف هستند. و هرگز دچار ناپرهیزی نشده و به عرصه عملی کردن تهدیداتشان نزدیک نمیشوند.
هر چه شرایط برای رژیم سختتر و نگران کنندهتر میشود، عربدههای پوشالی سران رژیم بلندتر میگردد، ولی وقتی به صحنه عمل میرسد و سمبه پر زور است تق این ادعاها بیرون زده و ضعف ماهوی رژیم برملا میشد.
عمق استراتژیکی یمن برای رژیم و تصرف پایتخت آن که بارها توسط سران و مقامات رژیم مطرح میشد به یکباره در برابر سمبه پر زور ائتلاف منطقهیی رنگ باخت و منطقه گردی ظریف برای گدایی مذاکره پر رنگ شد.
پرواضح است که لفاظیهای سران رژیم از جمله ولیفقیه ارتجاع از یکطرف برای سرپوش گذاشتن بر ضعف و بنبست و گیر افتادن ولیفقیه در تله هستهیی است، و از طرف دیگر برای مقابله با از همپاشیدگی نیروهایش میباشد. بعبارت دیگر وقتی راه پس و پیش ندارد و از هر طرف که برود سرش به سنگ میخورد، به این قدرتنماییهای مسخره و پوشالی نیازمند است.
او همچنین مدعی شد که رژیم بیشتر از آن که برای صلح با آمریکا آماده باشد برای جنگهای طولانی و غلبه برآمریکا آماده است.
ظاهرا این پوشالبافی پاسدار سلامی متأثر از سخنان خامنهای است که 16اردیبهشت در دیدار با جمعی تحت عنوان معلمان گفته بود رژیم زیربار ”تحمیل و تحقیر و تهدید“ نمیرود.
اظهارات خامنهای و سلامی در حالی است که هر دو نفر در عینحال که به رجزخوانی توخالی متوسل میشوند، اما از تیم مذاکرهکننده هستهیی میخواهند به مذاکره ادامه بدهند و به گفته سلامی مقامات رژیم معتقدند باید به تعاملات سیاسی ادامه داد.
اظهارات ضد و نقیض ولیفقیه ارتجاع و جانشین فرمانده سپاه رژیم ناشی از سردرگمی و بنبستی است که سران رژیم در رابطه با مذاکرات هستهیی با آن مواجه هستند.
سردمداران رژیم تناقض را در نظر نمیگیرند که اگر به قول پاسدار سلامی رژیم قدرت انباشته نظامی دارد که قادر است آسمانها را برای هواپیماهای دشمن از آتش پر کند، پس این همه منت کشی در مذاکرات و خفت و خواری و عقبنشینی در زمینه برنامه هستهیی رژیم برای چیست، که نزدیک به دو سال است به اصلیترین موضوع جنگ و جدالهای درونی رژیم تبدیل شده است. چرا مذاکرهکنندگان هستهیی بهدرخواست دلواپسان پاسخ مثبت نمیدهند و میز مذاکره را ترک نمیکنند، و آنها حساب کار دستشان بیاید که با چه ”ابرقدرت نظامی“ طرف هستند!
سوالی که پیش میآید این است که علت این همه رجزخوانی و قدرتنماییهای پوشالی سران رژیم از جمله خامنهای و پاسدار سلامی در کجاست؟
پاسخ را باید در ضعف و ذلت رژیم جستجو کرد، زیرا واقعیت این است که سران نظام هیچ مسئولیتی در قبال اظهارات و قدرتنماییهای بدون قیمت و پوشالیشان ندارند.
یاوهگویی سران رژیم از جمله جانشین سرکرده سپاه ضدخلقی رژیم صرفاً مصرف داخلی و برای روحیه دادن به نیروهای وارفته رژیم و تلاش برای پوشاندن ضعف رژیم است.
اگر رژیم چنین قدرتی داشت که با قدرتهای جهانی توان مقابله نظامی را داشت هرگز نمیبایست پای میز مذاکره حاضر میشد.
این روش همیشگی سردمداران رژیم است که هر وقت که عرصه بر آنها تنگ میشود به خط و نشان کشیدن برای قدرتهای جهانی و منطقهیی متوسل میشوند تا هم ضعف و زبونی نظام را لاپوشانی کنند و هم به نیروهای وارفته روحیه بدهند که رژیم توان عرض اندام در مقابل قدرتهای جهانی و منطقهیی را دارد. البته ”عقلای“ نظام ولایت خودشان بهتر از هر کسی به عمق پوشالی بودن این ادعاها واقف هستند. و هرگز دچار ناپرهیزی نشده و به عرصه عملی کردن تهدیداتشان نزدیک نمیشوند.
هر چه شرایط برای رژیم سختتر و نگران کنندهتر میشود، عربدههای پوشالی سران رژیم بلندتر میگردد، ولی وقتی به صحنه عمل میرسد و سمبه پر زور است تق این ادعاها بیرون زده و ضعف ماهوی رژیم برملا میشد.
عمق استراتژیکی یمن برای رژیم و تصرف پایتخت آن که بارها توسط سران و مقامات رژیم مطرح میشد به یکباره در برابر سمبه پر زور ائتلاف منطقهیی رنگ باخت و منطقه گردی ظریف برای گدایی مذاکره پر رنگ شد.
پرواضح است که لفاظیهای سران رژیم از جمله ولیفقیه ارتجاع از یکطرف برای سرپوش گذاشتن بر ضعف و بنبست و گیر افتادن ولیفقیه در تله هستهیی است، و از طرف دیگر برای مقابله با از همپاشیدگی نیروهایش میباشد. بعبارت دیگر وقتی راه پس و پیش ندارد و از هر طرف که برود سرش به سنگ میخورد، به این قدرتنماییهای مسخره و پوشالی نیازمند است.