...
ما از ابتدا گفتیم که این پرونده خالی است و تنها هدف آن برآورده کردن درخواست ملاها برای نابود کردن مقاومت ایران بوده است. اما این امر کاملاً شکست خورد، چرا که مقاومت ایران برحق است و ریشه در اعماق جامعه ایران دارد.
آنها اتهامات زیادی زدند و فشارهای بسیاری وارد کردند. حتی تحت عنوان «کنترل قضایی» ما را از دیدار و حرف زدن با یکدیگر منع کردند.
ولی ما از تلاش دست برنداشتیم و بر حقوقمان پافشاری کردیم و در این مسیر از حمایت گستردهیی در بین مدافعان حقوقبشر، شخصیتهای سیاسی و افکار عمومی برخوردار شدیم.
مانند خانم میتران، که در فردای یورش وحشیانه 17ژوئن 2003 با حضور در دفتر شورای ملی مقاومت گفت که او نیز روزی همراه با فرانسوا میتران، در دوران مقاومت متهم به تروریسم بودند.
کسانی که در تهران قول حمله به دفتر شورای ملی مقاومت در اورسوراواز را دادند، باید امروز پاسخ بدهند.
ژان لویی بروگیر که دستور قضایی یورش وحشیانه 17ژوئن 2003 را صادر کرد باید پاسخ بدهد که چرا قضاییه فرانسه را برای جلب رضایت ملاها مورد سوءاستفاده قرار داد.
کسانی که برای سرپوش گذاشتن بر معامله با ملاها میخواستند بهخاطر بهاصطلاح تهدید عاجل تروریسم، سریع عمل کنند، باید پاسخ بدهند، تهدید تروریسم چه شد؟ مبنای این دعاوی جز رژیم ملاها چه کسی بود؟
کسانی که برای همکاری با ملاها، مقاومت ایران را هدف رگبار اتهامات قرار میدادند، باید امروز به مردم ایران و به مردم فرانسه پاسخ بدهند، چرا برای خدمت به ملاها سیاست شیطانسازی اپوزیسیون دموکراتیک را در پیش گرفتند؟ من امروز دولتمردان آن روز فرانسه را به قربانی کردن عدالت و ارزشهای انسانی متهم میکنم.
من آنها را به همکاری با رژیم ملاها در سرکوب مقاومت مردم ایران متهم میکنم. من آنها را به قربانی کردن ارزشها و حیثیت فرانسه متهم میکنم. و من همه کسانی را که در مقابل این بیعدالتی سکوت کردند، متهم میکنم.
شاید آنها هیچگاه بهخاطر اعمالشان در یک دادگاه مورد قضاوت قرار نگیرند. ولی دادگاه وجدانهای انسانی و دادگاه افکار عمومی مردم فرانسه هماکنون تشکیل شده و قضاوتش را خواهد کرد.
امروز، آنها در مقابل این دادگاه قرار دارند و باید پاسخگو باشند. چطور میخواهند از همکاری با یک رژیم سرکوبگر دفاع کنند. چطور میخواهند از سرکوب یک مقاومت مشروع که چیزی جز آزادی بیان و آزادی انتخابات نخواسته است و میگوید حاکمیت از آن مردم و رأی مردم است، دفاع کنند...
ما از ابتدا گفتیم که این پرونده خالی است و تنها هدف آن برآورده کردن درخواست ملاها برای نابود کردن مقاومت ایران بوده است. اما این امر کاملاً شکست خورد، چرا که مقاومت ایران برحق است و ریشه در اعماق جامعه ایران دارد.
آنها اتهامات زیادی زدند و فشارهای بسیاری وارد کردند. حتی تحت عنوان «کنترل قضایی» ما را از دیدار و حرف زدن با یکدیگر منع کردند.
ولی ما از تلاش دست برنداشتیم و بر حقوقمان پافشاری کردیم و در این مسیر از حمایت گستردهیی در بین مدافعان حقوقبشر، شخصیتهای سیاسی و افکار عمومی برخوردار شدیم.
مانند خانم میتران، که در فردای یورش وحشیانه 17ژوئن 2003 با حضور در دفتر شورای ملی مقاومت گفت که او نیز روزی همراه با فرانسوا میتران، در دوران مقاومت متهم به تروریسم بودند.
کسانی که در تهران قول حمله به دفتر شورای ملی مقاومت در اورسوراواز را دادند، باید امروز پاسخ بدهند.
ژان لویی بروگیر که دستور قضایی یورش وحشیانه 17ژوئن 2003 را صادر کرد باید پاسخ بدهد که چرا قضاییه فرانسه را برای جلب رضایت ملاها مورد سوءاستفاده قرار داد.
کسانی که برای سرپوش گذاشتن بر معامله با ملاها میخواستند بهخاطر بهاصطلاح تهدید عاجل تروریسم، سریع عمل کنند، باید پاسخ بدهند، تهدید تروریسم چه شد؟ مبنای این دعاوی جز رژیم ملاها چه کسی بود؟
کسانی که برای همکاری با ملاها، مقاومت ایران را هدف رگبار اتهامات قرار میدادند، باید امروز به مردم ایران و به مردم فرانسه پاسخ بدهند، چرا برای خدمت به ملاها سیاست شیطانسازی اپوزیسیون دموکراتیک را در پیش گرفتند؟ من امروز دولتمردان آن روز فرانسه را به قربانی کردن عدالت و ارزشهای انسانی متهم میکنم.
من آنها را به همکاری با رژیم ملاها در سرکوب مقاومت مردم ایران متهم میکنم. من آنها را به قربانی کردن ارزشها و حیثیت فرانسه متهم میکنم. و من همه کسانی را که در مقابل این بیعدالتی سکوت کردند، متهم میکنم.
شاید آنها هیچگاه بهخاطر اعمالشان در یک دادگاه مورد قضاوت قرار نگیرند. ولی دادگاه وجدانهای انسانی و دادگاه افکار عمومی مردم فرانسه هماکنون تشکیل شده و قضاوتش را خواهد کرد.
امروز، آنها در مقابل این دادگاه قرار دارند و باید پاسخگو باشند. چطور میخواهند از همکاری با یک رژیم سرکوبگر دفاع کنند. چطور میخواهند از سرکوب یک مقاومت مشروع که چیزی جز آزادی بیان و آزادی انتخابات نخواسته است و میگوید حاکمیت از آن مردم و رأی مردم است، دفاع کنند...