در ادامه تهاجم باند رفسنجانی- روحانی برای قبضه کردن اهرمهای حکومتی، این باند و بهخصوص شخص رفسنجانی خیز برداشته است تا رادیو تلویزیون رژیم را از تیول باند خامنهای بیرون بیاورد و درصورتیکه موفق به این کار نشود فضا سازی کند تا به موازات رادیو تلویزیونی که در تیول خامنهای است، رادیو تلویزیون خصوصی که پیش برنده خطشان باشد تأسیس کند.
روزنامه حکومتی اعتماد وابسته به باندرفسنجانی (به احتمال زیاد با اشاره این باند یا شخص رفسنجانی) مصاحبهای را که رفسنجانی در سال 90 با این روزنامه انجام داده از بایگانی درآورده و در7اسفند 92 منتشر کرده است.
هربار که قرار است بین رژیم و کشورهای1+5 مذاکراتی صورت بگیرد، باند رفسنجانی ـ روحانی شروع به زمینهسازی برای توجیه عقبنشینیهای خود میکنند، روحانی و رفسنجانی در اظهارنظر، دیدار با مزدوران رژیم و مصاحبه فعال میشوند که این فعالیتها در آستانه هر دور از مذاکرات، این تلقی را به وجود میآورد که یک تقسیم کار غیررسمی و اعلام نشده بین آنان برای تهاجم به باند ولیفقیه و آمادهسازی فضا در آستانه مذاکرات وجود دارد.
سفرهای روحانی به استانها، دیدارهای برنامهریزی شده در جهت فضا سازی در زمینه مذاکرات، دیدارهای رفسنجانی و مصاحبههای متعدد و توسل او به خاطرهگویی از خمینی دجال را نیز میتوان در راستای این تقسیم کار اعلام نشده و غیررسمی تعبیرکرد.
بنابراین شاید دور از واقعیت نباشد که رفسنجانی برای گذاشتن باند ولیفقیه در گوشه رینگ و پیشبرد خط و خطوط خودش در راستای خوراندن جام زهر به ولیفقیه، به یک روزنامه حکومتی وابسته به باند خود گفته باشد مصاحبهیی را که در سال 90 در ترس از اقدامات باند خامنهای به بایگانی روزنامه سپرده، اکنون از بایگانی بیرون آورده و در راستای پیشبرد قبضه کردن اهرمهای حکومتی و پیشبرد خط جام زهر، منتشر کند و دعوای خودش با ولیفقیه را در زمینه کنترل بر رسانههای رژیم علنی سازد، بالاخص اینکه کشمکش باند روحانی- رفسنجانی با باند خامنهای بر سر کنترل سایر رسانههای رژیم اضافه بر صدا و سیما، نمودهای بسیاری دارد.
رفسنجانی با انتشار مصاحبه بایگانی شده سال 90 خود به ایجاد سانسور در رسانهها و خصوصاً صدا و سیما حمله میکند و میگوید: ”اگر ممیزی بخواهد مثل ممیزی بر صدا و سیما باشد، بدتر میشود و بهتر نمیشود. چون لااقل صدا و سیما نمیترسد از اینکه تعطیلش کنند و خسارت ببیند. حداکثر یک برنامهاش را حذف میکنند. خیلی احتیاط میکند. حتماً نمیتوانند. اکنون هم بسیاری از ممیزی صدا و سیما ناراضی هستند. هم مراجع حوزه و هم مجلس انتقاد میکنند. اما آنها هم انتقاد میکنند“
