728 x 90

حمايت جهاني از مقاومت ایران,کمپ لیبرتی,گردهمايي 10

کنفرانس در واشینگتن - خاورمیانه در بحران چالشها و فرصتها، تهدید رژیم ایران - قسمت دوم

-

 -
-
سفیر مارک گینزبرگ
 
 

من مارک گینزبرگ هستم و افتخار دارم که در اینجا در میان چنین پانلی از شخصیتهای برجسته باشم.
من افتخار کار کردن برای سناتور ادوارد کندی، رئیس کمیته فرعی مجلس سنا در امور پناهندگان را برای سالهای زیادی داشته‌ام. او به من اهمیت انجام کار درست، همبستگی خانواده‌ها و حل مشکلات پناهندگان را آموخت. این ضروری است که سازمان ملل‌متحد لیبرتی را یک کمپ پناهندگان سازمان ملل‌متحد اعلام کند. این ضروری است که دولت آمریکا از انجام وظیفه و مسئولیت خود و عدالت برای این افراد سر باز نزند اینکار یک علامتی به ملاهای ایران خواهد فرستاد که ما در حالی که برای مذاکره یک توافق هسته‌یی تلاش می‌کنیم، از تغییر رژیم در ایران حمایت می‌کنیم

ژنرال جیمز جونز مشاور امنیت ملی پیشین باراک اوباما
 
 
 
بسیار متشکرم. صبح شما به‌خیر. باعث افتخار من است که با شما باشم. من عمیقاً تحت‌تاثیر سخنرانیهای قبلی قرار گرفته‌ام.
خانمها و آقایان، من با آنچه که تابه‌حال گفته شده و در ادامه گفته خواهد شد موافقم. دوست دارم چند دقیقه در این رابطه صحبت کنم که چرا من امروز به این‌جا آمده‌ام و در آینده هم حضور خواهم داشت. ... من همیشه احساس می‌کردم که در طرف درست اصول اخلاقی و ارزشهای انسانی قرار گرفته‌ام و آمریکا در نوک پیکان آزادی و این ارزشها قرار دارد.
اما چیزی در این میان عوض شده که نمی‌توانم دقیقاً روی آن انگشت بگذارم. این‌که آمریکا به همه کسانی‌که علیه حکومتها به‌طور مسلحانه قیام کرده‌اند لقب تروریستی بدهد برای من گیج کننده است. طبق این تعریف، جورج واشینگتن هم تروریست می‌شود. چطور می‌شود که دولت آمریکا و رژیم تهران در مورد این‌که چه کسی تروریست است اتفاق‌نظر داشته باشند؟ این چطور ممکن است؟ ممکن نیست.
همان‌طور که می‌دانید نام سازمان مجاهدین خلق ایران نیز در لیست تروریستی قرار داشت. سازمانی که در سال 2003 از آنجا که به وعده آمریکا و ارتش آن اعتماد کرد به‌طور داوطلبانه سلاحهای خود را تحویل داد. اما این وعده‌ها بارها نقض شده است. در سالهای اخیر، از 2009 تا 2013، 116تن از ساکنان اشرف و لیبرتی به‌دست نیروهای امنیتی عراق و حملات موشکی در شش نوبت به قتل رسیده‌اند. 20تن از ساکنان دیگر نیز در این مدت به‌خاطر فقدان امکانات پزشکی جان خود را از دست داده‌اند. اولین سالگرد قتل‌عام 10شهریور در اشرف است که 52تن از ساکنان با تیر خلاص کشته شدند، به دستان بسیاری از آنها از پشت دست‌بند زده شده بود، از جمله شش زن. این جنایت فجیع بدون شک توسط نیروهای ویژه عراقی صورت گرفت اما تابه‌حال هیچ تحقیقاتی در مورد این حمله صورت نگرفته و هیچیک از افراد مظنون دستگیر نشده‌اند. در واقع برخی از رهبران نظامی که در این حمله دست داشتند هنوز در خط مقدم روابط بین دولت عراق و ساکنان کمپ لیبرتی هستند.
شاید واضح‌ترین سند وابستگی نخست‌وزیر سابق مالکی به رژیم ایران نحوه رفتار او با ساکنان یا اسرای کمپها بوده است. و در آینده نیز، محک و معیار استقلال نخست‌وزیر جدید عراق از رژیم ایران نحوه رفتار او با ساکنان کمپ لیبرتی خواهد بود. این ساکنان به‌مدت دو هفته سوخت مورد نیاز خود را دریافت نکردند، سوختی که برای ادامه کار ژنراتورها و پمپهای آب و غیره مورد نیاز است. و بدین ترتیب ساکنان بیش از پیش در معرض درد و رنج قرار گرفته‌اند. من اخیراً در مصاحبه‌ای با تلویزیون سی.ان.ان در رابطه با اهمیت وفا کردن به تعهدات آمریکا نسبت به حفاظت ساکنان صحبت کردم. و دوست دارم این تعهد را امروز مجدداً تکرار کنم. ما در مورد اقلیتها در عراق صحبت می‌کنیم که به حفاظت ما نیاز دارند، ساکنانی هم که در کمپ لیبرتی زندانی شده‌اند به‌شدت به حفاظت آمریکا نیاز دارند، نه در مقابل داعش بلکه در مقابل تهدید سه جانبه رژیم ایران، دولت عراق و مزدوران و شبه‌نظامیان وابسته به رژیم ایران در عراق.
بنابراین، امروز من مفتخرم که در کنار شما ایستاده‌ام. و تا هرزمان که لازم باشد در کنار شما خواهم ایستاد. امیدوارم که روزی با همکارانم در کنار شما قرار بگیریم وقتی موانع عاجل در برابر کمپ لیبرتی از بین برود و مشکل استراتژیک ایران دموکراتیک هم حل شود.
من دو پیام دارم. یکی خطاب به کنگره آمریکا. لطفاً از جانب خود قابلیت رهبری نشان دهید. ثابت کنید که ارزشهای آمریکا هم‌چنان بر قوت خود باقی است. و به‌صورت فراحزبی هر گونه قوانینی که مانع انجام کار صحیح و عادلانه می‌شوند را تغییر دهید. اگر این‌طور قوانینی وجود دارد باید سریعاً آنها را عوض کنید.
خطاب به قوه مجریه و دفتر کار و همکاران سابق خودم که هنوز آنجا هستند می‌گویم که اگر استراتژی ندارید لطفاً به سرعت یک استراتژی تدوین کنید و اطمینان حاصل کنید که موضوع کمپ لیبرتی و کردها و ایزدیها و هرکس در عراق که مورد ستم قرار دارد نیز در آن جا دارد.
خطاب به دولت جدید در عراق می‌گویم که زمان آزمایش فرا رسیده است. شما می‌توانید هرطور که می‌خواهید ابراز نظر کنید و ایده‌آلهای خود را مطرح کنید، اما تا وقتیکه این ایده‌ها و عقاید شامل همه عناصری که امروز مطرح شد نشود، مخصوصاً شامل ساکنانی که در کمپ لیبرتی زندانی شده و مورد ظلم قرار گرفته‌اند، حرفهای شما توخالی از آب در خواهد آمد مگر این‌که با گامها و نتایج عملی توأم باشند. بسیار متشکرم.

فرماندار مایک هاکبی
 
 

خوب، من با خودم فقط برای احتیاط آوردم. اجازه بدهید با گفتن این شروع کنم که نمی‌دانم چه وقتی با این همه دموکرات در زندگیم مثل امروز موافق بوده باشم. اما با تمام خلوص فکر می‌کنم این جلسه به این دلیل خیلی قابل‌توجه است چون این یک مسأله‌ای نیست که مانند بسیاری موضوعات در این شهر افقی هستند. تقریباً همه چیز در این شهر افقی است - چپ و راست، لیبرال و محافظه کار، دموکرات و جمهوری خواه. اما امروز ما جمع شده‌ایم چون این موضوع عمودی است.
من در سراسر خاورمیانه بوده‌ام و آن چیزی که من نمی‌فهمم این است چرا برای برخی بسیار سخت است که تفاوت بین خوب و بد را درک کنند.
و نمی‌دانم چرا گاهی اوقات برخی از افراد در دولت ما به نظر نمی‌رسد که قادر به درک تفاوت بین آدمهای خوب و آدمهای بد باشند. آدمهای خوب مانند کردها هستند که شجاعانه برای آزادی مبارزه کرده و بهترین دوستی بوده‌اند که آمریکاییها در عراق دارند. آدمهای خوب مردم ایران هستند، مردمی که هرگز تصاحب توتالیتر حکومت خود را نپذیرفتند و ما باید از مقاومت آنها حمایت کنیم، و خدا به ما کمک کند که ما نکردیم. و نتیجه آن تولد، رشد، گسترش گروههایی مانند اخوان المسلمین، حزب‌الله، حماس، القاعده، و داعش است، که همه آنها یا به‌طور مستقیم با دولت ایران متصل یا تأمین مالی شده هستند
من همیشه با این اعتقاد که آمریکا یک کشور بزرگ است بزرگ شدم، بعضاً به این دلیل آن که به کارهای بسیار خوبی باور دارد. به آزادی معتقد بود و اعتقاد بر این‌که هدف آزادی ارزش مبارزه دارد. وقتی به این کشور فکر می‌کنم، این کشور غنی با سنت نگه‌داشتن وعده‌هایش است. جورج واشینگتن وعده داد، ”ما از دلاوری عبورمی کنیم“. آبراهام لینکلن وعده داد، ”ما برده‌داری را به پایان خواهیم رساند“
ما امروز نیاز به رهبری داریم که به جهان بگوید، ”مردم ایران آزاد خواهند شد و آنها نباید شهید شوند. آنها نباید مجبور به پرداخت قیمت خون خود شوند، چرا که آمریکا وعده‌های خود را حفظ خواهد کرد“. آیا باید کمتر از این کاری بکنیم؟ ما باید بیشتر بکنیم. از شما بسیار سپاسگزارم.

پاتریشیا سولیس دویل مشاور ارشد سابق هیلاری کلینتون
 
 

متشکرم، مارک متشکرم. خیلی متشکرم.
ابتدا می‌خواهم حمایت خود را از خانواده‌هایی که عزیزان خود را در کمپ اشرف از دست داده‌اند، اعلام کنم. و همچنین می‌خواهم بگویم که چقدر امروز شخصا، فوق‌العاده تحت تأثیر اظهارات این افراد قرار گرفتم. من فکر می‌کنم ما همگی به‌طور واقعی اشرفی هستیم.
برای من افتخار بزرگی است که امروز در کنار همکارانم در چنین هیأت سخنرانان بزرگی باشم.
مفاد برنامه ده ماده‌ای خانم رجوی معادل با نکات تخصصی رهبران بزرگ جهانی است. از مسأله عدم تسلیحات هسته‌یی گرفته تا استقلال قوه قضاییه، و تا رعایت حقوق رأی دهندگان. اما آنچه که من بیش از هر نکته دیگر می‌خواهم بر روی آن تمرکز کنم ماده 5 آن است، که به‌نظر من مهمترین ماده در این طرح می‌باشد، و آن اصل برابری کامل جنسیتی است.
دوست من و رئیس سابقم، هیلاری کلینتون، با سفرش به پکن در سال 1995 و شرکت در گردهمایی جهان زنان، با مطرح کردن اینکه: ”حقوق زنان، همان حقوق‌بشر است و حقوق‌بشر همان حقوق زنان می‌باشد“ ، تاریخ ساز شد. حال خانم رجوی با نوشته‌هایش، و در طول زندگی خویش این نظریه را به مرحله بالاتری ارتقاء داده است، و بیان کرده است که مبارزه برای برابری زنان از مبارزه برای آزادی و صلح غیرقابل تفکیک است. خانم رجوی در مورد اصول صحبت می‌کند، اما در آن یک واقعیت سرد سیاسی نیز نهفته است. بدون ماده پنجم، شما قدرت و یا مشروعیت اجتماعی لازم برای دستیابی به مواد چهارم، ششم، و تا دهم را نخواهید داشت.
برای من، زنانی مثل خانم رجوی و سونا سمبلهایی هستند که چرا مبارزه برای برابری جنسیتی این‌قدر حائز اهمیت است.
خوشبختانه خانم رجوی هر ساله در یک گردهمایی بزرگ حامیان شورای ملی مقاومت ایران شرکت می‌کند که آنچه را که در پکن مطرح شد، مورد تأکید قرار می‌دهد. من افتخار شرکت در آخرین گردهمایی در پاریس را داشتم. تعداد شرکت کنندگان در آن کنفرانس از مجموع تعداد شرکت کنندگان در کنوانسیونهای جمهوریخواهان و دموکراتها در آمریکا بیشتر بود.
آن جمعیت در پاریس، و حال و هوایی که القاء می‌کرد، نمونه قدرتمندی از زندگی بهتری بود که در انتظار مردم ایران است. من دریایی از مردم را دیدم که متعهد به آزادی ایران بودند، مردمی که عزم کرده بودند که به اعدام و شکنجه در آنجا پایان دهند، مردمی که عزم کرده بودند برای برابری جنسیتی مبارزه کنند. من نشانه‌های همان شجاعت، تعهد، و پایداریی که 25سال پیش در پکن دیده بودم را بار دیگر دیدم.
دومین نکته من، در مورد این است که اگر شما می‌خواهید رفتارها و برخوردها با مسأله جنسیت را تغییر دهید، و این‌که چه چیزی قابل‌قبول است و چه چیزی قابل‌قبول نیست، شما باید در تمامی درجات و وجوه تغییر به‌وجود بیاورید.
زنان در حدود یک سوم ساکنان کمپ لیبرتی را تشکیل می‌دهند، و آنان نقش رهبری را در آنجا به‌عهده‌ دارند. زنان بیش از 50% از اعضای شورای ملی مقاومت ایران را شامل می‌شوند، و رهبرشان یک زن است. این واقعیت که شورای ملی مقاومت ایران شامل این همه عضو زن می‌باشد یک امر به‌غایت مهم برای موفقیت امروزی شماست. به‌دلیل تأثیری که در ارتقاء زنان در داخل شورای ملی مقاومت ایران خواهد داشت، و همچنین برای نقش نمونه‌ای که برای زنان جوان در داخل ایران خواهد داشت.
من قدرت را در بالاترین درجات خود در این‌جا، در آمریکا دیده‌ام. هیلاری فقط به تقویت سیاستهایی که به زنان کمک می‌کرد بسنده نکرد، بلکه آنان را در مقامها و سمتهای کلیدی گماشت، و زمانیکه آنان در آن پستها قرار می‌گرفتند، محیطی به‌وجود می‌آورد که به آنان اجازه می‌داد تا کاری با معنی، و با اقتدار داشته باشند و در عین‌حال به خانواده‌شان برسند.
زمانیکه شما به شرایطی که خانم رجوی، و همکارانشان از آن گذشته‌اند توجه کنید، می‌بینید که تفاوت بین پیشرفتهای آنان در قیاس با پیشرفتهای سیاسی آمریکا چندان نیست.
من و سونا در مورد زنان جوان و با استعداد ایرانی باهم صحبت کرده‌ایم که آماده‌اند تا بیشتر کنترل زندگی خود را به‌دست بگیرند. برای آنان وجود زنان در شورای ملی مقاومت ایران و نقش فزاینده و موفقیت‌آمیز آنان در شورای ملی مقاومت یک سمبل و مدل قدرتمند است.
سومین و آخرین نکته من، در مورد تأثیر و جنبش ناگهانی در بستر مبارزه‌ای است که ما امروز در مورد آن صحبت می‌کردیم. به‌دست آوردن قدرت اقتصادی، موجب به‌دست آوردن قدرت سیاسی می‌شود. موفقیت و سعادت ایرانیان خارج از کشور الهام‌بخش کسانی‌که در داخل هستند خواهد بود. به‌علاوه، پیشرفت و موفقیت در یک کشور می‌تواند دریچه نوری باشد که بروی فساد و بی‌عدالتی در کشور دیگر باز می‌شود. و البته، رسانه‌های عمومی، و تکنولوژیهای جدید باعث به‌وجود آمدن فرصتهای جدیدی در جنبش می‌شوند، که به‌معنی واقعی کلمه می‌توانند پیام تکان‌دهنده خانم رجوی را به میلیونها نفر در چند ثانیه برسانند.
امروز من این‌جا، در مقابل کاخ سفید می‌ایستم، و در مورد این‌که چگونه جان زنان جوان را در طرف دیگر دنیا حفظ کنیم صحبت می‌کنم. ما چه‌کاری می‌توانیم انجام دهیم؟ اولین کاری که می‌توانیم انجام دهیم این است که راهنمایی خانم رجوی را بیاد داشته باشیم: ”برابری یک قدم حیاتی در راه رسیدن به صلح جهانی است“ و دومین کار این است که راه او را دنبال کنیم.
خانم رجوی و تیم او یک استادیوم را پر کردند، طرفداران خود را از سراسر دنیا گرد آوردند و تا نمونه‌ای بسازند که نادیده گرفتن آن برای ظالمان حاکم در ایران دشوار باشد.
متشکرم

تام ریج اولین وزیر امنیت ملی آمریکا
 
 

