چکیده: «اگر چه اظهارات و مواضع رفسنجانی و روحانی و ژستهایی مانند تعویض رؤسای سرسپرده و سرکوبگر کنونی دانشگاهها، فریبکارانه و ترفندی برای مقابله با رادیکالیسم جنبش دانشجویی است؛ اما این، نباید ما را از جدیت جنگی که در رأس رژیم، بین باند خامنهای و باند رفسنجانی ـ روحانی بر سر دانشگاهها و بر سر یکایک نهادهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و فرهنگی جریان دارد غافل کند. این در واقع جنگ میان دو خط و استراتژی به کلی متفاوت از هم و نافی هم، با دو سرانجام کاملاً متفاوت که به نتایج استراتژیکی کاملاً متفاوتی راه میبرند.
هاشمی رفسنجانی طی دیداری با گروهی که سایت رفسنجانی از آنها با عنوان دانشجو نام میبرد، سعی کرد خود را حامی دانشگاه و دانشجویان نشان دهد. وی از جمله گفت: «بهتر بود که بهمناسبت روز دانشجو من در دانشگاههای شما حاضر میشدم اما بهخاطر ملاحظاتی که وجود دارد و اینکه نمیخواهیم بهانهیی به وجود بیاید که بخواهند در مقابل همین رفتار آرام شما هم صفآرایی کنند، ترجیح دادم که در مجمع امروز کنار شما باشم» (روزنامه مردمسالاری ۲۴/۹/۹۲).
رفسنجانی به این ترتیب رودرروی خامنهای که چند روز پیش از آن (روز 19آذر) در واکنش به حرکتهای دانشجویان در روز 16آذر، آنها را «علفهای هرز» نامیده بود که باید کنده شوند، سعی کرد خود را حامی دانشجویان نشان بدهد که اما بهمنظور بهانه ندادن به طرف مقابل که مشخص است، منظورش خامنهای است، ناچار شده از ابراز علاقه خود صرفنظر کند.
رفسنجانی در همین سخنان، ضمن تملق از دانشجویان، نیش دیگری حوالی «مسئولان دیگر» کرد و افزود: «شما دانشجویان همانگونه که هستید و فکر میکنید حرف میزنید و این موردی است که بسیاری از اقشار جامعه و بهخصوص مسئولان دیگر اینگونه رفتار نمیکنند».
این رویارویی، حلقهیی از زنجیرهٴ تضادها و درگیریهای دو باند اصلی و در واقع بین دو خط و استراتژی متفاوت بر سر کلیه مسائل سیاسی و اقتصادی است که دانشگاهها خاکریز مقدم این جنگ محسوب میشود. فراموش نکردهایم که مجلس ارتجاع، یا در واقع باند خامنهای دو بار پیاپی وزیران پیشنهادی روحانی برای وزارت علوم را رد کرد و سومی (فرجی دانا) را هم که اگرچه با اکراه پذیرفت، اما هماکنون با مخالفت باند خامنهای در مجلس روبهروست که نمودهای آن را از غرولندهای نمایندگان مجلس تا امام جمعهها، بر سر تعویض رؤسای دانشگاهها میتوان دید. اما «فرجی دانا» وزیر علوم روحانی همچنان وعده میدهد «تغییر10 رئیس دانشگاه در دستور کار» است (روزنامه اعتماد ۲۴/۹/۹۲). وی در عینحال روشن میکند که این کار را بهتدریج خواهد کرد. روزنامه اعتماد در توضیح علت تعویض تدریجی رؤسای دانشگاهها مینویسد: «وزارت علوم ترجیح داد تغییرات در این زمینه را به پایان دورههای رؤسای دانشگاهها موکول کند تا در زمانی که تعدادی از نمایندگان مجلس، نامه [احضار] وزیر علوم را بهدلیل آنچه تحت عنوان «انتصابات سیاسی» امضا میکنند، حاشیههای تغییر رؤسای دانشگاهها را به حداقل برساند».
فرجی دانا همچنین گفته است: «برای تعویض رؤسای دانشگاهها تلاش میشود تا مکانیزمهایی در دانشگاهها ایجاد شود تا با مراجعه به تشکلهای دانشجویی، اعضای هیأت علمی، نظرسنجی صورت گیرد».
البته روشن است که نه فرجی دانا و نه کل باند رفسنجانی ـ روحانی بهدلیل ماهیتشان، وقتی از دانشجویان حرف میزنند اساساً منظورشان کسانی است که در خط رژیم هستند. کما اینکه رفسنجانی در همان دیدار و اظهارات فوقالذکر، آنجا که از میدان دادن به «تشکلهای دانشجویی» داد سخن میداد، روشن کرد که منظورش
«جوانانی با اعتدال و منطقی» است که میتوانند نقش سوپاپ اطمینان برای فضای انفجاری دانشگاهها بازی کنند.