مصاحبهکننده روزنامه حکومتی اعتماد با نوشتن مقدمهیی بر مصاحبه، هدف از انتشار مصاحبه را لو میدهد که هدف رفسنجانی و شرکا بیرون آوردن رادیو تلویزیون رژیم از چنگ باند ولیفقیه و یا به موازات آن تأسیس رادیو تلویزیونی خارج از حیطه نفوذ باندخامنهای است و رفسنجانی تنها کسی است که قادر به انجام این کار است و در این رابطه مینویسد: ”این روزها با بالا گرفتن تنش میان مدیران ساختمان شیشهیی جام جم و دولت منتخب مردم، موضوع شکستن انحصار سازمان صدا و سیما در حوزه رادیو و تلویزیون و تأسیس رادیو و تلویزیونی خارج از کنترل رؤسای این سازمان مورد توجه دولت و افکار عمومی قرار گرفته است. در این میان اکبر هاشمی رفسنجانی که در کنار بهشتی و مطهری یکی از سه نظریهپرداز انقلاب اسلامی محسوب میشود و با حضور مداوم در مبارزه، پیروزی انقلاب، تأسیس و تثبیت نظام جمهوری اسلامی نقشی منحصر بهفرد در تحولات چهار دهه اخیر ایران دارد، بیش از هر شخصیت دیگری میتواند در موضوع نظام مطلوب رسانهیی کشور این تحقیق را یاری کند، بهویژه آنکه فرآیند عبور از انحصار حاکم در حوزههای مندرج در اصل 44 قانون اساسی با مدیریت وی در دوره ریاستجمهوری و سپس مجمع تشخیص مصلحت نظام ممکن شده و تنها حوزه باقی مانده در این اصل، نظام رادیو و تلویزیونی کشور است“.
رفسنجانی نیز در مصاحبهاش با روزنامه حکومتی اعتماد با ابراز نارضایتی از سیطره خامنهای و باند او با نیش و کنایه به این باند در مورد چنگاندازی بر فضای رسانهیی و رادیو تلویزیون رژیم میگوید: ”الان در مسائل رسانهیی، نظام کارفرمای بزرگ است. یعنی آن فلسفه راجع به صدا و سیما وجود دارد. شرایطی که در حال حاضر حاکم است، باز بهدلیل همین اختلافات سلیقهیی است که وجود دارد. در جریان اصلاح قانون اساسی، نیروهای جریان حاکم مایل نبودند صدا و سیما اینگونه بشود. قبل از این هم، در دولت ما، اینهایی را که در اصل 44 اصلاح کردیم. به هر حال، من اینگونه میبینم که در اوایل انقلاب، و بهخصوص امروز، فضا بهگونهیی است که هنوز تاثیر این محدودیت وجود دارد. نهتنها دلایل ایدئولوژیک اسلامی یا دلایل منطقی وجود ندارد، بلکه برعکس.“..
رفسنجانی در ادامه مصاحبه اگر چه به صراحت نمیگوید، اما تلویحاً به نفرت مردم از صدا و سیمای رژیم اشاره میکند که مردم به این رسانه ضدملی دیگر توجهی ندارند و به رسانههای دیگر که در آنها اطلاعرسانی آزاد صورت میگیرد روی آوردهاند و میگوید: ”الان انحصار حفظ نمیشود، چون رسانههای دیگری بهطور جدی، وسیع و با کیفیت گاه بهتر، هم از لحاظ تصویر و هم در صوت و مکتوب، وجود دارند. یعنی تنوع مطالب هست. بهخصوص کسانی که مخالفخوانی میکنند، برای مردم جاذبه دارند و مردم میخواهند ببینند آنها چه میگویند. در وهله اول، مخالفان میخواهند گوش بدهند و خیلی هم ترویج میشود. دیگران و بهخصوص نسل جوان هم میخواهند بدانند امثال اینها چه میگویند و همانگونه جواب بدهند. میبینیم و احتیاجی هم به گفتن من ندارد“.
رفسنجانی به فضای سانسور و ارعاب بر کارگزاران دولتی و تهاجم تبلیغاتی علیه آنان از طریق تلویزیون رژیم اشاره میکند و در زمینه محدودیت و دست به عصا رفتن خود کارگزاران رژیم نیز میگوید: ”دولتیها هم محدودیتهای زیادی دارند. گذشته از بحثهای سیاسی، هر کاری که میکنند انتقاد میشود و آنها هم دست به عصا راه میروند. ولی تلویزیون و رادیوی خصوصی اینگونه نیست. باید مقداری هم زمینه پذیرش بعضی از انتقادها را در خود به وجود آورد. ولی فکر میکنم ظرف یکی دو سال آینده حسابی راه میافتد و مستمع زیادی پیدا میکند. کسانی هم که تفکری داشته باشند، سرمایهگذاری در اینجا برای آنها هدف است. در کشور هم سرمایه کم نیست. فکر میکنند که این کار خوبی است و انجام میدهند. فکر میکنم از لحاظ اقتصادی مفید است. بهعلاوه دولتیها سنگین هزینه میکنند، معلوم نیست صدا و سیمای خصوصی این مقدار پرخرج باشد“.
موضوع دیگری که رفسنجانی به آن اشاره میکند اغراق و دروغگویی کارگزاران رژیم است که رادیو تلویزیون رژیم نیز بهدلیل پخش این اغراقها و دروغها اعتبار خود را از دست داده و در این رابطه میگوید: ”قطعاً مردم رکن اصلی هستند. ولی الآن که همه امور دست مردم نیست. از جاهای دیگر میآید. من الآن خطر فرهنگی را جدیتر میبینم. قبح گناه و دروغ از بین رفته است. مگر آسان است که اینگونه در سطح برخی مسئولان دروغ گفته شود. دروغ را همه دنیا میفهمد. مسئولی که در خارج از کشور در پاسخ به خبرنگاران خارجی درباره شرایط کشور و مسائل آشکار مردم مطالب خلاف واقع عنوان میکند، اعتبار سایر حرفهایش را نیز نزد مردم از دست میدهد. موارد دیگر هم همینطور است. ارقامی که گفته میشود؛ حرفهایی که زده میشود“.
دور برداشتن رفسنجانی دراظهارنظر در مسائل حکومتی و اینکه پا به پای ولیفقیه و حتی در مواردی بیشتر از او در مورد مسائل حکومتی اظهارنظر میکند را نیز میبایست در راستای طلسمشکستگی ولیفقیه و شعله ورشدن جنگ گرگها در رأس نظام و النهایه از آثار جام زهر تلقی کرد تا جایی که رفسنجانی در حرفها و موضعگیریهایش از جمله در این مصاحبه از بایگانی درآورده شده، پشمی برای عمامه خامنهای باقی نمیگذارد.
روزنامه حکومتی اعتماد وابسته به باندرفسنجانی (به احتمال زیاد با اشاره این باند یا شخص رفسنجانی) مصاحبهای را که رفسنجانی در سال 90 با این روزنامه انجام داده از بایگانی درآورده و در7اسفند 92 منتشر کرده است.
هربار که قرار است بین رژیم و کشورهای1+5 مذاکراتی صورت بگیرد، باند رفسنجانی ـ روحانی شروع به زمینهسازی برای توجیه عقبنشینیهای خود میکنند، روحانی و رفسنجانی در اظهارنظر، دیدار با مزدوران رژیم و مصاحبه فعال میشوند که این فعالیتها در آستانه هر دور از مذاکرات، این تلقی را به وجود میآورد که یک تقسیم کار غیررسمی و اعلام نشده بین آنان برای تهاجم به باند ولیفقیه و آمادهسازی فضا در آستانه مذاکرات وجود دارد.
سفرهای روحانی به استانها، دیدارهای برنامهریزی شده در جهت فضا سازی در زمینه مذاکرات، دیدارهای رفسنجانی و مصاحبههای متعدد و توسل او به خاطرهگویی از خمینی دجال را نیز میتوان در راستای این تقسیم کار اعلام نشده و غیررسمی تعبیرکرد.
بنابراین شاید دور از واقعیت نباشد که رفسنجانی برای گذاشتن باند ولیفقیه در گوشه رینگ و پیشبرد خط و خطوط خودش در راستای خوراندن جام زهر به ولیفقیه، به یک روزنامه حکومتی وابسته به باند خود گفته باشد مصاحبهیی را که در سال 90 در ترس از اقدامات باند خامنهای به بایگانی روزنامه سپرده، اکنون از بایگانی بیرون آورده و در راستای پیشبرد قبضه کردن اهرمهای حکومتی و پیشبرد خط جام زهر، منتشر کند و دعوای خودش با ولیفقیه را در زمینه کنترل بر رسانههای رژیم علنی سازد، بالاخص اینکه کشمکش باند روحانی- رفسنجانی با باند خامنهای بر سر کنترل سایر رسانههای رژیم اضافه بر صدا و سیما، نمودهای بسیاری دارد.
رفسنجانی با انتشار مصاحبه بایگانی شده سال 90 خود به ایجاد سانسور در رسانهها و خصوصاً صدا و سیما حمله میکند و میگوید: ”اگر ممیزی بخواهد مثل ممیزی بر صدا و سیما باشد، بدتر میشود و بهتر نمیشود. چون لااقل صدا و سیما نمیترسد از اینکه تعطیلش کنند و خسارت ببیند. حداکثر یک برنامهاش را حذف میکنند. خیلی احتیاط میکند. حتماً نمیتوانند. اکنون هم بسیاری از ممیزی صدا و سیما ناراضی هستند. هم مراجع حوزه و هم مجلس انتقاد میکنند. اما آنها هم انتقاد میکنند“
مصاحبهکننده روزنامه حکومتی اعتماد با نوشتن مقدمهیی بر مصاحبه، هدف از انتشار مصاحبه را لو میدهد که هدف رفسنجانی و شرکا بیرون آوردن رادیو تلویزیون رژیم از چنگ باند ولیفقیه و یا به موازات آن تأسیس رادیو تلویزیونی خارج از حیطه نفوذ باندخامنهای است و رفسنجانی تنها کسی است که قادر به انجام این کار است و در این رابطه مینویسد: ”این روزها با بالا گرفتن تنش میان مدیران ساختمان شیشهیی جام جم و دولت منتخب مردم، موضوع شکستن انحصار سازمان صدا و سیما در حوزه رادیو و تلویزیون و تأسیس رادیو و تلویزیونی خارج از کنترل رؤسای این سازمان مورد توجه دولت و افکار عمومی قرار گرفته است. در این میان اکبر هاشمی رفسنجانی که در کنار بهشتی و مطهری یکی از سه نظریهپرداز انقلاب اسلامی محسوب میشود و با حضور مداوم در مبارزه، پیروزی انقلاب، تأسیس و تثبیت نظام جمهوری اسلامی نقشی منحصر بهفرد در تحولات چهار دهه اخیر ایران دارد، بیش از هر شخصیت دیگری میتواند در موضوع نظام مطلوب رسانهیی کشور این تحقیق را یاری کند، بهویژه آنکه فرآیند عبور از انحصار حاکم در حوزههای مندرج در اصل 44 قانون اساسی با مدیریت وی در دوره ریاستجمهوری و سپس مجمع تشخیص مصلحت نظام ممکن شده و تنها حوزه باقی مانده در این اصل، نظام رادیو و تلویزیونی کشور است“.
رفسنجانی نیز در مصاحبهاش با روزنامه حکومتی اعتماد با ابراز نارضایتی از سیطره خامنهای و باند او با نیش و کنایه به این باند در مورد چنگاندازی بر فضای رسانهیی و رادیو تلویزیون رژیم میگوید: ”الان در مسائل رسانهیی، نظام کارفرمای بزرگ است. یعنی آن فلسفه راجع به صدا و سیما وجود دارد. شرایطی که در حال حاضر حاکم است، باز بهدلیل همین اختلافات سلیقهیی است که وجود دارد. در جریان اصلاح قانون اساسی، نیروهای جریان حاکم مایل نبودند صدا و سیما اینگونه بشود. قبل از این هم، در دولت ما، اینهایی را که در اصل 44 اصلاح کردیم. به هر حال، من اینگونه میبینم که در اوایل انقلاب، و بهخصوص امروز، فضا بهگونهیی است که هنوز تاثیر این محدودیت وجود دارد. نهتنها دلایل ایدئولوژیک اسلامی یا دلایل منطقی وجود ندارد، بلکه برعکس.“..