خانمها و آقایان به نظر می‌رسد که هر بار که ما دور هم جمع می‌شویم، جلسه را با یک مراسم یادبود شروع می‌کنیم. من حدس می‌زنم که شما در قلب و ضمیر خود از خود می‌پرسید که این وقایع چه روزی به پایان می‌رسد؟ حدس می‌زنم که بنوعی دلسرد و شاید هم عصبانی و نگران باشید. اما فکر می‌کنم که همه ما باید از این حقیقت الهام و امید بگیریم که کسانی‌که در معرض شکنجه و قتل به‌دست ملایان و مالکی و مزدوران او قرار گرفته‌اند هیچ ترس و واهمه‌یی در دل ندارند. آنها دلسرد نیستند. آنها به‌دنبال راه‌حل سهل و ساده نیستند. هویت آنها هیچ سنخیتی با ترس و سرکوب ندارند. آنها اشرفی و آزادیخواه هستند و ما هم در کنار آنها هستیم.
بنابراین، فارغ از این‌که ما این جلسات بسیار مهم و مراسم یادبود را چگونه آغاز کنیم، امیدوارم که به همان انرژی، امید، ایستادگی و تعهدی را که آنها هر روز دارند دست‌یابیم و به حفظ جان آنها متعهد شویم. موضوع حتی فراتر از جان افراد است، موضوع ایده‌آلها و عقایدی است که آنها ترویج می‌کنند، عقایدی که آنها در سر و قلب دارند باید زنده نگه داشته شوند، یعنی یک ایران آزاد، عادل و غیراتمی. ما باید این را به یاد داشته باشیم. همچنین باید به‌خاطر داشته باشیم که مبارزه در راه آزادی، عدالت و رهایی بدون رنج و درد و فداکاری و از جان گذشتن میسر نمی‌شود. بنابراین ما باید به‌اندازه اشرفیها ایستادگی کنیم و به همان میزان پیگیر و سخت‌کوش باشیم. بنابراین از شما به‌خاطر حمایتی که از این برنامه‌ها می‌کنید تشکر می‌کنم و همچنین به‌خاطر پشتیبانی از خواهران و برادران و خویشاوندان و حتی کسانی که اعضای مجاهدین خلق نمی‌شناسید و صدها هزار ایرانی که روزی به همراه همه ما ظهور یک ایران آزاد و دموکراتیک و مستقل را جشن خواهند گرفت، از شما تشکر می‌کنم.
من به ژنرال فیلیپس و وسلی مارتین و همکاران آنها گوش می‌دادم و به یاد گفتگویی افتادم که با دن فرید داشتم. پیشنهاد کردم که با برخی مکالمه تلفنی داشته باشیم و کاری برای ساکنان کمپ اشرف انجام دهیم. و بسیاری از همکاران در این مکالمه ها به‌مدت بیش از یک سال شرکت داشتند و همه آنها به شما سلام می‌رسانند. آنها شامل لوئیس فری، رودی جولیانی، هاوارد دین، ادوارد رندل، وزیر دادگستری موکیزی، و جیمز جونز و بسیاری دیگر می‌شدند. ما گفتگوهای زیادی داشتیم، با مارتین کوبلر از هیأت همیاری سازمان ملل در عراق و دن فرید از وزارت‌خارجه آمریکا، تلفنی حرف زدیم و بارها و به‌طور پیاپی آنها به ما اطمینان خاطر دادند و به ما قول دادند که اگر مجاهدین خلق از اشرف به لیبرتی نقل مکان کنند، امنیت و سلامت و شرایط انسانی آنها در هر دو مکان تأمین خواهد شد. یک قرارداد چهارجانبه امضا شد. و دلیل این‌که این موضوع برای بسیاری از ما جنبه شخصی دارد این است که ما باور داریم که در نهایت مسئول و پاسخگوی تسهیل امر نقل مکان از اشرف به لیبرتی هستیم. ما به‌اندازه‌ای مسئول اطمینان دادن به 100نفری بودیم که در اشرف ماندند و 52تن از آنها شهید شدند و 7تن ناپدید شدند و دیگران مجروح شدند. ما به آنها اطمینان خاطر دادیم زیرا آمریکا و سازمان ملل و دولت عراق به ما اطمینان خاطر دادند که امنیت و سلامت و شرایط انسانی آنها در هر دو مکان تأمین خواهد شد.
من از تکرار این‌که خلف وعده شده است خسته شده‌ام. به قولها و وعده‌ها عمل نشده است. آنها به ما دروغ گفتند. و در نهایت، سایرین هم در این مورد صحبت کرده‌اند، حق و حقیقت و عدالت پیروز خواهد شد. ما امروز باز هم دور هم گرد آمده‌ایم تا نه تنها از دولت آمریکا درخواست کنیم که به قول خود عمل کند، بلکه از سازمان ملل هم می‌خواهیم که کمپ لیبرتی را به‌عنوان یک کمپ پناهندگی به‌رسمیت بشناسد و بر روی تأمین غذا و سوخت و نیازهای روزمره نظارت کند. سالها است که آنجا یک اردوگاه مرگ بوده و شرایط بهبود پیدا نکرده است.
زمان آن رسیده که آمریکا به وعده‌های خود وفا کند. زمان آن رسیده که آمریکا به قول خود وفا کند. شرم بر ما. شرم بر ما.
با وجود همه اینها، ما با سونامی ایدئولوژیکی در منطقه به‌نام داعش مواجه هستیم و رئیس‌جمهور آمریکا به‌طور علنی اعتراف کرده که اصلاً استراتژی مقابله با آن را ندارد.
یک لحظه به این موضوع فکر کنید. به نفوذ رژیم ایران در آن منطقه نگاه کنید، غیرقابل تردید است که آنها به‌اندازه هر کشور دیگری در آن منطقه مسئول آشوب و ویرانی هستند. پس این یک خط قرمز است. و برخلاف خط قرمزی که رئیس‌جمهور آمریکا قبلاً در سوریه کشیده بود و آن را نادیده گرفت، این خط قرمزی است که هرگز نباید از آن عبور کرد. رژیم ایران نباید بخشی از راه‌حل باشد.
به‌نظر من، ما باید از عبادی حمایت کنیم و او باید دولت ائتلافی تشکیل دهد. باید کردها را تسلیح کنیم و از حمایت از نیروهای عراقی ادامه دهیم، و دولت ائتلاف عراق بتواند با سنیها و عشایر همکاری کند که بسیاری از آنها به‌دست دولت مالکی شکنجه شده و مورد چالش قرار گرفته بودند. من پیشنهاد می‌کنم که با سعودیها و اردنیها و سایرین که منافع مشترک با ما دارند صحبت کنیم تا با داعش مقابله کنیم. می‌توان به سوریه در آینده پرداخت اما باید اول با داعش مقابله کنیم. اما هرگز، هرگز نباید حتی فکر این را کنیم که رژیم سرکوبگر استبداد مذهبی ایران بخشی از هر گونه راه‌حل در آن منطقه از جهان باشد. آنها خودشان منبع مشکلات هستند.
یک اظهارنظر بسیار انگیزاننده در این‌جا است، از طرف همه زنان و مردان پیر و جوان و بسیار شجاع، که می‌گوید ما همه اشرف و ما همه لیبرتی هستیم.
متشکرم.

