تجمع «دلواپسان» نظام، که به قول ارگان بسیج ضدمردمی یعنی روزنامه جوان همه، «دل مشغول» اقتدار نظام، «دل آشفته» تعلیق غنیسازی و «آشفته دل» از تغییر کاربری آب سنگین اراک و بالاخره «دلواپس» موجودیت نظام بودند، برای اینکه «نظام» «دلگرم» به حضور آنها باشد، میخواستند در برابر «لانهٴ جاسوسی» با آرمانهای خمینی دجال در مورد استکبار ستیزی تجدیدعهد کنند، از قضا در اندرون نظام کسانی را به وجد آورد که این «دلواپس» ها، آنها را ایادی استکبار جهانی مینامند. روزنامه حکومتی اعتماد بهنقل از یکی از این به وجد آمدگان نوشت: «البته من سادیسم ندارم که از جمع شدن یکی دو جین از مخالفان قسم خورده دولت که میخواهند سر به تن آقای روحانی نباشد، خوشحال شوم»، اما بعد علت به وجد آمدنش را صاف و روشن «از حول هلیم در دیگ افتادن» دلواپسان توصیف کرد که «تابو» ی نقد سیاستهای هستهای» را شکستند. این روزنامه حکومتی سپس نتیجه میگیرد «اگر قرار است چراغ برای نقد برنامههای هستهیی سبز شود و سبز بماند و بتوان برنامههای هستهیی را نقد کرد، در آن صورت نمیتوان گزینشی برخورد کرد» (اعتماد 15اردیبهشت 1393).
نقد سیاستهای هستهیی یعنی برای شل کردن طناب تحریمهای جهانی از گردن نظام، توهمات قدرت هستهیی شدن را کنار بگذارند، از آن غلط کردم بگویند و برای بقا به جای هستهیی به قول پاسدار شریعتمداری با «کدخدا ببندند».
طرح نقد سیاستهای هستهیی در روزنامههای باندی که به قول خودشان بیش از دهسال امکان آن را نداشتند، قبل از شکسته شدن «تابو هستهای» مستلزم شکسته شدن چیز دیگری است. آن «چیز» را جهانگیری در مجلس ارتجاع خطاب به باند تیغکشهای «دلواپس» در روز 15اردیبهشت، به زبانی که بسیجیها هم شیرفهم شوند گفت: «تمام مراحل مذاکرات با مشورت رهبری است. هر زمان ایشان تشخیص دهند روند مذاکرات شکل دیگری پیدا کند، این دولت مطاع است». این حرف دو پیام دارد، پیام فوری و حداقلی آن خطاب به «دلواپسان» به قول خمینی «خفه» است. و پیام به بیرون نظام و به مردم ایران طلسمشکستگی ولیفقیه ارتجاع است که ناگزیر دست از رویاهای هستهیی شسته و طناب تحریمها او را با زانوان خونین پای میز زهرخوران کشانده است.
به وجد آمدن آن کارگزار باند رفسنجانی_ روحانی از شکسته شدن «تابو» هستهای، نمیتواند عیش مدام و وجد ماندگاری باشد، چرا که «همه باهم» میدانند کافی است جرعهٴ اول از گلوی نظام پایین برود، بلافاصله آثار آن در تمامی پیکر نظام ولایت بهصورت فروپاشی یا انفجار خشم مردم بارز خواهد شد و این صدای شکستن را قبل از هرکس خود ولیفقیه ارتجاع آن روزی شنید که مقاومت مردم ایران طرحهای ضدملی و ضدایرانی و ضدبشری رژیم برای رسیدن به سلاح هستهیی و باجخواهی از جهان را افشا کرد. ولیفقیه خوب میداند این جام زهر مقدمه جام زهرهای بعدی است که مردم و مقاومت آزادی ستانش به حلقوم رژیم میریزند.
نقد سیاستهای هستهیی یعنی برای شل کردن طناب تحریمهای جهانی از گردن نظام، توهمات قدرت هستهیی شدن را کنار بگذارند، از آن غلط کردم بگویند و برای بقا به جای هستهیی به قول پاسدار شریعتمداری با «کدخدا ببندند».
طرح نقد سیاستهای هستهیی در روزنامههای باندی که به قول خودشان بیش از دهسال امکان آن را نداشتند، قبل از شکسته شدن «تابو هستهای» مستلزم شکسته شدن چیز دیگری است. آن «چیز» را جهانگیری در مجلس ارتجاع خطاب به باند تیغکشهای «دلواپس» در روز 15اردیبهشت، به زبانی که بسیجیها هم شیرفهم شوند گفت: «تمام مراحل مذاکرات با مشورت رهبری است. هر زمان ایشان تشخیص دهند روند مذاکرات شکل دیگری پیدا کند، این دولت مطاع است». این حرف دو پیام دارد، پیام فوری و حداقلی آن خطاب به «دلواپسان» به قول خمینی «خفه» است. و پیام به بیرون نظام و به مردم ایران طلسمشکستگی ولیفقیه ارتجاع است که ناگزیر دست از رویاهای هستهیی شسته و طناب تحریمها او را با زانوان خونین پای میز زهرخوران کشانده است.
به وجد آمدن آن کارگزار باند رفسنجانی_ روحانی از شکسته شدن «تابو» هستهای، نمیتواند عیش مدام و وجد ماندگاری باشد، چرا که «همه باهم» میدانند کافی است جرعهٴ اول از گلوی نظام پایین برود، بلافاصله آثار آن در تمامی پیکر نظام ولایت بهصورت فروپاشی یا انفجار خشم مردم بارز خواهد شد و این صدای شکستن را قبل از هرکس خود ولیفقیه ارتجاع آن روزی شنید که مقاومت مردم ایران طرحهای ضدملی و ضدایرانی و ضدبشری رژیم برای رسیدن به سلاح هستهیی و باجخواهی از جهان را افشا کرد. ولیفقیه خوب میداند این جام زهر مقدمه جام زهرهای بعدی است که مردم و مقاومت آزادی ستانش به حلقوم رژیم میریزند.