(ارباب چزدی)
زیباکلام از باند رفسنجانی و روحانی: مردم از سیاستهای گذشته رژیم خسته شدند و نمیخواهند در غل و زنجیر هستهیی باشند و ترجیح میدهند با آمریکا آشتی کنند. ولی اصول گرایان با شعار آمریکا ستیزی میخواهند با منافع ملی بازی بکنند و ترس دارند توافق هستهیی منافع آنها را به خطر بیاندازد.
نبویان از باند دل واپسان: یکسری فکر میکنند جمهوری اسلامی به آخر خط رسیده و سیاستهای قبلی جواب نمیدهند باید تسلیم هژمونی دیگران (غرب) شویم، در صورتیکه ما (باند دل واپسسان) بر خلاف آنها میگوییم رژیم حق است و باید همه ابعاد زندگی خود را با آن شکل دهیم به همین دلیل اختلاف اساسی با آنها داریم.
خامنهای رهبر هر دو باند: من به آمریکا اعتماد ندارم و به مذاکرات خوشبین نیستم ولی با مذاکره مخالف نیستم. در مورد توافقی که میگویند، نه موافقم و نه مخالف.
توصیف تابلوی رژیم از دیدگاه سه باند رژیم مرا به یاد داستان زیر میاندازد.
اربابی بر دو داماد (خل و چل) دستور داد مزرعه بزرگی از گندم بهکارند و هرچه در سالیان دراز از اموال مردم غارت کرده بود به آنها داد تا خرج بکنند، روزها گذشت، ارباب نوکرش را برای کسب اطلاعات از چگونگی کار به مزرعه فرستاد. نوکر وقتی وارد مزرعه شد دید هر دو داماد دست از کار کشیدند مشغول دعا هستند. آقا خله دعا میکنند که باران ببارد، چون مزرعه در حال خشک شدن است، آقا چله دعا میکنند که باران نبارد چون سیل جاری میشود و مزرعه در مسیر سیل آب است. آقا نوکره که در هر دو حالت ارباب را بازنده اصلی داستان میبیند، با اضطراب و نگرانی به خانه برمیگردد و دو دستی بر سر و صورت میزند و میگوید: نمیدانم بباره!؟ نباره!؟ ارباب! (چزدی)
ارتش هیتلر بعد از تمام پیروزیها که میخواست جهان را فتح کند در مقابل استالینگراد ورق برگشت زمینگیر شد، مردم تبریز گفتند (آلمان چزدی)
زندان جهنمی گوهردشت
صالح کهندل
7-1-94
زیباکلام از باند رفسنجانی و روحانی: مردم از سیاستهای گذشته رژیم خسته شدند و نمیخواهند در غل و زنجیر هستهیی باشند و ترجیح میدهند با آمریکا آشتی کنند. ولی اصول گرایان با شعار آمریکا ستیزی میخواهند با منافع ملی بازی بکنند و ترس دارند توافق هستهیی منافع آنها را به خطر بیاندازد.
نبویان از باند دل واپسان: یکسری فکر میکنند جمهوری اسلامی به آخر خط رسیده و سیاستهای قبلی جواب نمیدهند باید تسلیم هژمونی دیگران (غرب) شویم، در صورتیکه ما (باند دل واپسسان) بر خلاف آنها میگوییم رژیم حق است و باید همه ابعاد زندگی خود را با آن شکل دهیم به همین دلیل اختلاف اساسی با آنها داریم.
خامنهای رهبر هر دو باند: من به آمریکا اعتماد ندارم و به مذاکرات خوشبین نیستم ولی با مذاکره مخالف نیستم. در مورد توافقی که میگویند، نه موافقم و نه مخالف.
توصیف تابلوی رژیم از دیدگاه سه باند رژیم مرا به یاد داستان زیر میاندازد.
اربابی بر دو داماد (خل و چل) دستور داد مزرعه بزرگی از گندم بهکارند و هرچه در سالیان دراز از اموال مردم غارت کرده بود به آنها داد تا خرج بکنند، روزها گذشت، ارباب نوکرش را برای کسب اطلاعات از چگونگی کار به مزرعه فرستاد. نوکر وقتی وارد مزرعه شد دید هر دو داماد دست از کار کشیدند مشغول دعا هستند. آقا خله دعا میکنند که باران ببارد، چون مزرعه در حال خشک شدن است، آقا چله دعا میکنند که باران نبارد چون سیل جاری میشود و مزرعه در مسیر سیل آب است. آقا نوکره که در هر دو حالت ارباب را بازنده اصلی داستان میبیند، با اضطراب و نگرانی به خانه برمیگردد و دو دستی بر سر و صورت میزند و میگوید: نمیدانم بباره!؟ نباره!؟ ارباب! (چزدی)
ارتش هیتلر بعد از تمام پیروزیها که میخواست جهان را فتح کند در مقابل استالینگراد ورق برگشت زمینگیر شد، مردم تبریز گفتند (آلمان چزدی)
زندان جهنمی گوهردشت
صالح کهندل
7-1-94