فرانسیس تاونزند مشاور پیشین امنیت داخلی کاخ سفید
 
 
 
من با خانم رجوی ملاقات کردم و به او گفتم که می‌خواهم به اشرف بروم و با زنان و رهبران آنها ملاقات کنم. البته که خانم رجوی از این درخواست استقبال کرد اما دولت کشور خودم، آمریکا، به آن اجازه نداد. من قبلاً در چارچوب مسئولیتهایم در دولت آمریکا به عراق سفر کرده بودم و هیچ دلیلی نداشت که تقاضای مرا رد کنند. اما، به هر حال، این درخواست را رد کردند. بعد از آن من در پاریس با خانم رجوی ملاقات کردم. او گفت که هدیه‌ای برای من از طرف زنان اشرفی دارد و یک ویدئو دی.وی.دی به من داد که من در خانه آن را مشاهده کردم و برای من بسیار انگیزاننده بود. متأسفانه زنانی که در آن دی.وی.دی بودند شهید شده‌اند و تصاویر آنها بر روی آن دیوار است. من آن ویدئو را مشاهده کردم و از خودم پرسیدم که چه کاری و چه خدمت بیشتری از دست من برمی‌آمد؟ باید به شما بگویم که از شنیدن صدای آن شهدا الهام گرفتم و احساس تواضع کردم. آن زنان فقط مثل ما حرف نمی‌زدند. آنها جان خود را در معرض خطر گذاشته بودند و زندگی خود را با شجاعت و تعهدات و عقاید خود ادامه می‌دادند. حالا من و ما مسئولیت داریم که آن صداها را که سال گذشته خاموش شدند، انعکاس دهیم. آنها از طریق شجاعت و شهادت خود، من و ما را به اشرفی تبدیل کردند.
به نظر من بدترین دردی که در زندگی وجود دارد این است که شاهد رنج کسانی باشیم که به آنها عشق می‌ورزیم. اما وقتی این اتفاق می‌افتد، چه در اشرف یا در لیبرتی، به‌دست رژیم سرکوبگر در ایران، مسئولیتی ایجاد می‌شود که به حقایق اعتراف کنیم و خواستار گامهای عملی باشیم. من با همکارانم موافقم که از شکایت در مورد خلف وعده‌ها توسط دولتهای مختلف آمریکا کلافه شده‌ایم.
این افتخار بزرگی است که سخنان یک مرد جوان را می‌شنویم که پدرش را از دست داده است و از مادری می‌شنویم که پسرش را از دست داده است. هر یک از ما با این خانواده‌ها ملاقات کرده‌ایم که تصاویر عزیزان از دست رفته خود را در دست دارند. اگر‌چه نمی‌توان آنها را دیگر بازگرداند، اما صدای آنها هیچ‌گاه خاموش نخواهد شد، تا زمانی‌که شما صحبت کنید و ما به شما کمک کنیم که صدایتان شنیده شود.
بنابراین، من بسیار خوشوقت و مفتخرم که در کنار شما و آنها بایستم و خواستار گامهای عملی باشم تا یاران آنها آزاد شوند.

سفیر لینکلن بلومفیلد
 
 
با تشکر از شما و روز همگی به‌خیر. من امروز به این‌جا آمدم که نسبت به قربانیان قتل‌عام 10شهریور در سال گذشته و خانواده‌ها و دوستان آنها ادای احترام کنم.
برای سالهای طولانی، به‌عنوان یک مقام سیاست‌گذاری و مدت کوتاهی هم در کاخ سفید و اخیراً هم در وزارت خارجه، من خیلی روی خاورمیانه کار کردم. من هم مانند همه مقامات دست‌اندرکار سیاست درباره مجاهدین شنیده بودم. البته ما خیلی از روی نفهمی درباره آنها صحبت می‌کردیم و سپس چند سال بعد، من کمی از نزدیکتر درباره این گروه تحقیق کردم. در این راستا، من آنچه را که متخصصان در واشینگتن درباره این گروه می‌گفتند بررسی کردم.
من نتیجه‌گیری کردم که بررسیهای دولت آمریکا طی این سالیان، البته من بررسیهای طبقه‌بندی شده را ندیدم، ولی آنها توسط وکلا به چالش کشیده شدند و به دادگاه ارائه شدند و دولت نتوانست مدارک محرمانه‌ای را ارائه دهد که برخلاف مدارک علنی باشد، اما مدارک علنی به نظر می‌رسد در طول زمان تغییر داده باشند، دست کاری شده باشند، آگراندیسمان شده باشند، غلو شده باشند و صرفاً با واقعیات مطابقت نداشتند. آنها این واقعیت را ارائه نکردند که این افراد (مجاهدین) به مخالفت با دیکتاتورها، در ابتدا شاه ایران که به نحو شقاوت باری هر گونه دیالوگ سیاسی و چالش را در داخل سرکوب کرد، و یا بنیادگرایان مذهبی که در سال 1979 به قدرت رسیدند، برخاستند.
آنچه درباره مجاهدین نوشته شده است، نقض حقوق‌بشر ادعایی، اتهامات زیادی بوده‌اند و هیچ مدرکی در این باره نیست، هیچ مدرک معتبری در مورد هیچ‌یک از آنها نیست. و این مسأله نهادهای مهمی را مسموم کرده است، . ما شنیدیم که آنها کشور را بعد از سقوط شاه مرعوب کردند. ولی این واقعیت ندارد.
نشریه لوموند نوشت، اگر به مسعود رجوی اجازه داده می‌شد که در انتخابات (ریاست جمهوری) شرکت کند به جای آن‌که یک فتوای مذهبی شرکت او را وتو کند، او میلیونها رأی به‌دست می‌آورد، از جمله حمایت همه اقلیتهای مذهبی، زنان و نیز اقلیتهای مذهبی.
ما شنیدیم که آنها به شاخه‌ای از نیروی نظامی عراق زمانی که در کمپ اشرف در عراق بودند، تبدیل شدند. شما می‌توانید بریده جراید وقت را بخوانید که اتهام می‌زدند که کرد ها را در شمال و شیعه ها را در جنوب در بهار سال 1991 سرکوب می‌کردند. آنها اصلاً آنجا حضور نداشتند. در واقع، اینها نیروهای رژیم ایران بودند که با لباس کردی وارد عراق می‌شدند و جنایت می‌کردند. این جنبش مدافع یک ایران غیراتمی، بردباری مذهبی، ضد
اینها ریشه‌های جنبش مقاومت ایران هستند و من مطمئن نیستم که واشینگتن این را فهم می‌کند.
ما اصول خودمان، قوانین خودمان، تعهدات حقوقی بین‌المللی مان، قولهای مکتوب خودمان را زیر پا می‌گذاریم و زنان و مردان بدون سلاحی که با دیکتاتوری مخالف هستند، با جانشان قیمت آن را می‌دهند. این شاید یک مقاله برای مطبوعات نباشد، ولی کمپ لیبرتی، یک ننگ ملی است. همچنین یک ننگ برای عراق و برای نخست‌وزیر مالکی است که به نظر من اعتبار کشورشان را خدشه‌دار کرده است چرا که به یک دیکتاتور و یک نخست‌وزیر فرقه‌گرا تبدیل شده است. اکنون، این مسئولیت نخست‌وزیر جدید عراق است که کشور را به سمت وحدت هدایت کند و خیلی چیزها بسته به این دارد که عبادی چه کار می‌کند.
در تمامی این ماجرا، و حرف آخر من این است که اعضای مقاومت بسیار معقول و متمرکز عمل کرده‌اند و هرگز همرزمان شهیدشان را فراموش نکرده‌اند. اما آنها هیچ تردیدی در ایمانشان ندارند که آنها پایان حکومت وحشت را در ایران خواهند دید و این ویژگی‌ها، یک تعهد پایدار به اصول و عدم تمایل برای معامله شرفشان برای راحتی زیستن در امنیت، درقلب آنچیزی است که آنها مدافع آن هستند. لذا، من به فداکاری آنها ارج می‌نهم و من فقط این امید را دارم که ما آمریکاییان این زیرکی را داشته باشیم که حقایق واقعی را در منطقه ببینیم و عقل استراتژیکمان را فرا بخوانیم و از حقوق‌بشر و حاکمیت مردم نه فقط در عراق، بلکه در سوریه و نهایتاً در ایران دفاع کنیم.
کشور ما می‌تواند افتخار خودش را مجدداً به دست بیاورد. با تشکر از شما.

