مسئول بخش اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران
محمد ضابطی، قهرمانی برخاسته از طبقه محروم
محمد ضابطی در در جنوب تهران متولد شد تحصیلات ابتدایی را در دبستان مولوی و تحصیلات متوسطهاش را در دبیرستان مروی تهران به پایان رسانید. در دوران تحصیلات او همواره از دانشآموزان ممتاز کلاس بود. زندگی و تحصیل در جنوب شهر باعث شد که محمد از نزدیک با درد و رنج مردم محروم و ستمدیده آشنا شود. تماس و رابطه با مردم رنجدیده از محمد ضابطی عنصری مقاوم و صبور ساخته بود که هیچگاه از مشکلات و گرفتاریها شکوه و شکایت نمیکرد و همواره با متانتی در خور تحسین در جهت حل آنها اقدام مینمود. محمد ضابطی در سن 3سالگی در اثر سقوط از پشتبام دچار شکستگی دست شده بود و بهخاطر فقر خانواده و عدم رسیدگیهای لازم تا سن 20سالگی شدیداً از این عارضه رنج میبرد. او پس از چندین عمل جراحی تا حدودی بهبود یافت اما در طول سالها درد و ناراحتی ناشی از آن هیچگاه صبر و تحلمش را از دست نمیداد.
شور انقلابی محمد ضابطی و تلاش برای اشاعه آن
آشنایی محمد ضابطی با مسائل سیاسی و سپس زندگی مبارزاتی او از دوران دبیرستان آغاز گردید. او در مدرسه، محل و در خانواده و فامیل محبوبیت بسیار زیادی داشت. به همین خاطر توانست جوانان محل را در جلساتی جمع کند و به بالا بردن سطح آگاهی و پاسخ صحیح به اشتیاق آنان همت گمارد. محمد ضابطی سعی میکرد تا با این اقدامات اندیشههای نو و مترقی را اشاعه دهد. در این مسیر، او بهتدریج تضاد افکار واپسگرا و اندیشههای مترقی را بیشتر درک میکرد.مرزبندی قاطع محمد ضابطی با ارتجاع
سرانجام محمد دریافت که هیچگونه سازگاری با این افکار نمیتواند داشته باشد و در نهایت با حل قاطع تضاد و ترسیم مرزهای کاملاً مشخص از عناصر مرتجع و واپسگرا جدا شد. یکی از نزدیکان او در این رابطه میگوید: «محمد ضابطی از همان سالهای 1347 با شرکت در جلسات مذهبی در تلاش برای یافتن راهی جهت نجات محرومان بود. بعد از مدتها که بهطور مرتب در جلسات قرآن و در مساجد شرکت میکرد به این نتیجه رسید که افکار ارتجاعی و برداشتهای نابهجا از اسلام نمیتواند راهگشا باشد. او با همیاری جوانان محل کتابخانهای در مسجد محل تأسیس کرد تا بتواند مسیر جدیدی را باز کند که پاسخگوی نیازهایش باشد».سنگاندازیهای مرتجعین و تسلیمناپذیری محمد ضابطی
محمد ضابطی با تهیهٴ کتابهای مذهبی مترقی سعی کرد جوانان را با فرهنگ اسلام مترقی آشنا کند. این حرکت جدید و ترویج اسلام مترقی زنگ خطری برای مرتجعین بود و به این لحاظ آنان سعی کردند از طریق پیشنماز مسجد کتابخانه را ببندند. ولی ایمان و اعتقاد عمیق محمد به راهش باعث میشد که او سرسختانه بهکار خود ادامه دهد. سرانجام محمد ضابطی بعد از مدتی به این نتیجه رسید که در این مسجد و با وجود حاکمیت افکار ارتجاعی و سنگاندازیهای آنان نمیتوان کار را به این شکل ادامه داد. از اینرو تصمیم گرفت برای ادامه حرکت خود جلسات هفتگی تفسیر قرآن برپا کند. این جلسات با استقبال زیاد جوانان مواجه شد. او همزمان سعی میکرد علاوه بر نشر و ترویج اسلام مترقی بهلحاظ سیاسی هم چهرهٴ شاه خائن را افشا کند.درک لزوم مبارزه مسلحانه با رژیم شاه توسط محمد ضابطی
محمد ضابطی درک عمیقی از اختلاف طبقاتی در درون جامعه و رنج و درد محرومان داشت که کینهٴ مقدس انقلابیاش را شعلهورتر میکرد. محمد همیشه در پی یافتن راهی اصولی برای مبارزه پیروزمند و رهاییبخش بود. سرانجام او پی برد که رژیم دیکتاتوری و تا دندان مسلح شاه رژیمی ضدخلقی است و آزمایش تاریخی خود را پس داده است. پس باید در راه خدا و خلق از همه چیز خود گذشت و علیه آن به نبرد برخاست.محمد ضابطی فردی توانمند در تشکیلات انقلابی
