با گذشت چند روز از اعلام توافق هستهیی در لوزان، توفان سیاسی ناشی از آن همچنان در داخل رژیم در حال وزش است و شاهد پدیدههای جدید و جالبی در این رابطه هستیم. مشخصارسانهها و روزنامههای باند رفسنجانی ـ روحانی به تفصیل حرفهای رفسنجانی در دیدارهای نوروزی او با گروههای مختلفی از مقامهای رژیم را منعکس کرده بودند.
سوالی که مطرح میشود این است که ظهور پرطمطراق رفسنجانی در سال جدید را چطور میتوان ارزیابی کرد؟
واقعیت این است که ولیفقیه جام زهر را بلند کرده است، و اگرچه هنوز آن را سر نکشیده، ولی آثار سیاسی زهر، شروع به ظاهر شدن کرده است.
یک وجه آثار زهر، آه و فغانهای دلواپسان است و یک وجه دیگرش بلند شدن زیر سر رفسنجانی است چرا که تا این مرحله کار، خط اوست که پیش رفته است. به همین علت است که رفسنجانی در ژست و هیأت اکبرشاهی ظاهر میشود و در دیدارهای نوروزی، در یک روز با 5گروه مختلف از وزرا، معاونین وزرا، استانداران و سایر رؤسا و مدیران نهادهای کشور دیدار میکند و سعی میکند توافق لوزان را بهعنوان «یک پیروزی مشعشع تاریخی» به جیب خودش ریخته و بر صحت خط خودش تأکید کند. ضمن اینکه با استفاده از این موقعیت بر افراطیون و تندروها که همان دلواپسان باند خامنهایاست بتازد.
از طرف دیگر در حالی که رفسنجانی این طور فاتحانه وارد صحنه میشود، غیبت و روپنهان کردن خامنهای کاملاً قابل فهم است. انتظار این بود که در هیاهوی بسیار موافقان و مخالفان بیانیه هستهای، خامنهای شخصاً وارد میشد، زیرا اگر چنانچه ادعا میکنند، رسیدن به این بیانیه یک پیروزی تاریخی است، قبل از همه ولیفقیه ارتجاع باید ورود میکرد و تبریک میگفت. اما واقعیت آن قدر آشکار است که با این ظاهرسازیها نمیشود آن را وارونه جلوه داد.
خامنهای روز اول فروردین در مشهد ظاهر شد و با توپ پر، خط قرمزها را تعیین کرد و با هارت و پورت اعلام کرد که اگر غیر از این باشد، برای ما غیرقابلقبول است. اما 12روز بعد از آن سخنرانی در برابر دیدگان همه دنیا، تمام آن خط قرمزها، تک به تک و خط به خط زیرپا گذاشته شد.
زاکانی یکی از مهرههای باند خامنهای در مجلس گفت که 12 خط قرمز رژیم، در این بیانیه لگدمال شده است. معنی سیاسی این مسأله را یکی از مهرههای باند رفسنجانی به این صورت نوشته بود که قالی از زیر پای تندروها کشیده شد.
نکته قابلتوجه دیگر این است که رفسنجانی علاوه بر سخنانش در رابطه با این توافق و دادن هشدار که 3ماه در پیش، از حساسیت بالایی برخوردار است و باید حساب شده برخورد کرد، ضمنا از انتخابات و حق الناس صحبت کرد که در چنین شرایطی سخن از انتخابات و... قدری سؤالبرانگیز است.
اما واقعیت این است که از قضا رفسنجانی میخواهد تا این تنور داغ است، نان خودش را به تنور بهچسباند. کما اینکه روحانی هم در سخنرانی خود که بعد از اعلام توافق لوزان داشت، از سال94، بهعنوان سال انتخابات اسم برد.
تردیدی نیست که بلافاصله بعد از زهر خوران احتمالی رژیم، جنگ قدرت در رژیم بالا خواهد گرفت. چنانچه هنوز که توافق نهایی نشده حتی شکاف در باند ولیفقیه بیش از پیش بارز و آشکار شده است.
بنابراین اگر زهر خوران عملی بشود و همچنان که رفسنجانی گفته بود این گردنه و این پیچ خطرناک طی بشود و خط رفسنجانی و روحانی که نام آن را تعامل با دنیا میگذارند محقق بشود، طبعاً آرایش سیاسی جدیدی در رژیم شکل خواهد گرفت.
سخنان رفسنجانی هم که روی حقالناس تأکید میکند ناظر بر همین واقعیت است. بهعبارت دیگر معنی واقعی حقالناس، حقالباند است و رفسنجانی به این صورت به خامنهای پیام میدهد که دیگر تقلب و رقم سازی به نفع کل نظام که شگرد همیشگی ولیفقیه رژیم است غیرقابلقبول است و حقالباند و حق ما از قدرت باید که محفوظ بماند.
ناگفته نماند که این جنگ قدرت هم دو مرحله دارد، مرحله اول آن در پروسه سه ماهه پیش رو است که دلواپسان سعی میکنند میز را به هم بزنند و متقابلاً باند رفسنجانی ـ روحانی چهار چنگولی مواظبند که معامله به هم نخورد. مرحله دوم آن بعد از زهرخوران و در جریان نمایش انتخابات مجلس و خبرگان تعیینتکلیف میشود.
