سال 92، سال آغاز زهرخوران رژیم آخوندی بود.
سال شکاف بزرگ در رأس نظام ولایتفقیه.
شکافی که نتایج آن تنها در موضوع اتمی نمایان نشد و به سیاستهای منطقهیی رژیم هم گسترش پیداکرد.
در خرداد 92 باند رفسنجانی، روحانی سرکارآمد.
با این تحول، بحران درونی رژیم به مسائل خارجی هم گسترش پیدا کرد.
در این مقاله به پارهای از مواضع متناقض باندهای متخاصم در قبال کشورهای منطقه و همسایههای رژیم میپردازیم:
سیاستهای منطقهیی نظام قبل از زهر خوران نسبت به عراق
وقتی در 12فروردین 92 آخوند مصلحی به عراق رفت، حرفها و مواضعش تنها مورد تأیید خامنهای نبود، بلکه موضع احمدینژاد هم همین بود.
مصلحی روز 12فروردین 92 در سیمای آخوندها گفت: «ما در بحث مبارزه با تروریسم در جمهوری اسلامی از یک تجربه 35سالهای برخوردار هستیم... و اعلام آمادگی کردیم خدمت دوستانمان که این تجربیات را خدمت عزیزانمان قرار بدهیم برای اینکه بتوانند با تروریسم در واقع مقابله کنند و هر چه زودتر انشاالله امنیت کاملی رو برای مردم عراق بهوجود بیاورند».
و روز27تیر 92 خبرگزاری عراقی نینا از استقبال نوری المالکی نخستوزیر عراق از پاسدار احمدینژاد خبر داد و همانروز کانال العراقیه صحبتهای احمدینژاد را انعکاس داد که میگفت:
گفتگوهای بسیار خوب و سازندهیی با برادر عزیزم داشتیم. گفتگوی دو برادر و در فضای کاملاً برادرانه. هیچ محدودیتی برای توسعه روابط و همکاریهای دوجانبه و منطقهیی وجود ندارد. (العراقیه ۲۷/۴/۱۳92)
از مقایسه حرفهای احمدینژاد و مصلحی بهمثابه گماشته خامنهای در کابینه او، بهروشنی میتوان دریافت که مواضع این دو در قبال عراق، هیچ شکافی با آنچه که احمدینژاد چند ماه بعد مطرح کرد، نشان نمیداد.
سیاستهای نظام پس از شقه در رأس نظام نسبت به عراق:
پس از ماجرای زهر خوران و آمدن باند رفسنجانی روحانی، این اتفاقنظر در مورد مسألهٴ استراتژیک عراق، در رأس نظام هم از بین رفت.
روزنامه کویتی السیاسه روز 29آذر 92 تیتر زیر را عیناً چاپ کرد:
«روحانی و تشویق به تعویض مالکی!»
بهنوشته همان روزنامه، یک عضو رهبری جریان صدر در این مورد گفت: روحانی به انتخاب یک رئیس دولت عراقی جدید، غیر از مالکی تشویق میکند. همین منبع افزود که دیدار روحانی، با اعتراض فرماندهان سپاه پاسداران مواجه شده است. زیراکه مالکی همچنان کاندیدای اصلی مورد حمایت خامنهای و نهاد سپاه میباشد.
اما در همان آذر ماه 92 رفسنجانی رودرروی مواضع باند ولیفقیه گفت: «الآن وضع عراق نیز خوب نیست. حضور ما در عراق نفعی برای ما ندارد. بلکه هزینه دارد».
مشابه این مواضع متناقض از سوی دو باند در مورد سوریه نیز بروز کرده است:
سیاستهای نظام قبل از شقه در مورد سوریه
سوریه جایی است که رژیم بارها حفظ آن را از حفظ استان نفت خیز خوزستان هم برای خودش مهمتر اعلام کرده است و خامنهای آن را عمق استراتژیک نظام نامیده است.
روز 26بهمن 91 آخوند مهدی طائب، از نزدیکان خامنهای و سرکرده ارگان سرکوبگر موسوم به «قرارگاه عمار» در جمع بسیجیان گفت: سوریه استان سی و پنجم و یک استان استراتژیک برای ماست. اگر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد، اولویت با این است که ما، سوریه را نگهداریم! چون اگر سوریه را نگهداریم، میتوانیم خوزستان را هم پس بگیریم، اما اگر سوریه را از دست بدهیم، تهران را هم نمیتوانیم نگهداریم!
رسانههای حکومتی 7بهمن91 در نقل قولی از خامنهای نوشتند: «سوریه خط مقدم استراتژیک برای ما است. لذا بهرغم دشواری و پیچیدگی اوضاع، نباید ناامید شوید و باید تا آخر از اسد حمایت کنید».
همان ایام پاسدار احمدینژاد در گفتگو با سی.ان.ان، همین مواضع را بازتاب داد و گفت:
«ما روابط دوستانه با سوریه داریم و سیاست ما مستقل است».
سیاستهای متناقض دو رأس نظام پس از شقه نسبت به سوریه
مواضع جنجال برانگیز رفسنجانی در شهریور 92 را همگان به یاد دارند که گفت: «مردم سوریه از طرف حکومت خودشان بمباران شیمیایی میشوند. زندانهای سوریه پر است. حکومت، بعضی از ورزشگاهها را از مردم بازداشتی انباشته است».
و آخوند روحانی روز 29بهمن 92، در «اجلاس اتحادیه مجالس اسلامی» گفت: «آیا قابلقبول است که صدها هزار مردم بیگناه سوریه، در تمدن نابود شده شام و شهرهای ویران شده آن و یا در چادرها زندگی کنند؟ و غیرمسلمانان در فکر تأمین غذا و امنیت آنها باشند؟ آیا در شان ما مسلمانان است که هزاران کودک سوری از مدرسه رفتن محروم بمانند؟».
آذر 92 رفسنجانی در یک موضعگیری دیگر گفت: «اگر مردم سوریه بپذیرند، مانعی ندارد. باید مردم بپذیرند. این حق ما نیست که دخالت کنیم». رفسنجانی در مورد شخص بشار اسد هم گفت: «اگر مردم نخواهند باید کنار برود».
سیاستهای متناقض دو رأس نظام در مورد عربستان
از عراق و سوریه که بگذریم، همین آشفتگی را در مواضع باندهای متخاصم نظام در قبال عربستان سعودی هم میتوان دید.
روز 29 دی 92 در کنفرانس بهاصطلاح وحدت اسلامی، خامنهای در حالی که رفسنجانی و روحانی را در کنار خود نشانده بود، عربستان را حامی «جریانات تکفیری» خواند و تلویحاً تهدید کرد و گفت: «به عواقب حمایت از این جریان بیتوجهند و نمیفهمند که این آتش، دامن همه آنها را هم خواهد گرفت». اما درست در همان جلسه آخوند روحانی گفت: «باید ریشههای اختلاف در جهان اسلام را از بین ببریم»
و روز 5آذر 92، خبرگزاری ایرنا در همان کنفرانس از قول رفسنجانی نوشت: «مسائل جهان اسلام در قالب یک طرح جامع با محوریت ایران و عربستان قابل حل است!»
روز 26آذر باز هم همان خبرگزاری ایرنا، از قول محمد هاشمی نوشت: «در صورت فراهم بودن شرایط، آیتالله هاشمی به عربستان سفر میکند»!
مواضعی که تنها یک نگاه به آنها هر کسی را از هر توضیح و تفسیری در مورد تاثیر شقه در سیاست خارجی رژیم بهویژه سیاستهای منطقهیی آن بینیاز میکند!
چنین شکافی آن هم در رأس نظام و در مورد سیاستهای منطقهیی رژیمی که به علت نداشتن پایگاه داخلی مجبور بوده از روز اول میخهای خیمه نظامش را در عراق، سوریه و لبنان بکوبد، حکایت از گسترش بحران درونی آخوندها تا اعماق سیاستهای استراتژیکشان میکند. اهمیت این مسأله وقتی بیشتر روشن میشود که به یاد آوریم: هر گونه شکستی برای رژیم در این کشورها (که خطوط دفاعی مقدم آخوندها هستند) جنگ بود و نبود نظام را مستقیماً به پشت دیوار بیت ولیفقیه میکشاند!
بحرانی که پس از زهر اتمی، آثارش روز به روز و با سرعت بیشتری بارز میشود، و تا عمق استراتژیک نظام هم پیشروی کرده.
بحرانی که حلقهیی از زنجیرهٴ بحرانهایی است که رژیم آخوندی را محاصره کرده و نوید یک ایران بدون آخوند را در بهار و سال آینده میدهد.
سال شکاف بزرگ در رأس نظام ولایتفقیه.
شکافی که نتایج آن تنها در موضوع اتمی نمایان نشد و به سیاستهای منطقهیی رژیم هم گسترش پیداکرد.
در خرداد 92 باند رفسنجانی، روحانی سرکارآمد.
با این تحول، بحران درونی رژیم به مسائل خارجی هم گسترش پیدا کرد.
در این مقاله به پارهای از مواضع متناقض باندهای متخاصم در قبال کشورهای منطقه و همسایههای رژیم میپردازیم:
سیاستهای منطقهیی نظام قبل از زهر خوران نسبت به عراق
وقتی در 12فروردین 92 آخوند مصلحی به عراق رفت، حرفها و مواضعش تنها مورد تأیید خامنهای نبود، بلکه موضع احمدینژاد هم همین بود.
مصلحی روز 12فروردین 92 در سیمای آخوندها گفت: «ما در بحث مبارزه با تروریسم در جمهوری اسلامی از یک تجربه 35سالهای برخوردار هستیم... و اعلام آمادگی کردیم خدمت دوستانمان که این تجربیات را خدمت عزیزانمان قرار بدهیم برای اینکه بتوانند با تروریسم در واقع مقابله کنند و هر چه زودتر انشاالله امنیت کاملی رو برای مردم عراق بهوجود بیاورند».
و روز27تیر 92 خبرگزاری عراقی نینا از استقبال نوری المالکی نخستوزیر عراق از پاسدار احمدینژاد خبر داد و همانروز کانال العراقیه صحبتهای احمدینژاد را انعکاس داد که میگفت:
گفتگوهای بسیار خوب و سازندهیی با برادر عزیزم داشتیم. گفتگوی دو برادر و در فضای کاملاً برادرانه. هیچ محدودیتی برای توسعه روابط و همکاریهای دوجانبه و منطقهیی وجود ندارد. (العراقیه ۲۷/۴/۱۳92)
از مقایسه حرفهای احمدینژاد و مصلحی بهمثابه گماشته خامنهای در کابینه او، بهروشنی میتوان دریافت که مواضع این دو در قبال عراق، هیچ شکافی با آنچه که احمدینژاد چند ماه بعد مطرح کرد، نشان نمیداد.
سیاستهای نظام پس از شقه در رأس نظام نسبت به عراق:
پس از ماجرای زهر خوران و آمدن باند رفسنجانی روحانی، این اتفاقنظر در مورد مسألهٴ استراتژیک عراق، در رأس نظام هم از بین رفت.
روزنامه کویتی السیاسه روز 29آذر 92 تیتر زیر را عیناً چاپ کرد:
«روحانی و تشویق به تعویض مالکی!»
بهنوشته همان روزنامه، یک عضو رهبری جریان صدر در این مورد گفت: روحانی به انتخاب یک رئیس دولت عراقی جدید، غیر از مالکی تشویق میکند. همین منبع افزود که دیدار روحانی، با اعتراض فرماندهان سپاه پاسداران مواجه شده است. زیراکه مالکی همچنان کاندیدای اصلی مورد حمایت خامنهای و نهاد سپاه میباشد.
اما در همان آذر ماه 92 رفسنجانی رودرروی مواضع باند ولیفقیه گفت: «الآن وضع عراق نیز خوب نیست. حضور ما در عراق نفعی برای ما ندارد. بلکه هزینه دارد».
مشابه این مواضع متناقض از سوی دو باند در مورد سوریه نیز بروز کرده است:
سیاستهای نظام قبل از شقه در مورد سوریه
سوریه جایی است که رژیم بارها حفظ آن را از حفظ استان نفت خیز خوزستان هم برای خودش مهمتر اعلام کرده است و خامنهای آن را عمق استراتژیک نظام نامیده است.
روز 26بهمن 91 آخوند مهدی طائب، از نزدیکان خامنهای و سرکرده ارگان سرکوبگر موسوم به «قرارگاه عمار» در جمع بسیجیان گفت: سوریه استان سی و پنجم و یک استان استراتژیک برای ماست. اگر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد، اولویت با این است که ما، سوریه را نگهداریم! چون اگر سوریه را نگهداریم، میتوانیم خوزستان را هم پس بگیریم، اما اگر سوریه را از دست بدهیم، تهران را هم نمیتوانیم نگهداریم!
رسانههای حکومتی 7بهمن91 در نقل قولی از خامنهای نوشتند: «سوریه خط مقدم استراتژیک برای ما است. لذا بهرغم دشواری و پیچیدگی اوضاع، نباید ناامید شوید و باید تا آخر از اسد حمایت کنید».
همان ایام پاسدار احمدینژاد در گفتگو با سی.ان.ان، همین مواضع را بازتاب داد و گفت:
«ما روابط دوستانه با سوریه داریم و سیاست ما مستقل است».
سیاستهای متناقض دو رأس نظام پس از شقه نسبت به سوریه
مواضع جنجال برانگیز رفسنجانی در شهریور 92 را همگان به یاد دارند که گفت: «مردم سوریه از طرف حکومت خودشان بمباران شیمیایی میشوند. زندانهای سوریه پر است. حکومت، بعضی از ورزشگاهها را از مردم بازداشتی انباشته است».
و آخوند روحانی روز 29بهمن 92، در «اجلاس اتحادیه مجالس اسلامی» گفت: «آیا قابلقبول است که صدها هزار مردم بیگناه سوریه، در تمدن نابود شده شام و شهرهای ویران شده آن و یا در چادرها زندگی کنند؟ و غیرمسلمانان در فکر تأمین غذا و امنیت آنها باشند؟ آیا در شان ما مسلمانان است که هزاران کودک سوری از مدرسه رفتن محروم بمانند؟».
آذر 92 رفسنجانی در یک موضعگیری دیگر گفت: «اگر مردم سوریه بپذیرند، مانعی ندارد. باید مردم بپذیرند. این حق ما نیست که دخالت کنیم». رفسنجانی در مورد شخص بشار اسد هم گفت: «اگر مردم نخواهند باید کنار برود».
سیاستهای متناقض دو رأس نظام در مورد عربستان
از عراق و سوریه که بگذریم، همین آشفتگی را در مواضع باندهای متخاصم نظام در قبال عربستان سعودی هم میتوان دید.
روز 29 دی 92 در کنفرانس بهاصطلاح وحدت اسلامی، خامنهای در حالی که رفسنجانی و روحانی را در کنار خود نشانده بود، عربستان را حامی «جریانات تکفیری» خواند و تلویحاً تهدید کرد و گفت: «به عواقب حمایت از این جریان بیتوجهند و نمیفهمند که این آتش، دامن همه آنها را هم خواهد گرفت». اما درست در همان جلسه آخوند روحانی گفت: «باید ریشههای اختلاف در جهان اسلام را از بین ببریم»
و روز 5آذر 92، خبرگزاری ایرنا در همان کنفرانس از قول رفسنجانی نوشت: «مسائل جهان اسلام در قالب یک طرح جامع با محوریت ایران و عربستان قابل حل است!»
روز 26آذر باز هم همان خبرگزاری ایرنا، از قول محمد هاشمی نوشت: «در صورت فراهم بودن شرایط، آیتالله هاشمی به عربستان سفر میکند»!
مواضعی که تنها یک نگاه به آنها هر کسی را از هر توضیح و تفسیری در مورد تاثیر شقه در سیاست خارجی رژیم بهویژه سیاستهای منطقهیی آن بینیاز میکند!
چنین شکافی آن هم در رأس نظام و در مورد سیاستهای منطقهیی رژیمی که به علت نداشتن پایگاه داخلی مجبور بوده از روز اول میخهای خیمه نظامش را در عراق، سوریه و لبنان بکوبد، حکایت از گسترش بحران درونی آخوندها تا اعماق سیاستهای استراتژیکشان میکند. اهمیت این مسأله وقتی بیشتر روشن میشود که به یاد آوریم: هر گونه شکستی برای رژیم در این کشورها (که خطوط دفاعی مقدم آخوندها هستند) جنگ بود و نبود نظام را مستقیماً به پشت دیوار بیت ولیفقیه میکشاند!
بحرانی که پس از زهر اتمی، آثارش روز به روز و با سرعت بیشتری بارز میشود، و تا عمق استراتژیک نظام هم پیشروی کرده.
بحرانی که حلقهیی از زنجیرهٴ بحرانهایی است که رژیم آخوندی را محاصره کرده و نوید یک ایران بدون آخوند را در بهار و سال آینده میدهد.