728 x 90

شانزده آذر,

«می‌خوان که ما عادت کنیم»

-

دانشگاه زابل
دانشگاه زابل

«یکی از ویژگیهای قرن ما این است که همه چیز را می‌دانیم و کاری نمی‌کنیم» هرتسن نویسندهٴ روس

جوان بود، تازه تحصیلاتش را در خارج به پایان برده و این اولین ترم تحصیلی بود که به‌عنوان استاد دانشکده فنی تهران وارد کلاس می‌شد، به احترامش بلند شدیم. ولی او بی‌توجه به ما یک‌راست رفت پشت میزش، ما خیره و متعجب در انتظار بودیم. زیر لب با خودش حرف می‌زد و از چهره‌اش پیدا بود که کاملاً بهم ریخته است. دیگر طاقت نیاوردم و بلند شدم و گفتم: «استاد شما حالتون خوبه؟ آیا کسالتی دارید؟» با تعجب از سؤالم برگشت و با نیم نگاهی به من گفت: «مگه ندیدی جلو دانشکده نفراتی ایستاده‌اند و هر دختری که چهار تا تار مویش بیرون است گیر می‌دن و اذیت و آزار می‌کنن؟» من هم با خونسردی گفتم: «خب این‌که خیلی طبیعی است، تازه شانس آوردید که از راه پله سمت راست بالا نیامدید چون مخصوص دختران دانشجوست». هنوز جمله‌ام تمام نشده بود که علی از ته کلاس با لحنی طعنه‌آمیز گفت: «استاد ضمناً اگر خواستید آب بخورید حواستون باشه از آبخوری سمت چپی در راهرو استفاده کنید چون آبخوری هم مثل راه پله‌ها و همه چیزای دیگه اسلامی‌سازی شده و جزء طرح تفکیک جنسیتیه». هر چه علی به صحبتش ادامه می‌داد چهرهٴ استاد برافروخته‌تر می‌شد. ناگهان از روی صندلی برخاست و با صدای بلند گفت: «یعنی همهٴ این چیزا رو شما می‌دونید و کاری نمی‌کنید؟ چون براتون عادی شده، اونا هم همینو می‌خوان! می‌خوان که ما عادت کنیم»

با این حرف استاد یاد جمله «هرتسن» افتادم. گفتم: «خوب چه کار کنیم؟ این اصلاً از ویژگیهای قرن ماست، تازه هر کاری هم که می‌توانستیم کرده‌ایم سال 78سال88 و... اما رژیم سرکوب می‌کنه. اصلاً این‌جا اسمش ایرانه، آن هم تحت نظام ولایت‌فقیه. حتماً شنیده‌اید، خمینی حتی در وصیتنامه خودش نوشته: «در نیم قرن اخیر آنچه به ایران و اسلام ضربه مهلک زده است، قسمت عمده‌اش از دانشگاهها بوده است». خوب چه انتظاری دارید، این‌جا را هم می‌کنند پادگان و رئیس دانشگاهمان را هم می‌گذارند معاونین وزارت اطلاعات، مثل همین فرهاد رهبر و یا رهایی و... .

استاد کمی سکوت کرد و در حالی‌که از پنجره بیرون را نگاه می‌کرد، انگار که ذهن مرا خوانده باشد، گفت: «بچه‌ها می‌دانید وقتی یک جنگلی داره آتش می‌گیرد، حتی یک مورچه هم به‌اندازه خودش سهمی از خاموش کردن آتش به‌عهده می‌گیرد! یعنی سعی می‌کنه به وظیفه و مسؤلیتش پاسخ بدهد. به‌نظرتون کارش چقدر در خاموش کردن آتش تاثیر دارد؟ ضمن این‌که باید بررسی کرد و دید اگر قبلاً و درگذشته به نتیجه مورد نظر نرسیده‌ایم علت چه بوده؟ آیا همهٴ راهها را رفته‌ایم و به آخر رسانده‌ایم؟ می‌گویند ادیسون بعد از آزمایش صدم خود بالاخره موفق به اختراع لامپ می‌شود وقتی به او می‌گویند: «99بار قبل شکست خوردی و به نتیجه نرسیدی، چطور شد که نا ا مید نشدی و کارت را ادامه دادی؟» او می‌گوید: «من 99بار شکست نخوردم بلکه بعد از پیدا کردن 99 راه برای روشن نشدن لامپ به این اختراع رسیدم».

با این جملهٴ استاد، سکوتی در کلاس حاکم شد گویی جرقه‌یی، نوری، راهی روشن شد که نمی‌توانم توصیف کنم.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/fcb1d2c0-7891-425e-bac5-fa146d7e5dd8"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات