تقوی در لغت از ریشهٴ وقایه است. وقایه یعنی حفاظ، ترمز و نگهدارنده. تقوی بهمعنی پرهیزگاری است.
قرآن برای تقوی جایگاه ویژهیی در نظر گرفته است:
«یا أیها النّاس إنّا خلقناکم مّن ذکرٍ وأنثی وجعلناکم شعوباً وقبائل لتعارفوا إنّ أکرمکم عند اللّه أتقاکم إنّ اللّه علیم خبیر»
«ای مردم ما شما را مرد و زن آفریدیم. و شعبه، شعبه قبیله، قبیله و ملت، ملت قراردادیم. تا در همین رابطه به تناقض و تضادها، شناخت پیدا بکنید».
پس معیار برتری تقواست! «إنّ أکرمکم عند اللّه أتقاکم»، «بالاترینها، با تقواترین هستند».
اما چرا تقوا معیار ارجحیت و شاخص تکامل است؟
یک پدیده - چه موجود زنده باشد چه انسان و چه جامعه- هر چه از قید اجبارات بندهساز محیطی و شرایط، رهاتر و آزادتر باشد، منطبقتر و متکاملتر است. برای مثال امروز از دایناسورها، همان موجودات بزرگ و غولپیکر، که روزگاری سلطان حیوانات روی زمین بودند، تنها استخوانهایی باقی مانده است. میلیونها سال پیش، نسل دایناسورها منقرض شد. چرا که نتوانستند خود را با تغییر شرایط جوی، که بر روی زمین ایجاد شد، منطبق کنند. آنها خونسرد بودند. یعنی بدنشان فاقد سیستم کنترل درجه حرارت بود. معنی این ویژگی آن بود که دایناسورها وابسته به محیط زندگی خود بودند؛ بنابراین وقتی در برابر تغییر شرایط قرار گرفتند، امکان انطباق نداشتند و منقرض شدند.
با بررسی نمونههای متعدد و مشابه در همین زمینه، میتوان نتیجه گرفت که در گسترهٴ زندگی، موجودی که انطباق بیشتری با محیط برقرار کند، متکاملتر است. وقتی به انسان میرسیم، رفتار و واکنشهایش بر خلاف حیوانات اراده و آگاهانه است. پس معیار دیگر نه انطباق فیزیکی، بلکه یک انطباق عمیق درونی است که به آن «تقوای رهاییبخش» گفته میشود. یعنی میزان تکامل انسان با این سنجیده میشود که به چه میزان بر جبرهای غریزی درونی خود، مهار زده باشد.
در جامعه هم معیار، رهایی هر چه بیشتر از جبرهای اجتماعی، یعنی استثمار است. پس تقوی، خصیصه رهاییبخش و یگانهساز دارد. تقوا، محور ارتقای فرد و تاریخ است.
ولی مفهوم تقوا و آزادی، هیچوقت جدا از آگاهی نیست. آزاد شدن در مقابل اجبارات، تجهیزات خودش را میخواهد. میبایست آگاه باشیم تا بتوانیم آزاد باشیم.
قرآن برای تقوی جایگاه ویژهیی در نظر گرفته است:
«یا أیها النّاس إنّا خلقناکم مّن ذکرٍ وأنثی وجعلناکم شعوباً وقبائل لتعارفوا إنّ أکرمکم عند اللّه أتقاکم إنّ اللّه علیم خبیر»
«ای مردم ما شما را مرد و زن آفریدیم. و شعبه، شعبه قبیله، قبیله و ملت، ملت قراردادیم. تا در همین رابطه به تناقض و تضادها، شناخت پیدا بکنید».
پس معیار برتری تقواست! «إنّ أکرمکم عند اللّه أتقاکم»، «بالاترینها، با تقواترین هستند».
اما چرا تقوا معیار ارجحیت و شاخص تکامل است؟
یک پدیده - چه موجود زنده باشد چه انسان و چه جامعه- هر چه از قید اجبارات بندهساز محیطی و شرایط، رهاتر و آزادتر باشد، منطبقتر و متکاملتر است. برای مثال امروز از دایناسورها، همان موجودات بزرگ و غولپیکر، که روزگاری سلطان حیوانات روی زمین بودند، تنها استخوانهایی باقی مانده است. میلیونها سال پیش، نسل دایناسورها منقرض شد. چرا که نتوانستند خود را با تغییر شرایط جوی، که بر روی زمین ایجاد شد، منطبق کنند. آنها خونسرد بودند. یعنی بدنشان فاقد سیستم کنترل درجه حرارت بود. معنی این ویژگی آن بود که دایناسورها وابسته به محیط زندگی خود بودند؛ بنابراین وقتی در برابر تغییر شرایط قرار گرفتند، امکان انطباق نداشتند و منقرض شدند.
با بررسی نمونههای متعدد و مشابه در همین زمینه، میتوان نتیجه گرفت که در گسترهٴ زندگی، موجودی که انطباق بیشتری با محیط برقرار کند، متکاملتر است. وقتی به انسان میرسیم، رفتار و واکنشهایش بر خلاف حیوانات اراده و آگاهانه است. پس معیار دیگر نه انطباق فیزیکی، بلکه یک انطباق عمیق درونی است که به آن «تقوای رهاییبخش» گفته میشود. یعنی میزان تکامل انسان با این سنجیده میشود که به چه میزان بر جبرهای غریزی درونی خود، مهار زده باشد.
در جامعه هم معیار، رهایی هر چه بیشتر از جبرهای اجتماعی، یعنی استثمار است. پس تقوی، خصیصه رهاییبخش و یگانهساز دارد. تقوا، محور ارتقای فرد و تاریخ است.
ولی مفهوم تقوا و آزادی، هیچوقت جدا از آگاهی نیست. آزاد شدن در مقابل اجبارات، تجهیزات خودش را میخواهد. میبایست آگاه باشیم تا بتوانیم آزاد باشیم.