به این ترتیب هم در این سه ماه و هم بعد از آن با اوجگیری مدام جنگ در درون رژیم مواجه خواهیم بود.
سوالی که مطرح میشود این است که ظهور پرطمطراق رفسنجانی در سال جدید را چطور میتوان ارزیابی کرد؟
واقعیت این است که ولیفقیه جام زهر را بلند کرده است، و اگرچه هنوز آن را سر نکشیده، ولی آثار سیاسی زهر، شروع به ظاهر شدن کرده است.
یک وجه آثار زهر، آه و فغانهای دلواپسان است و یک وجه دیگرش بلند شدن زیر سر رفسنجانی است چرا که تا این مرحله کار، خط اوست که پیش رفته است. به همین علت است که رفسنجانی در ژست و هیأت اکبرشاهی ظاهر میشود و در دیدارهای نوروزی، در یک روز با 5گروه مختلف از وزرا، معاونین وزرا، استانداران و سایر رؤسا و مدیران نهادهای کشور دیدار میکند و سعی میکند توافق لوزان را بهعنوان «یک پیروزی مشعشع تاریخی» به جیب خودش ریخته و بر صحت خط خودش تأکید کند. ضمن اینکه با استفاده از این موقعیت بر افراطیون و تندروها که همان دلواپسان باند خامنهایاست بتازد.
از طرف دیگر در حالی که رفسنجانی این طور فاتحانه وارد صحنه میشود، غیبت و روپنهان کردن خامنهای کاملاً قابل فهم است. انتظار این بود که در هیاهوی بسیار موافقان و مخالفان بیانیه هستهای، خامنهای شخصاً وارد میشد، زیرا اگر چنانچه ادعا میکنند، رسیدن به این بیانیه یک پیروزی تاریخی است، قبل از همه ولیفقیه ارتجاع باید ورود میکرد و تبریک میگفت. اما واقعیت آن قدر آشکار است که با این ظاهرسازیها نمیشود آن را وارونه جلوه داد.
خامنهای روز اول فروردین در مشهد ظاهر شد و با توپ پر، خط قرمزها را تعیین کرد و با هارت و پورت اعلام کرد که اگر غیر از این باشد، برای ما غیرقابلقبول است. اما 12روز بعد از آن سخنرانی در برابر دیدگان همه دنیا، تمام آن خط قرمزها، تک به تک و خط به خط زیرپا گذاشته شد.
زاکانی یکی از مهرههای باند خامنهای در مجلس گفت که 12 خط قرمز رژیم، در این بیانیه لگدمال شده است. معنی سیاسی این مسأله را یکی از مهرههای باند رفسنجانی به این صورت نوشته بود که قالی از زیر پای تندروها کشیده شد.
نکته قابلتوجه دیگر این است که رفسنجانی علاوه بر سخنانش در رابطه با این توافق و دادن هشدار که 3ماه در پیش، از حساسیت بالایی برخوردار است و باید حساب شده برخورد کرد، ضمنا از انتخابات و حق الناس صحبت کرد که در چنین شرایطی سخن از انتخابات و... قدری سؤالبرانگیز است.
اما واقعیت این است که از قضا رفسنجانی میخواهد تا این تنور داغ است، نان خودش را به تنور بهچسباند. کما اینکه روحانی هم در سخنرانی خود که بعد از اعلام توافق لوزان داشت، از سال94، بهعنوان سال انتخابات اسم برد.
تردیدی نیست که بلافاصله بعد از زهر خوران احتمالی رژیم، جنگ قدرت در رژیم بالا خواهد گرفت. چنانچه هنوز که توافق نهایی نشده حتی شکاف در باند ولیفقیه بیش از پیش بارز و آشکار شده است.
بنابراین اگر زهر خوران عملی بشود و همچنان که رفسنجانی گفته بود این گردنه و این پیچ خطرناک طی بشود و خط رفسنجانی و روحانی که نام آن را تعامل با دنیا میگذارند محقق بشود، طبعاً آرایش سیاسی جدیدی در رژیم شکل خواهد گرفت.
سخنان رفسنجانی هم که روی حقالناس تأکید میکند ناظر بر همین واقعیت است. بهعبارت دیگر معنی واقعی حقالناس، حقالباند است و رفسنجانی به این صورت به خامنهای پیام میدهد که دیگر تقلب و رقم سازی به نفع کل نظام که شگرد همیشگی ولیفقیه رژیم است غیرقابلقبول است و حقالباند و حق ما از قدرت باید که محفوظ بماند.
ناگفته نماند که این جنگ قدرت هم دو مرحله دارد، مرحله اول آن در پروسه سه ماهه پیش رو است که دلواپسان سعی میکنند میز را به هم بزنند و متقابلاً باند رفسنجانی ـ روحانی چهار چنگولی مواظبند که معامله به هم نخورد. مرحله دوم آن بعد از زهرخوران و در جریان نمایش انتخابات مجلس و خبرگان تعیینتکلیف میشود.
به این ترتیب هم در این سه ماه و هم بعد از آن با اوجگیری مدام جنگ در درون رژیم مواجه خواهیم بود.