محمد ضابطی در برقراری رابطه صحیح با افراد محیط و پیرامون خودش بسیار توانمند بود. او در مناسبات اجتماعیاش در دبیرستان و دانشگاه و… تاثیر مثبت بر محیط اطرافش داشت. روحیه فداکاری و ایثار و از خودگذشتگی، انگیزههای انقلابی و درک عمیق و همچنین اعتماد بهنفس بالا، ویژگیهایی بودند که محمد را فردی مناسب برای قرار گرفتن در تشکیلاتی انقلابی کرده بود.فعالیتهای محمد ضابطی در دانشگاه
محمد ضابطی در سال 1349 دورهٴ متوسطه را به پایان رساند و وارد دانشکدهٴ اقتصاد دانشگاه تهران شد. در آن سالها محیط دانشگاه بهرغم حاکمیت ساواک، فضای سیاسی نسبتاً بالایی داشت. همین جو سیاسی دانشگاه فضای مناسبتری را برای او فراهم کرد که بتواند با بهرهگیریهای لازم از آن، خود را برای مبارزهای سخت و بیامان مهیا نماید. به این ترتیب فعالیت مبارزاتی محمد ضابطی وارد مرحله جدیدی شد.اولین تماس محمد ضابطی با سازمان مجاهدین خلق ایران
محمد ضابطی اولین بار بعد از ضربه شهریور 1350 با سازمان مجاهدین خلق ایران رابطه برقرار کرد. تا قبل از آن، مجاهدین خلق برای بسیاری از نیروهای مبارز و آگاه جامعه ناشناخته بود. نیروهای سیاسی جامعه نیز در این دوران در فضای یاس و سردرگمی بهسر میبردند. هنگامی که سازمان مجاهدین خلق ایران به مبارزه مسلحانه برخاست، فضای یاس و سردرگمی از میان رفت و مشتاقان مبارزه انقلابی، بهخصوص مبارزان مسلمان راه روشن و مشخص خویش را یافتند. محمد ضابطی نیز از جملهٴ این افراد بود. او از طریق دوست دوران دبیرستانی خود مجاهد شهید مهدی رضایی گل سرخ انقلاب که آشنایی زیادی با هم داشتند توانست سریعاً با سازمان رابطه برقرار کند. او بلافاصله به صفوف مجاهدین خلق ایران پیوست و مشتاقانه به آموختن خطوط سیاسی مبارزاتی عقیدتی مجاهدین همت گماشت.محمد ضابطی سرفراز در آزمایشهای سخت زندانهای شاه خائن
حضور فعال سازمان مجاهدین خلق ایران در جامعه، ساواک را به وحشت انداخته بود، از اینرو بهطور گستردهیی به تعقیب و دستگیری مجاهدین و هواداران سازمان پرداخت. هنگامی که فعالیتهای محمد ضابطی در بهار سال 1352 لو رفت، ساواک شاه پایگاه محمد ضابطی را مورد تهاجم قرار داد. محمد ضابطی پس از آن در زیر وحشیانهترین شکنجههای رژیم آریامهری قرار گرفت. از این پس دوران جدیدی از مبارزه او آغاز گشت. دورانی که میبایستی تحمل و پایداری او در برابر سختیها و شکنجهها محک میخورد. محمد ضابطی از همهٴ این آزمایشهای سخت و طاقتفرسا سربلند و پیروز بیرون آمد و تمامی اطلاعات محمد ضابطی در سینهاش باقی ماند. یکی از برادران مجاهد همبند او در مورد ایستادگی تحسین برانگیز محمد ضابطی در زندان میگوید:«نخستین برخورد من با محمد ضابطی در زندان اوین و در اتاق بازجویی بود او در حالی که خود در زیر بازجویی قرار داشت مرا دلداری میداد و سعی داشت ضمن دادن روحیه، رهنمودها و تجارب لازم را نیز به من منتقل کند. وقتی که بازجو وارد اتاق شد و متوجه قضیه شد با دشنام به محمد ضابطی گفت: فلان فلان شده در بیرون زندان مهدی رضایی را در خانه راه میدهی و با او همکاری میکنی. در دانشگاه بچهها را دور خودت جمع میکنی و در زندان به زندانیان راه و رسم بازجویی پس دادن یاد میدهی؟ حالا هم داری به این جوان خط میدهی. او این جملات را در حالی ادا میکرد که محمد ضابطی را وحشیانه کتک میزد. ولی با خروج بازجو از اتاق، محمد ضابطی حرفها و رهنمودهایش را ادامه داد و با خونسردی گفت: نترس اینها همهاش حرف میزنند و تازه وقتی هم که شکنجه میکنند فردا برمیگردیم به همان حالت اول و میبینی که همهٴ دردها رفتهاند ولی باز هم درد خلق در دلهایمان میماند و خدا کند که درد خلق فراموش نشود».
محمد ضابطی در برابر کودتای اپورتونیستی
در سالهای 1354 و 1355 بهدنبال ضربه اپورتونیستهای چپنما به سازمان مجاهدین خلق ایران، مجاهد شهید محمد ضابطی همگام با دیگر برادران مجاهد استوار و پابرجا بر مواضع اصولی سازمان و انقلاب پای فشرد. او همچنین با دفاع انقلابی از این مواضع، در کورهٴ مبارزات ایدئولوژیک و سیاسی نیز آبدیده گشت و به عالیترین وجه مسئولیتهای تشکیلاتی و انقلابی خود را پیش برد.محمد ضابطی در پرتو خطوط رهبری سازمان در داخل زندان و بهدلیل ظرفیت انقلابی و درک بالایی که داشت، بهدام اپورتونیسم و ارتجاع نیفتاد. مهمتر اینکه او توانست با کمک فکری و آموزش به دیگران، مانع گرفتار شدن آنها در غرقاب انحرافات اپورتونیستهای چپنما و مرتجعین مسلماننما شود. بدین ترتیب محمد در رابطه با پروسه رشد و تکامل سازمان در جریان ضربه اپورتونیستی نقش بسیار عمده و بهسزایی ایفا کرد.
ارتقای سطح تشکیلاتی محمد ضابطی در زندان
محمد ضابطی با پروسهیی که در زندان گذراند و بهدلیل تضادهایی که حل کرد مدارهای مختلف سازمانی را سریعاً طی کرد. او در سال 1356 در مرکزیت تشکیلات سازمان مجاهدین در بند 3 زندان اوین که برادر مجاهد علی زرکش در رأس آن بود قرار گرفت. محمد ضابطی تا این مقطع با شناخت عمیق ایدئولوژی اسلام انقلابی، خطوط سازمان و کسب سایر صلاحیتهای لازم نمونه یک انسان تراز مکتب گردید. محمد ضابطی بهدلیل همین خصوصیات در مراحل بعد نیز با شایستگی تمام از پس پیچیدهترین مسائل و مشکلات سیاسی، نظامی، تشکیلاتی و... برآمد و نقش بسیار ارزشمندی در پیشبرد خطوط سازمان و انقلاب ایران ایفا نمود.محمد ضابطی پس از آزادی از زندان در سال 1357
در سال 1357 محمد ضابطی از جمله زندانیانی بود که به دست توانای خلق قهرمان ایران از اسارت آزاد شد. او پس از آزادی از زندان در مرکزیت سازمان قرار گرفت و توانست در مدار رهبری سازمان نیز نقش خود را ایفا کند. او ابتدا در بخش آموزش و سپس در بخش اجتماعی سازمان بهعنوان معاون کل بخش در تهران، با تمامی شعب و شاخههای آن قرار گرفت. پس از شهادت سردار موسی خیابانی مسئولیتهای بیشتر و سنگینتری برعهده او گذاشته شد. او مسئولیت بخش عظیم اجتماعی و فرماندهی تیمهای گسترده میلیشیا در میدان مبارزه سخت و بیامان علیه خمینی دجال و ضدبشر را برعهده داشت. همچنین مسئولیت ارتباط با بخشهای دیگر سازمان تا زمان شهادت برعهده محمد ضابطی بود.محمد ضابطی با جذب نیرو در محیطهای کارگری، دانشآموزی و دانشجویی و... به سازماندهی و آموزش ایدئولوژیک آنها پرداخت. او نسلی انقلابی و رزمآور تربیت کرد که در تشکیلات میلیشیا بهعنوان پیشاهنگان ارتش خلق، پیام انقلاب را در همهٴ زمینهها و در همه محیطها به میان تودهها بردند و گسترش دادند.
