چکیده:
باند خامنهای:
«بعضیها با عنوان کردن «دین دولتی» و «فرهنگ دولتی» میخواهند نظارت دولت را محدود کنند و تخریب کنند و بهاصطلاح یک انگ غلطی به آن بزنند که آقا اینها میخواهند دین را دولتی کنند، فرهنگ را دولتی کنند! این حرفها یعنی چه؟! دولت دینی با دین دولتی هیچ فرقی ندارد».
«آرزوی آنها از کوبیدن بر طبل «دین دولتی» ساقط شدن این حاکمیت است»
راهی که دولت روحانی بدون توجه به ابعاد آن برگزیده، به مسائلی چون «حقوقبشر»، «تروریزم»، «حقوق اقلیتها» و... رسانده خواهد شد.
«این حرکتها… قطعاً دولت را به قهقرا خواهد برد و کمر دولت را خواهد شکست».
رفسنجانی:
«کشور داشت در سایهٴ کارهای نسنجیده دولت قبل به بنبست میرسید که در صورت ادامه یا باید بهزودی تسلیم میشدیم یا جنگ را تحمل میکردیم… جامعه با سواد و روشنفکر و آگاه که حتی در عمق روستاهایمان نیز وجود دارد تصمیم گرفتند سرنوشت کشور را عوض کنند و جامعه راهی برای انتخاب داشته باشد و با این انتخاب وضع به کلی عوض شد و… دنیا فهمید که تفکر ملت ایر ان تفکری شده که قابل همکاری است…»
اظهارات دیروز امام جمعهٴ خامنهای در خطبهٴ نماز جمعهٴ تهران، بیش از پیش نشان داد که دعوایی که ظاهراً بر سر «فرهنگ» بین دو باند حاکم جریان دارد، تا کجا جدی، ریشهدار و عمیق است.
آخوند صدیقی با اشاره به اظهارات اخیر روحانی در مورد سپردن امور فرهنگی به مردم گفت: «اگر ما تلقیمان این باشد که فرهنگ را به خود مردم سپردیم، دیگر هیچ تکلیفی بر نظارت نداریم؛ این، هم با آیات قرآن کریم ناسازگار است و هم رهبری عظیم ما… به این مسأله تأکید کردند که مسأله حراست از معنویت، از اصالت، از آن آهنگ معرفتی و دینی باید فاصله نگیرد و دولت در عین امر باید ساز و کاری داشته باشد تا هم مفاسد موجود را برطرف کند و هم ریشه مفاسد را بزند و هم برای آینده، پیشگیری بکند. ما یک تمدن غربی را نمیخواهیم، والا انقلاب نمیکردیم، ما تمدن اسلامی میخواهیم، ما تمدن قرآنی میخواهیم… ما دانشگاه غربی نمیخواهیم. ما استاد متدین میخواهیم، ما دانشجوی مؤمن میخواهیم. ما برای حاکمیت دین خون دادیم… دولتهای گذشته هم به نظر ما در این جهت، کوتاه آمدهاند و خیلی دیر است، 34سال از انقلاب گذشته، امروز نباید دانشگاه تبدیل بشود به باشگاه احزاب و گروهها…».
اشارهٴ آخوند صدیقی، به حرفهای روحانی در دانشگاه ملی است که وی در آن، از فعال شدن تشکلهای دانشجویی در دانشگاه صحبت کرده بود. اگرچه هم روحانی و هم وزیر علوم او و هم رفسنجانی هر جا که از تشکلهای دانشجویی صحبت کردهاند، تکرار و تأکید کردهاند که منظورشان «جوانانی با اعتدال و منطقی» است که میتوانند نقش سوپاپ اطمینان برای فضای انفجاری دانشگاهها بازی کنند، اما اشاراتی در همین حد و همچنین اشارات رقیقی به کمی کاستن از بگیر و ببندها در مورد حجاب و ماهواره و امثالهم نیز ولیفقیه و باند او را سخت آشفته کرده است. خود خامنهای در اظهارات در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی (19آذر) گفته بود: «میبینم در بعضی از مطبوعات، نوشتهها و گفتهها، بعضیها با عنوان کردن «دین دولتی» و «فرهنگ دولتی» میخواهند نظارت دولت را محدود کنند و تخریب کنند و بهاصطلاح یک انگ غلطی به آن بزنند که آقا اینها میخواهند دین را دولتی کنند، فرهنگ را دولتی کنند! این حرفها یعنی چه؟! دولت دینی با دین دولتی هیچ فرقی ندارد. دولت جزو مردم است دین دولتی یعنی دین مردمی، همان دینی که مردم دارند، دولت هم همان دین را دارد».
