اولین بار اوایل اردیبهشت۵۴ بود که در اوین مسعود را دیدم. آن زمان در اتاق شماره ۳ بند۲ اوین بودم. البته نام او را در گذشته بسیار شنیده بودم. ولی این بار خودش را از نزدیک دیدم.
او را از کمیته و پس از یک دوره دشوار و پر از شکنجه آورده بودند. بههمین دلیل بسیار ضعیف و بیمار بود. اولین حرفهایی که از او شنیدم درباره اعدام کاظم ذوالانوار، که مسعود بسیار دوستش میداشت، بود. رفتهرفته جریان اپورتونیستی داشت رو میشد و مسعود بیشترین فشار را تحمل میکرد. با این حال او از هر امکانی استفاده میکرد تا بتواند کنه قضیه را در بیاورد تا ضایعات ناشی از این ضربه به سازمان را هر چه محدودتر کند. یکی از ویژگیهای بارز مسعود، که بسیار چشمگیر بود، تلاش او برای انتقال تجارب و آموزشها به تمام کادرها و اعضای مجاهدین، چه در داخل و چه در خارج زندان بود.
اولین بحثی که مسعود تدوین کرد بیانیه اعلام مواضع 12مادهیی بود. این 12ماده، که بیانگر مواضع مجاهدین در قبال اپورتونیسم و راست ارتجاعی بود، یک شاهکار بود. چرا که همهٴ ما را از سردرگمی در برابر ضربه اپورتونیستها درآورد و راه برخورد اصولی با پدیدهیی که سازمان را متلاشی کرده بود را، به ما آموخت. با پشتکار و تلاش خود او و بهرغم همه تهدیدهایی که بهطورخاص متوجه خودش بود، این بیانیه به همه زندانها رسید. از زندان قصر تا زندان مشهد، شیراز و... این بیانیه، همچنین به بیرون از زندان منتقل شد و در فضای آلوده آن روز نور امیدی دمید.
در چنین روزهایی مسعود دست به تنظیم یکسری جزوات آموزشی پایه زد که هر یک بهعنوان یک اثر برای ما و کل مجاهدین و تمامی جنبش راهگشا بود. او در ظلمات اوین، در حالی که پیاپی زیر نظر مأموران ساواک و عناصر مرتجع بود، بیشتر شبها تا هنگام نماز صبح بیدار میماند و تحلیلهایش را مینوشت و در جاسازی مخصوصی که از قبل تعیین شده بود، میگذاشت. وقتی بچهها برای نماز بیدار میشدند، میدیدند یک بحث جدید آماده شده و ما که وظیفه پاکنویس و ریزنویسی آنها را داشتیم، همواره از او جا میماندیم و همیشه بسیاری از بحثها پاکنویس ناشده نزد ما باقی میماند.
این آموزشها شامل بحثها و آموزشهای تشکیلاتی و ایدئولوژیکی بود که بعدها نیز بهصورت کتابهای جداگانه بهچاپ رسیدند.
تلاش پیگیر مسعود واقعاً شگفتآور بود. تلاشی بود که از عمق یک ایمان خللناپذیر میجوشید و برای همین هم قبل از هر چیز شعلهٴ امید را در هر یک از ما فروزانتر میکرد. کادرهای سازمان در واقع با آن آموزشهای پایهیی، نه تنها قادر شدند ضربه خائنانه اپورتونیستی را پشت سر بگذارند، بلکه علاوه برآن ره توشهٴ بسیار ارزشمندی برای ادامه مبارزه با رژیم شاه و پس از آن در جنگ با رژیم ددمنش آخوندی به دست آوردند.
او را از کمیته و پس از یک دوره دشوار و پر از شکنجه آورده بودند. بههمین دلیل بسیار ضعیف و بیمار بود. اولین حرفهایی که از او شنیدم درباره اعدام کاظم ذوالانوار، که مسعود بسیار دوستش میداشت، بود. رفتهرفته جریان اپورتونیستی داشت رو میشد و مسعود بیشترین فشار را تحمل میکرد. با این حال او از هر امکانی استفاده میکرد تا بتواند کنه قضیه را در بیاورد تا ضایعات ناشی از این ضربه به سازمان را هر چه محدودتر کند. یکی از ویژگیهای بارز مسعود، که بسیار چشمگیر بود، تلاش او برای انتقال تجارب و آموزشها به تمام کادرها و اعضای مجاهدین، چه در داخل و چه در خارج زندان بود.
اولین بحثی که مسعود تدوین کرد بیانیه اعلام مواضع 12مادهیی بود. این 12ماده، که بیانگر مواضع مجاهدین در قبال اپورتونیسم و راست ارتجاعی بود، یک شاهکار بود. چرا که همهٴ ما را از سردرگمی در برابر ضربه اپورتونیستها درآورد و راه برخورد اصولی با پدیدهیی که سازمان را متلاشی کرده بود را، به ما آموخت. با پشتکار و تلاش خود او و بهرغم همه تهدیدهایی که بهطورخاص متوجه خودش بود، این بیانیه به همه زندانها رسید. از زندان قصر تا زندان مشهد، شیراز و... این بیانیه، همچنین به بیرون از زندان منتقل شد و در فضای آلوده آن روز نور امیدی دمید.
در چنین روزهایی مسعود دست به تنظیم یکسری جزوات آموزشی پایه زد که هر یک بهعنوان یک اثر برای ما و کل مجاهدین و تمامی جنبش راهگشا بود. او در ظلمات اوین، در حالی که پیاپی زیر نظر مأموران ساواک و عناصر مرتجع بود، بیشتر شبها تا هنگام نماز صبح بیدار میماند و تحلیلهایش را مینوشت و در جاسازی مخصوصی که از قبل تعیین شده بود، میگذاشت. وقتی بچهها برای نماز بیدار میشدند، میدیدند یک بحث جدید آماده شده و ما که وظیفه پاکنویس و ریزنویسی آنها را داشتیم، همواره از او جا میماندیم و همیشه بسیاری از بحثها پاکنویس ناشده نزد ما باقی میماند.
این آموزشها شامل بحثها و آموزشهای تشکیلاتی و ایدئولوژیکی بود که بعدها نیز بهصورت کتابهای جداگانه بهچاپ رسیدند.
تلاش پیگیر مسعود واقعاً شگفتآور بود. تلاشی بود که از عمق یک ایمان خللناپذیر میجوشید و برای همین هم قبل از هر چیز شعلهٴ امید را در هر یک از ما فروزانتر میکرد. کادرهای سازمان در واقع با آن آموزشهای پایهیی، نه تنها قادر شدند ضربه خائنانه اپورتونیستی را پشت سر بگذارند، بلکه علاوه برآن ره توشهٴ بسیار ارزشمندی برای ادامه مبارزه با رژیم شاه و پس از آن در جنگ با رژیم ددمنش آخوندی به دست آوردند.