فریاد و شیون سردمداران و رسانههای رژیم از گزارش و موضعگیری اخیر دبیرکل مللمتحد دربارهٴ نقض وحشتناک حقوقبشر در ایران تحت حاکمیت آخوندها، بهخصوص بعد از روی کارآمدن آخوند حسن روحانی، پس از چند روز همچنان با شدت ادامه دارد. علی لاریجانی رئیس مجلس آخوندی روز شنبهٴ گذشته یک بار دیگر در صحن مجلس علیه بانکیمون موضع گرفت و گریبان چاک داد و او را با دشنامهای غیرسیاسی مانند «بیصفتی و بیوجدانی» مورد حمله قرار داد. لاریجانی که چند روز پیش هم سازمان ملل و دبیرکل آن را به «وحشیگری مدرن» متهم کرده بود، این بار از اصطلاح «نفاق مدرن» در مورد او استفاده کرد که «با تمسک به ارزشهای جهانی و انسانی و زبان فریبنده پیچیدهتر همان ظلم را به اسلام میکند» او که بهخاطر اعدامهای روزمره بهسر دنیا منت هم میگذاشت، گفت: «بگذاریم این مغزهای علیل در سازمان ملل خودشان با مواد مخدر مبارزه نمایند». برادرش جواد لاریجانی هم در تلویزیون رژیم (25اسفند) گفت: دنیا باید از ما تشکر هم بکند که ما این قدر داریم قاچاقچیها را اعدام میکنیم!
انگار که کسی نمیداند سرنخ قاچاق بینالمللی مواد مخدر در دست همین رژیم است و انگار نه انگار که در جریان سگ دعواهای درونی رژیم، بالاترین مقامهای رژیم فاش کردند که ترانزیت مواد مخدر از ایران به اروپا را وزارت اطلاعات به عهده دارد. انگار که کسی نمیداند حیات رژیم به همین اعدامهای روزانه بسته است و تمام ترس رژیم از شکافی است که در دیوار اختناق ایجاد شود و همانگونه که خرچنگ نظام آخوند خاتمی گفت، همه ترس از جرقه حقوقبشر است که به انبار باروت جامعهٴ ایران بیفتد. از همین روست که یک دیدار سادهٴ کاترین اشتون که آن هم در راستای سیاست مماشات و یک اقدام تبلیغاتی به نفع روحانی بود، اینچنین رژیم را سراپا به تکان میاندازد و جنگ و جدال درون رژیم را یک مرحله کیفی اوج میدهد.
تا آنجا که روزنامه جوان، ارگان بسیج سپاه پاسداران با یک حدشکنی بیسابقه از اصطلاح «کینه شتری» برای رفسنجانی با ذکر نام او استفاده میکند و رئیس قوة قضاییه آخوند آملی لاریجانی نه تنها روحانی و دولت او را به اقدام قضایی تهدید میکند بلکه بهطور عجیب و خندهداری حتی مدعوین و مهمانان خارجی را هم مورد تهدید قرار میدهد.
از سوی دیگر، علی لاریجانی هم که بهعنوان متحد روحانی به میدان آمده، ناچار میشود یک فقره تهدید هم ضمیمه پارسهای خوابیدهٴ خود علیه آمریکا و طرفهای مذاکرات اتمی کند که «اگر فضاسازی جدیدی بکنند… مقامات آمریکا و سازمان ملل بدانند که آنها عامل بهم زدن مذاکرات هستند». روشن است که این تهدید پیش از اینکه خندهدار باشد، رقتآور است. چون رژیمی که به گفته خودش با زانوان خونین پشت میز مذاکره آمده حتی از تصور ترک میز مذاکره هم زهرهترک میشود.
آری، تناقض و طنز تلخ ماجرا اینجاست که رژیم ولایتفقیه از همین جام زهر، جرعهٴ حیات میطلبد! از یک طرف باند رفسنجانی ـ روحانی با خواهش و تمنا و سلام و صلوات اشتون را به ایران دعوت میکنند و با شرط او مبنی بر ملاقات با کسانی که مد نظرش هستند، موافقت میکنند، اما از طرف دیگر در عمل، این اقدام، همچون جرعهٴ زهری، تمام امعا و احشای رژیم را داغان میکند.
در وجه دیگر، رژیم از یک طرف اعدامها را ادامه میدهد و آن را افزایش میدهد تا آثار اجتماعی جام زهر را مهار کند، اما از طرف دیگر، اعدامها، دست روحانی را بهعنوان جلادی با سابقه سی و چند ساله رو میکند و افسانة اعتدال و تدبیر او را بر باد میدهد. بهخصوص که سخنگوی وزارت خارجهاش هم به صحنه میآید و ناچار از اعدامها دفاع میکند. به این ترتیب روحانی در کشاکش این تناقض دارد له و لورده میشود و به نظر نمیرسد که تشویق و ترغیب روزنامههای همباندیاش امثال ابتکار (24اسفند) هم که تلاش میکند به او دل بدهد که «این مسیر با موانع پیچیده روبهروست. اما این دلیل بر ناکارآمدی و ناصحیح بودن راه نیست؛ راه درست همین است». بتواند گرهی از کار او باز کند. واقعیت این است که این رژیم در تمامیتش و روحانی بهطور خاص، در بنبستی گرفتار آمده که راه پس و پیش ندارد و از هر طرف بچرخد جز سرنگونی در انتظارش نیست.
انگار که کسی نمیداند سرنخ قاچاق بینالمللی مواد مخدر در دست همین رژیم است و انگار نه انگار که در جریان سگ دعواهای درونی رژیم، بالاترین مقامهای رژیم فاش کردند که ترانزیت مواد مخدر از ایران به اروپا را وزارت اطلاعات به عهده دارد. انگار که کسی نمیداند حیات رژیم به همین اعدامهای روزانه بسته است و تمام ترس رژیم از شکافی است که در دیوار اختناق ایجاد شود و همانگونه که خرچنگ نظام آخوند خاتمی گفت، همه ترس از جرقه حقوقبشر است که به انبار باروت جامعهٴ ایران بیفتد. از همین روست که یک دیدار سادهٴ کاترین اشتون که آن هم در راستای سیاست مماشات و یک اقدام تبلیغاتی به نفع روحانی بود، اینچنین رژیم را سراپا به تکان میاندازد و جنگ و جدال درون رژیم را یک مرحله کیفی اوج میدهد.
تا آنجا که روزنامه جوان، ارگان بسیج سپاه پاسداران با یک حدشکنی بیسابقه از اصطلاح «کینه شتری» برای رفسنجانی با ذکر نام او استفاده میکند و رئیس قوة قضاییه آخوند آملی لاریجانی نه تنها روحانی و دولت او را به اقدام قضایی تهدید میکند بلکه بهطور عجیب و خندهداری حتی مدعوین و مهمانان خارجی را هم مورد تهدید قرار میدهد.
از سوی دیگر، علی لاریجانی هم که بهعنوان متحد روحانی به میدان آمده، ناچار میشود یک فقره تهدید هم ضمیمه پارسهای خوابیدهٴ خود علیه آمریکا و طرفهای مذاکرات اتمی کند که «اگر فضاسازی جدیدی بکنند… مقامات آمریکا و سازمان ملل بدانند که آنها عامل بهم زدن مذاکرات هستند». روشن است که این تهدید پیش از اینکه خندهدار باشد، رقتآور است. چون رژیمی که به گفته خودش با زانوان خونین پشت میز مذاکره آمده حتی از تصور ترک میز مذاکره هم زهرهترک میشود.
آری، تناقض و طنز تلخ ماجرا اینجاست که رژیم ولایتفقیه از همین جام زهر، جرعهٴ حیات میطلبد! از یک طرف باند رفسنجانی ـ روحانی با خواهش و تمنا و سلام و صلوات اشتون را به ایران دعوت میکنند و با شرط او مبنی بر ملاقات با کسانی که مد نظرش هستند، موافقت میکنند، اما از طرف دیگر در عمل، این اقدام، همچون جرعهٴ زهری، تمام امعا و احشای رژیم را داغان میکند.
در وجه دیگر، رژیم از یک طرف اعدامها را ادامه میدهد و آن را افزایش میدهد تا آثار اجتماعی جام زهر را مهار کند، اما از طرف دیگر، اعدامها، دست روحانی را بهعنوان جلادی با سابقه سی و چند ساله رو میکند و افسانة اعتدال و تدبیر او را بر باد میدهد. بهخصوص که سخنگوی وزارت خارجهاش هم به صحنه میآید و ناچار از اعدامها دفاع میکند. به این ترتیب روحانی در کشاکش این تناقض دارد له و لورده میشود و به نظر نمیرسد که تشویق و ترغیب روزنامههای همباندیاش امثال ابتکار (24اسفند) هم که تلاش میکند به او دل بدهد که «این مسیر با موانع پیچیده روبهروست. اما این دلیل بر ناکارآمدی و ناصحیح بودن راه نیست؛ راه درست همین است». بتواند گرهی از کار او باز کند. واقعیت این است که این رژیم در تمامیتش و روحانی بهطور خاص، در بنبستی گرفتار آمده که راه پس و پیش ندارد و از هر طرف بچرخد جز سرنگونی در انتظارش نیست.