جالب است که تا کنون رژیم بهشدت اصطلاح «دین دولتی» را بهعنوان تبلیغات «معاندان نظام» رد میکرد، اما اکنون خامنهای در تنگنا، ناگزیر و با همان لفظ به آن اذعان میکند.
«ساقط شدن حاکمیت»
بهدنبال خامنهای، تیغکشهایش در منبرهای جمعه و جماعت و مطبوعات هم به راه افتادند و عربده کشیدند. از جمله کیهان شریعتمداری در یادداشت روز (28آذر) خود با اشاره به اظهارات خامنهای نوشت: «این سخنان، جان کلام و پاسخ روشن به مدعیان دین دولتی است که در خود نکته ظریف دیگری هم دارد و آن اینکه ایشان از تلاش مدعیان این موضوع، برای محدود کردن نظارت دولت پرده برمیدارند».
کیهان خامنهای در ادامه، تعارفات را کنار گذاشته و تصریح کرد: «آرزوی آنها از کوبیدن بر طبل «دین دولتی» ساقط شدن این حاکمیت است».
به این ترتیب روشن میشود دعوایی که در ظاهر بر سر فرهنگ و ماهواره و حجاب و علوم اسلامی در دانشگاه در گرفته، در عمق جنگ بر سر «حاکمیت» و قدرت است. اما چرا و چطور؟
رفسنجانی که صریحتر از همه، مواضع باندش را بهخصوص این روزها در سفر به استان کرمان تکرار میکند، حرفش این است که جامعه در آستانهٴ انفجار است، بنابراین اولاً خوردن زهر اتمی، برای کنار زدن تحریمها، یک الزام است. ثانیاً به هر ترتیب و با هر ترفند و وسیلهای باید فشار در این دیگ بخار را کاهش داد. باید سوپاپهای اطمینانی تعبیه کرد، چرا که طاقت مردم بر اثر فشارهای خردکننده اقتصادی طاق شده و فشار مضاعف بر سر مسائل بهاصطلاح فرهنگی دیوانگی است و خطر انفجاری بسا مهیبتر از قیامهای 88 را بهدنبال دارد که در آن صورت بنیاد رژیم را بر باد میرود.
«کشور در بنبست بود»
رفسنجانی از جمله در جمع آخوندهای کرمان به این وضعیت انفجاری اذعان کرده و گفت: «کشور داشت در سایهی کارهای نسنجیده دولت قبل به بنبست میرسید که در صورت ادامه یا باید بهزودی تسلیم میشدیم یا جنگ را تحمل میکردیم؛ ما جنگ را چشیدهایم و هیچ وقت نمیخواهیم وارد جنگ شویم و شما مردم راه را باز کردید و در مهمترین انتخابات، کسانی که امیدوار بودند شرکت کردند و جامعه با سواد و روشنفکر و آگاه که حتی در عمق روستاهایمان نیز وجود دارد تصمیم گرفتند سرنوشت کشور را عوض کنند و جامعه راهی برای انتخاب داشته باشد و با این انتخاب وضع به کلی عوض شد و… دنیا فهمید که تفکر ملت ایر ان تفکری شده که قابل همکاری است…» (ابتکار 30آذر).
رژیم از نظر دنیا باید قابل همکاری باشد
جملهٴ آخر رفسنجانی، (همکاری با دنیا) بیان یکی دیگر از علل و ضرورتهای «خارج شدن از بنبست» است. یعنی میخواهد بگوید برای آن که بتوانیم رژیم را به سرمایهداری جهانی قلاب کنیم و از سرنگونی نجات پیدا کنیم باید از «کارهای نهسنجیده قبل» دست برداریم.
باند رفسنجانی ـ روحانی یک حرف دیگر هم دارد و آن این است که ما در جنگی که با مردم برای تحمیل بهاصطلاح دین و فرهنگ خودمان طی سی و چند سال گذشته داشتهایم، بهکلی شکست خوردهایم. در نتیجه ادامه این راه نه مقدور است و نه به مصلحت ماست. علی جنتی وزیر ارشاد کابینهٴ روحانی اعتراف میکند: «71درصد مردم در تهران بیننده شبکههای ماهوارهیی هستند و… پارازیت اندازی و جلوگیری از دسترسی به شبکههای ماهوارهیی تا کنون تأثیرگذار نبوده است» (سخنرانی جنتی در مراسم «هفته پژوهش» 26آذر).