روحانی نیز طی سخنانی در مراسم تجلیل از پژوهشگران، روضهخوانی کشافی بهعمل آورد در شرح فواید پژوهش و اینکه «در پژوهش، نهایت مقصد ما چاپ کتاب نیست بلکه پژوهش باید به بهبود کیفیت زندگی مردم بیانجامد» (سایت شبکه خبر رژیم ـ ۲۵/۹/۹۲). اما تلویزیون رژیم در ادامه گزارش خود از همان مراسم «تجلیل از پژوهشگران» گفت: «در مراسم امروز از 100 اثر پژوهشی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی رونمایی میشود.
رونمایی از کتاب یادمان شهید اقتدار فرهنگی حجت الاسلام والمسلمین ابراهیم انصاری رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در لبنان نیز از دیگر برنامههای این مراسم خواهد بود».
به این ترتیب روشن میشود آنجا که رژیم و رئیسجمهور آن یا دیگر مقامهای رژیم از پژوهش و ارگانهای پژوهشی و اختصاص بودجه و امکانات به آن دم میزنند، منظورشان ارگانهای عهدهدار تروریسم و جنایت، همچون «سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی» است که از ارگانهای شناخته شده صدور ارتجاع و تروریسم بهشمار میرود و عمده کتابهایی هم که این ارگان منتشر کرده، مجموعه اباطیل و جعلیات ساخته و پرداختة وزارت اطلاعات علیه مجاهدین و مقاومت ایران است. طبعاً پژوهشگر این بساط نیز مهرههای صدور تروریسم از سپاه قدس، امثال آخوند انصاری است.
اگر چه اظهارات و مواضع رفسنجانی و روحانی و ژستهایی مانند تعویض رؤسای سرسپرده و سرکوبگر کنونی دانشگاهها، فریبکارانه و ترفندی برای مقابله با رادیکالیسم جنبش دانشجویی است؛ اما این، نباید ما را از جدیت جنگی که در رأس رژیم، بین باند خامنهای و باند رفسنجانی ـ روحانی بر سر دانشگاهها و بر سر یکایک نهادهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و فرهنگی جریان دارد غافل کند. این در واقع جنگ میان دو خط و استراتژی به کلی متفاوت از هم و نافی هم، با دو سرانجام کاملاً متفاوت که به نتایج استراتژیکی کاملاً متفاوتی راه میبرند. غایت مطلوب یکی، وابستگی تام و تمام است به غرب با پذیرش و گردن نهادن به همهٴ الزامات آن و رؤیای آن دیگری، دستیابی به بمب اتمی بهمنظور بسط ولایتفقیه در سراسر منطقه میباشد که الزام آن انقباض بیش از پیش در داخل و انزوای مضاعف در مناسبات بینالمللی است.
کیهان خامنهای در یادداشت روز (25آذر) خود، تحت عنوان «آغاز و پایان این راه» با روشنی و اختصار، استراتژی رفسنجانی ـ روحانی را چنین توضیح میدهد: «این استراتژی، یعنی گره زدن تمام مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم به موضوع هستهای، با هدف تبدیل آن به مسألهای «حیاتی» (نه صرفاً ملی) برای مردم صورت گرفته است؛ تا بدین ترتیب اینگونه نتیجه گرفته شود که یگانه راه رسیدن به هدف مطلوب، که داشتن ایرانی پیشرفته است، از مسیر سیاست خارجی میگذرد و حلال مشکلات پیش روی این مسیر نجاتبخش نیز خود آمریکاست!».
کیهان خامنهای سپس این سؤال را مطرح میکند که: اما ادامه این مسیر به کجا ختم خواهد شد؟» و خود پاسخ میدهد: «مراحل بعدی راهی که دولت محترم آقای روحانی بدون توجه به ابعاد آن برگزیده به مسائلی چون «حقوقبشر»، «تروریزم»، «حقوق اقلیتها» و... رسانده خواهد شد که تا حدودی هم رسانده شده است».
کیهان خط و استراتژی ولیفقیه را نیز البته با فرهنگ رنگ و رو رفته شعار و رجزخوانی چنین بیان میکند: «راه موفقیت را اما رهبر معظم انقلاب پیش از این ترسیم کردهاند: «راه موفقیت این است که در مقابل دشمن، انسان یک قدم هم عقبنشینی نکند والا موجب تشجیع دشمن در چنگ انداختن و دست انداختن میشود... ملت و مسئولان ایران در مقابل باجخواهی دشمنان عقبنشینی نمیکنند»..
این رجزخوانی توخالی، آن هم در حالی که نمایندگان نظام با تأیید و امضای خامنهای در برابر میز مذاکره ذلتبار با کشورهای 5+1 و در واقع در برابر آمریکا زانو زدهاند، هم مضحک و هم رقتبار است.
هاشمی رفسنجانی طی دیداری با گروهی که سایت رفسنجانی از آنها با عنوان دانشجو نام میبرد، سعی کرد خود را حامی دانشگاه و دانشجویان نشان دهد. وی از جمله گفت: «بهتر بود که بهمناسبت روز دانشجو من در دانشگاههای شما حاضر میشدم اما بهخاطر ملاحظاتی که وجود دارد و اینکه نمیخواهیم بهانهیی به وجود بیاید که بخواهند در مقابل همین رفتار آرام شما هم صفآرایی کنند، ترجیح دادم که در مجمع امروز کنار شما باشم» (روزنامه مردمسالاری ۲۴/۹/۹۲).
رفسنجانی به این ترتیب رودرروی خامنهای که چند روز پیش از آن (روز 19آذر) در واکنش به حرکتهای دانشجویان در روز 16آذر، آنها را «علفهای هرز» نامیده بود که باید کنده شوند، سعی کرد خود را حامی دانشجویان نشان بدهد که اما بهمنظور بهانه ندادن به طرف مقابل که مشخص است، منظورش خامنهای است، ناچار شده از ابراز علاقه خود صرفنظر کند.
رفسنجانی در همین سخنان، ضمن تملق از دانشجویان، نیش دیگری حوالی «مسئولان دیگر» کرد و افزود: «شما دانشجویان همانگونه که هستید و فکر میکنید حرف میزنید و این موردی است که بسیاری از اقشار جامعه و بهخصوص مسئولان دیگر اینگونه رفتار نمیکنند».
این رویارویی، حلقهیی از زنجیرهٴ تضادها و درگیریهای دو باند اصلی و در واقع بین دو خط و استراتژی متفاوت بر سر کلیه مسائل سیاسی و اقتصادی است که دانشگاهها خاکریز مقدم این جنگ محسوب میشود. فراموش نکردهایم که مجلس ارتجاع، یا در واقع باند خامنهای دو بار پیاپی وزیران پیشنهادی روحانی برای وزارت علوم را رد کرد و سومی (فرجی دانا) را هم که اگرچه با اکراه پذیرفت، اما هماکنون با مخالفت باند خامنهای در مجلس روبهروست که نمودهای آن را از غرولندهای نمایندگان مجلس تا امام جمعهها، بر سر تعویض رؤسای دانشگاهها میتوان دید. اما «فرجی دانا» وزیر علوم روحانی همچنان وعده میدهد «تغییر10 رئیس دانشگاه در دستور کار» است (روزنامه اعتماد ۲۴/۹/۹۲). وی در عینحال روشن میکند که این کار را بهتدریج خواهد کرد. روزنامه اعتماد در توضیح علت تعویض تدریجی رؤسای دانشگاهها مینویسد: «وزارت علوم ترجیح داد تغییرات در این زمینه را به پایان دورههای رؤسای دانشگاهها موکول کند تا در زمانی که تعدادی از نمایندگان مجلس، نامه [احضار] وزیر علوم را بهدلیل آنچه تحت عنوان «انتصابات سیاسی» امضا میکنند، حاشیههای تغییر رؤسای دانشگاهها را به حداقل برساند».
فرجی دانا همچنین گفته است: «برای تعویض رؤسای دانشگاهها تلاش میشود تا مکانیزمهایی در دانشگاهها ایجاد شود تا با مراجعه به تشکلهای دانشجویی، اعضای هیأت علمی، نظرسنجی صورت گیرد».
البته روشن است که نه فرجی دانا و نه کل باند رفسنجانی ـ روحانی بهدلیل ماهیتشان، وقتی از دانشجویان حرف میزنند اساساً منظورشان کسانی است که در خط رژیم هستند. کما اینکه رفسنجانی در همان دیدار و اظهارات فوقالذکر، آنجا که از میدان دادن به «تشکلهای دانشجویی» داد سخن میداد، روشن کرد که منظورش
«جوانانی با اعتدال و منطقی» است که میتوانند نقش سوپاپ اطمینان برای فضای انفجاری دانشگاهها بازی کنند.