محمد ضابطی نمونهٴ اعلای مسئولیتپذیری
از دیگر ویژگیهای بارز مجاهد شهید محمد ضابطی پر کاری و تحرک زیاد او در عمل انقلابی و سطح بالای مسئولیتپذیری بود. او در عین درایت و کاردانیاش و توانایی عهدهدار شدن مسئولیتهای متعدد، میتوانست اشراف خود بر همهٴ کارها را حفظ کند و گستردگی مسئولیت هیچگاه از عمق و کیفیت کار او نمیکاست.یکی از برادران مجاهد در این رابطه مینویسد: «بعد از تخلیه بنیاد، من به بخش اجتماعی منتقل شدم و محمد اولین مسئولم بود. محمد ضابطی فردی پرکار جدی و قاطع بود و در بحرانیترین شرایط شادابی خود را حفظ میکرد. من ندیدم که هیچ مسالهای هر چند خطیر او را دچار اضطراب و آشفتگی سازد و یا تسلط او را بکاهد… به یاد ندارم در جلسات او حاشیهروی دیده باشم. به سرعت حد و مرز کارها را روشن میکرد و بهخوبی توضیح میداد در عینحال که کارهای روزمره او واقعاً خیلی زیاد بود ولی همهجانبگی و سطح بالای پذیرش مسئولیت او باعث شده بود که مسئولیتهای خود را به نحو احسن انجام بدهد. به این ترتیب مسئولان بالاتر، از همان فاز سیاسی مسئولیتهای بالاتر و کیفیتری به او محول میکردند.
نقش محمد ضابطی در 30خرداد 1360و برگزاری عظیمترین تظاهرات مردمی
با نزدیک شدن به موعد رویارویی ناگزیر با رژیم خمینی، مسئولیت بخش اجتماعی از حساسیت بیشتری برخوردار میشد و فضای بستهٴ خفقان و استبداد، کار محمد ضابطی را هم سخت پیچیده و طاقتفرسا میکرد. او باید خود را برای شرایط خطیر و بحرانی آماده میکرد و نیروهای بخش اجتماعی را هم ارتقا میداد. 30خرداد 1360 سرآغاز مبارزه سرنوشتساز خلقمان و روزهای سخت آزمایش و تصمیم بود. سازمان مجاهدین خلق ایران میبایست مقاومتی تمامعیار را در برابر ارتجاع خمینی که کمر به نابودی مجاهدین بسته بود و جارو کردن بقایای انقلاب ضدسلطنتی و حاکمیت اختناق و دیکتاتوری مطلق را تدارک میدید. 30خرداد 1360 فرا رسید و عظیمترین و بیسابقهترین تظاهرات مردمی انجام گرفت. رژیم خمینی تا لحظهٴ شروع این تظاهرات، با وجود عظمت شگفتآورش، از آن بیاطلاع بود. فرماندهی ستاد اجرایی تظاهرات 30خرداد 1360 را که بیتردید یک شاهکار تاکتیکی بود، شهید والا مقام محمد ضابطی بهعهده داشت. پاسخ خمینی به این اعتراض مردمی کشتاری وحشیانه بود و به این ترتیب پروسه ضدخلقی شدن رژیم به انتهای خود رسید. 30خرداد 1360 شروع دورهای بود که مجاهدین باید با تمامی قوا و توانشان به جنگ رژیم ضدبشری خمینی میرفتند و به راستی که مجاهدین به خوبی از عهدهٴ چنین مسئولیتی برآمدند. محمد ضابطی بهطور مستقیم یا غیرمستقیم فرماندهی بسیاری از عملیات و تهاجمات علیه رژیم را برعهده داشت. همچنین محمد ضابطی در تغییر وضعیت نیروهای وسیع اجتماعی از علنی به وضعیت مخفی و نظامی نقش عمده و سنگینی داشت که به خوبی آن را پیش برد.ارزش مقاومت مجاهدین در برابر رژیم خمینی در دوران پس از 30 خرداد 1360
در آن روزها خمینی توانسته بود با بیحیایی رقیب دیرین خود را که مرجع تقلیدی شناخته شده و نامور بود به نمایش مصاحبه تلویزیونی وادارد. همچنین رهبر یک سازمان چپنما را که فریادهای گوشخراشش در مورد سازشکاری مجاهدین با ارتجاع و امپریالیسم گوشها را میآزرد، اندک مدتی بعد از دستگیری به امید عفو و جان به در بردنی حقیرانه به همکاری با دژخیمان و ندامت تلویزیونی بکشاند. در چنین روزهایی بود که مجاهدین باید بهای استواری و صداقت خود را به سنگینترین وجه ممکن میپراختند.تنها پس از این پایداری و نبرد شکوهمند بود که همگان باور کردند مجاهدین در نبرد خود با ارتجاع تا چه حد جدی و مصمم هستند. این حقیقت تابناکی بود که در روزها و سالهای بعد، خیلی بیشتر روشن شد.
12 اردیبهشت 1361 سر فصلی از یک کارنامه سراسر آگاهی و فدا
تقریباً یک سال پس از 30خرداد 1360 حماسه 12 اردیبهشت 1361 خلق شد. حماسهای که بیش از 60 زن و مرد مجاهد، در نقاط مختلف تهران طی چندین رشته عملیات گسترده نظامی با دشمنی تا دندان مسلح به خاک افتادند. در شامگاه 12اردیبهشت، آن زمان که ستارهها در ظلمت آسمان درخشیدن گرفتند یک حقیقت تابناک نیز اثبات شد. اینکه مجاهدین در نبرد با ارتجاع مذهبی حاکم، از بذل هیچ چیز از سرداران دلاور خود تا شیرزنان پیشتاز و تا مادران سالخورده و حتی کودکان خود دریغ ندارند. این عهدی است که با خدا و خلق بستهاند؛ حتی اگر تحقق آن خون گوهرهای شب چراغی چون اشرف و موسی را میطلبد. افتخار بر مجاهدین که در روز 12اردیبهشت نیز، یک بار دیگر، با بذل خون ضابطیها و رمضانیها و میرزاییها و باقرزادهها و جلالزادهها و خادمیها و دهها سردار فداکار و پاکباز دیگر، این سرفرازی تاریخی را بهنام خود مهر کردند. مجاهدین قهرمان در این روز تاریخی تا آخرین گلوله جنگیدند هر محله و کوی و برزن را از کامرانیه تا جی و از ستارخان تا تهران پارس به میدانی برای رسوایی ارتجاع مذهبی و هر آن کس که به ورطهٴ ذلت سازش با آن افتاده بود تبدیل کردند.حماسه 12 اردیبهشت 1361، مقاومتی که در مخلیه دشمن نمیگنجید
ظهر 12 اردیبهشت 1361 ناگهان شبکههای بیسیمی ارتباطات کمیتهها، پاسداران و نهادهای اطلاعاتی رژیم خاموش شد. برای کسانی که آن روزها درگیر مبارزهیی خونین با آخوندها بودند این نشانی از یک حادثه داشت. هشداری بود برای وقوع ناگهانی یک رخداد مهم. دو ساعت بعد وقتی که از چهار گوشه تهران صدای رگبار گلوله و شلیک آر.پی.جی برخاست علت آن سکوت بیسیمی روشن شد.در آن روز فراموش ناشدنی تعدادی از پایگاههای مسئولان مجاهدین مورد حمله پاسداران و کمیتهچیها قرار گرفت. نبرد با سرعت گسترش یافت و جای جای تهران به خون کشیده شد و پرچمهای افتخار، سرخ از خون شجاعترین فرزندان مجاهد یک خلق تسلیم ناپذیر، به اهتزاز درآمد. دشمن که در مخیلهاش هم نمیگنجید با چنین مقاومتی روبهرو شود. ناگزیر شد علاوه بر به میدان آوردن گله گله مزدور و بهکار گرفتن انواع سلاحهای سبک و سنگین با هلیکوپتر پایگاههایی را که هنوز مجاهدی در آنها میجنگیدند و شلیک میکردند، هدف قرار دهد.
پایگاه محمد ضابطی کانون اصلی مقاومت
اوج درگیریهای روز 12 اردیبهشت و کانون اصلی مقاومت در پایگاه فرمانده ضابطی (واقع در کامرانیه) بود. در آن پایگاه، مجاهد قهرمان نصرت رمضانی همسر محمد ضابطی، عملیات دفاع را فرماندهی میکرد. شیرزن جنگاوری که به گواه همسایگان و مردم محل با شجاعت و صلابت شگفت انگیزی از این سو به آن سو میدوید و برای شکستن حلقه محاصره و خارج کردن کادرهای مستقر در آن پایگاه و از آن معرکه راه باز میکرد.در آن پایگاه همچنین مجاهدان قهرمان قاسم باقرزاده، حمید جلال زاده، سوسن میرزایی، پری یوسفی، زکیه محدث، احمد کلاهدوز، محمد تواناییان فرد، فاطمه (تاجی) مهدوی کرمانی، اقدس تقوی، امیر هوشنگ آق بابا نیز دلیرانه در برابر تهاجم پاسداران ظلمت و تباهی میجنگیدند و حماسه میآفریدند. آنان چنان صحنههای پرشوری از مقاومت و دلاوری را در مقابل چشمان شگفتزده مردم آفریدند که هرگز از خاطرهها نخواهد رفت.