باند ولیفقیه چه میگوید؟
تا آنجا که به ضرورت خوردن جام زهر برمیگردد، این باند هم هیچ حرفی ندارد و حتی تیغکشهای خامنهای در جمعه بازارها و در کیهان و امثالهم، دیگر ماست رجزخوانیها و مخالفخوانیها در برابر توافقنامه ژنو را کنار گذاشته و از فواید آن حرف میزنند، اما میگویند راهی که باند رفسنجانی و روحانی برای ایجاد منفذی در این دیگ بخار در پیش گرفته، ما را زودتر به سرنگونی میرساند. کیهان خامنهای در یادداشت روز (25آذر) ضمن تخطئه «گره زدن تمام مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم به موضوع هستهای» مینویسد: «مراحل بعدی راهی که دولت محترم آقای روحانی بدون توجه به ابعاد آن برگزیده به مسائلی چون «حقوقبشر»، «تروریزم»، «حقوق اقلیتها» و... رسانده خواهد شد که تا حدودی هم رسانده شده است».
کیهان خامنهای به زبان اشهد دارد میگوید این راهی که شما میروید باعث میشود که سر مسائلی مانند «حقوقبشر»، «تروریزم»، «حقوق اقلیتها» و غیره باز شود که در آن صورت نظام، به باد فنا میرود.
این کارها «کمر دولت خواهد شکست!»
یکی دیگر از خرمهرهها و بهاصطلاح تئوریسینهای سرکوب و جنایت به نام صادق کوشکی طی مقالهیی در روزنامه جوان ارگان سپاه پاسداران (30آذر) هشدار میدهد که این اقدامات «کمر نظام را میشکند» وی مینویسد: «وزارت ارشاد بهشدت به سمت ولنگاری حرکت میکند. امیدوارم این حرکتها برنامهریزی شده نباشد و ناشی از جهل و غفلت باشد و در این صورت دوستان وزارت ارشاد باید جلوی آن را بگیرند در غیراین صورت بهویژه در حوزه سینمایی و معاونت فرهنگی در بحث کتاب و امثالهم قطعاً دولت را به قهقرا خواهد برد و کمر دولت را خواهد شکست».
کدام راه؟
تردیدی نیست که اندیشهٴ بهغایت ارتجاعی و گورزاد موسوم به ولایتفقیه، که با همهٴ ویژگیهای جامعه ایران در تضاد کامل است، مطلقاً هیچ بختی برای ادامه حیات ندارد. تضاد اصلی جامعه ایران، دیکتاتوری و استبداد سیاه و قرونوسطایی ولایتفقیه است. این حقیقتی است که عموم مردم ایران با گوشت و پوست خود آن را دریافته و «شعار مرگ بر اصل ولایتفقیه» که بر زبان تودههای میلیونی در قیام88 جاری بود، شاهد این ادعاست. در وجه ایجابی نیز، تنها راه نجات ایران و مردم ایران، استقرار آزادی و دموکراسی است. طبعاً این مهم، توسط جلادان و غارتگرانی همچون رفسنجانی و روحانی به دست نمیآید. جنایتکارانی که نه تنها طی سی و چند سال گذشته در تمام جنایتها و کشتارهای رژیم نقش درجه اول داشتهاند، بلکه دولت روحانی هماکنون نیز بهرغم آن که 4ماه از روی کارآمدنش بیشتر نمیگذرد، اما رکورددار اعدام، رکوردار آزار و زندانی کردن روزنامهنگاران شده است. آزادی و دموکراسی تنها و تنها به دست مردم ایران و مقاومت مشروع و سازمانیافتهشان محقق میشود. اما مردم و مقاومت ایران از ایجاد هر روزنی در دیوار قطور اختناق و از پیدایش هر قطره آزادی، با هر نیتی، بهغایت استقبال میکنند. حرفشان هم این است که لطفاً یک قطره آزادی و دموکراسی به این حاکمیت پوسیده و قرونوسطایی تزریق کن، تا ببینی چه میشود!
باند خامنهای:
«بعضیها با عنوان کردن «دین دولتی» و «فرهنگ دولتی» میخواهند نظارت دولت را محدود کنند و تخریب کنند و بهاصطلاح یک انگ غلطی به آن بزنند که آقا اینها میخواهند دین را دولتی کنند، فرهنگ را دولتی کنند! این حرفها یعنی چه؟! دولت دینی با دین دولتی هیچ فرقی ندارد».
«آرزوی آنها از کوبیدن بر طبل «دین دولتی» ساقط شدن این حاکمیت است»
راهی که دولت روحانی بدون توجه به ابعاد آن برگزیده، به مسائلی چون «حقوقبشر»، «تروریزم»، «حقوق اقلیتها» و... رسانده خواهد شد.
«این حرکتها… قطعاً دولت را به قهقرا خواهد برد و کمر دولت را خواهد شکست».
رفسنجانی:
«کشور داشت در سایهٴ کارهای نسنجیده دولت قبل به بنبست میرسید که در صورت ادامه یا باید بهزودی تسلیم میشدیم یا جنگ را تحمل میکردیم… جامعه با سواد و روشنفکر و آگاه که حتی در عمق روستاهایمان نیز وجود دارد تصمیم گرفتند سرنوشت کشور را عوض کنند و جامعه راهی برای انتخاب داشته باشد و با این انتخاب وضع به کلی عوض شد و… دنیا فهمید که تفکر ملت ایر ان تفکری شده که قابل همکاری است…»
اظهارات دیروز امام جمعهٴ خامنهای در خطبهٴ نماز جمعهٴ تهران، بیش از پیش نشان داد که دعوایی که ظاهراً بر سر «فرهنگ» بین دو باند حاکم جریان دارد، تا کجا جدی، ریشهدار و عمیق است.
آخوند صدیقی با اشاره به اظهارات اخیر روحانی در مورد سپردن امور فرهنگی به مردم گفت: «اگر ما تلقیمان این باشد که فرهنگ را به خود مردم سپردیم، دیگر هیچ تکلیفی بر نظارت نداریم؛ این، هم با آیات قرآن کریم ناسازگار است و هم رهبری عظیم ما… به این مسأله تأکید کردند که مسأله حراست از معنویت، از اصالت، از آن آهنگ معرفتی و دینی باید فاصله نگیرد و دولت در عین امر باید ساز و کاری داشته باشد تا هم مفاسد موجود را برطرف کند و هم ریشه مفاسد را بزند و هم برای آینده، پیشگیری بکند. ما یک تمدن غربی را نمیخواهیم، والا انقلاب نمیکردیم، ما تمدن اسلامی میخواهیم، ما تمدن قرآنی میخواهیم… ما دانشگاه غربی نمیخواهیم. ما استاد متدین میخواهیم، ما دانشجوی مؤمن میخواهیم. ما برای حاکمیت دین خون دادیم… دولتهای گذشته هم به نظر ما در این جهت، کوتاه آمدهاند و خیلی دیر است، 34سال از انقلاب گذشته، امروز نباید دانشگاه تبدیل بشود به باشگاه احزاب و گروهها…».
اشارهٴ آخوند صدیقی، به حرفهای روحانی در دانشگاه ملی است که وی در آن، از فعال شدن تشکلهای دانشجویی در دانشگاه صحبت کرده بود. اگرچه هم روحانی و هم وزیر علوم او و هم رفسنجانی هر جا که از تشکلهای دانشجویی صحبت کردهاند، تکرار و تأکید کردهاند که منظورشان «جوانانی با اعتدال و منطقی» است که میتوانند نقش سوپاپ اطمینان برای فضای انفجاری دانشگاهها بازی کنند، اما اشاراتی در همین حد و همچنین اشارات رقیقی به کمی کاستن از بگیر و ببندها در مورد حجاب و ماهواره و امثالهم نیز ولیفقیه و باند او را سخت آشفته کرده است. خود خامنهای در اظهارات در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی (19آذر) گفته بود: «میبینم در بعضی از مطبوعات، نوشتهها و گفتهها، بعضیها با عنوان کردن «دین دولتی» و «فرهنگ دولتی» میخواهند نظارت دولت را محدود کنند و تخریب کنند و بهاصطلاح یک انگ غلطی به آن بزنند که آقا اینها میخواهند دین را دولتی کنند، فرهنگ را دولتی کنند! این حرفها یعنی چه؟! دولت دینی با دین دولتی هیچ فرقی ندارد. دولت جزو مردم است دین دولتی یعنی دین مردمی، همان دینی که مردم دارند، دولت هم همان دین را دارد».