رفسنجانی در ادامه مصاحبه اگر چه به صراحت نمیگوید، اما تلویحاً به نفرت مردم از صدا و سیمای رژیم اشاره میکند که مردم به این رسانه ضدملی دیگر توجهی ندارند و به رسانههای دیگر که در آنها اطلاعرسانی آزاد صورت میگیرد روی آوردهاند و میگوید: ”الان انحصار حفظ نمیشود، چون رسانههای دیگری بهطور جدی، وسیع و با کیفیت گاه بهتر، هم از لحاظ تصویر و هم در صوت و مکتوب، وجود دارند. یعنی تنوع مطالب هست. بهخصوص کسانی که مخالفخوانی میکنند، برای مردم جاذبه دارند و مردم میخواهند ببینند آنها چه میگویند. در وهله اول، مخالفان میخواهند گوش بدهند و خیلی هم ترویج میشود. دیگران و بهخصوص نسل جوان هم میخواهند بدانند امثال اینها چه میگویند و همانگونه جواب بدهند. میبینیم و احتیاجی هم به گفتن من ندارد“.
رفسنجانی به فضای سانسور و ارعاب بر کارگزاران دولتی و تهاجم تبلیغاتی علیه آنان از طریق تلویزیون رژیم اشاره میکند و در زمینه محدودیت و دست به عصا رفتن خود کارگزاران رژیم نیز میگوید: ”دولتیها هم محدودیتهای زیادی دارند. گذشته از بحثهای سیاسی، هر کاری که میکنند انتقاد میشود و آنها هم دست به عصا راه میروند. ولی تلویزیون و رادیوی خصوصی اینگونه نیست. باید مقداری هم زمینه پذیرش بعضی از انتقادها را در خود به وجود آورد. ولی فکر میکنم ظرف یکی دو سال آینده حسابی راه میافتد و مستمع زیادی پیدا میکند. کسانی هم که تفکری داشته باشند، سرمایهگذاری در اینجا برای آنها هدف است. در کشور هم سرمایه کم نیست. فکر میکنند که این کار خوبی است و انجام میدهند. فکر میکنم از لحاظ اقتصادی مفید است. بهعلاوه دولتیها سنگین هزینه میکنند، معلوم نیست صدا و سیمای خصوصی این مقدار پرخرج باشد“.
موضوع دیگری که رفسنجانی به آن اشاره میکند اغراق و دروغگویی کارگزاران رژیم است که رادیو تلویزیون رژیم نیز بهدلیل پخش این اغراقها و دروغها اعتبار خود را از دست داده و در این رابطه میگوید: ”قطعاً مردم رکن اصلی هستند. ولی الآن که همه امور دست مردم نیست. از جاهای دیگر میآید. من الآن خطر فرهنگی را جدیتر میبینم. قبح گناه و دروغ از بین رفته است. مگر آسان است که اینگونه در سطح برخی مسئولان دروغ گفته شود. دروغ را همه دنیا میفهمد. مسئولی که در خارج از کشور در پاسخ به خبرنگاران خارجی درباره شرایط کشور و مسائل آشکار مردم مطالب خلاف واقع عنوان میکند، اعتبار سایر حرفهایش را نیز نزد مردم از دست میدهد. موارد دیگر هم همینطور است. ارقامی که گفته میشود؛ حرفهایی که زده میشود“.
دور برداشتن رفسنجانی دراظهارنظر در مسائل حکومتی و اینکه پا به پای ولیفقیه و حتی در مواردی بیشتر از او در مورد مسائل حکومتی اظهارنظر میکند را نیز میبایست در راستای طلسمشکستگی ولیفقیه و شعله ورشدن جنگ گرگها در رأس نظام و النهایه از آثار جام زهر تلقی کرد تا جایی که رفسنجانی در حرفها و موضعگیریهایش از جمله در این مصاحبه از بایگانی درآورده شده، پشمی برای عمامه خامنهای باقی نمیگذارد.