جان سانو عضو پیشین مدیریت اطلاعات مرکزی آمریکا
 
 
متشکرم، خیلی متشکرم،
در حالیکه ما می‌دانیم مجرم واقعی و شیطان واقعی کیست، زمانیکه سخنرانان در مورد اطلاعات و تبلیغات گمراه‌کننده در مورد سازمان مجاهدین خلق ایران صحبت می‌کردند، من می‌دانم که ملاها در پشت قضیه هستند، این واضح و مسلم است، اما سؤال این‌جاست که چه کسی به آنان اطلاع‌رسانی می‌کند؟
من از تجربیات شخصی خودم می‌دانم، که سرویس وزارت اطلاعات و امنیت رژیم در پشت قضیه است. من طی سالیان تجربیات شخصی زیادی در برخورد با دشمن داشته‌ام. و گاهی ما آرزو می‌کردیم که ایکاش ما هم در سرویسهای اطلاعاتی خود می‌توانستیم این‌چنین اختیارات و قدرتی می‌داشتیم، اما یک کشور قانونمند و پایبند به قوانین هستیم. اما آنان چنین محدودیتهایی ندارند. آنها یک سازمان تروریستی واقعی هستند. و چیزی که آنها بیشترین ترس و واهمه را از آن دارند سازمان مجاهدین خلق ایران است، من با بیش از 30سال سابقه خدمت در دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی می‌توانم به شما بگویم که چه زمانی یک افسر اطلاعاتی دروغ می‌گوید و چه زمانی حقیقت را بیان می‌کند. من با افسران وزارت اطلاعات ایران صحبت کرده‌ام، آنها از سازمان مجاهدین خلق ایران می‌ترسیدند، چرا؟ چون سازمان مجاهدین خلق ایران نه تنها نور مشعل امید برای مردم ایران است، بلکه این سازمان دلیل تغییرات ممکن در ایران است. چون نه تنها بیانگر خواسته‌های مردم ایران و تصویر مردم ایران است، بلکه دلیل این است که مردم جهان که چگونه می‌توانند باشند.
موضوع این جلسه، فرصتها و چالشهاست. فرصتهایی که از آنها استفاده نشود، همان‌طور که به‌وضوح آن را می‌بینیم، به‌زودی به چالش تبدیل خواهند شد. حال ما فرصتهای مغتنم خوبی در دسترس داریم، اما هرچه بیشتر صبر کنیم تا این فرصتها را دریابیم، آنها به چالش تبدیل شده، و در ماهها و سالهای آینده به چالشهای سختتر و پیچیده‌تری تبدیل خواهند شد.
پس مسأله فقط اذیت و آزار ساکنان دلیر و شجاع کمپ لیبرتی نیست، مسأله فقط فداکاری آنان نیست. مسأله آزار و اذیت تمامی مردم ایران است، و در نتیجه آزار و اذیت تمامی مردم جهان است. ما باید به سیاست شکست خورده مماشات پایان دهیم. چگونه می‌توان نظر یک ستمگر، یک ظالم را تغییر داد؟ این کار از طریق مماشات نخواهد بود، بلکه فقط از طریق نشان‌دادن قدرت می‌توان به آن دست یافت.
چگونه می‌توان نظر یک دیکتاتور و رژیم ستمگر را عوض کرد؟ با سازمانی مثل سازمان مجاهدین خلق ایران، و شورای ملی مقاومت ایران، که شاید تنها سوی روشن امید به تغییر باشند. پس فداکاری و از خودگذشتگی که این قهرمانان دلیر در کمپ لیبرتی از خود نشان داده‌اند، از منظر دور نخواهد ماند. صدای شمایان شنیده خواهد شد.
صدای شما، و تداوم صدای شما و تداوم فداکاری شهدای شما که ما امروز برای بزرگداشت آنان در این‌جا گرد آمده‌ایم، باعث تغییر شده است، و به ایجاد تغییرات ادامه خواهد داد، و ملاها را به خشم در خواهد آورد. وزارت اطلاعات و امنیت ایران، و نیروهای قدس، و دیگر خدمتکاران و نیروهای درخدمت ملاها، شرایط خطرناکتری برای عاشقان آزادی در ایران ایجاد کرده‌اند. بهمین دلیل است که دولت آمریکا باید اقدام کند. و نمی‌تواند آنچه که در تهران می‌گذارد را نادیده بگیرد، نمی‌تواند آنچه را که در عراق می‌گذرد نادیده بگیرد.
نخست‌وزیر جدید عراق، علناً اعلام کرده است که تصمیم دارد با فساد و تروریسم در عراق مبارزه کند. مسأله کمپ لیبرتی و وضعیت سازمان مجاهدین خلق ایران بهترین آزمایش برای حل مشکلاتی است که ما را امروزه احاطه کرده‌اند.
پس دوباره می‌گویم، فداکاری شما، صدای شما، از بین رفتنی نیست. این از خودگذشتگی و فداکاری شهدای شما و تلاش بی‌وقفه شما نهایتاً باعث ایجاد تغییر خواهد شد، و ما ایران آزاد و دموکراتیک را خواهیم دید.
متشکرم