جالب است که تا کنون رژیم بهشدت اصطلاح «دین دولتی» را بهعنوان تبلیغات «معاندان نظام» رد میکرد، اما اکنون خامنهای در تنگنا، ناگزیر و با همان لفظ به آن اذعان میکند.
«ساقط شدن حاکمیت»
بهدنبال خامنهای، تیغکشهایش در منبرهای جمعه و جماعت و مطبوعات هم به راه افتادند و عربده کشیدند. از جمله کیهان شریعتمداری در یادداشت روز (28آذر) خود با اشاره به اظهارات خامنهای نوشت: «این سخنان، جان کلام و پاسخ روشن به مدعیان دین دولتی است که در خود نکته ظریف دیگری هم دارد و آن اینکه ایشان از تلاش مدعیان این موضوع، برای محدود کردن نظارت دولت پرده برمیدارند».
کیهان خامنهای در ادامه، تعارفات را کنار گذاشته و تصریح کرد: «آرزوی آنها از کوبیدن بر طبل «دین دولتی» ساقط شدن این حاکمیت است».
به این ترتیب روشن میشود دعوایی که در ظاهر بر سر فرهنگ و ماهواره و حجاب و علوم اسلامی در دانشگاه در گرفته، در عمق جنگ بر سر «حاکمیت» و قدرت است. اما چرا و چطور؟
رفسنجانی که صریحتر از همه، مواضع باندش را بهخصوص این روزها در سفر به استان کرمان تکرار میکند، حرفش این است که جامعه در آستانهٴ انفجار است، بنابراین اولاً خوردن زهر اتمی، برای کنار زدن تحریمها، یک الزام است. ثانیاً به هر ترتیب و با هر ترفند و وسیلهای باید فشار در این دیگ بخار را کاهش داد. باید سوپاپهای اطمینانی تعبیه کرد، چرا که طاقت مردم بر اثر فشارهای خردکننده اقتصادی طاق شده و فشار مضاعف بر سر مسائل بهاصطلاح فرهنگی دیوانگی است و خطر انفجاری بسا مهیبتر از قیامهای 88 را بهدنبال دارد که در آن صورت بنیاد رژیم را بر باد میرود.
«کشور در بنبست بود»
رفسنجانی از جمله در جمع آخوندهای کرمان به این وضعیت انفجاری اذعان کرده و گفت: «کشور داشت در سایهی کارهای نسنجیده دولت قبل به بنبست میرسید که در صورت ادامه یا باید بهزودی تسلیم میشدیم یا جنگ را تحمل میکردیم؛ ما جنگ را چشیدهایم و هیچ وقت نمیخواهیم وارد جنگ شویم و شما مردم راه را باز کردید و در مهمترین انتخابات، کسانی که امیدوار بودند شرکت کردند و جامعه با سواد و روشنفکر و آگاه که حتی در عمق روستاهایمان نیز وجود دارد تصمیم گرفتند سرنوشت کشور را عوض کنند و جامعه راهی برای انتخاب داشته باشد و با این انتخاب وضع به کلی عوض شد و… دنیا فهمید که تفکر ملت ایر ان تفکری شده که قابل همکاری است…» (ابتکار 30آذر).
رژیم از نظر دنیا باید قابل همکاری باشد
جملهٴ آخر رفسنجانی، (همکاری با دنیا) بیان یکی دیگر از علل و ضرورتهای «خارج شدن از بنبست» است. یعنی میخواهد بگوید برای آن که بتوانیم رژیم را به سرمایهداری جهانی قلاب کنیم و از سرنگونی نجات پیدا کنیم باید از «کارهای نهسنجیده قبل» دست برداریم.
باند رفسنجانی ـ روحانی یک حرف دیگر هم دارد و آن این است که ما در جنگی که با مردم برای تحمیل بهاصطلاح دین و فرهنگ خودمان طی سی و چند سال گذشته داشتهایم، بهکلی شکست خوردهایم. در نتیجه ادامه این راه نه مقدور است و نه به مصلحت ماست. علی جنتی وزیر ارشاد کابینهٴ روحانی اعتراف میکند: «71درصد مردم در تهران بیننده شبکههای ماهوارهیی هستند و… پارازیت اندازی و جلوگیری از دسترسی به شبکههای ماهوارهیی تا کنون تأثیرگذار نبوده است» (سخنرانی جنتی در مراسم «هفته پژوهش» 26آذر).
باند ولیفقیه چه میگوید؟
تا آنجا که به ضرورت خوردن جام زهر برمیگردد، این باند هم هیچ حرفی ندارد و حتی تیغکشهای خامنهای در جمعه بازارها و در کیهان و امثالهم، دیگر ماست رجزخوانیها و مخالفخوانیها در برابر توافقنامه ژنو را کنار گذاشته و از فواید آن حرف میزنند، اما میگویند راهی که باند رفسنجانی و روحانی برای ایجاد منفذی در این دیگ بخار در پیش گرفته، ما را زودتر به سرنگونی میرساند. کیهان خامنهای در یادداشت روز (25آذر) ضمن تخطئه «گره زدن تمام مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم به موضوع هستهای» مینویسد: «مراحل بعدی راهی که دولت محترم آقای روحانی بدون توجه به ابعاد آن برگزیده به مسائلی چون «حقوقبشر»، «تروریزم»، «حقوق اقلیتها» و... رسانده خواهد شد که تا حدودی هم رسانده شده است».
کیهان خامنهای به زبان اشهد دارد میگوید این راهی که شما میروید باعث میشود که سر مسائلی مانند «حقوقبشر»، «تروریزم»، «حقوق اقلیتها» و غیره باز شود که در آن صورت نظام، به باد فنا میرود.
این کارها «کمر دولت خواهد شکست!»
یکی دیگر از خرمهرهها و بهاصطلاح تئوریسینهای سرکوب و جنایت به نام صادق کوشکی طی مقالهیی در روزنامه جوان ارگان سپاه پاسداران (30آذر) هشدار میدهد که این اقدامات «کمر نظام را میشکند» وی مینویسد: «وزارت ارشاد بهشدت به سمت ولنگاری حرکت میکند. امیدوارم این حرکتها برنامهریزی شده نباشد و ناشی از جهل و غفلت باشد و در این صورت دوستان وزارت ارشاد باید جلوی آن را بگیرند در غیراین صورت بهویژه در حوزه سینمایی و معاونت فرهنگی در بحث کتاب و امثالهم قطعاً دولت را به قهقرا خواهد برد و کمر دولت را خواهد شکست».
کدام راه؟
تردیدی نیست که اندیشهٴ بهغایت ارتجاعی و گورزاد موسوم به ولایتفقیه، که با همهٴ ویژگیهای جامعه ایران در تضاد کامل است، مطلقاً هیچ بختی برای ادامه حیات ندارد. تضاد اصلی جامعه ایران، دیکتاتوری و استبداد سیاه و قرونوسطایی ولایتفقیه است. این حقیقتی است که عموم مردم ایران با گوشت و پوست خود آن را دریافته و «شعار مرگ بر اصل ولایتفقیه» که بر زبان تودههای میلیونی در قیام88 جاری بود، شاهد این ادعاست. در وجه ایجابی نیز، تنها راه نجات ایران و مردم ایران، استقرار آزادی و دموکراسی است. طبعاً این مهم، توسط جلادان و غارتگرانی همچون رفسنجانی و روحانی به دست نمیآید. جنایتکارانی که نه تنها طی سی و چند سال گذشته در تمام جنایتها و کشتارهای رژیم نقش درجه اول داشتهاند، بلکه دولت روحانی هماکنون نیز بهرغم آن که 4ماه از روی کارآمدنش بیشتر نمیگذرد، اما رکورددار اعدام، رکوردار آزار و زندانی کردن روزنامهنگاران شده است. آزادی و دموکراسی تنها و تنها به دست مردم ایران و مقاومت مشروع و سازمانیافتهشان محقق میشود. اما مردم و مقاومت ایران از ایجاد هر روزنی در دیوار قطور اختناق و از پیدایش هر قطره آزادی، با هر نیتی، بهغایت استقبال میکنند. حرفشان هم این است که لطفاً یک قطره آزادی و دموکراسی به این حاکمیت پوسیده و قرونوسطایی تزریق کن، تا ببینی چه میشود!