روحانی نیز طی سخنانی در مراسم تجلیل از پژوهشگران، روضهخوانی کشافی بهعمل آورد در شرح فواید پژوهش و اینکه «در پژوهش، نهایت مقصد ما چاپ کتاب نیست بلکه پژوهش باید به بهبود کیفیت زندگی مردم بیانجامد» (سایت شبکه خبر رژیم ـ ۲۵/۹/۹۲). اما تلویزیون رژیم در ادامه گزارش خود از همان مراسم «تجلیل از پژوهشگران» گفت: «در مراسم امروز از 100 اثر پژوهشی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی رونمایی میشود.
رونمایی از کتاب یادمان شهید اقتدار فرهنگی حجت الاسلام والمسلمین ابراهیم انصاری رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در لبنان نیز از دیگر برنامههای این مراسم خواهد بود».
به این ترتیب روشن میشود آنجا که رژیم و رئیسجمهور آن یا دیگر مقامهای رژیم از پژوهش و ارگانهای پژوهشی و اختصاص بودجه و امکانات به آن دم میزنند، منظورشان ارگانهای عهدهدار تروریسم و جنایت، همچون «سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی» است که از ارگانهای شناخته شده صدور ارتجاع و تروریسم بهشمار میرود و عمده کتابهایی هم که این ارگان منتشر کرده، مجموعه اباطیل و جعلیات ساخته و پرداختة وزارت اطلاعات علیه مجاهدین و مقاومت ایران است. طبعاً پژوهشگر این بساط نیز مهرههای صدور تروریسم از سپاه قدس، امثال آخوند انصاری است.
اگر چه اظهارات و مواضع رفسنجانی و روحانی و ژستهایی مانند تعویض رؤسای سرسپرده و سرکوبگر کنونی دانشگاهها، فریبکارانه و ترفندی برای مقابله با رادیکالیسم جنبش دانشجویی است؛ اما این، نباید ما را از جدیت جنگی که در رأس رژیم، بین باند خامنهای و باند رفسنجانی ـ روحانی بر سر دانشگاهها و بر سر یکایک نهادهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و فرهنگی جریان دارد غافل کند. این در واقع جنگ میان دو خط و استراتژی به کلی متفاوت از هم و نافی هم، با دو سرانجام کاملاً متفاوت که به نتایج استراتژیکی کاملاً متفاوتی راه میبرند. غایت مطلوب یکی، وابستگی تام و تمام است به غرب با پذیرش و گردن نهادن به همهٴ الزامات آن و رؤیای آن دیگری، دستیابی به بمب اتمی بهمنظور بسط ولایتفقیه در سراسر منطقه میباشد که الزام آن انقباض بیش از پیش در داخل و انزوای مضاعف در مناسبات بینالمللی است.
کیهان خامنهای در یادداشت روز (25آذر) خود، تحت عنوان «آغاز و پایان این راه» با روشنی و اختصار، استراتژی رفسنجانی ـ روحانی را چنین توضیح میدهد: «این استراتژی، یعنی گره زدن تمام مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم به موضوع هستهای، با هدف تبدیل آن به مسألهای «حیاتی» (نه صرفاً ملی) برای مردم صورت گرفته است؛ تا بدین ترتیب اینگونه نتیجه گرفته شود که یگانه راه رسیدن به هدف مطلوب، که داشتن ایرانی پیشرفته است، از مسیر سیاست خارجی میگذرد و حلال مشکلات پیش روی این مسیر نجاتبخش نیز خود آمریکاست!».
کیهان خامنهای سپس این سؤال را مطرح میکند که: اما ادامه این مسیر به کجا ختم خواهد شد؟» و خود پاسخ میدهد: «مراحل بعدی راهی که دولت محترم آقای روحانی بدون توجه به ابعاد آن برگزیده به مسائلی چون «حقوقبشر»، «تروریزم»، «حقوق اقلیتها» و... رسانده خواهد شد که تا حدودی هم رسانده شده است».
کیهان خط و استراتژی ولیفقیه را نیز البته با فرهنگ رنگ و رو رفته شعار و رجزخوانی چنین بیان میکند: «راه موفقیت را اما رهبر معظم انقلاب پیش از این ترسیم کردهاند: «راه موفقیت این است که در مقابل دشمن، انسان یک قدم هم عقبنشینی نکند والا موجب تشجیع دشمن در چنگ انداختن و دست انداختن میشود... ملت و مسئولان ایران در مقابل باجخواهی دشمنان عقبنشینی نمیکنند»..
این رجزخوانی توخالی، آن هم در حالی که نمایندگان نظام با تأیید و امضای خامنهای در برابر میز مذاکره ذلتبار با کشورهای 5+1 و در واقع در برابر آمریکا زانو زدهاند، هم مضحک و هم رقتبار است.