دیوید فیلیپس از فرماندهان حفاظت اشرف
 
 

با تشکر از شما، من برای 31سال در وظیفه فعال در ارتش ایالات متحده خدمت کرده‌ام. چالش برانگیزترین ماموریتی که به من تا به‌حال در آن 31سال داده شد،
چیزی بود که درست در میان این دروازه‌های کمپ اشرف رخ داد. من مسئول حفاظت از بیش از 3000 زن و مردی که توسط ایالات متحده، دولت من، زندانی و بازداشت شده بودند، بودم. همچنین طولانی‌ترین مأموریت من تا به‌حال بوده چرا که تمام نشده است. من هنوز در این مأموریت کار می‌کنم.
در سال 2004، پس از طی بازجویی و مصاحبه‌های متعدد، یک قول حفاظت به‌صورت مکتوب به بیش از 3000نفر از اعضای سازمان وجود داشت. در پایان این جاده در این‌جا، حدود شش کیلومتر در پشت این دروازه شما دست راست می‌پیچید و یک کیلومتر دیگر می‌روید و آنجا یک مرکز کنوانسیون داشتند. به هر یک از اعضا یک یادداشت دست نویس داده شد که وعده حفاظت به‌طور نامحدود می‌داد. هنگامی که من آنجا را در سال 2005 ترک می‌کردم ما این حفاظت را ارائه می‌کردیم.
من می‌توانستم فقط ساکنان اشرف را فراموش کنم، اگر‌چه من از این دروازه بیش از یک صد بار عبور کرده‌ام. من می‌توانستم صرفاً دیگر کاری به آن نداشته باشم و تنها بر زندگی حرفه‌ای خود متمرکز شوم. اما در سال 2005، دیده‌بان حقوق‌بشر، سازمانی که من نسبتاً محترم می‌دانستم اما دانش زیادی در مورد آن نداشتم، یک گزارش در مورد آنچه که در پشت این دروازه وجود دارد نوشت این‌که آنجا چه می‌گذرد، و من شخصاً چالشهایی را که آنها عنوان کردند اهانت‌آمیز تلقی کردم، حاکی از این‌که سربازان من کار حفاظت از آنها را انجام نداده‌اند، این‌که افراد در داخل، افراد خود را بر خلاف میل خودشان نگه می‌دارند و شکنجه می‌کنند. در حالی‌که من در خدمت بودم، و کسانی از شما که در خدمت فعال بوده‌اید می‌دانید که در آن موقعیت علناً صحبت نمی‌کنید. من نمی‌توانستم با خودم زندگی کنم، نمی‌توانستم ماموریتم در حفاظت از آنها را انجام دهم مگر این‌که صحبت کنم. من نامه‌یی به مدیر دیده‌بان حقوق‌بشر نوشته با گزارش او مقابله کرده و به او گفتم هیچ شکنجه‌ای در کار نیست. و من از این امر به‌طور بلاواسطه و دست اول مطلعم چون من خودم به مکانهای فردی در ساعت دو صبح حمله کردم. افرادی وجود ندارند که بر خلاف میل خود نگه داشته شوند چون وقتی کسانی می‌خواستند آنجا را ترک کنند، آنها را با یک چمدان و دینار عراقی در دست، در دروازه ما می‌گذاشتند و تعداد زیادی نبودند که تصمیم به ترک گرفته باشند.
در سال 2007، به عراق بازگشتم. من به‌عنوان بازسازی کننده پلیس ژنرال پترائوس به اشرف برگشتم و مسئول بازسازی پلیس عراق در طول آنچه که شما به‌عنوان افزایش نیرو می‌دانید بودم. من افراد اشرف را متقاعد کردم و اطمینان دادم، از آنجا که ما هنوز هم در این نقطه حفاظت آنها را فراهم می‌کنیم، و بعد وقتی در سال 2008 آنجا را ترک کردم، در مدت کوتاهی پس از آن، ما ایالات متحده قولهایی را که داده بودیم رها کردیم و بیش از بیش از 3000 مرد و زن را به عراقیها تحویل دادیم. در آن چارچوب زمانی بسیاری از آنها به دست مقامات عراقی و اربابان ایرانی‌شان جان باختند.
و طی چند ماه گذشته نیز، اگر‌چه به ما دن فرید از وزارت امور خارجه اطمینان داد بازدیدهای مکرر از کمپ لیبرتی توسط سفارت ایالات متحده آمریکا صورت خواهد گرفت، ولی هیچ کدام صورت نگرفتند.
من بسیاری از افرادی که در آن عکس هستند را می‌شناختم، با آنها زندگی کرده‌اند، غذا خورده‌ام، کار کرده‌ام و عرق ریخته‌ام. و شرط می‌بندم که همه افراد در آن صفحه من را می‌شناختند. من بسیاری از آنها را شخصاً می شناختم. حسین (مدنی) در وسط آنجا، سمت راست و پایین، من او را از دوستانم در نظر می‌گیرم چرا که وارد بسیاری از دوره‌های سخت شدیم که تلاش کنیم روی مذاکراتی که داشتیم کار کنیم.
خوب، من هنوز هم به آن وعده باور دارم، و مأموریت من روزی که به یک ایران آزاد و دموکراتیک بروم به پایان خواهد رسید و به یاد می‌آورم آنچه که حسین و همه شما در کمپ لیبرتی با استقامت از آن گذر کردید. من با شما در اشرف بودم، فقط آرزو می‌کنم که می‌توانستم با شما در کمپ لیبرتی باشم. با تشکر از شما.

سرهنگ مارتین از فرماندهان حفاظت اشرف
 
 
خانمها و آقایان، از شما سپاسگزارم. به‌دنبال آنچه همکار جنایتکار جنگیم!، دیوید فیلیپس، گفت، و حدس می‌زنم همه در این‌جا می‌داند که داستان چیست که من و او از سوی دولت ایران به‌عنوان جنایتکاران جنگی شناخته شده‌ایم، برای شکنجه اشرفیها، همراه با لئو مک کلاسکی در سال 2005. دیوید (فیلیپس) در سال 2004 در اشرف بود من در سال 2006 بودم و لئو (مگ کلاسکی) در سال 2009. اما به نوعی ما قادر به طی زمان شده و همه ما در یک محل و در یک زمان به‌منظور انجام جنایات علیه اشرفیها بودیم. من این (اتهام رژیم) را یک افتخار محسوب می‌کنم چون به من می‌گوید که رژیم ایران در تلاش است که ما را ساکت کند تا حقیقت را نگوییم. و حقیقت همان چیزی است که دولت ایران به‌اندازه مجاهدین خلق از آن وحشت دارد.
من به تمام آن عکسها نگاه می‌کنم، 52 دوست، و خاطراتی را که داشتیم بیاد می‌آورم که بی‌شمار بودند. و خرسندی شخصی و لذت زیاد از برخورد با آنها. و بعد در اواخر شب 31 اوت، تماسی از پاریس داشتم که دوستانم، برادران و خواهرانم در اشرف دارند به قتل می‌رسند.. از خاکریز در سمت شمال اردوگاه از طرف کمپ عراقی مهاجمان آمدند که لباسهای تیم سوات مالکی را پوشیده بودند، و از تاکتیکهایی که باید از آمریکاییها یاد گرفته باشند استفاده کردند.
ما عکس‌های C4 که منفجر نشده بودند و به هر دلیلی عراقیها آن را انجام نداده بودند، زیر نظر و مراقبت برج نگهبانی عراق جا مانده بودند را دیدیم. هفت گروگان گرفتند، دو ساعت صرف رفتن به این طرف و آن طرف و منفجر کردن تجهیزات، قتل افراد کردند، و پس از آن به سمت عراقی کمپ رفتند. وزارت امور خارجه بلافاصله بیرون آمد که مدرکی دال بر دخالت دولت عراق نیست!.
این بدتر از کلیشه قدیمی در مورد شترمرغ است که سر خود را در شن می‌گذارد. دولت آمریکا خودش را به نوری المالکی گره زد. همان‌طور که قبلاً گفته شد، در کمپ لیبرتی باز هم استبداد وجود دارد. آنها مواد غذایی، سوخت، دارو نمی‌گیرند. از بردن فاضلاب به بیرون کمپ ممانعت می‌شود. یک بار دیگر استبداد. و باز همان‌طور که رئیس‌جمهور ما چند روز پیش گفت ما هیچ استراتژی در مورد سوریه نداریم، آنها هیچ استراتژی درباره عراق ندارند. ما باید به کار ادامه دهیم، به گفتن حقیقت ادامه دهیم، بگذاریم رسانه‌ها بدانند، دنیا بداند.
آزادی به ایران خواهد آمد. و وقتی که آمد ما همه با هم خواهیم بود. خانمها و آقایان، از شما سپاسگزارم.

سرهنگ تام کنتول از فرماندهان حفاظت اشرف
 
 
خانمها و آقایان، از شما برای این فرصت که امروز این‌جا در این روز غم‌انگیز به من دادید، سپاسگزارم. این یک داستان تلخ و شیرین است چون ما خاطرات بسیار خوبی از زمانی که آنجا بودیم و افرادی که با آنها تعامل داشتیم، داریم.
اجازه بدهید به شما کمی در مورد استان دیالی بگویم این استان در شرق رودخانه دجله است، که تقریباً از شمال بغداد جریان دارد. این استان عمدتاً کشاورزی است که به‌خاطر پرتقالش معروف است. در تابستان به 120 درجه می‌رسد. وقتی بیش از 5 کیلومتر از رودخانه دجله دور می‌شوید خاک است.
در آنجا به (مجاهدین) یک قطعه از بیابان بی‌حاصل برای استقرارشان داده شد و آنها این مجتمعهای استادانه را در کمپ اشرف ساختند و همان‌طور که ژنرال فیلیپس گفت در سال 2003 امن‌ترین محل در عراق بود.
امروز اشرفیها در کمپ لیبرتی هستند. کمپ لیبرتی کجاست؟ بین فرودگاه بین‌المللی بغداد و شهر بغداد، در حومه شهر همان‌طور که شما هستید، قرار دارد اما ضمنا در خط مقدم است.
آنها در حال حاضر بی‌دفاع هستند و من به‌نمایندگی از مردم آمریکا و دولت آمریکا قولی را که دادم تصریح می‌کنم که به وعده‌مان برای حفاظت از آنها عمل کنیم. به همه شما در کمپ لیبرتی زمانی که این را می‌شنوید می‌گویم که خدا شما را حفظ کند و ایمن نگه دارد. ما شما را فراموش نکرده‌ایم. با تشکر از شما.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/76a7e5c5-b6c8-4323-aee3-c4e0dc16d851"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات